ولی هر کسی بنابر برداشت‌ها و تصوراتش آرامش را در یک چیزی می‌داند، آرامش روانی و اطمینان قلبی از جمله‌ی سترگ‌ترین نعمت‌های الهی است که برای بندگان نیکوکار و سپاس‌گزارش ارزانی می‌شود. انسان‌های که دارای آرامش روحی هستند بهترین زندگی را دارا می‌باشند، ایشان همیشه شادمان و خرسند‌اند و از زندگی خود و آفریدگار آن نیز راضی هستند، به همه چیز با چشمی سرور و قلبی مبرور می‌بینند. از لحظه لحظه‌ی زندگی خود بهره می‌برند. و در حقیقت این‌ها کسانی‌اند که به راز زندگی دست یافته‌اند و می‌دانند که باید در این هستی چگونه بزیند و چه‌گونه سعادتمند شوند. و در مقابل کسانی که دچار غم و اندوه‌اند و همیشه در اضطراب و استرس به سر می‌برند، نگون‌بخت‌ترین آدمیان اند،‌ ایشان همیشه از پس عینک دودی به جهان هستی نظاره می‌کنند  و همه چیز را تیره و تار و زشت می‌بینند، اگر چه در اوج رفاه و آسایش مادی هم قرار داشته باشند باز هم احساس بدبختی می‌نمایند، 
ولی سخن اینجا است که چگونه می‌توان به آرامش روح و روان نایل شد و آن را کمایی نمود. در این مجال کوتاه به برخی از عوامل مهم آرامش روانی می‌پردازیم، امید که غم و اندوه را از شما بزدایم و در روشنی این عوامل به آرامش روحی و آسایش جسمی نایل شوید.
نخست ایمان به الله و روز آخرت: یگانه منبع آرامش روانی ایمان به الله و روز آخرت است، ایمانی که در تار و پود ما رسوخ نموده و زنگار شک و ترید آن را آلوده نسازد و از نفاق و ریا نیز به دور باشد. این واقعیت را می‌توان با کاوشی در درازنای تاریخ بر اقوام و ملل مختلف مشاهده نمود، و زندگی بشر خود گواهی بر این ادعای ما است.  علامه دکتر یوسف قرضاوی حفظه‌الله در این باره چنین‌ می‌نگارد:
« زندگی به ما آموخته است که نگرانی و پریشانی و سختی و احساس پوچی و سرگردانی و تباهی، بیشتر از آن کسانی است که از نعمت ایمان و خنکی و گوارایی یقین محرومند. زندگی این آدمی‌زادگان هیچ طعم و مزه‌ای ندارد. با آن که آکنده از لذتها و اسباب و وسایل رفاه است. علتش این است که اینان معنا و مفهوم زندگی را نمی‌دانند، و در زندگی هدفی ندارند. و رازی در زندگی نمی‌یابند. با این ترتیب چگونه می‌توانند به آرامش روانی و گشادگی سینه دست یابند؟! این آرامش روانی میوه‌ای از میوه‌های باغستان ایمان و درخت پاک و تابناک توحید است، که به اذن پروردگارش هر لحظه میوه‌های تر و تازه بر سر شاخسار می‌آورد (ابراهیم: ۲۵) این نسیمی است آسمانی که خدا آن را در دل‌های اهل ایمان در روی زمین به وزش در می‌آورد، تا به هنگام پریشانی و سرگردانی دیگران ثبات و آسایش داشته باشند، و به هنگام خشم و نفرت دیگران به خشنودی و رضایت دست یابند، و به هنگام شک و تردید دیگران به یقین نایل آیند،‌ و به هنگام بیتابی دیگران شکیبایی داشته باشند، و به هنگام بر آشفتن دیگران بردبار باشند». (نقش ایمان در زندگی،‌ دکتر یوسف قرضاوی؛ صص: ۱۳۹-۱۴۰)
این آرامش برای بندگان مخلص و با ایمان الله سبحان عواملی دارد، که باعث آرامش شان می‌شود زیرا که انسان با ایمان به ندای فطرت و سرشت درونی‌اش پاسخ مثبت می‌دهد و همگام با دیگر مخلوقات آفریدگارش همراه می‌شود. ابن قیم رحمه الله در کتاب مدارج السالکین گفته است: «در قلب انسان پریشانی و شوریدگی‌یی است که جز با روی آوردن به خدا سامان نمی‌پذیرد، و وحشتی است که جز انس گرفتن با خدا آن را بر طرف نمی‌گرداند،‌ و اندوهی است که جز شادمانی معرفت خدا و رو راستی با خدا آن را از میان نمی‌برد. در قلب انسان اضطرابی حکم‌فرما است که جز همنشینی با خدا و شتافتن به سوی او،‌ آن را به آرامش مبدل نمی‌سازد... و در آن آتش حسرتی است که جز آب تسلیم و رضا در برابر امر و نهی خدا و قضا و قدر او آن را فرو نمی‌نشاند، و جز هم آغوشی با صبر و شکیبایی ناهنگام دیدار خدا، درد  و سوزش آن را درمان نمی‌کند. و در آن نیاز و آزی است که جز با عشق به خدا و پیوستن به او، و یاد آوری مداوم او، و صداقت و خلوص در پیشگاه او، رفع نمی‌گردد. و اگر همه‌ی دنیا و ما فیها را به او بدهند آن نیازمندی او را هرگز مرتفع نمی‌سازد».
این سخنان دانشمندی بزرگی است که آن را در زندگی‌اش تجربه نموده و در مسیر سیر و سلوک آن را چشیده و مشاهده نموده است.
و علت دیگری که این باورمندان به الله سبحان آرامش دارند، پی بردن به راز هستی خویش است، انسان از وقتی که نفس خویش را می شناسد همیش در درونش همهمه و شوری بر پا است و سؤلاتی برایش مطرح می شود که بالآخره من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا می‌روم و این جهان سترگ و پهناور را کی‌ به وجود آورده است. این هستی گسترده را کی مدیریت و سرپرستی می‌کند و پرسش‌های متعدد دیگری. ولی پاسخ این پرسش‌ها را به شکل شافی و کافی جز در مکتب ادیان الهی که پرده از راز و رمز هستی بر می‌دارند و گره بزرگ و کور آن را می‌گشایند در جای دیگری سراغ ندارید.
و دیگر این که مؤمن از عذاب سرگردانی و شک مصؤون است. « در پرتو ایمان ساده و عمیق که وحی آورده و عقل آن را تأیید کرده، و فطرت انسانی آن را اقتضا کرده است،‌ و سطر سطر،‌ و کلمه کلمه‌ی نامه‌ی سرگشاده‌ی هستی به صحت آن گواهی داده است،‌ انسان با ایمان از هر شک و تردید و پریشانی و هراس می‌آساید، و از انواع نگرانی‌ها  و سرگردانی‌های فکری و روانی که بی‌دینان و شکاکان پیوسته جرعه‌نوش گلوگیر آنند، آسوده می‌گردد.
انسان با ایمان در پرتو این ایمان روشن و آرام‌بخش، همه‌ی معماهای بزرگ هستی را حل کرده است. آغاز و انجامش را شناخته است،‌ هدف و رسالت زندگیش را در یافته است و گره‌های شک و تردید را از روح و روانش باز کرده است. و همه‌ی علامت‌های بزرگ استفهام را از لوح زندگیش پاک گردانیده است. در یافته است که پروردگاری دارد. پروردگاری که آفریدگار همه چیز و همه کس است. او و دیگر آفریدگان را همو آفریده است. پروردگاری که او را گرامی داشته و او را ارج نهاده و او را خلیفه خود در زمین گردانیده،  و روزی‌اش را کفالت کرده، و همه‌ی موجودات آسمان‌ها و زمین را با دست توانایش مسخر ساخته و نعمت‌های فراوان ظاهری و باطنی‌اش را بر او ارزانی داشته است». (نقش ایمان در زندگی، دکتر یوسف قرضاوی، صص:‌۱۶۱-۱۶۲)
و از جانب دیگر، هدف و راه در نزد شخص با ایمان خیلی واضح و روشن است و او با تمام وجود سعی و کوشش می‌نماید که رضایت آفریدگارش را کسب نماید و برای نیل به این هدف سترگ از وقت، مال و جانش می‌گذرد. برایش مهم نیست که دیگران در باره وی و کارکردش چه می‌گویند، همین که می‌داند، کارش مورد تأیید الله سبحان و آفریدگار مهربان است، برایش کافی است.
و بالآخره، انسان با ایمان هیچ‌گاه احساس تنهایی نمی‌کند بلکه خود را در معیت الهی می‌بیند و هر لحظه وجود آفریدگارش را در زندگی خود احساس می‌کند و وی را از شاهرگ گردن به خود نزدیک‌تر می‌یابد و لذا همیشه احساس آرامش روان و آسوده‌گی تن و جان می‌نماید. 
دوم؛ دل به یاد الله سبحان آرام می‌گیرد: یکی از وسایل دیگری که باعث آرامش روان آدمیان می شود یاد و ذکر الله سبحان و آفریدگار جهان است، انسان مؤمن با پروردگارش همیشه به وسیله ذکر و نیایش ارتباط بر قرار می‌کند، زیرا می‌داند که ایزد منان او را از دو بعد آفریده است،‌ از جسم و روح،‌ و یگانه راه تغذیه روح‌اش، ذکر و یاد الله سبحان و ارتباط دایمی با آن قدرت لایزال و آفریدگار متعال است. چنان که حضرت باری تعالی در کلام پاکش می‌ْفرماید: {الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ} [الرعد: 28] «آن كساني كه ايمان مي‌آورند و دل‌هاي‌شان با ياد خدا سكون و آرامش پيدا مي‌كند. هان! دل‌ها با ياد خدا آرام مي‌گيرند». نور (خرم دل) 
خداوند بخشایشگر و مهرورز در این آیه یکی از قوانین بسیار مهم و حیاتی‌اش را برای بندگان خود بیان می‌دارد،‌ این قانون برای ما می‌آموزاند که یگانه راه آرامش روحی و اطمینان قلبی دل به مولای حقیقی بستن و به ذکر و یاد او بودن،‌ است و بس. ولذا هر قدر ارتباط ما با الله سبحانه و تعالی بیشتر باشد به همان پیمانه آرامش و اطمینان قلبی ما نیز بیشتر است و بر عکس هر اندازه از اوتعالی غافل باشیم، فشار روانی و استرس ما نیز بیشتر است.
«مردم به خاطر به دست آوردن خوشبختی و آرامش روحی و اطمینان قلبی حاضرند رنج و زحمت فراوانی متحمل شوند و مبالغ زیادی بپردازند ولی به یافتن آن نیز موفق نمی‌شوند،‌ در حالی که این سعادت و تسکین روحی برای کسی که ذکر می‌گوید و با صداقت و اخلاص تمام خدا را عبادت می‌کند،‌ به سهولت میسر می شود اما غافلان و ملحدان خدا را یاد نمی‌کنند و از این پاداش عظیم بی‌بهره می‌مانند.»  (توشه راه، استاد مصطفی مشهور؛ص:۱۷۰)
انسان مؤمن بایستی همیشه و در همه حال ایزد منان و آفریدگار جهان را مراقب زندگی‌اش بداند و به ذکر و فکر او تعالی بپردازد، برخی‌ها عادت دارند وقتی که مشکلات و مصیبت‌ها ایشان را از هر طرف فرا می‌گیرد به آستان درگاه او روی می‌آورند و داد و فریاد راه می‌اندازند که پروردگار اگر این بار ما را از این مشکل رهایی بخشی، همیشه به عبادت و پرستش تو می‌پردازیم اما بعد از این که رهایی یافت غفلت بر وی حاکم شده و ذکر و یاد الله متعال را فراموش می‌کند؛ در حالی که مؤمن را نسزد که از یاد و ذکر او غافل باشد، ما می‌بایست او تعالی را در هنگام آسایش و راحتی زندگی‌مان یاد نماییم تا او تعالی در هنگام مصیبت‌ها و مشکلات به داد مان برسد و رهایی مان بخشد.
سوم؛ نماز معراج مؤمن: انسان از لحاظ روان‌شناسی نیاز به کسی دارد تا هر از چند گاهی سفره‌ی دلش را در پیش وی بگستراند و درد دل نماید، چه بسا که انسان نتواند برخی از رازهای زندگی و مشکلاتش را برای نزدیک‌ترین کسانش بگوید، اما نماز بهترین وسیله‌ی است برای راز و نیاز به آستان بی‌نیاز، تا انسان در دعا و نماز تمام راز‌های دلش را به نزد آن رازدار هستی و آفریدگار انسان از نیستی، بگشاید و سفره دلش را بگستراند و هر چه دل‌تنگش می‌خواهد بگوید و از خود غم و اندوه را بزداید. و ما می‌بینیم وقتی عرصه زندگی بر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم تنگ می شود و دل مبارک‌شان می‌گیرد به بلال دستور می‌دهند، ای بلال ما را راحت کن (به وسیله اذان) و بعد به نماز روی می‌آوردند.
« نماز منبع تجدید قوای روحی و توشه است. طول شبانه روز به دفعات مختلفی تقسیم شده تا هر بار توشه‌ای گرفته شود و قوای روحی تجدید گردد و ادای آن را هم آسان ساخته به طوری که در هر حالتی حتا جنگ، صلح، سفر، اقامت، سلامت و بیماری و... نیز بتوانیم آن را به جای آوریم و از فیضش بهره‌مند گردیم. این بزرگ‌ترین فضل و احسان خدا بر ماست». (توشه راه، استاد مصطفی مشهور؛ص: ۱۰۸)
نماز یکی از بهترین وسایل ارتباط با الله سبحان است؛ انسان مؤمن با راز و نیاز به درگاه آن ذات بی‌نیاز احساس آرامش و آسایش می‌نماید؛ چون احساس می‌کند که کسی به درد دل او و مشکلاتش گوش فرا می‌دهد و همه‌ی دردهای او را درک می‌کند و سپس به وی چنین احساسی دست می‌دهد که وی در جهان هستی تنها نیست بلکه آفریدگاری مهربان و پروردگار انیس و مؤنس آدمیان با وی است که هر لحظه او را فراخواند به دعوتش لبیک می‌گوید و خواسته‌های دست نیافتنی وی را یافتنی می‌نماید و درهای را که دیگران به روی او بسته‌اند؛ می‌گشاید.
انسان مؤمن هر لحظه معیت و همراهی الله عز و جل را با خود احساس می‌کند، چون می‌داند که او تعالی خود فرموده است که من از شاهرگ گردن بر آدمیان نزدیک‌ترم.
از آن‌چه نگاشته آمد به این نتیجه می‌رسیم که یگانه راه آرامش روحی ایمان آوردن به الله سبحان،‌ آفریدگار کون و مکان است و بس و برای تقویت روحی مان نیز نیاز به دعا و نیایش به آستان اوتعالی داریم و برای این که بتوانیم غم و اندوه را از خود بزدایم بایستی ارتباط خود را با آفریدگار خود به وسیله نماز و نیایش تقویت بخشیم.