امید انسان به پاداش الهی بر بلاها و سختیهایی که در دنیا بر او وارد میشود، نعمتی روحی است که تلخی بلا را بر او آسان میگرداند. این پاداش در تکفیر گناهان که چه بسیارند و افزایش حسنات که انسان چقدر به آن نیاز دارد نمود مییابد. در حدیث صحیح آمده است: «هیچ مسلمانی دچار اندوه یا غم یا رنج یا بیماری نمیشود، حتی خاری که به او برسد، مگر اینکه خداوند به سبب آن بخشی از خطاهایش را پاک میکند.»
یکی از صالحان دچار آسیبی در پایش شد. نه نالید و نه آه کشید، بلکه لبخند زد و گفت: «خدا را شکر.» به او گفتند: این آسیب به تو رسیده و تو درد نمیکشی؟ گفت: «شیرینی پاداشش تلخی دردش را از یادم برد.»
زندگی خالی از سختی نیست
«عَجَبًا لأَمْرِ المُؤمِنِ، إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْرٌ، وَلَيْسَ ذٰلِكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلمُؤمِنِ؛ إِنْ أَصابَتْهُ سَرّاءُ شَكَرَ فَكانَ خَيْرًا لَهُ، وَإِنْ أَصابَتْهُ ضَرّاءُ صَبَرَ فَكانَ خَيْرًا لَهُ».
«شگفتا از کار مؤمن؛ که همه کارهایش برای او خیر است و این برای هیچکس جز مؤمن نیست. اگر نعمتی به او برسد شکر میکند و برایش خیر است و اگر ضرری به او برسد صبر میکند و برایش خیر است.» (حدیث شریف، مسلم)
امید و آرامش، رضا و محبت و سکینهٔ نفس، میوههای دلنشین ایمان در نفس مؤمن است و ذخیرههایی پایانناپذیر که او را در میدان زندگی نیرو میبخشد. و چه میدان طولانی و پرهزینه و آکنده از خطر و مشقتی است.
سرشت زندگی دنیا و طبیعت انسانها در آن باعث میشود که هیچکس از مصیبتها و سختیها خالی نباشد. چه بسیار کاری که ناکام میماند یا آرزویی که برآورده نمیشود، عزیزی که میمیرد، بدنی که بیمار میشود، مالی که از دست میرود و... تا آخرین چیزی که رودخانه زندگی با خود میآورد. چنان که شاعر درباره دنیا گفته است:
جُبِلَتْ على كَدَرٍ وأنتَ تُريدُها
صفواً من الآلامِ والأكدارِ!
ومُكَلَّفُ الأيامِ ضدَّ طِباعِها
متطلبٌ في الماءِ جَذوةَ نار
دنیا بر سختی و رنج آفریده شده
و تو میخواهی آن را از هر درد و غم پاک ببینی؟
کسی که از روزگار چیزی برخلاف طبیعتش میخواهد
مثل کسی است که در آب به دنبال شعله آتش بگردد.
و چون این سنت خدا در همه زندگی و همه مردم است، پس صاحبان رسالت بهویژه بیشتر در معرض سختیها و مصیبتهای دنیا قرار میگیرند. آنها به سوی خدا دعوت میکنند و دعوتگران طاغوت با آنان میجنگند. به حق فرا میخوانند و هواداران باطل با آنان مقابله میکنند. به سوی خیر هدایت میکنند و بدخواهان شر با آنان دشمنی میورزند. به معروف امر میکنند و اهل منکر با آنان ستیز میکنند. و اینگونه در گردابی از محنتها و زنجیرهای از توطئهها و فتنهها زندگی میکنند. سنت الهی از روزی که آدم و ابلیس را آفرید، ابراهیم و نمرود را، موسی و فرعون را و محمد و ابوجهل را.
{كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا} (الأنعام: 112)، {وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ} (الفرقان:31).
{و اینچنین برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم...} (انعام:۱۱۲)
{و اینچنین برای هر پیامبری از میان مجرمان دشمنی قرار دادیم} (فرقان:۳۱)
این سرنوشت پیامبران و وارثانشان و راهروان راه آنان و دعوتگران روششان در برابر طغیانگران بازدارنده از راه خدا است؛ چنان که خدا درباره مؤمنان فرموده: وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ} (البروج:8)
{و از آنان انتقام نمیگرفتند مگر اینکه به خداوند عزیز حمید ایمان آورده بودند} (بروج:۸)
سُئِلَ الرَّسولُ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَيُّ النّاسِ أَشَدُّ بَلاءً؟ فَقالَ: «الأَنْبِياءُ ثُمَّ الأَمْثَلُ فَالأَمْثَلُ، يُبْتَلَى الرَّجُلُ عَلى حَسَبِ دِينِهِ، فَإِنْ كانَ دِينُهُ صُلْبًا اشْتَدَّ بَلاؤُهُ، وَإِنْ كانَ في دِينِهِ رِقَّةٌ ابْتَلاهُ اللهُ عَلى حَسَبِ دِينِهِ، فَما يَبْرَحُ البَلاءُ بِالعَبْدِ حَتّى يَمْشِيَ عَلى الأَرْضِ وَما عَلَيْهِ خَطِيئَةٌ».
از پیامبر پرسیدند: کدام مردم بیشتر گرفتار میشوند؟ فرمود: «پیامبران، سپس بهترینها پس از آنان، سپس کسانی که در درجات بعدیاند. انسان بر اساس میزان دینداریاش مبتلا میشود. اگر دینش محکم باشد بلا شدیدتر است و اگر در دینش ضعف باشد، خداوند به اندازه دینش او را میآزماید. بلا از بنده دست برنمیدارد تا اینکه بر زمین راه میرود و گناهی بر او نمانده است.» (ترمذی: حسن صحیح)
بیدینان بیشترین جزع را دارند
استقراء و مشاهده ثابت کرده که کسانی که ایمانشان ضعیف است یا بیدینان و مرددان، بیش از همه در برابر مشکلات زندگی زود میشکنند. قرآن این گونه افراد را چنین توصیف کرده است:
{وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ} (هود:9)، {وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ} (فصلت:49)، {وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا} (الإسراء:83)، {وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ} (الحج:11).
{و اگر رحمتی از جانب خود به انسان بچشانیم سپس آن را از او بگیریم، بیتردید سخت نومید و ناسپاس میشود} (هود:۹)
{و اگر به او آسیبی برسد بسیار نومید و ناامید است} (فصلت:۴۹)
{و چون آسیبی به او رسد بسیار نومید میشود} (اسراء:۸۳)
{و از مردم کسانی هستند که خدا را بر لبه عبادت میکنند؛ اگر خیری به او برسد آرام میگیرد و اگر فتنهای به او رسد پشت میکند؛ دنیا و آخرت را باخت و این همان زیان آشکار است} (حج:۱۱)
این گروه نه به قدری ایمان دارند که به آن راضی شوند، نه به خدایی ایمان دارند که به حکمت او در خلقت آرام گیرند، نه به پیامبرانی ایمان دارند که در سختیهای زندگی الگو و درس برایشان باشند، نه به آخرتی ایمان دارند که نسیم آن دل را آرام کند و امید ببخشد. آنان همچون کشتیای هستند که سکان و بادبان و ابزار ثباتش را از دست داده است؛ با کوچکترین بادی سخت میلرزد و موج از هر طرف احاطهاش میکند و زود به اعماق فرو میرود.
جای تعجب نیست که خودکشی بیشتر در محیطهایی دیده میشود که دین در آنها ضعیف یا نابود شده است. و اگر خودکشی نباشد، دردهای بیامان و اضطرابهای شدید و افسردگی و اندوه خاکستری و زندگیای که خالی از معنای زندگی است دیده میشود.
ليس من مات فاستراح بميت
إنما الميت ميت الأحياء!
إنما الميت من يعيش كئيباً
كاسفاً باله قليل الرجاء!
کسی که میمیرد و از رنج دنیا راحت میشود، مرده واقعی نیست.
مرده واقعی آن کسی است که میان زندگان زندگی میکند اما جانش مرده است.
مرده آن کسی است که عمرش را افسرده و گرفتهدل میگذراند
و امیدش اندک و حالش پریشان است.
منبع: «الإيمان والحياة» از شیخ

نظرات