همراهان گرامی پیش از پرداختن به مطلب اصلی بهتر است با ذکر خاطرهای از دایی بزرگوارم زمینهی فکریِ لازم را برای شما عزیزان مهیّا کنم، چندى پيش در يك محفل خانوادگى موضوع جذّابی از جانب دايى عزيزم_ كاك صابر يوسفى_ مطرح شد كه برايم تازگى داشت، وی و همسر گرامیاش علاقهى زيادى به ورزش كوهنوردى دارند
همواره پرداختن به زندگی بزرگان و شناساندن آنان به آحاد جامعه با واکنشهای متفاوتی از سوی افراد مختلف همراه است. گروهی بر این عقیده و باورند که پرداختن به زندگى اشخاصى که در قید حیات هستند کارى ناصواب و آفتزاست، این امر به زعم آنان بحران هویتى را به دنبال خواهد داشت.
مخاطبان گرانقدر قبل از آغاز سخن قصد دارم با يادآورى خاطرهاى شيرين، موضوع مورد بحث را براى شما خوبان دلچسبتر نمايم. چندى پيش در معيّت استاد بزرگوارم ماموستا عبدالله ايرانى گفتوگويى دو نفره در باب قيامت و احوالات سخت آن داشتیم، كه جزو خاطراتى است كه هيچ وقت فراموش نمىكنم. در بخشى از اين گفتوگو ماموستا عنوان كردند: «كاک فرزاد! تصوّر كن روز قيامت است و همه در صحراى محشر منتظر حسابرسى هستند، ناگهان در ميان انبوه جمعيّت صدايى كه همه آن را مىشنوند، ندا سر مىدهد كه اى بندهی خدا عبدالله ايرانى بيا بيرون! در آن لحظه ترس و نگرانى تمام وجودت را فرا گرفته، سراسيمه جلو آمده، در كمال احترام دوباره ندا مىآيد كه برو و در آخر آن صف بایست،
مخاطبان فرهيخته، قبل از آغاز سخن، قصد دارم مسئلهى مهمّى را با شما در ميان گذارم و خداوند متعال را - با علم بر مسؤوليت سنگين قيامتى آن- شاهد بر صحّت و سقم گفتههايم بگیرم.
روز پنجشنبه، دوّم دیماه ١٤٠٠ نشست دوّم كنگرهی پنجم جماعت دعوت و اصلاح در گسترهی جغرافیایی فراخی با صدها كيلومتر فاصلهی فيزیکی، اما با تار مويى فاصلهی قلبى و معنوى از اقصی نقاط كشور پهناورمان ايران، در نهايت همگرايى، با دغدغههايى آسمانى و نیتی خالص، كه آن را جز جلب رضايت خالق نمىتوان ناميد، برگزار گردید و در نهایت، با صدور بيانيهاى به كار خود پايان داد.
شايد در ذهن برخى مخاطبان با اين تصور كه، چون نگارنده خود يكى از اعضاى جماعت دعوت و اصلاح و عضو كنگره مىباشد
«مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»( احزاب: ۲۳)
از مؤمنان كسانى هستند كه آنچه را كه با خداوند بر آن پيمان بسته بودند، تحقّق بخشيدند و كسى از آنان هست كه قرارش را به انجام رسانده است و از آنان كسى هست كه چشم به راه است و به هيچ وجه تبديلى [در پيمان خود] نياوردهاند.
دلتنگى امانم را بريده است، دلتنگی برای كسانى كه عمر و حيات خود را در راه خدمت به دعوت دينى صرف كردند و اين راه دشوار و سنگلاخ را مجاهدانه و با ایمان طی نمودند.
مخاطبان گرامى، قبل از پرداختن به موضوع، لازم به ذکر است كه مسائل مطرح شده در اين يادداشت به معنى تطبیق عملی آن از سوی نويسنده نیست؛ بلكه خويشتن در بدو راهم.
عمر و مرگ اين هر دو با حق خوش بود
بى خدا، آب حيات، آتش بود
مولانا
چنانکه مشهور است، در نماز، بنده با معبود به گفتوگو و راز و نياز مىپردازد و با قرائت و خواندن قرآن كريم، خداوند متعال با انسان هم کلام مىشود.
به تعبيرى، يك سوی اين محاوره انسان است و سوی ديگر آن خداوند متعال. رابطهای سنگین و محاورهای شگرف که مستلزم تسهیلگری در مسیر شرفیابی بهاین ملاقات معنوی و محاورهی متبرّک است.
گاهی در زندگى انسانها اتّفاقاتی رُخ مىدهد كه نمىتوان آنها را به راحتی فراموش كرد. خوب به یاد دارم كه سنّم كمتر از ١٠ سال بود، در كوچهى محلّهى قدیمى مان با بچّهها مشغول بازى بودیم. در اوج هیجان بازى، شخصى كه هنوز محاسن جوانىاش كامل نشده بود، با مهربانى هرچه تمامتَر صدایمان كرد و از ما خواست كه بعد از بازى به مسجد رفته و در كلاسهاى قرآن فصل تابستان شركت كنیم؛ بسیارى از بچّهها ایشان را مسخره كرده و با بىتفاوتى بازى خود را ادامه دادند؛ امّا بعد از بازى، من و چند نَفَر از بچّهها به مسجد رفته و با خیل عظیمى از همسن و سالهاى خود روبرو شدیم که به دعوت ایشان به مسجد آمده بودند.
ديشب هنگام صحبت با يكى از دوستان عزيزم كه به بيمارى كرونا دچار شده است، متوجّه وضعيت جدّى و بغرنج اين بيمارى در سنندج شدم.
به گفتهی وی، يكى از پزشكان فعّال اين ايّام در حوزهی كرونا فقط در يك روز ١١٠ نفر را ويزيت كرده است كه متأسّفانه اکثر مراجعه كنندگانش به اين بيمارى دچار شدهاند.
نگرانى و استرس فراوان، حال و روز اين ايّام خانوادههاى سنندجى است و چه بسا آثار مخرّب اين بيمارى برای سالها بر ذهن و روان آحاد جامعه مانده و لطمات جبرانناپذيرى را به دنبال داشته باشد. از این رو، بر آن شدم تا سخنى با خانوادههاى درگير بيمارى كرونا و مردم ديارم داشته باشم.
در این سالها، دو مسئلهی مهمّ و اساسی همواره ذهن مرا به خود مشغول داشته است و هرگز نتوانستهام بهگونهای با آن دو کنار آیم که موجبات آرامش درون را از آن حاصل کنم. با گذشت زمان و تعمیق موضوع و ناکامی در یافتن راه برونرفت از آن – که به نظر من ریشه در تبعیت از هوای نفس دارد- عدم آرامش درونی ناشی از آن دو چندان گشته است.
این دو مسئله، یکی فعّالیّت افراد در کسب ثروت به صورت فردی و جمعی و عدم هزینهی آن در راه خداست، و دیگری، عدم وحدت و همگرایی جماعتهای دینی است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل