سرآغاز
بسم اللّـه الرّحمن الرّحيم
چنان که پیش از این بیان شد انسان در ارتباط با حقایقی بوده؛ و در مسیر دگرگونی و شدنی قرار دارد. وی مجموعهای از استعدادهاست که آمادهی نموّ و حرکت به سوی كمال بوده و نیازمند بدان است و جهان آفرینش مجموعهای از امکانات است که در دسترس وی قرار داده شده است که در مسیر دگرگونی و شدن آنچه را که بدان نیازمند است از آن گرفته و در دفع بازدارندهها از آن استفاده کند و آفرینندهاش مهربان مهرورزی است که همهی آنچه را که در آن مسیر بدان نیاز دارد، برایش آماده گردانیده و اسباب دفع همه بازدارندهها از سر راهش را فراهم کرده است؛ و دارندهی روزی است که در آن از وی خواهد پرسید که آیا در نموّ بخشیدن به استعدادهایش از امکانات آن گونه که باید استفاده کرده است که به پاداش نیکویش برسد و یا راهی را که نباید پیموده است که به کیفرش دچار شود؛ و بر این اساس در مسیر یادشده به وی فرمان داده و در آسان گردانیدن فرمانبرداری بی شائبه به وی کمک میکند؛ که با دانستن این که آفرینندهاش مهربان و مهرورز است مالامال از رغبت و با دانستن این که دارندهی روز جز است آکندهی از رهبت گشته، و بنابراین از او کاملاً فرمان برده و برای آسان شدن کارش از وی کمک میخواهد. و خلاصه این که با توجّه به حقیقت ربوبیت و لازمهاش يعنى إلاهيت آفرينندهاش، اهل حمد و عبادت و استعانت میشود.
اگر انسان از آموختن دانش حقایق یاد شده باز نمیماند و میدانست که چه چیزهایی هستند و چه چیزهایی نیستند و در پیمودن مسیر نامبرده، بدین سوی و بدان سوی نمیگرایید و آنچه را که میبایست انجام میداد و از آنچه که نمیبایست دوری میجست نیازی به آمدن هیچگونه بیانی از جانب خداوند نمیافتاد، و در نتیجه از سوی وی سخنی فرود نمیآمد؛ زیرا سخن یا گزارشی است مربوط به چیزی که در دایرهی بودن و نبودن جای دارد و یا خواهشی[1] است متعلق به امری که در محدودهی شدن و نشدن قرار میگیرد و تنها در زمینهی بیان حقایق یاد شده و تعیین حدود مسیر نامبرده است که خداوند به انسان خبری میدهد و از وی چیزی میخواهد یعنی تنها در ارتباط با فراهم کردن زمینهی دادن بینش از طریق یادآوری کردن یکی پس از دیگری نشانههای مرتبط با آن و نموّ بخشیدن به استعدادها و آموختن بینش و ارزشها و نشان دادن روش درست به کاربستن آموختههای عملی خداوند با انسان سخن میگوید و به عبارتی دیگر این نیاز به هدایت به راه راست ایمان و عمل صالح[2] همراه آمادگی در یافتن و نگه داشتن آن است که سبب نزول کتاب هدایت خداوندی میشود.
شاید گفته شود: از آنجایی که سبب نزول کتاب هدایت عبارتست از نیاز به هدایت همراه آمادگی دریافتن و نگه داشتن آن که حقیقت واحدی بیش نیست .. میبایست جز یک کتاب فرود نیامده و جز یک پیامبر برانگیخته نشود؛ پس چرا در فروفرستادن کتاب و برانگیختن به پیامبری تعدد رخ نمود؟
در جواب میگوییم نیاز به هدایت اگرچه حقیقت واحدی است امّا در عینیت یافتن صورتهای مختلف به خود میگیرد؛ و آمادگی دریافتن و نگه داشتن هدایت نیز درجات متفاوتی دارد و همین اختلاف صورتها و تفاوت درجات در عینیت یافتن است که سبب تعدد یادشده میشود. در توضیح این دو مطلب میگوییم:
پیش از این روشن شد که مسائل هدایت خداوندی دو گونه است یکی مسائل بیشتی است که گزارشهایی دربارهی حقایق هستی است. این مسائل از آن جهت که تعلق به حقایقی دارد که در دایرهی تحول و دگرگونی جای نمیگیرند میبایست همیشه به یک صورت باشد؛ و لیکن از آنجایی که گمراهی از این حقایق دارای صورتهای گوناگونی از سادهترین صورتها تا پیچیدهترین آنهاست. این مسائل صورتهای گوناگونی بخود میگیرد؛ یعنی اگر گمراهی صورت سادهای داشته باشد، هدایت با فروفرستادن مسائل اصلی و با اجمال انجام میگیرد. و اگر صورت پیچیدهای بخود گرفته باشد هدایت با تفصیل و ذکر جزئیات و فروع مسائل رخ مینماید. پس کتابی که بر امّتی که گمراهیش صورت سادهای دارد نازل میشود. با کتابی که بر امّتی که گمراهیش صورت پیچیدهای بخود گرفته است فرود میآید. در اجمال و تفصیل در مسائل بینشی باید فرق داشته باشد، و کتاب یکی از این جهت - فراخور حال دیگری نمیباشد و بدین گونه تعدد در فروفرستادن کتاب و برانگیختن به پیامبری رخ مینماید.
و دیگری ارزشهای اخلاقی است که فرمانهایی در تعیین حدود مسیر دگرگونی و شدن است. این مسائل خود نیز دو قسم است:
یکی قواعد و مسائلی کلی است که هر یک از آنها در برگیرندهی مسائل جزئی بیشماری است. این قواعد نیز مشمول تحول و دگرگونی نبوده همیشه به یک صورت است و لیکن میشود که گاهی اوضاع آن چنان ساده باشد که نیازی به تبیین بعضی از آنها نبوده و در نتیجه کتابی که باید فرود آید، در برگیرندهی همهی آنها نباشد که این کتاب با کتابی که حاوی همهی آنها بوده و در اوضاع دیگری باید نازل شود اختلاف داشته هیچ یک از این جهت - کاملاً مناسب با اوضاع مربوط به دیگری نباشد و بدین گونه نیز، تعدد یاد شده رخ مینماید.
و دیگری مسائلی است که هر یک به امری خاص تعلق داشته، از چنان ویژگیی برخوردار است که با وجود آن نمیشود آن را با عدهای دیگر از آن مسائل، جزئیات یک قاعدهی کلی بشمار آورده به جای ذکر آنها به ذکر قاعده اکتفا کرد. این قسم نیز خود دو گونه است:
یکی مسائلی است که در ارتباط با اوضاع و تحولات زمانی و مکانی نبوده همیشه به یک صورت است و لیکن گاهی اوضاع آن چنان نیست که نیاز به تبیین همهی آنها باشد، و در نتیجه کتابی که باید در آن اوضاع فرود آید، در برگیرندهی همهی آنها نبوده با کتابی که حاوی همهی آنها بوده و در اوضاع دیگری باید نازل شود اختلاف داشته هیچ یک از این جهت - مناسبت کامل با اوضاع مربوط به دیگری را دارا نمیباشد و بدین گونه نیز، تعدد مذکور رخ مینماید.
و دیگری مسائلی است که در ارتباط با تحولات زمانی و مکانی بوده همیشه به یک صورت نمیتواند باشد؛ و در نتیجه کتابی که در اوضاع ویژهای فرو میآید. در برگیرندهی مسائلی است که مناسب سایر زمانها و مکانها نمیباشد؛ آن زمان
و مکانها هم به نوبهی خود نیاز به مسائل دیگر و کتابهای دیگری دارد.[3] و بدین گونه نیز تعدد مورد بحث رخ مینماید.
خلاصهی این بخش این که نیاز به هدایت در عین این که حقیقت واحدی است. صورتهای گوناگون بخود میگیرد که هر صورت مقتضی نزول کتاب ویژهای است؛ و در نتیجه هدایت باید به صورت کتابهای متعددی در آید.
و امّا تفاوت درجات آمادگی برای دریافتن و نگه داشتن هدایت زاییدهی این امر است که نوع انسانی هم همانند فرد در رسیدن به کمال در زمینهی نموّ استعدادها و به اوج رسیدن در به کار بستن امکانات ناچار از پیمودن مسیری تدریجی و مراحلی تکاملی است. یعنی نسلهای نخستین در زمینههای نامبرده در درجات نسلهای بعدی نبوده توانایی و امکانات لازم برای دریافتن و نگه داشتن هدایت در برگیرندهی همهی مسائل مورد نیاز آیندگان را ندارند. توضیح امر أول، یعنی نداشتن توانایی لازم برای دریافتن هدایت یادشده این که دریافتن حقیقت جزئیات هدایت تنها در صورتی ممکن است که اوضاع مقتضی نزولش به وقوع پیوسته باشد. و آشکار است. که بسیاری از اوضاع مقتضی نزول مسائل کتابهای بعدی در زندگی نسلهای نخستین وجود ندارد و توضیح أمر دوم یعنی نداشتن توانایی و امکانات لازم برای نگه داشتن آن این که رسانیدن پیام از یک سرزمین به سایر سرزمینها، تنها با به کار گرفتن و سائلی امکان پذیر است که ایشان از همهی آنها برخوردار نبودهاند. و رسانیدن آن به نسلهای بعدی نیز تنها در صورتی شدنی است که وسائل کتابت و ضبط در دسترس بوده تجربهی کافی در دورنگه داشتن کتاب از دستبرد دشمنان هدایت وجود داشته باشد و آشکار است که این امور، به صورت کامل، تنها در مرحلهی اخیر از مراحل سیر تکاملی تحقق مییابد. و در نتیجه، چارهای نیست جز این که پیش از مرحلهی اخیر که با رسیدنش موانع مکانی و زمانی یادشده از میان میرود هدایت به صورت کتابهایی که هر یک متناسب با مرحلهای از مراحل است فرود آید؛ و بدین گونه نیز تعدد در فروفرستادن کتاب و برانگیختن به پیامبری رخ مینماید.
و خلاصهی این بخش این که آمادگی دریافتن و نگه داشتن کتاب هدایت درجات متفاوتی دارد که هر درجه مقتضی فرود آمدن کتاب ویژهای است. و در نتیجه هدایت باید به صورت کتابهای متعددی در آید.
گفتیم که سبب فرود آمدن کتاب هدایت نیاز به هدایت همراه آمادگی دریافتن و نگه داشتن است و این دو امر - در عین این که هر یک حقیقت واحدی است -در عینیت یافتن صورتهای مختلف و درجات متفاوتی دارند؛ و از این جهت سبب نزول کتابهای متعدد میشوند و چنان که میدانیم بر همین اساس در مراحل متفاوت زمانی و در بخشهای مختلف مکانی کتابهایی هر یک متناسب با اوضاع موجود در زمان نزولش فرود آمده است؛ آن چنان که امنی بدون کتاب نمانده است. از جمله کتابهای هدایتی است که بر پیامبرانی که یادشان در قرآن آمده نازل شده است که با دقت در قصص هر یک مراد از سخنان فرود آمده بر وی دانسته شده و به تبعیت آن ویژگیهای اوضاعی که سبب نزول بوده، روشن میشود.
و با گذشت زمان و به وقوع پیوستن همه اوضاع مقتضی فرود آمدن هدایت و رسیدن مرحلهی اخیر از مراحل نموّ استعدادها و به اوج رسیدن در به کاربستن امکانات بر چیده شدن موانع مکانی و زمانی یادشده، قرآن، کتاب هدایت همه مکانها و زمانها فرود آمد.
گفتیم که کتاب هدایت هنگامی فرود میآید که نیاز بدان تحقق یافته، و آمادگی دریافتن و نگه داشتنش به وقوع پیوسته باشد. این نیاز و آمادگی هر یک -در عین این که حقیقت واحدی است - دارای اجزای فراوان و گوناگونی است که تنها به تدریج و در طول زمان تحقق مییابد و در نتیجه، فرود آمدن کتاب، تدریجی و در طول زمان صورت میگیرد توضیح این که هدایت عبارت است از تبیین حقایقی که انسان در ارتباط با آنها است و روشن گردانیدن حدود مسیر دگرگونی و شدنی که در آن قرار دارد؛ و از آنجایی که در مسیر نامبرده قرار گرفتن، در حقیقت عبارت از موضعگیری در برابر حقایق یاد شده است و موضع گیری در برابر هر حقیقتی پس از دانستن آن است نیاز به تبیین حقایق، پیش از نیاز به روشن شدن حدود مسیر تحقق مییابد و از آن جهت که آمادگی دریافتن هدایت همراه نیاز بدان به وقوع میپیوندد. آمادگی دریافتن تبیین حقایق نیز پیش از آمادگی دریافتن بیان حدود مسیر به وجود میآید و هم چنین به تفصیل سخن گفتن در هر یک از این دو زمینه، تنها پس از آمدن سخنی اجمالی بایسته و به جاست. و نیز حقایق نامبرده، از لحاظ اهمیت مراتب متفاوتی داشته بیان آنها باید به تدریج و با رعایت تفاوت در اهمیت باشد؛ جز در صورتی که یکی از حقایق در عین این که در ذات خود در مرتبهی پایینی قرار دارد بیانش زمینهساز بیان حقیقت با اهمیتتری باشد که در این صورت، تبیین آن یکی پیشتر باید انجام گیرد و مراحل حرکت در مسیر دگرگونی و شدن نیز چنین است.
اضافه بر این، از آنجایی که انحرافات غافلین از هدایت به صورت خصلتهای راسخی بوده و اتمام نعمت تنها با ریشهکن شدن این خصلتها و جایگزین گشتن خصلتهای خداپسند صورت میگیرد و تحقق هر یک از این دو امر به زمانی نسبتاً دراز نیاز دارد، آمدن هدایت باید تدریجی و در طول زمان باشد که خلاف آن نا بایسته و نابه جاست.
و بر اساس این امور بود که نزول قرآن از لوح محفوظ به تدریجی که از مرز بیست سال گذشت، انجام پذیرفت. در آغاز سوره فاتحه که در آن حقایق و حدود مسیر نامبرده به صورتی اجمالی تبیین شده و سرانجام پیمودن و نپیمودن راه راست روشن گشته است فرود آمد و بدین گونه کتاب هدایت، به طور اجمالی در دسترس انسان قرار گرفت که این سوره خود کتابی است در برگیرندهی همه هدایت و سایر سورههای قرآن در تفصیل و تبیین محتوای آن فرود آمده است.
سورهی فاتحه دارای ویژگیی است که باید در اینجا مورد توجّه قرار گیرد: سایر سورهها در این امر مشترکند که هنگامی که خوانده میشوند، انسان خداوند را گویندهی سخن و خود را شنونده و دریافت کننده مییابد؛ حتی سورههای عصر و اخلاص و کوتر هم از این وصف مستثنی نیستند. امّا سورهی فاتحه بهگونهای است که هنگامی که قرائت میشود این احساس به انسان دست میدهد که گوینده او و شنونده خداوند است؛ و سخن خدا بودنش از جهاتی دیگر و نه از این جهت دانسته میشود.
این امر گویی با زبان حالش میگوید که انسان تنها هنگامی از شنیدن سخن خداوند سودی میبرد که اهل این سوره گشته با قرائتش، در ارتباط با حقایق بودن و سلوک راه ایمان را آغاز کردن و به کمک خداوند در مسیر انجام دادن عمل صالح و حرکت در جهت دگرگونی و شدن قرار گرفتن و استحقاق رسیدن به خوشبختیش را بیان کند؛ که اگر بدین گونه اهل این سوره گردد. در هدایتش به راه ایمان و عمل صالح، به تفصیل سخن فرود میآید.
و پس از نزول این سوره سایر سورههای قرآن پی در پی فرود آمدن گرفت.
از آن جایی که فراخواندن به ایمان - آن چنان که گفتیم - مقدم بر واداشتن به عمل صالح است، نخستین سورهها در زمینهی تبیین حقایق بود. این امر ادامه یافت و خواستاران حق و خیر یکی پس از دیگری از ظلمات جاهلیت به سوی نور هدایت بیرون آمدند تا این که زمینهی به پاداشتن مجتمعی بر اساس ایمان و عمل صالحفراهم شد که سورههای مشتمل بر تفصیل حدود مسیر و احکام متعلق به مجتمع فرود آمدن گرفت این ترتیب در سوره فاتحه نیز چنان که ملاحظه میشود - حفظ شده است.
البته این سخن بدین معنی نیست که در مرحلهی یکم چیزی جز بیان حقایق و در مرحلهی دوم چیزی جز تعیین حدود و فرو فرستادن احکام صورت نگرفته است؛ چگونه این را میتوان گفت در حالی که در مسیر دگرگونی و شدن قرار گرفتن در حقیقت - آن چنان که گفتیم - موضع گیری در برابر حقایق بوده و عمل صالح ثمرهی ایمان است و موضع گیری از حقیقت و ثمره از اصل جدا شدنی نیست؛ و بر همین اساس قرآن از همان آغاز در کنار بیان حقایق و فراخواندن به ایمان بدانها، در تعیین حدود مسیر و واداشتن به عمل صالح نیز به صورتی اجمالی سخن گفته است؟ و در مرحلهی دوم هم هیچگاه تعیین حدود جدای از بیان حقایق نبوده است؟!
بلکه مراد این است که آنچه که در مرحله یکم به تفصیل از آن سخن گفته شده است حقایق است و در زمینهی احکام به تعیین حدودی اجمالی و فروفرستادن احکامی که تربیت فرد بدون آنها صورت نمیگیرد اکتفا شده است؛ به خلاف مرحلهی دوم که در آن سخن مفصل در ارتباط با احکام بوده، و در زمینهی حقایق تنها یادآوریهایی آمده است.
در زمینهی تبیین حقایق و فراخواندن به ایمان بدانها، آیات قرآن به ترتیب زیر آمده است:
پیش از هر چیز یادآور این حقیقت شده است که انسان مجموعهای از استعدادهاست که آمادهی نموّ و حرکت به سوی کمال بوده و نیازمند بدان است. و همزمان با آن، این حقیقت را نیز بیان کرده است که جهان آفرینش مجموعهای از امکانات است که در دسترس وی قرار داده شده است که در مسیر دگرگونی و شدن آنچه را که بدان نیازمند است از آن گرفته و در دفع بازدارندهها، از آن استفاده کند.
یادآوری این دو حقیقت مستلزم آن است که خداوند بودن و مهربان و مهرورز بودن آفرینندهاش، یادآوری شود؛ زیرا انسان را به صورت مجموعهی استعدادهای یادشده آفریدن و جهان آفرینش را به صورت مجموعهی امکانات نامبرده در دسترس قرار دادن ناشی از خداوند و مهربان و مهرورز بودن است؛ زیرا خداوندی عبارتست از مهربانی و مهرورزی و دارندگی سرانجام و فرمانروایی و فریادرسی و مهربانی و مهرورزی در آماده کردن نیازمندیها و منافع و دفع بازدارندهها و گزندهاست؛ و نیاز به منافع داشتن و از گزندها و موانع رهایی جستن و به عبارتی دیگر در ارتباط با این حقیقت که جهان مجموعهای از امکانات است بودن ناشی از آن است که انسان مجموعهی استعدادهای یاد شده بوده و در مسیر دگرگونی و شدن است.
بلکه در بسیاری از موارد از بیان مستقیم و صریح این که انسان مجموعهی استعدادهای نامبرده است عدول شده به ذکر امکانات و یادآوری مهربان و مهرورز بودن خدا که در آن اشارهی ضمنی به استعدادهای انسانی وجود دارد، اکتفا شده است. حتی گاهی از ذکر صریح امکانات نیز عدول شده تنها مهربان و مهرورز بودن خدا که اشاره ضمنی بدان دو حقیقت در آن هست یادآوری شده است، چنان که در سورهی فاتحه رخ نموده است.
و پس از بیان این امور هنگام آنست که این امر یادآوری شود که آفرینندهای که صفات خداوندی و مهربانی و مهرورزی را داراست، دارندهی روزی است که در آن از انسان خواهد پرسید که آیا در فزونی بخشیدن به استعدادهایش از امکانات آن گونه که باید استفاده کرده است که به پاداش نیکویش برسد و یا راهی را که نباید پیموده است که به کیفرش دچار شود.
و تنها پس از این است که فرمانروایی خدا، که فرمانش در زمینهی ارائهی راه درست استفاده کردن از امکانات در نموّ بخشیدن به استعدادهاست، یادآوری شده. از انسان خواسته میشود که راهی راه عبادت یعنی فرمانبرداری بیشائبه از فرمان یادشده گشته در رفتن به سوی مقصد از خداوند کمککنندهاش کمک خواهد. یعنی تنها پس از دعوت به ایمان به آخرت است که دعوت به توحید الاهیت صورت میگیرد.
با تأمّلی اندک دریافته میشود که رعایت ترتیب یادشده امری است که در دعوت به بندگی خدا ضروری بوده پیمودن هر راهی جز آن انحراف از راه درست دعوت کردن است؛ زیرا توحيد إلاهيت عبارتست از فرمان بردن بی شائبه از فرمانی که از سوی خداوند برای ارائهی راه درست استفاده کردن از امکانات در نموّبخشیدن به استعدادها میآید و کمک خواستن از وی در این فرمان برداری و این امر تنها در صورتی امکان پذیر است که احساس مسئولیت که تنها از طریق ایمان به روز جزا به دست میآید. بر انسان چیره شود و ایمان به روز جزا و احساس مسئولیت، تنها پس از دانستن این است که انسان مجموعهای از استعدادها و جهان آفرینش مجموعهای از امکانات و آفرینندهاش مهربان مهرورزی است که زمینهی نموّ و حرکت به سوی کمال را برایش آماده کرده است.
رعایت ترتیب یاد شده در کتاب هدایت اجمالی، یعنی سورهی فاتحه، کاملا آشکار است. و در تفصیل هدایت در بقیهی قرآن نیز، تنها با تأمّلی اندک، دریافته میشود که این ترتیب، رعایت شده است؛ زیرا پس از نزول سورهی فاتحه، آنچه که بیش از هر چیز فرود آمده است سورههای جزء سیام بجز دو سورهی بینه و نصر و سورههای جزء بیست و نهم و سورههای جزء بیست و هفتم بجز سورهی حدید و سورهی ق از جزء بیست و ششم است؛ از سورههای این اجزاء، تنها در سورهی ناس و سورههای نوح و مزمل و سورههای طور و ذاریات، و سورهی ق، إلاهيت خداوند و یکتا بودنش در آن یادآوری شده است؛ که این سورهها در فرود آمدن، از سایر سورههای یادشده متأخر است؛ تأخر سورههای ناس و نوح و طور و ذاریات در سورهی مزّمّل انسان را از شک در این که این وق بسیار واضح است و تأمّل . سوره نیز در نزول متاخر است میرهاند. و امّا سایر سورههای اجزاء سه گانه، همه در زمینه اشاره به مجموعهای از استعدادها بودن ،انسان و یادآوری مجموعهای از امکانات بودن جهان آفرینش و تبیین مهربان و مهرورز بودن خدا و دارندهی روز جزا بودنش و فراخواندن انسان به ایمان بدین حقایق است. و تنها پس از تحقق ایمان به روز جز است که سورههای دعوت کننده به توحید إلاهيت فرود آمده است.
و امّا سخن گفتن دربارهی نبوت و رسالت مرحلهی ویژهای نداشته و تابع هیچ گونه ترتیبی نمیباشد؛ زیرا نبوت و رسالت منزلتهایی است که از طریق آنها پیام هدایت در تبیین حقایق و تعیین حدود مسیر به انسان میرسد و طبیعی است که چنان چه سببی اقتضا کند در هر مرحلهای از مراحل تبیین حقایق و تعیین حدود دربارهی طریق رسیدن پیام متعلق بدان مرحله، سخنی گفته شود.
و در زمینهی تعیین حدود مسیر و وضع احکام اصلی وجود دارد که هیچ گاه از آن عدول نمیشود؛ اصل این است که تنها هنگامی به کار معروفی امر و از کار منکری نهی کرده میشود که با تحقق یافتن وضع مقتضی انجام دادن آن و دست برداشتن از این و انتفای مانع از این و آن زمینهی امر و نهی فراهم آمده باشد؛ و پیش از فراهم آمدن زمینه گاهی سکوت و گاهی به اشارههایی اکتفا میشود. و بر پایهی این اصل است که احکام متعلق به شؤون مجتمع ،ایمانی تنها پس از به پاخاستن این مجتمع فرود آمدن گرفته است؛ و پیش از آن احکامی فرود آمده است که اجرای آنها، بدون وجود مجتمع ایمانی هم شدنی است. این امر را هم باید به خاطر داشت که از آنجایی که انحرافات غافلین از هدایت به صورت خصلتهای راسخی بوده و اتمام نعمت هدایت تنها با ریشه کن شدن این خصلتها و جایگزین شدن خصلتهای خداپسند صورت میگیرد و تحقق هر یک از این دو امر به زمانی نسبتاً دراز نیاز دارد، فراهم آمدن زمینهها مشروط به گذشت زمان است.
گفتیم که سبب نزول کتاب هدایت اعم از کل کتاب و هر از جزئی از آن عبارتست از نیاز به هدایت همراه آمادگی دریافتن و نگه داشتن آن و بدون تحقق یافتن سبب نزول هدایتی فرود نمیآید. با تأمّل و دقت در این امر در مییابیم که نزول هدایت تنها جریان الفاظش بر زبانها و یا نوشته بودن نقشهایش بر روی صفحات نوشتهها و امثال آن نیست و وجود کتاب هدایت در میان امّتی، تنها در صورتی به معنی نزول آن است که نیاز به هدایت و آمادگی یادشده تحقق یافته باشد؛ و وجود پیش از تحقق یافتن سبب نزولش در میان مردم، همانند وجود پیش از نخستین نزولش در لوح محفوظ است. هم چنان که حقیقت تغذی تنها در هنگام داشتن نیاز به غذا و آمادگی دریافتن و جذب آن و حقیقت تداوی تنها در صورت داشتن نیاز به دوا و آمادگی تأثیرپذیری از آن تحقق مییابد و تناول غذا یا دوا پیش از به وجود آمدن نیاز و آمادگی یاد شده تغذی و تداوی به شمار نمیآید به عبارتی دیگر، در صورت نبودن سبب تغذی یا تداوی - اگرچه غذا یا دوایی تناول شود - تغذی یا تداویی حقیقی نمیتواند وجود داشته باشد.
این امر (یعنی این که وجود کتاب هدایت در میان امّتی، همیشه به معنی نزول آن نیست از آن جهت است که نزول هدایت در حقیقت، نه فرود آمدنش از آسمان به زمین، بلکه فرود آمدنش از نزد خداوند بر انسانی است که تار و پود واقعیت زندگی فردی یا اجتماعیش نیاز به هدایت و آمادگی برای دریافتن و نگه داشتن آن باشد. هم چنان که حقیقت تغذی و تداوی نه قرار گرفتن غذا و دوا در شکم، بلکه رسیدن مواد غذایی و دارویی به بدنی است که تار و پود وضعیتش، نیاز به غذا و دارو و آمادگی برای دریافتن و جذب آن باشد.
و از آنجایی که سبب نزول هدایت - چنان که گفتیم - دارای اجزای فراوان و گوناگونی است که تنها به تدریج و در طول زمان، تحقق مییابد و در نتیجه فرود آمدن کتاب هدایت تدریجی و در طول زمان صورت میگیرد، میشود که کتاب هدایتی در میان امّتی موجود باشد و لیکن اسباب نزول همهی آیاتش تحقق نیافته و در نتیجه تنها بعضی از آن نزول حقیقی یافته باشد.
و بر اساس این توضیح میگوییم که قرآن - که تنها زمانی همهاش فرود آمد که مجموعهای از اوضاع به وقوع پیوست - امروز وضعیت دیگری، غیر وضعیت زمان رسالت و خلافت راشده دارد. از روز برچیده شدن بساط خلافت، اوضاع یادشده راه دگرگونی تدریجی را پیش گرفته هر روز شانی از شؤون فردی یا اجتماعی، جای خود را به امر دیگری میداد و با از بین رفتن هر شانی، هدایت متعلق بدان از میان برمی خاست، تا این که بسیاری از اوضاع مقتضی نزول هدایت، از بین رفت، و پیرو آن بسیاری از آیات کتاب خدا از حالت نزول حقیقی افتاد. و اینک تنها بخشی از قرآن در حالت نزول بوده وجود بقیه در مصاحف همانند وجود پیش از نزول نخستینش در لوح محفوظ است.
در نوشتههای فارسی در این گونه موارد لفظ تغذیه به کار گرفته میشود که کار درستی نیست و با توجّه بدانچه که بیان شد نباید در این امر شکی داشت که هم در زمینهی اهتداء، و هم در زمینهی هدایت دیگران باید از آن بخش از قرآن استفاده کرد که نزول حقیقی یافته است. البته این را هم باید در نظر داشت که افراد و جماعتها، در بسیاری از زمینهها دارای احوال و اوضاع گوناگونی هستند؛ و در نتیجه نمیتوان همه را با مجموعهی معینی از آیات قرآن مخاطب قرار داد؛ بلکه هر فرد یا جماعت را باید با آیاتی مخاطب قرار داد که اوضاعش سبب نزول آنهاست. و بر این اساس بعضی از مردم مخاطب آیات و سورههای متعلق به روز جزاء و بعضی مخاطب آیات و سورههای متعلق به توحید إلاهیت و بعضی مخاطب آیات احکام فردی و بعضی مخاطب برخی از آیات احکام اجتماعی که امتثال آنها در این اوضاع هم ممکن است میباشند.
و بنابراین یکی از نخستین واجبات بر کسانی که در زمینهی دعوت به راه خدا کار میکنند این است که در ارتباط با هر فرد یا جماعتی که باید به راه بندگی خدا دعوت شود، آنچه را که سبب نزولش تحقق یافته و در نتیجه در حالت نزول حقیقی است از دیگر بخشهای قرآن تمییز داده به مدعوش برسانند؛ که در این صورت - و تنها در این صورت است که داعی جانشین پیامبر خدا ـ ص ـ در تبلیغ هدایت نزول یافته است.[4]
با این فرق که نزول نخستین از لوح محفوظ و دیگر نزولها، از مصاحف و امثال آن است و از این رو نیاز به مَلک مرسَل نیست. و امّا نازل کننده در هر دو صورت خداوند متعال است که اوضاعی را اسباب نزول اجزاء کتاب هدایتش گردانیده است که با به وقوع پیوستن آنها، خواستش به نزول هدایت تعلق میگیرد.
و اکنون باید بدین پرسش پاسخ داد که درست است که داعی شاهد اوضاعی بوده و این اوضاع اسباب نزول بخشی از هدایت است و لیکن چگونه بداند که آن بخش کدام است؟ و به عبارتی دیگر چگونه ارتباط میان اوضاع گوناگون و بخشهای متنوع هدایت را دریابد؟ در پاسخ دادن به این پرسش میگوییم:
آشکار است که هر سخنی مرادی دارد که مفرداتش با دلالتهای لغوی و ترکیباتش با کیفیتهای ترکیبی در خدمت تبیین حقیقت و ویژگیهایش است.
به عبارتی دیگر هر سخنی محوری دارد که اجزایش، برای روشن گردانیدن ابعاد و جوانبش، به دورش میگردند و هم چنین آشکار است که هر سخنی بنابر اقتضای گفته میشود و ناگفته هویداست که آن چه که اقتضای سبب متوجّه آن میشود سببی سبب مقتضى مراد و محور سخن است؛ پس مراد و محور سخن مسبّب و مقتضای است؛ و معلوم است که از طریق علم به مسبّب میشود به علم به سبب رسید؛ پس از طریق علم به مراد و محور سخن میشود به علم به سبب مقتضی سخن رسید؛ و مراد و محور سخن از طریق تأمّل در سخن و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آن دانسته میشود.
و بر این اساس داعی نخست با تأمّل در هر سوره و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آیاتش مراد و محور آن را در مییابد؛ سپس از طریق علم به مراد و محورش به علم به سبب نزول نخستینش میرسد و آشکار است که سبب نزول در هر زمانی که نزول حقیقی تکرار میگردد تکرار همان سبب نزول نخستین است؛ پس علم به سبب نزول نخستین علم به سبب نزول در هر زمان دیگری نیز هست و در نتیجه، داعی از طریق تأمّل در هر سوره و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آیاتش به علم به سبب : نزولش در زمان خود میرسد، یعنی با این تأمّل و توجّه میداند که در چه اوضاعی آن سوره را باید خواند. و با توجّه بدین که در زمان نخستین نزول قرآن همهی اوضاع مقتضی فرود آمدن هدایت به وقوع پیوسته و تا روز قیامت چیزی جز تکرار آنها رخ نخواهد داد، با تأمّل در همهی سورههای قرآن و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آنها، همهی اوضاع مقتضی آمدن هدایت و اسباب نزول آن دانسته میشود و به عبارتی دیگر از طریق تأمّل و توجّه یاد شده ارتباط میان اوضاع گوناگون و بخشهای متنوع هدایت دریافته میشود و با علم بدین ارتباطها دانستن این که اوضاعی که داعی شاهد آن است سبب نزول کدام بخش از هدایت میباشد بسی آسان است.
مثلاً با تأمّل در سورهی ضحی و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آیاتش دریافته میشود که مراد سوره و محور آیاتش بیان مؤکد این امر است که بندهی برگزیده را خداوندش همچنان زیر سایهی رحمت خود داشته گزندها را از وی دفع و منافع را برایش جلب کرده و خواهد کرد؛ و در نتیجه وی نیز باید با نیازمندان به رحمت با رحمت برخورد کند و از توجّه بدین امر در مییابیم که بندهی برگزیدهی مخاطب در نخستین نزول دچار این گمان شده است که خداوندش برخلاف گذشته سایهی رحمت را از سر وی برگرفته است. آن چنان گمانی که وی را از این که باید با مهرورزیدن به نیازمندان به رحمت خداوند مهربان مهرورزش را سپاس گزارد غافل گردانیده است و همین گمان بوده است که سبب نزول این سوره شده است و نیز همین گمان است که در هر زمان دیگری سبب نزول آن میشود، یعنی هرگاه بندهی برگزیدهای دچار چنین گمانی شده و در چنان وضیعتی قرار گرفت باید بدین سوره روی آورده خود را مخاطب آن قرار دهد.
از آنچه که بیان شد اهمیت به تدریج و ترتیب فرود آمدن قرآن و اثر آن در دعوت و تربیت آشکار شد. با توجّه بدین امر به جاست که پرسیده شود که با وجود این حقیقت، چرا آیات و سورههای قرآن بر اساس ترتیب نزول، جمع و تدوین نشده است؟ در جواب این سؤال میگوییم:
نزول آیات و سورههای قرآن - چنان که گفته شد - بنابر اقتضای اسبابی است اجمالی با ترتیب ثابتی که قبلاً بیان شد اسبابی که هر یک دارای جزئیاتی است که مقتضی نزول آیات و سور متعددی است و لیکن دارای ترتیب ثابتی نیست؛ و در نتیجه، اگر آیات و سور قرآن بنابر ترتیب نزول جمع شود، از آنجایی که این کتاب کتاب هدایت همهی زمانها و مکانهاست تنها ترتیب ثابت در همهی زمانها و مکانها یعنی ترتیب اجمالی را میشود رعایت کرد که نتیجهی این امر این است که نخست آن بخش که بیانکنندهی مجموعهای از استعدادها بودن انسان و مجموعهای از امکانات بودن جهان آفرینش و یادآورندهی خداوند و مهربان و مهرورز بودن آفریننده است نوشته شود و پس از آن بخشی که در زمینهی دعوت به ایمان به روز جز است آورده شود و به دنبال آن آنچه که در زمینهی فراخواندن به فرمانبرداری بیشائبه از فرمان خدا و کمک خواستن از وی در این فرمان برداری است جای داده شود و در ترتیب احکام هم آن چنان که قبلا بیان شد نخست احکام فردی و به دنبال ان احکام اجتماعی نوشته شود و آیات متعلق به نبوت و رسالت - آن چنان که روشن شد - در کنار هر یک از بخشهای یاد شده آورده شود و این ترتیب اجمالی چنان که پیش از این بیان شد - در سورهی فاتحه آن چنان رعایت شده است که جمع و تدوین آیات و داعیان را از رعایت ترتیب اجمالی یاد شده بینیاز میگرداند. و امّا در این زمینهی و سور هر یک از این بخشها، از آنجایی که اسباب نزول آنها جزییاتی است که ترتیب ثابتی ندارد ترتیب نزول خاصی را نمیتوان رعایت کرد؛ زیرا ترتیب ویژهی یک زمان و یک مکان را نمیشود برای همهی زمانها و مکانها اصل قرار داد.
خلاصه این که اگر در جمع و تدوین قرآن ترتیب نزول اصل قرار داده شود. تنها کاری که میشود کرد رعایت ترتیبی اجمالی است که رعایت کردن آن فایدهی ویژهای ندارد؛ و با عدم رعایتش هم چیزی از دست نمیرود؛ زیرا به هر حال این فایده از سورهی فاتحه گرفته میشود پس جمع و تدوین قرآن باید بر مبنای مناسبتی دیگر باشد.
گفتیم که هر سخنی مراد و محوری دارد و آشکار است که محور هر سخنی ناسازگار با محورهای همهی دیگر سخنها نیست؛ هم چنان که متناسب با همهی آنها نیست. وجود تناسب در بین محورهای دو یا چند سخن، زمینهی پیوند دادن آن سخنها به هم دیگر و ساختن یگانی دیگر و سخنی د درازتر و نبودن تناسب در بین محورهای دو سخن مانع از چنین امری است، هم چنان که وجود تناسب در بین معناهای دو مفرد زمینهی پیوند دادن آنها به هم دیگر و ساختن سخنی و عدم وجود تناسب در بین معناهای دو مفرد مانع از چنین امری است. و بر همین اساس است که آیات قرآن همه از یکدیگر جدا نیستند؛ و هم چنین همه به هم پیوند نداشته و در یک سوره جای نگرفتهاند؛ بلکه هر عدهای از آنها در یک یگان و یک سوره جای گرفته و در نتیجه، سورههای متعددی به وجود آمده است. زیرا اگر در بین هیچ یک از آیات و آیات دیگر تناسبی که مورد بحث است وجود نداشت جایی برای پیوند آنها به هم دیگر ،نبوده جداگانه نوشتن یک یک آنها واجب بود و اگر همهی آنها با هم این تناسب را داشتند بخش بخش گردانیدن و به صورت سورههای متعدد در آوردن آنها نادرست بوده همه را با هم و به صورت یک سوره نوشتن واجب بود.
مقصود از وجود تناسب در بین محورهای مجموعهای از آیات، بودن ارتباطی است همانند آنچه که در بین اعضای یک درخت یا یک جانور یا هر موجود دیگری وجود دارد، ارتباطی که آن اعضاء و اجزاء را آن چنان به هم میپیوندد که موجود واحدی با همهی اجزای مورد نیاز در کامل بودن، و بدون هیچ عضو و جزئی زائد، به وجود میآید. وجود چنین ارتباطی است که از یک مجموعه از محورها محور مرکبی آن چنان میسازد که برای کامل بودنش به همهی آن اجزاء نیازمند بوده و از هر چیزی زائد بر آنها بی نیاز است و یک سوره از قرآن مجموعهای از آیات است که از به هم پیوستن محورهای آنها محور مرکبی آن چنان به وجود آمده است؛ زیرا اگر به بیشتر از آیاتی که دارد نیازمند بود جدا کردنش از دیگر آیات قرآن که نشانهی کمال و بی نیازی است به جا نبود و اگر آیاتش بیشتر از حد نیاز در تحقق بخشیدن به یک محور و یک سوره بود وجود مازاد بر احتیاج نابه جا بود؛ و واجب بود که مازاد در صورت کافی بودن سورهای دیگر و در صورت کافی نبودن با آیاتی دیگر ترکیب و جزء سورهای دیگر گردانیده شود. به عبارتی دیگر، آیات یک سوره مجموعهای هم لازم و هم کافی برای تبیین همهی جوانب و ابعاد محورش بوده و یک سوره تنها یک محور دارد؛ وگرنه یک سوره نبود.
و بر همین اساس (یعنی این که در بین آیات هر سوره، تناسب و ارتباطی آن چنان وجود دارد که از مجموعهی محورهای آنها، محور مرکبی میسازد که برای کامل بودنش به همهی آنها نیاز داشته و از هر چیزی زائد بر آنها بی نیاز است که در نتیجه، آیات یک سوره مجموعهای هم لازم و هم کافی برای تبیین همهی جوانب و ابعاد محورش است و این که یک سوره تنها یک محور دارد و در رعایت همین اصل است که سورههای قرآن همه به یک اندازه نبوده، در میان آنها از سورهی کوتاهی هم چون سورهی کوثر تا سورهی بلندی هم چون سورهی بقره یافت میشود زیرا تبیین جوانب و ابعاد محور سورهی کوثر تنها به همین سه از دویست و هشتاد و شش آیه انجام پذیر نیست. آیهی کوتاه نیاز دارد و امّا تبیین همهی جوانب و ابعاد محور سورهی بقره، به کمتر
گفتیم که هر سوره مجموعهی آیاتی است که در بین آنها، تناسب و ارتباطی آن چنان وجود دارد که از مجموعهی محورهای آنها، محور مرکب واحدی میسازد. این گفته بدین معنی نیست که هر یک از آیات این مجموعه، با همهی دیگر آیات آن، به یک گونه مناسبت و ارتباط دارد که در نتیجه قرار گرفتن هر آیهای در هر جایی و در کنار هر آیهای درست باشد؛ هم چنان که وجود تناسب و ارتباط در بین اعضای یک جانور، مستلزم این نیست که قرار گرفتن هر عضوی در هر جایی از بدن جانور درست باشد. بلکه در عین این که همهی آیات با هم دیگر مناسبت و ارتباطی آن چنان که ذکر شد دارند هر آیهای با یکی یا دو آیه از مجموعه[5] مناسبت و ارتباط ویژه تری دارد که موجب قرار گرفتنش در جایی معین، یعنی پیش از آن یک آیه و یا پس از آن و یا در بین آن دو آیه است؛ هم چنان که در عین اینکه همهی اعضای یک جانور با هم دیگر مناسبت و ارتباط دارند، هر عضوی با بعضی از مجموعهی اعضاء مناسبت و ارتباط ویژه تری دارد که موجب قرار گرفتنش در جایی معین یعنی در کنار آن بعضی است و در نتیجه، جمع و تدوین آیات یک سوره بر اساس ترتیبی که مناسبتهای ویژهی یادشده اقتضا میکند صورت میپذیرد نه بر اساس ترتیب نزول به عبارتی دیگر در جمع آیات هر سوره نظر به محورهای آنهاست نه به نزول آنها.[6] البته اگر - با قطع نظر از وجوب نظر به محورها - جمع آیات بر اساس نظر به ترتیب نزول صورت گرفته بود، در اکثر موارد. نتیجه همان بود که از جمع و تدوین بر اساس نظر به محورها بدست میآید؛ و لیکن در بعضی از موارد ترتیب بر اساس نظر به محورها مغایر با ترتیب نزول است؛ مثلا در سورهی توبه اگر جمع آیات بر اساس نظر به محورها صورت نگرفته بود، واجب بود که بیست و هشت آیهی صدر سوره در پایان آن نوشته شود؛ زیرا به سبب تأخر به وقوع پیوستن سبب نزول آنها از به وقوع پیوستن سبب نزول سایر آیات سوره نزول آنها پس از نزول بقیه سوره بوده است.
و جمع و تدوین سورههای قرآن هم بر مبنایی همچون مبنای جمع و ترتیب آیههای سورهها صورت گرفته است. یعنی این کتاب مجموعهای از سورههایی است که در بین آنها، تناسب و ارتباطی آن چنان وجود دارد که از مجموعهی محورهای آنها محور مرکب واحدی میسازد؛ زیرا مراد و محور هر سورهای هدایت به جزئی از صراط مستقیم است و از مجموعهی محورهای سورهها، یعنی هدایتهای جزء، که ارتباط آنها با هم دیگر آشکار است محور کامل هدایت به کل صراط مستقیم تحقق مییابد که مراد و محور همهی قرآن است. نام گذاری کتاب هدایت با دو اسم «قرآن» و «کتاب هم که اولی دلالت بر تناسب پیوند دهنده، و دوم دلالت بر پیوند ناگسستنی دارد، امر مورد بحث را به خوبی روشن گردانیده است. هم چنان که نام گذاری هر سوره بدین دو اسم که آن هم در قرآن در موارد فراوانی صورت گرفته است این امر را که هر سورهای مجموعهای از آیاتی است که در بین آنها تناسب و ارتباطی آن چنان وجود دارد که از مجموعهی محورهای آنها، محور مركب واحدی میسازد به خوبی آشکار گردانیده است.
و لیکن این گفته بدین معنی نیست که هر یک از سورهها با همهی دیگر سورهها به یک گونه مناسبت و ارتباط دارد؛ که در نتیجه، قرار گرفتن هر سورهای در هر جایی و در کنار هر سورهای درست باشد بلکه در عین این که همهی سورهها با هم دیگر مناسبت و ارتباطی آن چنان که ذکر شد دارند. هر سورهای با دو سورهی دیگر از سورهها[7] مناسبت و ارتباط ویژه تری دارد که موجب قرار گرفتنش در جایی معین، یعنی در بین آن دو سوره است و در نتیجه، جمع و تدوین سورههای قرآن بر اساس ترتیبی که مناسبتهای ویژهی یادشده اقتضا میکند صورت میپذیرد. نه بر اساس ترتیب نزول و به عبارتی دیگر در جمع سورههای قرآن، نظر به محورهای آنهاست، نه به نزول آنها[8] که اگر این جمع و تدوین، بر اساس نظر به ترتیب نزول صورت گرفته بود در اکثر موارد نتیجه مغایر با نتیجهی جمع بر اساس نظر به محورها بود.
که علاوه بر تأمّل در زمینهی بیان طریق کسب علم به محورهای سورهها، این را باید اضافه کرد در هر سوره و توجّه به ویژ ویژگیهای مفردات و ترکیبات آیاتش اسم سوره را هم باید در نظر داشت؛ زیرا اصل در نامگذاری این است که در میان اسم و مسمّی - در صورت امکان - تناسب وجود داشته باشد؛ و اگر در غیر وحی خداوندی این امر اهمال شود در نام گذاری اجزای وحیی که همهی آنچه که تعلق بدان دارد حکمت است اهمال شدنی نمیباشد؛ زیرا اهمال امری که باید رعایت شود، خلاف حکمت است و تناسب میان سوره و اسمش بدین گونه است که در اسم اشاره به محور سوره وجود داشته باشد؛ زیرا اسم سوره باید اشاره به حقیقت آن باشد و حقیقت هر سوره چیزی جز محور آن نیست.
این اشاره دو گونه است یکی این که اسم لفظی باشد که دارای دلالت لغوی بر معنایی است مانند نحل و نمل که در این صورت اشاره را باید از مجموع دلالت لغوی و وضعیت ترکیبی گرفت به عبارتی دیگر اشاره را باید از دلالت اسم و وجودش در مقطعی که در آن قرار دارد جست. دوم این که اسم از حروف الفباء باشد، مانند طه و پس که در این صورت اشاره را تنها از وضعیت ترکیبی اسم، یعنی از وجودش در مقطعی که در آن قرار دارد و به عبارتی دیگر، با تأمّل در آن مقطع میتوان گرفت.
علاوه بر این در زمینهی کسب علم به محور در سورههایی که دارای مقدمه و خاتمهاند، توجّه مخصوص بدین دو مقطع نیز، سودبخش است.
گفتیم که سبب نزول عبارتست از نیاز به هدایت همراه آمادگی دریافتن و نگه داشتن آن آشکار است که نیاز به هدایت در صورتی است که فرد یا مجتمع، دچار انحراف و گمراهی کلی یا جزئی از راه راست ایمان و عمل صالح بوده، خصلتهای بد بر روانش تسلط داشته راه بر نموّ خصلتهای نیکویش بسته باشد و ناگفته پیداست که هر گمراهی خصلتی از خصلتهای بد و بی بهره بودن از هر یکی از خصلتهای نیکو جزئی از اجزاء از راه درست دیدن حقایق و هر انحرافی از مسیر دگرگونی و شدن و گرفتار بودن به هر واقعیت زندگی فردی یا اجتماعی است که در مرحلهی ویژهای بروز کرده هدایت را به تصحیح فرامی خواند و چنان که گفتیم بر داعی به راه خدا واجب است که نخست با تأمّل در هر سوره و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آیاتش مراد و محور آن را دریابد؛ و از طریق علم به محورش به علم به سبب نزول نخستینش برسد. و با توجّه بدین که سبب نزول در هر زمانی که نزول حقیقی تکرار میگردد، تکرار همان سبب نزول نخستین است و در نتیجه علم به سبب نزول نخستین، علم به سبب نزول در هر زمان دیگری نیز هست ارتباط میان سورهها و اجزاء واقعیت زندگی فردی و اجتماعی زمان خود را شناخته هر سورهای را در تصحیح آن چه که بدان تعلق دارد تبلیغ کند.
و با چنین نگرشی به اسباب نزول در مییابیم که شناخت سبب، برای داعی و مربی امری ضروری بوده بدون آن پرداختن به کار دعوت تربیت کاری ناروا بوده، نتیجهاش جز ایجاد این گمان که قرآن بدون نظر به واقعیت سخن میگوید. نمیباشد. و تنها بر اساس این نگرش - و نه آن چنان که متداول است که در بسیاری از موارد، سبب نزول، گفته یا رویدادی بریده از واقعیت و گاهی مخالف با آن پنداشته میشود - تلاش برای یافتن اسباب نزول مطلوب بوده و شناخت آن در اهتداء به قرآن و در دعوت و تربیت مؤثر و سودبخش است.
با مطالب یادشده، برخی از اصولی که هم در اهتداء به قرآن و هم در دعوت و تربیت با آن باید مورد توجّه باشد روشن شد؛ که از آنجایی که بدون توجّه بدانها امور نامبرده امکان پذیر نیست باری دیگر آنها را به اختصار یادآوری میکنیم
۱. انسان که در ارتباط با حقایقی بوده و در مسیر دگرگونی و شدنی قرار دارد نیازمند به هدایت خداوندی است.
۲ نیاز به هدایت همراه آمادگی دریافتن و نگه داشتن آن سبب نزول کتاب هدایت از جانب خداوند است.
٣. از آنجایی که نیاز و آمادگی یادشده هر یک دارای اجزای فراوان و گوناگونی و در طول زمان صورت میگیرد. است که تنها به تدریج و در طول زمان تحقق مییابد فرود آمدن کتاب هدایت تدریجی
٤. در نزول تدریجی هدایت در آغاز کتاب هدایت اجمالی یعنی سورهی فاتحه و پس از آن و تنها پس از آن - تفصیل هدایت با ترتیبی که بیان شد، فرود میآید.
٥. رعایت ترتیب یاد شده در دعوت و تربیت امری ضروری بوده، پیمودن هر راهی جز آن نارو است.
۶. نزول هدایت تنها جریان الفاظش بر زبانها و یا نوشته بودن نقشهایش بر روی صفحات نوشتهها و امثال آن نیست و وجود کتاب هدایت در میان امّتی تنها در صورتی مساوی با نزول آن است که سبب نزولش تحقق یافته باشد و وجود پیش از آن همانند وجود پیش از نخستین نزول در لوح محفوظ است و بر این اساس اکنون تنها بخشی از قرآن در حالت نزول است.
7. هم در زمینهی اهتداء و هم در زمینهی هدایت دیگران، تنها از آن بخش از قرآن میشود استفاده کرد که نزول حقیقی یافته است. و بنابراین یکی از نخستین واجبات داعیان این است که در ارتباط با هر فرد یا جماعتی که باید به راه خدا دعوت شود. آنچه را که سبب نزولش در ارتباط با وی تحقق یافته و در نتیجه در حالت نزول حقیقی است. از دیگر بخشهای قرآن تمییز داده، به مدعوش برسانند.
8. برای تمییز دادن بخشهای نزول یافتهی هدایت از غیر آن، باید با تأمّل در هر یک از بخشهای گوناگون هدایت و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات الفاظش به مراد و محور آن پی برد؛ و از آنجایی که در حقیقت این مراد و محور سخن است که اقتضای سبب متوجّه آن میگردد و به عبارتی دیگر مراد و محور است که مسبّب سبب نزول است و از طریق علم به مسبّب میتوان به سبب پی برد، از طریق علم به مراد و محور میتوان به علم به سبب نزولش رسید؛ و در نتیجه با توجّه بدین که سبب نزول همیشه تکرار همان سبب نخستین است آنچه را که سبب نزولش تحقق یافته، و بنابراین در حال نزول است، از غیر آن تمییز داد.
9. از آن جایی که در میان هر مجموعهای از آیات قرآن، تناسب و ارتباطی آن چنان وجود دارد که از مجموعهی محورهای آنها محور مرکب واحدی میسازد که برای کامل بودنش به همهی آنها نیازمند بوده و از هر چیزی زائد بر آنها بی نیاز است. قرآن به صورت سورههای متعددی درآمده است. در زمینههایی اهتداء و هدایت، این امر، یعنی وحدت و یک محوری بودن هر یک از سورهها باید مورد توجّه باشد.
۱۰. در میان سورههای قرآن نیز تناسب و ارتباطی آن چنان وجود دارد که از مجموعهی محورهای آنها محور مرکب واحدی که هدایت به صراط مستقیم است میسازد؛ محوری که در کامل بودنش به همهی آنها نیازمند بوده و از هر چیزی زائد بر آنها بی نیاز است. این وحدت و یک محوری باید مورد توجّه باشد.
۱۱. هم چنان که وجود تناسب و ارتباط در بین اعضای یک جانور، مستلزم این نیست که قرار گرفتن هر عضوی در هر جایی از بدنش درست باشد، بلکه با وجود این ارتباط، به سبب وجود ارتباطات ویژه تری در میان هر یک از اعضا با بعضی دیگر، هر عضوی جای معینی را دارد وجود ارتباط در میان آیات یک سوره، و وجود ارتباط در میان سورههای قرآن مستلزم این نیست که قرار گرفتن هر آیهای در هر جایی از سوره و قرار گرفتن هر سورهای در هر جایی از قرآن درست باشد، بلکه با وجود این ارتباطها به سبب وجود ارتباطهای ویژه تری در میان هر یک از آیات سوره با بعضی دیگر و در میان هر یک از سورههای قرآن با بعضی دیگر هر آیهای در سورهاش و هر سورهای در قرآن جای معینی را دارد. به عبارتی دیگر ترتیب آیات و سورهها، به اقتضای تناسبها و ارتباطهای خاصی بوده از صفات ثابت و تفکیکناپذیر قرآن است. در اهتداء و هدایت این ارتباط و ترتیبها باید مورد توجّه باشد.
١٢. در تلاش برای پی بردن به محورهای سورهها نامهای آنها را نیز باید در نظر داشت و در سورههایی که دارای مقدمه و خاتمهاند توجّه مخصوص بدین دو مقطع هم مطلوب است.
۱۳. بر کسانی که در زمینهی دعوت و تربیت کار میکنند واجب است که با تأمّل در هر بخش از هدایت و هر سوره از قرآن و توجّه به ویژگیهای مفردات و ترکیبات آن به مراد و محور آن پی برده از طریق علم به محورش به علم به سبب نخستین نزولش، که جزئی از اجزاء واقعیت زندگی فردی یا اجتماعی آن زمان است رسیده؛ در صورت تکرار وقوع هر یک از اسباب، واسطهی تکرار نزول هدایت متعلق بدان گشته، آن را تبلیغ کنند.
و اکنون در پرتو اصول یادشده نظری گذرا بر قرآن میافکنیم که زمینهی کسب آگاهی اجمالی از کتاب هدایتی را که مشغول دعوت به ایمان بدان و اهتداء بدان هستیم فراهم کرده باشیم. در این نظر گذرا نخست برای تبیین محور هر سوره، اشارهی اسم و ویژگیهای مفردات و ترکیبات آیات و مقدمه و خاتمهاش باید مورد توجّه قرار گیرد. سپس نوبت آن است که به انقسام آیات به بخشها و مقاطعی که هر یک مبین جزئی از محور است، نظر کرده شود. پس از آن هنگام سخن گفتن دربارهی سبب نزول است. و پس از این که شناسانیدن سوره از این طریق انجام پذیرفت، مناسبتش با سورهای که پس از آن میآید باید بیان شود.
پانوشتها:
[1] . خواهش حاصل مصدر خواستن است و خواستن به صورت دارد خواستن زیردست از زبردست و خواستن زبردست از زیردست و خواستن مساوی از مساوی حاصل مصدر، یعنی خواهش هم، در اصل همین به صورت را دارد. و استعمالش در اینجا با نظر به این اصل است و نه به معنی عرفی، که شامل خواستن زیردست از زیر دست نمیشود.
[2] . نیاز به هدایت ناشی از غافل بودن از آن و یا فراموش کردن آن.
[3]. قرآن از این کلیت مستثنی بوده در برگیرندهی چنین مسائلی نیست.
[4]. بعضی پنداشتهاند که پس از نخستین نزول هم در اوضاعی که جاهلیت حاکم است، مکلفین تنها به بخش متعلق به مرحلهی پیش از به پا خاستن مجتمع ایمانی از قرآن که از آن با اصطلاح «مکی» یاد کرده میشود. مکلف اند؛ و تکلیف به بخش نزول یافته در مجتمع ایمانی که از آن با اصطلاح «مدنی» یاد کرده میشود، تنها پس از به پاخاستن این مجتمع صورت میگیرد. این پندار اگر از وحی شیاطین نباشد، ناشی از سطحینگری است. آمدن و نیامدن تکالیف، به تحقق یافتن و تحقق نیافتن اسباب نزول بستگی دارد، و از آنجایی که اوضاع مجتمع های جاهلی پس از نخستین نزول هیچگاه از همهی جهات همانند اوضاع زمان نخستین نزول نیست. میشود که در مجتمعی جاهلی اسباب فرود آمدن برخی از توجیهات و احکام مدنی به وقوع پیوسته، آن توجیهات و احکام فرود آید؛ هم چنان که میشود که در مجتمعی جاهلی در بسیاری از اوقات، اسباب نزول بسیاری از آیات تحقق نایافته باشد و در نتیجه نزول آن آیات به زمانی دیگر تأخر یابد.
[5] . مناسبت و ارتباط با یک آیه ویژهی نخستین آیه و آخرین آیه و مناسبت و ارتباط با دو آیه، صفت سایر آیات سوره است.
[6]. و در زمینهی تلاش برای پی بردن به معانی و مقاصد قرآنی و اهتداء بدان هم، هر آیه ای را در ارتباط با دیگر آیات سوره اش باید مورد توجه قرار داد و نه در ارتباط با زمان نزول، مثلاً اگر آیه ای با آیاتی فرود آمده در مرحلهی وجود مجتمع ایمانی در سوره ای مکی گذاشته شده باشد، مناسبت و ارتباط محور آن با محورهای دیگر آیات سوره را باید در نظر داشت و نه نزول در مرحلهی مدنیش راه زیرا آن را در ارتباط با زمان نزول مورد توجه قرار دادن مقتضی آن است که آن را مختص به مرحلهی مدنی دانسته، در مرحلهی پیش از آن خود را مخاطب آن ندانیم؛ در صورتی که قرار دادنش در کنار مجموعه ای از آیات مکی، بیانگر این امر است که سبب نزولش مرتبط با اسباب نزول آن مجموعه بوده اصل آنست که هم زمان با آنها به وقوع بپیوندد؛ و تأخر به وقوع پیوستنش در هنگام نخستین نزول امری عارضی و خلاف اصل بوده است؛ و اما در دیگر نزولها، اگر سبب نزولش در مرحلهی مکی به وقوع پیوست، در همان هنگام مکلفین مخاطبش میگردند.
[7] . نخستین سوره و آخرین سوره هر یک تنها با سورهای آن ارتباط را دارد، از این رو، یکی نخستین سوره، و دیگری آخرین سوره میگردد.
[8]. و از این روست که پیش از نزول همهی قرآن، جمع و تدوین صورت نمیگیرد.
منبع: ناصر سبحانی، مقدمهی تفسیر برخی از سورههای قرآن، تهران: انتشارات احسان، ۱۳۹۴، ۱۷۶ صص ١٥-٣٦.

نظرات