آیا زمین افسرده و خشکیدهای را دیدهای که وقتی خداوند آبی بر آن میباراند پس از آن به اهتزاز و جنبش در میآید و رشد میکند و بالا میآید وانواع گیاهان زیبا و خرّم میرویاند!
زمانی که خلافت اسلامی که آخرین تجلیگاه تجمع امت مسلمان، تحت لوای ایمان و باور به وحدانیت خداوند بود، نابود شد و وطن اسلامی به بدترین شکل ممکن با چنگال استعمارگران خونخوار انگلیس و فرانسه و... پاره گردید تا جائی که حتی هلند چند میلیونی بر اندونزی صد میلیونی حکم میراند در چنین وضعی که به سبب تسلط استعمار بر بحران تعلیم وتربیت وخلا ارشاد وراهنمائی در بلاد اسلامی، احکام دینی تعطیل گشته و قرآن به کنار نهاده شده بود و به جای دستورات آن، قوانین بشری و رسوم غربی و ارزشهای بیگانه، بر زندگی مسلمانان، به ویژه طبقه تحصیل کرده سایه افکنده بود، نسلی با نام و نشان اسلامی اما ذهنیتی غربی واروپائی در وطن اسلامی سر برآورد.
این فساد و ویرانی، که رهآورد استعمار متجاوز بود با تباهی بجا مانده از از دوران انحطاط وعقب ماندگی اعصار اسلامی، به هم پیوست و اوضاع را وخیمتر کرد.
اما پروردگارحکیم وعلیم که حفظ قرآن وبقای اسلام را تضمین نموده و پیروزی این دین را بر تمام ادیان دیگر وعده داده بود مشیتش بر این قرار گرفت تا دین اسلام، دوران شکوفائیش را باز یابد و جسد خاموش و بی رمق آن جانی تازه بگیرد واین چنین بود که با برپائی دعوت اخوان المسلمین و ظهور بنیان گذار این جنبش عطیم یعنی حسن بنا بنیانگذار، روحی دوباره بر کالبد امت اسلام دمیده شد و تمدن اسلامی حیاتی دوباره یافت، حرکتی که با گذشت پنجاه سال از تاسیس آن نشانهها و آثارش درهرجا ومکانی ودر هر زمینهای در داخل و خارج عالم اسلامی برجای ماند.
من با این نوشتار در صدد آن نیستم که در مقام مورخِ حرکت اخوان، میزان اثر گذاری این جنبش را بر زندگی مصروجهان اسلام ودنیای عرب ارزیابی کنم که این تلاشیست که هر فردی به تنهائی با هر توان وامکاناتی، زیر بار آن کمر خم میکند و بلکه این وظیفه خود جماعت به صورت جمعی است که تا به امروز از آن غفلت شده است. اگرچه ضربات پی در پی وارد شدهی بر این جماعت در ادوار مختلف شکلگیریش تا به اکنون را شاید بتوان تا اندازهای و نه تمام، عذر ِکوتاهی آنها را در این زمینه توجیه نماید.
من به دنبال آنم تا جنبهی تربیتی مدرسهی اخوان را آنگونه که ازآنها اسلام فهمیدند وبه کار گرفتند به اختصار بررسی و تبیین نمایم.
و هدفم این نیست که به بیان تمام خصوصیات ریز و درشت تربیتی اخوان بپردازم و به تفصیل آن را آشکار سازم بلکه تنها به بازگوئی نکات و ویژگیهای برجسته آن اکتفا میکنم و به نظرم این نوشتار در نمایاندن شیوهی تربیتی این جماعت و تلاش وافرشان در بهرهگیری مدام از این روش و تبدیل آن به واقعیتی زندهای که در میان زندگان نقش بازی میکند کافی باشد.
برای هیچ پژوهشگر و ناظری پوشیده نیست که جنبش اخوان - در درجه اول - یک مکتب نمونه موفقِ تربیت اسلامی را نمایندگی میکند، که مهمترین دستاورد آن، تشکیل نسل جدیدی از مسلمانان است که اسلام را به درستی درک میکنند و به آن باوری عمیق دارند و مفاهیم آن را در خود و خانوادههای خود عملی میسازند و در جهت اعتلای کلمهی الله، حاکمیت قانون و اتحاد امت اسلامی تلاش مینمایند.
عوامل متعددی به این موفقیت کمک کرده اند از جمله:
یک: ایمان راسخ و تزلزل ناپذیر این جنبش بر اینکه تربیت امری بی بدیل در تحول جامعه، ساختن مردان در میدان دعوت و تحقق اهدافست و امام شهید حسن بنا، به خوبی میدانست که مسیر تربیت، بسیار سخت، طولانی و اغلب طاقت فرسا است و تنها تعداد اندکی از افراد با عزم و اراده بر طولانی بودن و مشکلات آن صبورند. اما او با این وجود به یقین آگاه بود که این راه تنها طریق رسیدن به مقصود است که جایگزینی ندارد و پیمودن آن ضروریست.وهمان راهیست که پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران رسالت خود آن را سرلوحهی کار خود قرار داد و چنان نسلی الهی و نمونه از اصحاب کرام را پرورش داد که دنیا همانند آن را به خود ندیده است نسلی که پس از آن، تربیت و پرورش ملتها و را هبری آنها را به سوی حقیقت و سعادت برعهده گرفت.
دو: تربیت اخوان از برنامه و منهجی نشات میگیرد که اهدافش معین، مراحلش روشن و منابعش معلوم است و بر پایهی تبیین و روشنگری مفاهیم برگرفته از اسلام و نه غیر آن، استوار گشته است.
سه: ایجاد فضای مثبت اندیش و امیدوار کننده توسط جماعت، که به هر برادر مسلمان کمک میکند تا ازطریق تحت تاثیر قرار گرفتن و الگوبرداری و مشارکت عاطفی و عملی با دیگر اعضاء، از زندگی اسلامی برخوردارگردد و چنان حسی در هر فردی شکل بگیرد که خودش را به تنهائی ناچیز و ضعیف اما با برادرانش بسیار و نیرومند احساس کند، از این رو، این جماعت توانی مضاعف بر انجام خیرو طاعت و پرهیز از شرّ و معصیت به افراد بخشیده است همانطور که حدیث آمده است: يد الله مع الجماعة؛ دست خدا با جماعت است یا وإنما يأكل الذئب من الغنم القاصية؛ گرگ، تنها گوسفند دورمانده از جمع را میخورد.
چهار: بهرمندی از وجود رهبری که یک مربی بالفطره، آگاه و با تجربه بود، خداوند به او چنان نشاط ایمانی و تعالی روحیِ غیر معمول بخشیده بود که در دیدارش با هرکس وی را به شدت متاثر میساخت و روانش را به تسخیر خود در میآورد و قلوب اطرافیانش را با روح خود سیراب مینمود، به ژنراتوری شبیه بود که قوای همراهانش را شارژ میکرد، به حق گفتار و رفتار وی مصداق این سخن بود " سخنی که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند اگر کلام از درون بجوشد بدون رخصت در قلبها نفوذ میکند اما اگر سخن تنها زبانی باشد از گوشها فراتر نمی رود همچنین صاحب قلب زنده، بر شنوندگان و مریدانش اثر بخش است ولی کسی که قلبش مرده باشد قادر به احیای دیگران نیست، زیرا که فاقد هر چیزی بخشندهی آن نمی تواند باشد.
پنج: داشتن مربیانی مخلص، توانمند و امانتداری که به شیوهی تربیتی رهبر خود ایمان داشتند و بر همان بافت و قالب عمل نمودند و بر شاگردان خود تأثیر گذاشتند، شاگردان نیز معلمانی برای پرورش نسلهای پس از خود شدند، به همین ترتیب.
منظورم از مربیان در این جا دانش آموختگان موسسات آموزش عالی، یا دارندگان مدرک فوق لیسانس و دکتری رشتههای تربیتی نیست، بلکه مرادم افرادی است که دارای بار ایمانی قوی، قدرت روحی بالا، صفای درون، ارادهی محکم و عواطفی سرشار و نیروی نفوذ بر دیگران هستند که چه بسا شاید در میانشان مهندس، تاجر و یا حتی کارگر سادهای باشد که هیچ ارتباطی با تحصیل در مراکز تربیتی یا آشنائی با برنامههای دانشگاهی، نداشته است.
شش: بکارگیری انواع روشهای دعوتی انعطاف پذیر، که برخی از آنها جمعی و برخی دیگر فردی هستند برخی ایجابی و برخی سلبی، از دروس و کلاسهای محدود چند نفره گرفته تا خطبهها و سخنرانیها و کنفرانسهای فراگیر و تا گفتگوهای فردی و دونفره، از پند و اندرزهای محافظه گرایانه تا شعارهای غرش آسا و تا سرودها نغمات دلنشین و زیبا، از جمع شدن و دیدارهای خاص گروهی در خانهها جهت قرائت قرآن و خواندن کتابهای حکمی و اخلاقی و تجدید دوبارهی اخوت و برادری گرفته – این مجموعههای خاص، اُسرة (خانواده)نامیده میشد تا الهام بخش و تداعی کنندهی انس و الفت و مودت میان اعضای یک خانواده باشد- تادیدارهای شبانهای که غالبا در شعبات جماعت انجام میگرفت تا افراد با علم و دانش و ذکر و عبادت، عقلها و قلبهای خود را طراوت و تازگی بخشند و با تحرک ورزش، جسمشان را پویا و با نشاط سازند، به این اجتماعات کتیبه گفته میشد تا یاد آور جهاد در راه خدا باشد.
نکتهی دیگری که ذکر آن لازم به نظر میرسد آن است که هرتربیت و پرورشی متناسب با غایت و سرانجامی است که برای آن در نظر گرفته شده است، حتی درمورد حیوانات نیز چنین است مثلا گاوی که برای شیر دادن پرورش یافته غیر از گاوی است که برای گوشت یا شخم زنی رشد یافته است مقولهی انسان و تربیت نیز به همین گونه است مثلا تربیت انسان فلسفی غیر از تربیت انسان کمونیستی و هردو متفاوت از تربیت انسان متعلق طبقهی اجتماعی جامعه و یا سرمایه داراست و همهی اینها مغایر با پرورش انسان مسلمان است.
حتی تربیت فرد مسلمان تقلیدگرایِ سنتیِ یک سونگر، غیر از تربیت انسان مثبت اندیش و فعال دینیست و یا تربیت یک مسلمان در جوامعی که قرآن حاکم است و تعالیم اسلامی در آنجا رواج دارد غیر از تربیت مسلمان دیگریست که در جوامعی زیست میکند که جاهلیت واسلام باهم درگیرند و کفر و الحاد ، تعهد و بی بندوباری و التزام و اباحه گری با هم در نزاعند.
آری، تربيت مسلماني كه تنها از اسلام به نماز، روزه، ذكر و تضرع آن راضی و خوشنود است و اگر درمقابلش حال و وضعيت تاسف بار اسلام و مسلمانان ذکر گردد، تنها به ذکر لاحول ولاقوة الا بالله و انا لله وانا لله راجعون بسنده میکند، غیر از تربیت مسلمانی است که با شنیدن احوال مسلمین درونش از شدت غیرت و حمیت و جوانمردی به حال مسلمانان، بسان غلیان دیگ بر روی آتش به جوش میآید و قلبش از غم و اندوه مسلمانان میگدازد و ذوب میشود وهمین غم و اندوه و آن غیرت و حمیت، تبدیل به نیروی محرک برای اقدام وعمل و رهسپاریش برای تغییر اوضاع میشود.
پرورش این چنین مسلمانی مورد نظر ومطلوب است كه تسلیم واقعیت نمی شود و در برابر حوادث و اتفاقات، منفعل عمل نمی کند، بلكه میکوشد رخدادها را همانگونه كه خداوند فرمان داده تغییر دهد وبه بهانهی قضا و قدر، برای کوتاهی و عافیت طلبی خود عذر تراشی نمی کند، او باور دارد که قضای خداوند است که غالب بر همه چیزاست و قدرت اوست که مانعی نمی شناسد.
این چنین مسلمانی برای برپائی رسالت دینی و ساختن امت مسلمان واحیاء تمدن اسلامی تلاش میکند، رسالتی که امتداد آن به درازای تمامی عصرها ودورانهاست و پهنای آن همهی گسترهی عالم را در مینوردد تا آنها را به نظم در آورد وژرفای آن همهی امور دنیا وآخرت را در بر میگیرد، امتی که خداوند او را به بهترین کتاب آسمانی و بزرگترین پیامبر مرسل، ممتاز گردانیده و آنها را بهترین امتی قرار داد که برای اصلاح جوامع انسانی پدیدار گشتند همچنین آنها را امتی میانه و معتدل وپیراسته از هر افراط وتفریط وشایسته سکانداری راهبری و گواهی بر مردم قرارداد.
تمدنی ربانی، انسانی و عالمگیر و اخلاقی که علم و ایمان و ماده و روح را در هم آمیخته و میان دنیا وآخرت تعادل برقرار ساخته است و در وجود انسان، خصائصی ویژه و کرامتی شایسته را به ودیعت نهاده است.
تربیت چنین فرد مسلمانی اولین وظیفه وماموریت جنبش اخوان بود زیرا این چنین فردی در شرایطی که هیچ امیدی به از سرگیری زندگی اسلامی، یا استقرار دولت دینی، یا اعمال قوانین اسلامی، نباشد. به تنهایی مبنا تغییر و محور عدالت و اصلاح قرار میگیرد.
تعلیم و تربیت اسلامی در فهم و اجرا در اندیشهی اخوان از خصوصیات بارز و ویژگیهای متمایزی برخوردار است که مهمترین آنها عبارتند از: تأکید بر الهی بودن، یکپارچگی و فراگیری، اعتدال و تعادل، مثبت اندیشی و سازندگی، برادری و روحیه جمعی، تمایز و استقلال.
وبالله التوفيق.
لینک دانلود کتاب بە زبان عربی
نظرات