فساد و رانت در ایران پدیده‌ای چند بعدی است که نمی‌توان آن را صرفاً به حاکمیت یا فقط به مردم نسبت داد. این معضل، محصول یک چرخه معیوب میان ساختارهای ناکارآمد حکومتی و رفتارهای اجتماعی مردم است. بسیاری از تحلیل‌ها تلاش کرده‌اند مسئولیت مشکلات را صرفاً بر دوش حاکمیت یا صرفاً بر گردن مردم بیندازند. اما واقعیت این است که فساد در ایران، برآیند یک تعامل پیچیده میان حاکمیت و مردم است؛ جایی که تصمیمات کلان سیاسی و اقتصادی از بالا با عادت‌ها و رفتارهای روزمره در پایین جامعه پیوند خورده و فضایی را ایجاد کرده‌اند که در آن فساد و رانت به یک واقعیت روزمره تبدیل شود. تصمیمات رانتی و ناکارآمد حاکمیت، همراه با سکوت یا مشارکت جامعه، همواره چرخه فساد را بازتولید می‌کند. 

نقش حاکمیت در گسترش فساد و رانت: 

1) تمرکز قدرت و فقدان شفافیت: نبود نظام شفاف مالی و سیاسی، زمینه‌ساز فساد گسترده در بخش‌های دولتی و شبه‌دولتی شده است. قدرت متمرکز بدون نظارت عمومی، فضای مناسبی برای رانت‌خواری فراهم می‌کند. 

2) بوروکراسی پیچیده و قوانین متناقض: نظام اداری ایران اغلب با انبوهی از مقررات دست‌وپاگیر همراه است. همین وضعیت، شهروندان و فعالان اقتصادی را به سمت جست‌وجوی "راه‌های غیررسمی" سوق می‌دهد که بستر رانت و رشوه را تقویت می‌کند.

3) ضعف نهادهای نظارتی و قضایی: در بسیاری از پرونده‌های فساد، برخوردها گزینشی و ناقص بوده است. وقتی هزینه فساد پایین باشد، انگیزه برای تخلف افزایش پیدا می‌کند.

4) رانت‌های سیاسی–اقتصادی: دسترسی به منابع اقتصادی در ایران به‌جای رقابت آزاد، اغلب از مسیر روابط سیاسی و گروه‌های خاص امکان‌پذیر است. این امر نه‌تنها عدالت اقتصادی را از بین می‌برد بلکه سرمایه اجتماعی را نیز تضعیف می‌کند. 

سیستم اداری در ایران با انبوهی از مجوزها و امضاهای طلایی شناخته می‌شود. یک کارآفرین برای راه‌اندازی کسب‌وکار ساده باید ماه‌ها در صف مجوز بماند. همین روند پیچیده، بسیاری را به پرداخت رشوه یا یافتن واسطه وادار می‌کند. گزارش‌های بانک جهانی بارها تأکید کرده‌اند که ایران در شاخص سهولت کسب‌وکار، رتبه‌ای پایین دارد. 

سهم مردم و جامعه در بازتولید فساد: 

فرهنگ «رابطه به‌جای ضابطه» در بسیاری از لایه‌های جامعه رواج یافته است. از استخدام در ادارات گرفته تا پذیرش در دانشگاه یا دریافت وام بانکی، بسیاری ترجیح می‌دهند از یک آشنا یا سفارش‌نامه استفاده کنند تا از مسیر قانونی. این عادت، فساد را از سطح حاکمیت به زندگی روزمره مردم کشانده و نوعی «بازتولید اجتماعی فساد» شکل داده است. 

در برابر پرونده‌های کلان فساد، واکنش عمومی در ایران بسیار محدود است. در حالی که در بسیاری از کشورها اعتراض‌های مدنی یا فشار رسانه‌ای می‌تواند منجر به استعفای مقامات شود، در ایران سکوت یا بی‌تفاوتی اجتماعی بیشتر به چشم می‌خورد. این سکوت، یا ناشی از ناامیدی مردم از اصلاح است یا به‌عنوان نوعی رضایت ضمنی تعبیر می‌شود و چرخه فساد را تقویت می‌کند. 

دسترسی به منابع اقتصادی در ایران اغلب وابسته به روابط سیاسی است. بسیاری از قراردادهای بزرگ، نه در فضای رقابتی آزاد، بلکه در پشت درهای بسته توزیع می‌شوند. این انحصار، هم اعتماد عمومی را از بین می‌برد و هم کارآمدی اقتصاد را نابود می‌کند. 

رشوه‌های کوچک، اعتمادهای بزرگ را نابود می‌کند. پرداخت «پول چای» به کارمند اداره برای جلو انداختن یک پرونده شاید کوچک به نظر برسد، اما در مقیاس اجتماعی به فروپاشی اعتماد و نهادینه شدن رشوه منجر می‌شود. فساد خرد در زندگی روزمره، همان‌قدر خطرناک است که فساد کلان سیاسی. 

مسئولیت اصلی فساد با حاکمیت است؛ زیرا قدرت و منابع در اختیار اوست. اما جامعه نیز در بازتولید این چرخه بی‌تقصیر نیست. سکوت یا مشارکت مردم در فساد، پیام واضحی به حاکمیت می‌دهد: فساد پذیرفته‌شده و هزینه‌ای ندارد. 

راه نجات: شفافیت از بالا، مطالبه‌گری از پایین، اصلاحات ساختاری در سطح حاکمیت، ایجاد سامانه‌های شفافیت و انتشار عمومی قراردادها و بودجه‌ها، حرکت جدی به سمت دولت الکترونیک و حذف واسطه‌های انسانی، برخورد غیرگزینشی و سریع قضایی با مفسدان اقتصادی، تقویت جامعه مدنی و رسانه‌ها، حمایت از سازمان‌های مردم‌نهاد ضدفساد، آزادی رسانه‌های مسئولیت‌پذیر برای پیگیری پرونده‌های فساد، آموزش آثار فساد از مدرسه تا دانشگاه، تشویق به گزارشگری فساد و اعتراض مدنی، مبارزه فرهنگی با عادی‌سازی رشوه و پارتی‌بازی

فساد در ایران محصول یک بازی دوطرفه است: حاکمیت بستر را فراهم می‌کند و مردم آن را بازتولید می‌کنند. بدون اصلاح ساختارها از بالا و تغییر فرهنگ اجتماعی از پایین، این چرخه هرگز شکسته نخواهد شد. تنها با شفافیت و مطالبه‌گری می‌توان امید داشت که مسیر تغییر واقعی آغاز شود.