استاد عزیزم!
امروز، وقتی قلم را برداشتم تا اندکی از عظمت و اثر حضور شما بنویسم، در برابر وسعت دریای ایمان و فروتنیتان احساس کوچکی کردم. چگونه میتوان دل کوهی را که سالها بر بلندای مردم ایستاده و بار رنجهای آنان را بر دوش کشیده است، در چند سطر جا داد؟ چگونه میتوان سکوتی را که هزار فریاد نگفته در خود جای داده، با واژهها توصیف کرد؟
در این روزگار پرهیاهو و سرد که سیاست از اخلاق تهی شده و قدرت، بیپشتوانه ارزش، بر جان انسانها میتازد، شما استاد، چراغی افروختهاید که نه فقط مسیر ما را روشن کرده، بلکه دلهای خسته، چشمهای سرگردان و جانهای بیامید را نیز روشن ساخته است. شما همچون کوهی هستید که در طوفانها خم نمیشود، همچون بارانی آرام که زمین خشک را بیصدا زنده میکند، همچون نسیمی که از دل سکوت، امید میکارد.
کاریزمای شما، با آنچه امروز از «کاریزما» میشناسند، فاصلهای بیاندازه دارد. نه در سخنان پرطنین و تریبونهای پرزرق و برق، بلکه در سکوت پرمعنای نگاهتان است؛ نه در تحمیل اراده، بلکه در اقناع، همدلی و همراهی. هر بار که با نگاهتان با ما سخن گفتهاید، حس کردهایم که از دل ما برخاسته و با ما نفس میکشید. راز ماندگاری شما، شاید همین باشد: هیچ فاصلهای نیافریدید، هیچ برتریای جستوجو نکردید و همیشه در میان ما زیستید.
شما صدای صادق مردمانتان هستید؛ صدایی که خاک را لمس میکند، آسمان را در چشمان خسته ما میجوید و امید را در دلهای پریشان میکارد. شما رهبر نیستید که محور باشد؛ شما آینهای هستید که درد، امید و آرزوهای جامعه را بازتاب میدهد و به ما نشان میدهد که رهبری واقعی نه تسلط، بلکه خدمت است.
اما استاد، گاهی دلم برای شما میسوزد؛ برای ساعاتی که بار رنج و انتظار مردم بر دوش شما سنگینی کرده، برای شبهایی که در سکوت خود هزاران فکر و اضطراب را تحمل کردهاید، برای سکوتهایی که پر از فریادهای نگفته بود. این روزگار سخت، حتی قویترین چراغها را به زحمت میاندازد، اما شما با تمام وجود ایستادهاید، بیهیچ شکوه و ادعایی، تنها با ایمان و عشق به مردم و با دلی که به وسعت آسمان گشوده شده است.
در دنیایی که بسیاری به شنیده شدن بیشتر از شنیدن میاندیشند، شما شنوندهای صبور و خردمند بودهاید. گوش جان سپردهاید به دردها و آرزوهای ما، دل به زخمهای خاموش ما دادهاید و با سکوت و تدبیر، امید را در دلها کاشتهاید. شاید بزرگترین سرمایهی شما همین توان شنیدن است؛ شنیدنی که پاسخهایی آکنده از تدبیر، محبت و خرد برمیانگیزد و ما را به انسانی بهتر و جامعهای انسانیتر هدایت میکند.
شما هرگز نخواستهاید بر سر کسی سایه بیفکنید، بلکه همواره مرهم زخمها بودهاید. از ما نخواستهاید نامتان را فریاد کنیم، بلکه با زبان حال، خواستهاید بینش و منش خادمانهی شما به رویهای ماندگار در کنش اجتماعی، دینی و فرهنگی بدل شود. رهبری شما از جنس خدمت است؛ خدمتی بیچشمداشت، از سر اخلاص و باور.
شما بیش از آنکه سیاستمدار یا فعال اجتماعی باشید، معلمی هستید که چراغی برمیافروزید نه قفسی برای پرندگان. همین نگاه شما را در چشمها آرام و در دلها بزرگ کرده است.
در زمانهای که عوامفریبی و پوپولیسم چون طوفانی جامعه را مینوردد، شما کوهی استوار هستید. حقیقت، حتی اگر تلخ باشد، برای شما ارزشمندتر از فریبهای شیرین است. بر اصول انسانی، اخلاقی و دینی خود پای میفشارید و نشان میدهید که میتوان در دنیای پر پیچ و خم سیاست هم شرافت داشت.
شما تنها فعال اجتماعی دینی نیستید؛ بلکه معمار پنهان «تمدن نرم» هستید. هر جا دلها خسته و ارادهها سست شده، با کلام نافذ و امیدبخش خود جان تازه دمیدهاید. اثرگذاری شما، چون بارانی آرام است که بیصدا زمینها را زنده میکند، اما ریشهها و سبزهها را عمیقاً تغذیه میکند.
استاد عزیزم، فروتنی شما زبانزد است. هیچگاه از بالا بر ما ننگریستهاید و خود را خدمتگزار اندیشه و آیندهی ما دانستهاید. نسلها با احترام از شما یاد میکنند؛ نه از سر اجبار، بلکه از سر علاقه و باور. راز ماندگاری شما همین است: عظمت در عین سادگی، فروتنی در عین قدرت و اثرگذاری در عین سکوت.
با شما زندگی کردهایم، نفس کشیدهایم، آموختهایم و از شما آموختهایم. در بزنگاههای دشوار، چراغی روشن، قطبنمایی مطمئن و صدایی خردمندانه بودهاید. حتی سکوتتان پُر از پیام است. بودن شما، خود یک برنامهی تربیتی است؛ بینیاز از تریبون، بینیاز از عنوان، اما سرشار از اثر.
امروز، در سالروز تولد شما، [بدون اغراق] واژهها از وصفتان ناتواناند.
چگونه میتوان دههها خدمت، صداقت و فروتنی را در چند جمله خلاصه کرد؟ شما نه تنها فعال دینی اجتماعی، بلکه حقوقدانی برجسته، مجتهدی بصیر و دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح هستید؛ متولد ۳ مهر ۱۳۳۳ در روانسر کرمانشاه، از مؤسسان این جماعت و از شخصیتهای اثرگذار اندیشهی اسلامی معاصر، دانشآموختهی حجرههای گلین کردستان، یار و شاگرد صادق استاد جاویدنام کاک ناصر سبحانی، دارای دکترای حقوق و عضو چندین دوره شورای مرکزی اتحادیهی جهانی علمای مسلمان و...
استاد ارجمندم، من از شما بسیار آموختهام؛ نه تنها از گفتههایتان، بلکه از سیره، لبخند، تواضع و استقامتتان. این فرهمندی و بزرگواری شماست که طی چندین دهه همراهان در کشتی بزرگ دعوت و اصلاح به شما اعتماد و وثوق کامل دارند. این اعتماد سرمایهای گرانبهاست که مسئولیت استمرار مسیر را بر دوش شما سنگینتر میکند.
با وجود دشواریها، سختیها و تحمل «قول ثقیل»، شما همچون ساربانی خستگیناپذیر و نستوه، با خرد پیرانه و شور جوانانه، بر سلامت مسیر، تخصص و جوانگرایی تأکید میکنید و خدمت به همنوعان را به بهترین وجه پیش میبرید. حضور هوشمندانهی شما آرامش و اطمینان را برای همهی نسلهای این کاروان مبارک فراهم کرده است.
و چه زیباست که هنوز هم، با روحیهای شاد، حضوری الهامبخش و اندیشهای بیدار در کنار مایی؛ گویی که هر روز، صبح تازهای برای ساختن است. تو فقط یک نام نیستی؛ یک «مسیر»ی، یک «منش»ی، یک «چراغ»ی برای آنانی که میخواهند مؤثر باشند، اما بیصدا.
به احترام سالهایت، میایستم.
به خاطر فروتنیات، سرافرازم.
و به رسم شاگردی، میگویم:
«ادب حضور تو، بر دلهای ما حک شده است. »
استاد عزیزم،
من به شما مدیونم؛ مدیون آرامش حضورتان، صداقت رفتارتان و خلوص نیتتان. از تو آموختم که میتوان خدمت کرد، بیآنکه بر طبلِ خود کوفت. میتوان مؤثر بود، بیآنکه ادعایی داشت و میتوان ماندگار شد، بیآنکه در پی ماندگاری بود و من، به رسم شاگردی، سرافرازم که در پرتو نورت قد کشیدم.
شما یادآور نیکی در زمانی هستید که فراموشکاری فراگیر شده است. چراغ راه نسلی هستید که در پی معناست. تاریخ نام کسانی را به یاد میسپارد که در سکوت حقیقت گفتند، در هیاهو نجابت را پاس داشتند و در کوران قدرت به مردم پشت نکردند. رهبری شما از همین سنخ است؛ نه بر بلندای قدرت، بلکه برفراز وجدان.
استاد عزیزم، با تمام وجود، به پاس یک عمر خدمت، تعهد و فروتنیتان، سر تعظیم فرود میآورم. بودن شما دلگرمی ماست، راهتان الگویی ماندگار و نامتان جاودانه در حافظهی جمعی این جامعه.
خداوندا، سایهی استاد را بر جماعت و جامعه پایدار بدار و به او عمر با عزت و پربرکت عطا فرما. ما را توفیق ده تا راه او را ادامه دهیم و نور ایشان را پاس بداریم.
و اما اعترافی صادقانه:
پرداختن به شخصیت کاریزماتیکی که همهی زندگی خویش را وقف دین و مردمش کرد، برای من بیش از آنکه انتخابی ساده باشد، ضرورتی وجدانی و علمی بوده است. در این یادداشت کوشیدهام نه به دام تملق و منفعتجویی بیفتم و نه در ستایشهای کلیشهای متوقف شوم؛ بلکه با تکیه بر شواهد عینی و مفاهیم علمی، تصویری واقعی از یک استثنای تکرارناپذیر را ترسیم کنم. هرچه قلمم به سوی او حرکت کرد، بیش از پیش در برابر عظمت اخلاص و عمق تأثیرگذاریاش احساس کوچکی کردم؛ چرا که کاریزمای او نهتنها در قدرت جذب افراد، بلکه در تبدیل ایمان و تعهد به عمل اجتماعی پایدار تجلی یافته است.
از منظر جامعهشناختی، او نمونهای نادر از سرمایهی اجتماعی و رهبری خدمتگزار است که توانست با نهادینهسازی ارزشهای اخلاقی، راهی فراتر از فردیت خود بگشاید و این، مرا به تأکیدی جدّی میرساند: آنچه از او به یادگار مانده، تنها خاطره یا روایتی تاریخی نیست، بلکه تذکری حیاتی است برای دوستداران و هوادارانش تا بدانند میراث چنین انسانی تنها با بازتولید صادقانهی راه او زنده خواهد ماند.
پس این نوشته نه پایان، بلکه آغاز یک مسئولیت تاریخی است؛ مسئولیتی که بر دوش ماست تا با آگاهی، بصیرت و عمل، این گوهر تکرارناپذیر را زنده نگاه داریم.
با کمال احترام و ادب
محمدعلی سوره

نظرات
جلال
28 شهریور 1404 - 23:41۱. ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی استاد پیرانی اعتماد به نفس و آرامش: استاد پیرانی در مواجهه با فشارها و بحرانها همیشه متین و صبور بوده و دغدغههای خود را به بدنهی جماعت منتقل نمیکند. واقعبینی و هوش سیاسی: ایشان با مطالعه مستمر، شناخت دقیقی از فضای سیاسی، اجتماعی و مذهبی کشور دارد و برخوردهای عقلانی و حکیمانه را ترجیح میدهد. عدم حبّ ظهور و فروتنی: استاد پیرانی علاقهای به جلوهگری و خودنمایی ندارد و حضورش در جلسات و محافل را به نمایندگان واگذار میکند. ترویج تنوع فکری: وی همواره کثرت و تنوع فکری را محترم میشمرد و تلاش میکند اعضا آزادانه افکار خود را بیان کنند، بدون آنکه به یکرنگی یا قالبگیری اجباری تن دهند. صبوری و نفَس طولانی: در مواجهه با مشکلات و فشارها، استاد پیرانی استقامت و شکیبایی طولانی نشان میدهد. ۲. دستاوردهای سه دهه رهبری علنی کردن فعالیتها: استاد پیرانی جماعت را از فعالیتهای غیررسمی و مخفیانه به فعالیت علنی در چارچوب شرع و قانون هدایت کرده است. انتقال دفتر مرکزی به تهران: این اقدام باعث تسهیل ارتباط با مسئولان کشوری، برگزاری همایشها و کنگرههای ملی، و تقویت هماهنگیهای داخلی شد. حضور در محافل بینالمللی و NGOها: استاد با ارتباط مستمر با اتحادیههای جهانی و جنبشهای اسلامی، جایگاه جماعت را به جهانیان معرفی کرده و کمبود رسانهای داخلی را تا حدی جبران نموده است. حفظ استقلال و اعتدال: استاد پیرانی همواره از دو قطبیسازی مذهبی و سیاسی دوری کرده و جماعت را به عنوان یک تشکل مدنی، مستقل و میانهرو هدایت کرده است. ۳. روشهای مدیریتی و آموزشی تشویق به استفاده درست از امکانات: استاد پیرانی نشان داد که رفاه و امکانات زندگی با روحیهی دعوتگری منافاتی ندارد، به شرط استفاده درست و بهموقع. تربیت نسل بعدی رهبران: با عدم حبّ ظهور و سپردن مسئولیتها به دیگران، استاد پیرانی مدیران و رهبران آیندهی جماعت را پرورش داده است. پذیرش انتقاد و شفافیت: همه اعضا میتوانند نظر و نقد خود را بیان کنند و استاد با تدبیر و منطق به آنها پاسخ میدهد. ۴. چالشها و دیدگاهها استاد پیرانی معتقد است مشکلات اهل سنت بیش از سیاست، ریشه در تاریخ و فرهنگ دارد و حل آنها نیازمند تعامل، صبر، و واقعبینی است. به رغم محدودیتها و فشارها، استاد همواره تلاش کرده تا جماعت را به مسیر توسعهی عقلانی، مدنی و دینی هدایت کند.
فرزاد
28 شهریور 1404 - 23:43ویژگیهای شاخص ایشان: ارتباط عمیق با خداوند: پایه و اساس همهی رفتارها و تصمیمات ایشان است. استقامت و ثبات قدم: تحمل دشواریها و ادامهی مسیر دعوت بدون یأس و خستگی. اعتقاد به خرد جمعی: مشورت و استفاده از نظرات جمعی در تصمیمگیریها. وسعت دید و افق فکری: توانایی بررسی مسائل با دیدگاه جامع و واقعبینانه. تطبیق قول و فعل: رفتار ایشان مطابق با آنچه تعلیم میدهد. اخلاص، تواضع و گذشت: ویژگیهایی که محبوبیت و مقبولیت ایشان را در دلها تثبیت کرده است. استقلال شخصیتی همراه با همکاری: حفظ حرمت فردی در کنار تعامل مثبت با دیگران. استاد پیرانی همواره بر حرکت رو به جلو در عصر نوین تأکید دارد و معتقد است پذیرش دستاوردهای علمی و تکنولوژیک بشر باید در چارچوب قوانین الهی و با دیدی جامع و واقعبینانه باشد.