اخیراً در فضای مجازی متنی انتشار یافته که در آن اشاره به مذاهب و فرق مختلف اسلامی شده و بیان کرده که این همه فرق و مذاهب اسلامی هیچ کدام یکدیگر را قبول ندارند و همچنین به غزوات و سریه‌های پیامبر (ص) و نیز جنگهای خلفای راشدین و جنگ‌های مسلمانان تا ۱۵۰ سال بعد از رحلت پیامبر اشاره کرده و از آنها نتیجه گرفته‌ که با وجود این همه جنگ‌ها که پیروان دین اسلام با خود و دیگران کرده‌اند، چگونه می‌توان اسلام را دین صلح و آشتی قلمداد کرد؟ 

در جواب جهت تنویر افکار عمومی موارد ذیل را یادآور می‌نمایم:

١) خداوند انسان دارای اراده و اختیار را طوری آفریده است که در گزینش فکر آزاد باشد و هر دینی را که بخواهد انتخاب نماید و حتی از دینی هم که انتخاب نموده، برداشت‌های آزاد و متفاوت داشته باشد دین اسلام نیز از این قاعده مستثنا نیست. خداوند اگر می‌خواست و مصلحت می‌دید، می‌توانست تمام قرآن را طوری نازل کند که همه تنها یک برداشت از متن آن داشته باشند و لاغیر، همانطور که از آیات محکمات قرآن عموماً یک برداشت بیشتر صورت نمی‌گیرد، اما آیات متشابهات را هم نازل کرده که برداشت‌های متفاوتی از آنها صورت می‌گیرد و یکی از عوامل ایجاد مذاهب مختلف در درون دین اسلام همین برداشت‌های متفاوت علما و فقها از این آیات است. حدیث «اختلافُ أمَتي رحمةٌ» نیز می‌تواند ناظر بر این مسأله باشد. این موارد اختلافی که داخل در دایره اجتهاد قرار می‌گیرند، مادامی که باعث تفرقه و درگیری مسلمانان نشوند، موجبات رحمت و پیشرفت فکری آنان را فراهم می‌آورند. هنر مسلمانان این است که از فرهنگ و ادب اختلاف برخوردار باشند و اختلاف‌های فقهی و فرعی - و نه اصلی و عقیدتی- را وسیله‌ی تفرق و جدایی در میان خود نکنند و این اختلافات در چارچوب فکر و اندیشه باقی بمانند و به إسائهٔ ادب و درگیری فیزیکی منجر نگردند. اما اگر مسلمانان در برهه‌هایی از تاریخ ادب اختلاف را رعایت نکرده‌اند، این عیب متوجه دین اسلام نمی‌شود و به قول لاهوری: 

اسلام به ذات خود ندارد عیبی 

هر عیب که هست از مسلمانی ماست

 کسانی که از تعدد مذاهب در درون اسلام ایراد می‌گیرند، از طبیعت بشری انسان غافل هستند و فکر می‌کنند که انسان همانند خشتی است که می‌توان هرطور خواست او را قالب زد و ذهن او را شکل داد. 

۲) نویسنده‌ی متن به حدی ناشی بوده که علاوه بر این که از تعدد و گستردگی مذاهب اسلامی ضعف اسلام و صلح ستیزی آن را نتیجه گرفته، از سر جهل و ناآگاهی، تمامی مذاهب فقهی، کلامی، عرفانی و حتی سیاسی در زمان معاصر از جمله مجاهدین خلق و اصلاح طلبان و نیز مذاهبی چون خوارج را که جمهور علما آنها را خارج از اسلام دانسته‌اند، در این مجموعه گرد آورده است که بسی جای تعجب است. 

اینان در واقع اسلام را در چهره اشخاص و احزاب دیده‌اند نه در متون و نصوص اصیل آن. 

اگر کسی یا گروهی، کسی یا گروه دیگری را تکفیر می‌کنند، اسلام چه تقصیری دارد که پیامبر آن محمد (ص) می‌فرماید: «أيّما رجُلٍ مسلمٍ أَکفَرَ رجُلاً مسلماً فإنْ کانَ کافراً و إلّا كانَ هُوَ الكافرُ» یعنی هر مسلمانی اگر مسلمان دیگری را تکفیر کند، اگر طرف کافر باشد، فبها در غیر این صورت، خودش کافر می‌شود. 

۳) تهیه‌کننده‌ی متن سپس به جنگ‌های پیامبر و خلفای راشدین و نیز جنگ‌های مسلمانان از عصر نبوت تا ۱۵۰ سال بعد از آن هم پرداخته و آنها را در تضاد با فرهنگ صلح و مدارای اسلام دانسته است و از جمله گفته که «پیامبر در طی تنها ۲۲ سال پس از مبعث گهربار خویش، ۲۷ مرتبه جنگید تا ثابت کند که برای صلح آمده است.» در این رابطه هم توجه خوانندگان عزیز را به نکته معطوف می‌دارم که همه جنگهای پیامبر دفاعی بوده‌اند نه تهاجمی‌؛ یعنی جنگ از سوی بت‌پرستان یا اهل کتاب به زور بر مسلمانان تحمیل شده است و مسلمانان مجبور شده‌اند برای دفاع از خود یا عقیده شان درگیر جنگ شوند. آیات ٣٩ و ۴٠ حج به صراحت بدان اشاره دارد که می‌فرماید: «أُذِنَ للَّذين يُقاتَلونَ بِأَنَّهم ظُلِموا وَ إنَّ اللهَ على نَصرهِم لَقدير. الّذينَ أُخرِجوا مِن ديارِهِم بِغيرِ حَقٍ إلّا أَن يَقولُوا ربُّنا اللهُ» یعنی: به کسانى که همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفته‌‏اند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است و البتّه خداوند بر یارى آنان قادر است. همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز این که مى گفتند: «پروردگار ما، خداى یکتاست». 

و لذا جنگ مسلمانان با طرف‌های مقابلشان نه به خاطر گمراهی، کفر و اندیشه غیردینی آنها، بلکه به خاطر دفع تجاوز شان بوده است.

چنانکه آیه ١٩٠ بقره می‌فرماید: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ» یعنی:ـ و در راه خدا، با کسانى که با شما مى جنگند، نبرد کنید! و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا تجاوز کنندگان را دوست نمى‌دارد. 

زیرا در اسلام پذیرش دین نباید از روی اجبار و اکراه باشد در این صورت دین از هیچ ارزشی برخوردار نخواهد بود و تنها به نفاق می‌انجامد به همین دلیل است که قرآن در آیه ٢۵۶ بقره می‌فرماید: « لا إکراه فی الدین» یعنی: در پذیرش دین هیچ اجباری وجود ندارد.

 علاوه بر این با نگاه دقیق علمی و تاریخی به آمار تلفات جانی جنگ‌های پیامبر(ص) در می‌یابیم که کل کشته شدگان جنگ‌های پیامبر به ۱۵۰۰ نفر نرسیده است؛ به طوری که تاریخ طبری آنها را ۱۴۰۵ نفر و طبقات ابن سعد آنها را ١۲۷۴ نفر هزار و تاریخ یعقوبی آنها را ۹۴۰ نفر و سیره ابن هشام آنها را ۱۳۴۴ نفر رقم زده‌اند. یعنی تعداد آنها کمتر از یک بیستم تلفات جانی جنگ اخیر روسیه و اوکراین بوده است حال برای وضوح بیشتر مسأله، خواننده محترم می‌تواند این آمار را با آمار کشته‌های ۱۸ میلیونی جنگ جهانی اول و ۸۰ میلیونی جنگ جهانی دوم و جنگ سی ساله ارتودوکس‌ها و پروتستان‌های مسیحی اروپا که ۸ میلیون کشته بر جای گذاشت و مقدمه جنگ جهانی اول و دوم شد، مقایسه کند، این اضافه بر تعداد مجروحان و مصدومین و آسیب‌دیده‌های روحی و روانی آن است. کسانی که اسلام و مسلمانان را به خشونت متهم می‌کنند باید نیک بدانند که اسلاف آنها چه جنایات و تراژدیهای بشری را بوجود آورده‌اند. 

۴) اسلام آخرین پیام آسمانی است که از طرف خداوند برای رستگاری تمام بشریت آمده است که متاسفانه از سوی بخش بزرگی از فرزندانش اعم از سکولارها و اسلامگرایان، مظلوم واقع شده است سکولارها به علت دوری و عدم آگاهی از اسلام و منابع اولیه آن و تمدن و میراث تاریخی که در طول ۱۴ قرن پدیده آورده است، نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم و میراث خودی بیگانه بوده و دارای نظرات و دیدگاه‌های عجیب و شگفت آوری اند. اینان اگر هم اندک شناخت و دانشی داشته باشند آن را از منابع خارجی و گاه از طریق مخالفان اسلام به دست آورده و دیدگاه‌ها و نظرات ناقص و گاه خصمانه آنها را تکرار می‌کنند یعنی شناخت و دانشی را که کسب نموده‌اند ریشه در منابع غربی و غیر اسلامی دارد. اسلامگرایان نیز به ویژه گروه‌های تندرو خواسته یا ناخواسته به علت فهم ناقص و سطحی از متون دینی و تعامل نادرست و غریب به هنگام تطبیق زندگی خود با آن، در حق اسلام و مسلمانان ظلم بزرگی روا می‌دارند به عبارت دیگر آنها بدون در نظر گرفتن تغییر و تحولات گسترده‌ای که امروزه روی داده است، می‌خواهند گذشته را به حال منتقل کنند یا حال را به گذشته بازگردانند. 

۵) در رابطه با جهاد که از فریضه‌های دینی مسلمانان است نیز یادآوری مطالب ذیل لازم و ضروری به نظر می‌رسد:

الف) بدون شک محققین گذشته و اخیر متفق القولند که جهاد در زبان عربی از واژه جهد به معنی تلاش و کوشش گرفته شده اما در اصطلاح شرع به معنی تلاش جهت خدمت به گسترش اسلام است. واژه‌ی جهاد، دعوت به دین خدا، جهاد با نفس و شیطان و جهاد اقتصادی و تبلیغ و جهاد اجتماعی و علمی را هم در بر می‌گیرد، اما جهاد به معنای جنگ و قتال، تنها برای وضعیت دفاع از دین و میهن و دفاع به کار می‌رود و درست نیست تنها به خاطر کافر بودن شخص با او جهاد نمود بلکه باید کافر متجاوز باشد یا به خاطر ترس از اقدام او به حمله، با او جهاد صورت گیرد. 

ب) اعلام جهاد به معنای جنگ هرچند تمام شروط را هم در بر داشته باشد، کار یک شخص یا یک مجموعه و یک جماعت نیست، بلکه کار دولت و رهبرانش بوده و به هیچ وجه نباید جز در حال دفاع از خود و بیرون راندن اشغالگران، بدان تمسک جست.

ج) بدون شک جهاد به معنی جنگ و قتال آداب خاص خود را دارد و اسلام کشتن زنان، کودکان، افراد کهنسال و غیرنظامیان و بکارگیری سلاح‌های کشتار جمعی را بطور کلی ممنوع می‌نماید. 

د) جهاد به معنی جنگ، هدف نیست بلکه وسیله است. هدف، حفظ حرمت و کرامت دین و حیات انسانهاست و به قول ابن‌قیم جوزیه، هرگاه جهاد که و‌سیله است، نتواند هدف مورد نظر را تأمین کند، در این صورت نادیده گرفته می‌شود. خداوند متعال جنگ را به خاطر جنگ واجب ننموده است. 

ه) بدون شک کار بندگان و در میان آنها جهاد، خارج از فقه مصالح نیست. امام شاطبی می‌فرماید نظر انداختن به نتایج کارها-چه صحیح و یا مخالف شرع باشد- از نظر شرعی محل اعتبار است؛ زیرا مجتهد تا نتیجه این کارها را مشاهده نکند، حکم به درستی یا نادرستی آنها نمی‌دهد؛ چرا که قرآن در سوره انعام آیه ۱۰۸ می‌فرماید: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» یعنی: ای مؤمنان به بتهایی که مشرکان به جز خدا مى‏ خوانند، دشنام ندهيد كه آنان هم از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد.

 و)بدون شک حکم شرعی با وجود قطعی بودن و اجماع بر آن، نیازمند فقه تنزیل است یعنی باید بدانیم چه موقع آن را اجرا می‌کنیم و این تنها در حیطه‌ی تشخیص متخصصان از اهل علم و عقل است. حضرت عمر حکم دزدی را به خاطر وجود شک و گمان بر کسانی که در قحط سالی دزدی کرده بودند، اجرا ننمود. 

ز) هیچ دولتی بدون داشتن نیرو و توان نظامی نمی‌تواند از دین و زندگی و منافع شهروندانش دفاع نماید، بلکه وجود نیروی قوی خود عاملی در جهت عدم روی دادن جنگ است. 

ح) بدون شک مقاصد شریعت تنها برای حفظ پنج امر ضروری یعنی دین، جان، عقل، مال و ناموس و نیز حاجیات و تحسینیات و گسترش آنهاست. شریعت بر اساس تأمین منافع بندگان بنا نهاده شده است که تماماً دادگری و حکمت است. در این صورت هر مسئله‌ای که از عدالت و دادگری به سوی ستم عدول نماید و از مهر و عاطفه به سوی خشونت و از منفعت به سوی بدی و از دانایی به سوی بیهودگی سیر نمود در این صورت در دایره شریعت جای نمی‌گیرد براساس آنچه گذشت ما معتقدیم که

١) اقداماتی مانند قتل، ترور و انفجار که در برخی از کشورهای جهان صورت می‌گیرد شرعاً حرام و غیر قابل قبول است. این اعمال چهره اسلام را مخدوش می‌کنند و بهانه‌ای به دشمنان می‌دهد برای حمله به اسلام و توصیف آن به دین ترور و خشونت. 

٢) به کار بردن اصطلاح جهاد برای انفجارهایی که روزانه علیه مردم بیگناه انجام می‌گیرد ستمی بزرگ و در واقع مخدوش کردن این اصطلاح زیبای اسلامی است که هدف از آن، تلاش برای گسترش دعوت اسلامی و اصلاح مردم و دفاع از آنان با تمام وسایل ممکن است. 

٣) بدیهی است که در شریعت اسلامی حقوق مردم محفوظ است و نباید مردم مورد تجاوز قرار گیرند و حسناتی مانند جهاد و شهادت در راه خدا هم نمی‌توانند کفاره‌ی حق مردم قرار گیرند. از عبدالله بن عمر نقل شده که پیامبر(ص) می‌فرماید: به حقیقت از بین رفتن دنیا نزد خدا ساده‌تر از کشتن یک نفر مسلمان می‌باشد. 

٤) گناهانی که از آنها سخن گفتیم شامل حال کسی هم می‌شود که مسلمانان با وی عهد و پیمان بسته‌اند؛ چرا که پیامبر خدا می‌فرماید: کسی که کافر ذمی را که تحت حکومت اسلامی زندگی می‌کند بکشد، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد. 

٥) بنا بر احادیثی از پیامبر(ص) اذیت و آزار و شکنجه هر جانداری اعم از انسان و حیوان در صورتی که خارج از حقوقی باشد که خداوند و احادیث پیامبر تعیین نموده‌اند، حرام می‌باشند. همچنین بدی، خلافکاری، از بین بردن مال و جان مردم و تخریب محیط زیست را حرام می‌باشند. همانگونه که آیه ٢٠۵ بقره نیز به این امر تصریح دارد و می‌‌فرماید: «و إذا تولَّي سعَی في الارضِ لِيُفسدَ فيها ويُهلكَ الحرثَ و النسلَ واللهُ لايُحبُّ الفساد» یعنی: اما هنگامی كه ولايت و سلطه پيدا كنند با تمام قدرت درگسترش فساد در زمين می‌‌كوشند و مال و جان مردم را از بين می‌‌برند درحاليكه خدا فساد را دوست نمی‌دارد. 

٦) گناهکار بودن کسی که خودکشی می‌کند به حدی زیاد است که قابل شمارش نیست چه جای اینکه کسی مردم بی گناه را بکشد، این بالاتر از تمام گناهان قرار دارد. بخاری از ابوهریره روایت کرده است که پیامبر خدا فرمود: «هر کسی که در دنیا خود را خفه می‌‌کند، در دوزخ نیز خفه خواهد شد. کسی که با شمشیر یا چاقو خودکشی کرده در دوزخ با همان وسیله کشته می‌‌شود و هر کس در این دنیا خودسوزی کند در قیامت نیز وارد آتش خواهد شد.

به امید جهانی مملو از صلح و محبت و آشتی.