إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

فرهنگ و اجتماع

  •  «کنفرانس جهانی منشور خانواده» در نشست پایانی خود که صبح روز چهارشنبه ۶آوریل ۲۰۱۶م در شهر استانبول ترکیه برگزار شد، کنوانسیونی بین المللی به تصویب رساند تا جایگزین پیمان‌نامهٔ «سیداو» باشد که باعث واکنش‌ها و اعتراضات گسترده‌ای در سطح بین‌المللی و جهانی شده است. برگزار کنندگان کنفرانس خانواده در ترکیه تأکید کردند

  • مشاور وزیر نیرو در امور بانوان گفت: فرصت بسیار خوبی است که زنان می‌توانند مطالبات خود را از طریق سامانه پیامکی 101 با معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری مطرح و آن‌ها را پیگیری کنند.

  • پلیس پایتخت طرح برخورد شدید با کشف حجاب و بد پوشی و آلودگی صوتی را از امروز در دستور کار خود قرار داد. 

  • مسابقات طناب کشی قهرمانی بزرگسالان آذربایجان غربی با قهرمانی تیم سردشت در شهرستان بوکان پایان یافت. 

  • من در مسافرت

    25 فروردین 1395

    من همراه پدر و مادر و خواهرانم به مسافرت رفتم... آب و هوای اونجا خیلی سرد بود. در راه که میآمدیم پلیس همه جا در جاده بود...
    من هر وقت پلیس را می‌دیدم به آقا پلیسه احترام می‌گذاشتم

  • خانم فریبا اسماعیلی متولد 1350 و اهل شهر زیبای نودشه هستند. ایشان لیسانس ادبیات دارند.

  • من یک مسلمانم!

    عدالت را مقدس می‌دانم.. به آزادی احترام می‌گذارم.. انسان را تکریم می‌کنم ... به ناتوان مهر می‌ورزم.. و به فرد توانا یادآوری می‌کنم که تواناتر از تو هم آخر کسی است. 

    به ثروتمندان توصیه می‌کنم تا حقوق نیازمندان را از اموال خود ادا کنند.. از مستمندان می‌خواهم تا بدانند سرمایه‌داران در اموال خدا جانشین هستند. 

    نیکی را دوست دارم.. به خوبی فرا می‌خوانم.. بدی را نمی‌پذیرم.. از خشونت بیزارم .. به نرمی علاقه دارم .. به هدایت چنگ می‌زنم.. و از حقیقت پاسداری می‌کنم. 

  • هنوز یک امر جالب توجه وجود دارد و آن این است: و داوود، جالوت را كشت، و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت، و از آنچه می‌خواست به او آموخت.

  • زری دختر مؤمنی بود. همیشه نمازش را سر موقع می‌خواند، صد رقم هم دعا بلد بود، حدود ۱۴ سال داشت که کم کم رنگش زرد شد، شکمش هم باد کرد و گاهی هم بالا می‌آورد. زن‌های همسایه او را که می‌دیدند پچ‌پچ می‌کردند.

  • نشستم روزی سوار تاکسی
    راننده از سر گرفت بحثی 
    گلایه می‌کرد از آتش ودود 
    جاندار و بی‌جان را کرده نابود