دکتر جهانگیر معینی علمداری، استاد برجسته علوم سیاسی در دانشگاه تهران، در گفتوگویی تحلیلی به موضوعات مهمی چون فاصله میان روشنفکران و مردم، پراگماتیسم، فاشیسم، نقش تکنوکراسی در جوامع مدرن و جایگاه فیلسوفان و ادیبان در عرصه سیاست پرداخته است. او که سالها به تدریس روششناسی، نظریه سیاسی و فلسفه مشغول بوده، با تکیه بر آثار تألیفی و ترجمهایاش، تصویری ژرف از چالشهای نظریهپردازی در سیاست معاصر ارائه میدهد. این گفتوگو، بخش نخست از سلسلهمصاحبههایی است که در روزهای آینده ادامه خواهد یافت.
نشست دوم همبستگی اجتماعی، دیروز 18 تیرماه با حضور 4 چهره در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. نشستی که در آن تلاش کردند تصویری از همبستگی اجتماعی و وفاق ملی ارائه کنند. موضوع نمادسازی برای این دوران تازه از جمله مواردی بود که علی ربیعی رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و مسعود کوثری گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران به آن اشاره کردند. هر دو چهره از ضرورت پوستاندازی و ایجاد فضای مناسب برای آشتی ملی نیز صحبت کردند.
در پی آتشبس موقت و پایان جنگ ۱۲روزه، دهها سازمان غیردولتی، تشکل علمی و صنفی ایرانی با صدور بیانیهای مشترک، ضمن استقبال از توقف درگیریها، حمله نظامی اخیر اسرائیل به ایران را بهشدت محکوم کردند. این بیانیه خطاب به کمیته بینالمللی صلیب سرخ، شورای حقوق بشر سازمان ملل و صندوق کودکان ملل متحد نوشته شده است.
در فرهنگ عامه مردم بلوچستان ضربالمثلی معروف رایج است با این مضمون که «مهمان را دو بار دوست و گرامی بدار و قدر بسیار شمار، نخست هنگام آمدن و سپس به وقت رفتن.» حال بدرقه باشکوه اخیر مردم بلوچ از مهاجران افغان در حین خروج گسترده از کشور که از هر سوی تحسین و دیده و پسندیده شد را نیز هم میبایست نخست در همان راستا برشمرد و از همین منظر دید و تحلیل نمود و بررسی.
این اواخر به این نتیجه رسیدم که انسان معاصر در سطحی تاریخی در دسترسی به اطلاعات به جایی رسیده که از اساس دچار ابهام در تشخیص مرز باریک بین حقیقت و واقعیت شده، هرچند که هر فرد با چند کلیک میتواند به پاسخ هزاران سوال دست یابد، اما این دسترسی آسان نه تنها مسائل را حل نکرده، بلکه پیچیدگیهای جدیدی ایجاد کرده است.
در ایران چگونه میتوان درباره موضوعی اختلافی به توافق رسید؟ در كشور توسعهیافته گروههای كارشناسی میتوانند بخشی از این مشكل را حل كنند. در ایران نیز كارشناسان دادگستری در پروندههای حقوقی و كیفری نظر كارشناسی میدهند.
جنگ ۱۹۶۷ موسوم به جنگ شش روزه که با حملهی پیشدستانهی رژیم اسراییل به چند کشور عربی ـ و در رأس آنها مصر ـ توأم شد، یکی از نقاط عطف تاریخی در تثبیت نیروی تهاجمی و اشغالی اسراییل و تضعیف همسایگان عربش بود. این جنگ به اشغال بخشهای جدیدی از سرزمین فلسطین و آوارگی ۳۰۰هزار نفر از اعراب فلسطینی انجامید. اما واکنش مهمترین جریان اصطلاحا اسلامگرا یعنی جنبش الاخوان المسلمون به این جنگ چه بود؟
اقتصاد ایران در سالهای اخیر با فشارهای بیسابقهای روبهرو بوده است؛ از تحریمهای شدید پس از خروج امریكا از برجام در سال ۱۳۹۷ تا شوكهای ژئوپلیتیكی اخیر، مانند درگیری ۱۲ روزه با اسراییل. این چالشها همراه با ضعفهای ساختاری داخلی، تابآوری اقتصادی كشور را به آزمونی سخت كشانده است.
جنگها معمولا به یکی از سه شیوه پایان مییابند؛ یا با شکست کامل یکی از بازیگران مثل آلمان نازی پس از پایان جنگ جهانی دوم یا مثل ژاپن تسلیم مطلق میشوند یا درنهایت با برقراری آتشبس و نوعی توافق ضمنی یا صریح خصومتها موقت یا دایم پایان مییابد. اما تجربه جنگ ۱۲ روزهای که رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد، الگویی متفاوت و پیچیدهتر را به نمایش گذاشت.
برای بسیاری در خارج از خاورمیانه، نبرد آمریکا و رژیم صهیونیستی با ایران همچون روایتی خطی و ساده به نظر میرسد: دو متحد قدرتمند با ارتشها و دستگاههای اطلاعاتی پیشرفته، در برابر دشمنی که بهزعم آنها تضعیف شده است. این تصور، ریشه در خاطرات تاریخی دارد؛ از شکست قاطع آلمان نازی گرفته تا تسلیم بیقیدوشرط ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم. هواداران این نبرد، با استناد به چنین نمونههایی، از «تسلیم دشمن» و «ایستادن در سمت درست تاریخ» سخن میگویند؛ گویی تاریخ در مسیری مستقیم و بدون بازگشت به پیش میرود و تنها کافی است طرف درست را انتخاب کرد. اما برای آنان که خاورمیانه را میشناسند، چنین نگاهی نهتنها نادرست، بلکه گمراهکننده است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل