به نام خداوندی که همهی حمد و ستایش خاصِ اوست؛ صلوات و سلام بر پیامبرِ او و بر رهروانِ راهِ او. اما بعد،
بیهیچ تردید، در گستره ی تاریخ بشری، یاد هیچیک از بزرگان، به اندازه یاد میلاد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، از چنین غنا، توجه، تأمل و درسآموزی برخوردار نبوده است. این یادِ خوش و نیکو، همچون چشمهای جوشان، پیوسته بر جانِ انسانها میجوشد؛ و با وجود تفاوت دیدگاهها نسبت به آن حضرت، همگان را از معانیای عمیق و حیاتی سیراب میسازد؛ معانیای که انسانِ امروز، بیش از هر زمان، تشنه آن است.
این یاد، نه تنها خاطرهای تاریخی، بلکه منبعی زنده از الهام و هدایت است؛ گنجینهای از فضیلت و برتری که شایسته تأسّی و پیروی است.
و بیگمان، نیازِ دعوتگران به سوی خداوند، و رهپویان طریق رسول کریم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، به این معانی، از دیگران افزونتر است؛ چرا که آن حضرت برای ایشان، نهتنها پیامبر، که پیشوای راه، الگوی کامل، آموزگار برتر، و واسطه رحمت است؛ و هیچکس جز با طاعت از او و پیروی از سیرهاش، به بهشت راه نمییابد.
در میان اندیشههایی که در دل میجوشد و بر قلم مینشیند، بر آنم تا پارهای از این معانی بلند ـ که در همه ابعاد زندگی آن حضرت جاری و ساری است ـ برگیرم و به برادرانم عرضه دارم؛ باشد که درنگی شایسته و تأمّلی عمیق بر آنها داشته باشیم و از نور هدایتشان بهرهمند گردیم.
این معانی، نه واژههایی خشک بر صفحه، بلکه چراغهایی فروزان هستند که راه قلب و روان را روشن میسازند؛ هر یک، پلی است میان عقل و عشق، میان زمین و آسمان. اگر دل به آنها بسپاریم، دل وجان به زیور ایمان آراسته میشود و رفتار به نوری از هدایت بدل خواهد گشت؛ نوری که هم مسیر زندگی را، و هم مقصد جاودان را روشن میکند.
خورشید الگو؛ گستره اقتدا به رسول رحمت صلیاللهعلیهوآلهوسلم
رسول گرامی اسلام ـ درود خدا بر او باد ـ نه تنها نابغهای در یکی از عرصههای حیات انسانی بود و نه صرفاً در بُعدی از ابعاد شخصیت پربار خویش میدرخشید؛ بلکه پیامبری بود که در سایه عنایت الهی پرورش یافت و خداوند او را به چشم لطف خویش تربیت کرد. این حقیقت، چنانکه اندیشمند فرزانه عباس محمود عقاد رحمهالله بدان اشاره کرده، مرز میان نبوغ بشری و نبوت آسمانی را آشکار میسازد؛ تفاوتی میان نور عقل و نور وحی، میان تلاش انسانی و تربیت الهی.
در هر لحظه از زندگی یک مسلمان راستین، پرتوی از سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم جلوهگر است؛ پرتویی که همه حالات انسانی را در بر میگیرد و در هر موقعیتی چراغی از هدایت میافروزد:
• آنگاه که پیروزی بر او لبخند میزند یا گامهایش درنگ میگیرد.
• زمانی که در برابر دشمنان خدا سختگیر است و در برابر دوستانش نرمخو و مهربان.
• هنگام جهاد در میدان نبرد و دعوت به حق در میدان اندیشه.
• در تربیت یاران و خلوت رازآلود با پروردگار.
• در عبادت شبانه و محاسبه نفس، آنگاه که دل در آینه حقیقت مینگرد.
• در معاشرت با همسر و تعلیم فرزندان، که مهر و حکمت را درهم میآمیزد.
• در پاسداشت پیوندهای خویشاوندی و صیانت از رشتههای محبت.
• در سوگ فرزندان و صبر بر فقدان، که اشک را به گوهر ایمان بدل میسازد.
• در سلامت و بیماری، که هر دو را به عنوان آزمون الهی میپذیرد.
• در توانگری و تنگدستی، که هر دو را با شکر و رضا میآراید.
در همه این حالات، که هر انسانی در مسیر زندگی با آنها روبهرو میشود، پیامبر الگویی است بیپیرایه و درخشان؛ الگویی که در دل واقعیت زندگی میدرخشد و نور هدایتش همچون فانوس شبروان، راه را بر رهپویان روشن میسازد. او خورشیدی است که نه در افق زمان، بلکه در افق جان میتابد؛ و هر که به او اقتدا کند، در پرتو رحمتش به ساحل یقین و آرامش خواهد رسید.
اوّل: روشنایی مسیر؛ وضوح رؤیت در سیره رسول رحمت صلیاللهعلیهوآلهوسلم
این ویژگی، از درخشانترین جلوههایی است که هیچ پژوهشگر و بینندهای در سیره محبوب خدا ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ نمیتواند از آن چشم بپوشد. گامهای آن حضرت در مسیر دعوت و جهاد، با هندسهای الهی و دقتی شگرف ترسیم شده بود؛ دقتی که هوشمندی عقل، صفای جان، و هدایت وحی را در هم میآمیخت و نقشه راهی روشن برای رهپویان حقیقت رقم میزد.
او را میبینی که سیزده سال در مکه، با صبری آسمانی، آزارها را تاب میآورد؛ بر اصول و عقیده پایدار میماند؛ و دلهای مؤمن را بر دوام ارتباط با آسمان و یقین به نصرت الهی تربیت میکند. حتی در اوج سختی، در تاریکی شب، و در تنهایی راه، چراغ ایمان را خاموش نمیگذارد؛ چراغی که همچون ستارهای در دل شب، راه را برای دلهای امیدوار روشن میساخت.
نه با ستم، ستم را پاسخ گفت، و نه با آزار، آزار را جبران کرد؛ گوش دل را به وسوسههای حقیقتگریزان نسپرد؛ آنان که او را به ثروت بیحد، سلطنت گسترده، یا شهوت فریبنده وعده میدادند. و او با صدای یقین، در برابر همه وسوسهها چنین فرمود:
«به خدا سوگند ای عمو، اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند تا از این راه دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد؛ تا خدا آن را آشکار سازد، یا جانم در این راه فدا شود.»
او یارانش را میدید که زیر شکنجه و قهر، رنجهایی فراتر از طاقت بشر را تحمل میکنند، و جز این نمیگفت:
«صبر پیشه کنید ای خاندان یاسر، که وعدهگاه شما بهشت است.»
و در گوش آنان که شتابزده در پی پیروزی بودند، این کلام را میسپرد:
«به خدا سوگند، خداوند این امر را به انجام خواهد رساند، تا آنجا که مسافری از عدن تا حضرموت برود، و جز از خدا و گرگ بر گوسفندش نترسد؛ اما شما قومی هستید که شتاب میورزید.»
و در واپسین روزهای حضورش در مکه، پیش از هجرت مبارک به مدینه، از آن مسیر روشن و استوار، حتی به اندازه سر سوزنی انحراف نپذیرفت. آنگاه که بیعتکنندگان در عقبه دوم، از بیاعتنایی مشرکان به نور حق و یاران آن حضرت خشمگین شدند، و آمادگی خود را برای حمله فردای آن روز به اهل مِنی با شمشیر اعلام کردند، فرمود:
«ما هنوز به جنگ فرمان نیافتهایم.»
دوّم: حکمتِ مرحله؛ تدبیر پیامبر در گذار از بحرانها
آنگاه که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مدینه هجرت فرمود و جهاد مبارکش آغاز شد، طرحی ژرفنگر و آیندهساز برای فرسایش تدریجی قوای دشمنان اسلام در پیش گرفت؛ تدبیری که نه از هیجان، که از حکمت و هدایت سرچشمه میگرفت. نخستین گامهای این مسیر، بدر و اُحد و خندق بود؛ آوردگاههایی که در آنها، آن حضرت با تمام پیمانهای شرّ و حلقههای محاصرهای که دولت نوپای اسلام را در تنگنا نهاده بودند، رویارو شد. و چون نقشههایشان نقش بر آب شد، با ایمانی راسخ و صدایی مطمئن فرمود:
«اکنون ما به سراغشان میرویم، نه آنان به سراغ ما.»
و این، آغازی بود بر مرحلهای نو: غزوهای مسالمتآمیز در حدیبیه، که بذر فتح را در دل صلح کاشت؛ و سپس نبردی پیروزمندانه در فتح مکه و طائف، که ثمره آن بذر را به بار نشاند.
امروز، دعوتگران به سوی خدا، بیش از هر زمان، نیازمند بصیرتی عمیق و دقیق در فهم مرحلهای هستند که دعوت در آن قرار دارد؛ زیرا هر دوره، اقتضائات خاص خود را دارد و هر گام، آزمونی تازه از ایمان و تدبیر. آنان باید قدر فرصتها را بدانند؛ نه در چیدنِ ثمره شتاب ورزند، نه از تأخیرِ ظاهریِ پیروزی دلسرد شوند، و نه از دریچههایی که برای عزّت دین خدا گشوده میشود، غافل بمانند.
دعوت، نه عرصهی خودنمایی، که میدانِ گذشتن از خویشتن است؛ مقصد، نصرتِ دین است، نه نصرتِ نفس. این راه، راهی است آراسته به صبر، امید و اخلاص؛ همچون مزرعهای که هر بذرِ طاعت در آن، باروری تازهای میآفریند. و چه زیباست ندای ربانی که میفرماید:
﴿فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ﴾
یعنی: چون از طاعتی فارغ شدی، به طاعتی دیگر برخیز؛ که مسیرِ ایمان، توقف نمیشناسد و دلِ مؤمن در حرکت، آرام میگیرد.
اصول راهبردی در دعوت
• شناخت مرحله: هر دورهی دعوت، مقتضیات ویژهای دارد؛ فهم زمانه، شرطِ تصمیم درست است.
• پرهیز از شتاب: ثمرهی پایدار، محصولِ صبرِ فعال و تلاشِ پیوسته است؛ شتاب، میوه را نارس میچیند.
• استقامت در تأخیر: تأخیرِ ظاهری، شکست نیست؛ بلکه آزمونِ ایمان و محکِ تدبیر است.
• غنیمت فرصتها: هر روز، دریچهای تازه برای عزّت دین میگشاید؛ باید آن را دید و بهکار بست.
• تقدم مقصد بر نفس: معیار، حق و نصرتِ دین است؛ نه اعتبارِ شخصی و نامآوری.
• اخلاص در روش: دعوت، سلوکِ از خودگذشتگی است؛ پاک از انگیزههای شخصی و آراسته به نورِ اخلاص.
و این حقیقت، در آیهای از سوره قصص، با نوری از حکمت الهی چنین تجلی یافته است:
﴿تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ (قصص: ۸۳)
«ما آن سرای آخرت را تنها بهرۀ کسانـی مـیگردانیم کـه در زمین خواهـان تکبّر و اسـتکبار نـیستند و فسـاد و تباهی نمـیجویند (و دلهایشان از آلودگیهای مقامطلبی و شهرتطلبی و بزرگ بینی و تباهکاری، پاک و پالوده است). و عاقبت از آن پرهیزگاران است.»
سوم: «تربیت نبوی؛ جریانی زنده بر مدار محبت و عقلانیت»
تربیت در سیرهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم، نه روشی گذرا و واکنشی، بلکه حقیقتی پیوسته و ریشهدار بود؛ جریانی زنده که همچون نسیم جانبخش، در همهی عرصههای حیات امت جاری میگشت و دلها را به نور ایمان و عقلانیت روشن میساخت. این تربیت بر ستونهایی استوار بود: محبت صمیمانه با یاران، برادری راستین میان پیروان، پناه بردن دائمی به ربّ کریم، و تسلیم بیچونوچرا در برابر شریعت الهی.
دارِ اَرقم بن ابیالارقم در مکه، نخستین ایستگاه این مسیر نورانی بود؛ نقطهای آغازین برای تزکیهی دلها و تبیین رسالت. پس از آن، مسجد پیامبر در مدینه به کانونی زنده برای تربیت، تعلیم و تهذیب بدل شد؛ و با گسترش افقهای کار، آموزش و سازماندهی در دولت اسلامی، این جریان تربیتی همچون رودخانهای زلال، به تمامی عرصههای زندگی امت سرایت کرد و جانها را به طهارت و خردها را به بصیرت آراست.
در این مدرسهی نبوی، دلها و ضمیرها بر پیوند دائمی با خداوند و تکیه بر او تربیت یافتند؛ و خردها، بر فهم شریعت، شناخت واقعیت، تحلیل شرایط و بهرهگیری از امکانات موجود. تربیت، نه تنها در محراب و منبر، بلکه در میدان عمل، در شور مشورت، و در گسترهی حیات عمومی جریان داشت؛ تا ایمان، عقلانیت و عمل اجتماعی درهم تنیده شوند و جامعهای بر مدار نور و عدالت شکل گیرد.
در این مکتب، مؤمنان میآموختند که رأی دهند، در عمل مشارکت کنند، و اندیشهی خود را در پهنهی جامعه به کار گیرند؛ تا جامعهای برخاسته از نور وحی و عقلانیت، در گسترهی تاریخ بدرخشد و مشعل هدایت را بر دوش کشد؛ جامعهای که هر فرد آن، آیینهای از ایمان و هر حرکتش، پرتوی از حقیقت باشد.
چهارم: ثمرات تربیت نبوی؛ شکوفایی انسان در مدار ربانی
بیتردید، بارقههای درخشان تربیت نبوی در دو جلوه بزرگ و ماندگار، بهروشنی تجلی یافته است:
۱. تزکیه و پرورش صحابه
اهتمام ژرف و پیوسته پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در تربیت و تزکیه صحابه کِرام، حقیقتی است که قامت بلند رسالت را در میان قامتهای کوتاه و ناپخته محفوظ داشت؛ تا افق بلند نبوت در حصار نگاههای محدود گرفتار نگردد. هر که با دیده بصیرت به محمد مصطفی (ص) بنگرد، او را گوهر مرکزی در میان حلقهای از گوهران خواهد یافت؛ حلقهای که با نامهایی چون ابوبکر، عمر، خالد، ابوعبیده، ابنمسعود و دیگر ستارگان هدایت آراسته شده است. این منظومه نورانی، تجربهای یگانه در تاریخ بشریت بود؛ تجربهای که در آن، پیامبر نه تنها مربی، بلکه معمار جانها و مهندس نفوس بود؛ همچون باغبانی که نهالهای خام را به درختان تناور ایمان و بصیرت بدل ساخت.
۲. هدفمندی در تربیت و شکوفایی نبوغ انسانی
ثمره دیگر تربیت نبوی، پرورش الگوهایی شگفتانگیز در گستره نبوغ انسانی است؛ از دانش و فقه تا جهاد و فرماندهی، از مدیریت و سازماندهی تا حکمت و ربانیّت. این تربیت، نه در سایه انگیزههای شخصی، بلکه در مدار خلوص الهی و بندگی خالصانه شکوفا شد؛ و انسانهایی را پدید آورد که در هر عرصه، تجلیگاه نور وحی و عقلانیت بودند. آنان، همچون مشعلهایی فروزان، راه را برای نسلهای پسین روشن ساختند و نشان دادند که تربیت نبوی، کارخانهای است که از دل خاک، گوهرهای آسمانی میپرورد.
این جلوهها، تنها گوشههایی از زندگی آن حضرت هستند؛ جلوههایی زنده و جاودانه که سزاوار تأمل، درسآموزی، پیروی و اقتدا هستند. سیره او، نه صرفاً برگهای تاریخ، بلکه نقشه راهی برای امروز ماست؛ راهی که انسان را از غفلت به بصیرت، و از پراکندگی به انسجام میرساند. هر گام در این مسیر، بازخوانی حقیقتی است که دلها را به سوی خداوند میکشاند و جانها را در مدار ربانی شکوفا میسازد.
و درود خدا بر محمد، پیامبر رحمت، و بر خاندان پاکنهاد و یاران وفادارش باد؛ آنان که چراغ هدایت را برافروختند و راه را برای ما روشن ساختند، تا نسلها در پرتو نور آنان، راه حق را بیابند و در مسیر بندگی استوار بمانند.
منبع نتی مقاله:
https://www.ikhwanonline.com/article/270184
تر جمه، تحقیق و ویرایش: حمـزه خـان بیگی از شهــر گیــلاس و سیــب = اشـــنــویــه

نظرات