دهه 1370 خورشیدی دوره شکوفایی ترجمه متون فلسفی و نظری در ایران است. در این دهه روشنفکران و پژوهشگران ایرانی در علوم انسانی به ترجمه آثار و جریانها و مکاتب جدید فکری غربی روی آوردند. حاصل این ترجمهها در عرصه علوم اجتماعی، پرورش و تربیت نسلی از پژوهشگران بود که میکوشیدند مسائل و معضلات جامعه ایران را به میانجی مفاهیم و نظریههای جدید توضیح و تبیین کنند.
چندی پیش در یک مهمانی دوستانه، چند تن از رفقا گفتند که «مایندفولنس» (mindfulness) میکنند و این کار به آنها بسیار کمک کرده. پیشتر این مفهوم را از زبان بابک عباسی شنیده بودم، با ترجمه «توجهآگاهی»، اما خیلی به معنای آن دقت نکردم. حالا برایم جالب شد. دوستم امیرحسین خداپرست گفت که نشر کرگدن کتابی مختصر و مفید منتشر کرده با عنوان «معجزه توجهآگاهی» نوشته تیک نات هان، استاد ذن بودایی، آن را بخوانی خوب است. کتاب را با ترجمه مشترک مرتضی کشمیری و پیوند جلالی یافتم و خواندم. همانطور بود که امیرحسین گفته بود، ساده و سودمند. دریافتم که مترجمان کتاب خود روانشناس هستند. با دکتر مرتضی کشمیری تماس گرفتم و به او ماجرای مایندفولنس دوستانم را گفتم. گفت قضیه خیلی رایجتر از چیزی است که شما شنیدید. قرار شد با او درباره چیستی مایندفولنس یا توجهآگاهی و چرایی رواج آن گفتوگو کنیم، در این باره که این کار چقدر ضروری یا سودمند است و آیا مشکلات و آسیبهایی هم دارد، حاصل گفتوگوی پیش رو است.
آگاهی ما ایرانیها از شرق و همسایگان شرقی بسیار اندك است. این درحالی است كه تا پیش از ورود تجدد، عمده مراودات و ارتباطهای ما با سرزمینهای شرقی بود. در روزگار ما این شناخت اندك سبب شده كه ما ریشههای تاریخی و فرهنگی خود با همسایگان خاوری خود را فراموش كنیم و از استعدادها و ظرفیتهای فراوان مناسبات با آنها غافل شویم.
پزشكها تقریبا در همه جوامع بشری جایگاه متمایز و قابل احترامی داشته و دارند، علت هم تا حدودی روشن است، آنها با جان و سلامتی آدمها سر و كار دارند و همه به آنها محتاجند. این جایگاه ویژه همچنین سبب شده نوعی نگرش ویژه به آنها پدید آید و سبك زندگی آنها یا بهتر است بنویسم انتظار مردم از سبك زندگی و نوع نگاه ایشان به جهان برای غیرپزشكها جالب توجه و جذاب باشد. از این جهت روایت شخصی، بیتعارف، صریح و در عین حال عالمانه یك پزشك از خودش و از تجربیات روزمرهاش قطعا خواندنی و مغتنم است. این كاری است كه سیدرضا ابوتراب در كتاب «اگر پزشك نمیشدم» (نشر كرگدن) كرده است. این كتاب قصه زندگی او است به عنوان یك پزشك و چنانكه خودش نوشته فقط درباره پزشكان و شغل آنها نیست، بلكه «درباره همه آدمها و همه شغلهای عالم است. درباره اینكه خانوادههایمان، همسرانمان، فرزندانمان، شغلمان، ثروتمان، ژنهایمان، محله و كشورمان چگونه ما را تغییر میدهند.» كتاب حاصل تاملات نویسنده در قصههای زندگیاش به عنوان یك پزشك مغز و اعصاب و در تجربههای شغلی با بیمارانش است. نشست نقد و بررسی كتاب «اگر پزشك نمیشدم» نوشته رضا ابوتراب، متخصص مغز و اعصاب به همت علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا و دعوت دانشجویان پزشكی دانشكده پزشكی تهران در كانون نبض اندیشه زیرمجموعه جهاد دانشگاهی علوم پزشكی تهران برگزار شد. در این جلسه غیر از نویسنده، شهریار نفیسی استاد نورولوژی، مریم نوروزیان استاد نورولوژی، فاطمه مینایی پژوهشگر فلسفه، ماندانا فرهادیان مترجم و نویسنده، عبدالرضا ناصرمقدسی متخصص مغز و اعصاب، احمد شكرچی جامعهشناس، حسین جنتی شاعر و نویسنده و حسین شیخرضایی استاد فلسفه سخنرانی كردند. آنچه میخوانید گزارشی از سخنرانی بعضی از حاضران در این جلسه است.
پساروش در گفتوگو با رحمان شریفزاده، پژوهشگر فلسفه
زبان فارسی در برابر بنیادگرایی به روایت محمد منصور هاشمی
اول اردیبهشت ماه جلالی به قول شیخ اجل در گلستان، بلبل گوینده بر منابر قضبان ترانهخوان است. این روز را به نام بلند سعدی نامگذاری كردهاند. اقدام بسیار مثبت و خوشایندی است و بهانهای برای آنكه زیباترین ماه سال را با نام و یاد خداوندگار قند پارسی آغاز كنیم. یكی از حسرتها و دریغهای زندگی من آشنایی دیرهنگام با سعدی شیرینسخن است.
وضوح و تمایز دو ویژگی اصلی آثار مصطفی ملکیان است. آشنایان با فلسفه میدانند که رنه دکارت، متفکر قرن هفدهمی فرانسوی و از بنیانگذاران فلسفه مدرن، این دو ویژگی یعنی «وضوح» (Clearness) و «تمایز» (Distinctness) را مهمترین ملاکهای حقیقت میخواند.
محمد مصدق (1345-1261) سیاستمدار سرشناس ایرانی، یكی از بحثبرانگیزترین و جنجالیترین چهرههای سیاسی تاریخ معاصر ایران است. در طول بیش از پنجاه سالی كه از زمان درگذشت رهبر نهضت ملی كردن صنعت نفت میگذرد، موافقان و مخالفان بحث و گفتوگوهای فراوانی درباره او و عملكردش طرح كردهاند و كارنامه سیاسی او را از جنبههای گوناگون مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. مصدق در سالهای اخیر هم همسو با تغییر مناسبات سیاسی در جامعه ایران، در معرض داوریهای متفاوت قرار گرفته. منتقدان او را پوپولیستی عوامفریب و استبدادخواه، دلبسته قجرها و كینهدار نسبت به پهلویها، ناآگاه به سیاست و درگیر توهم توطئه معرفی میكنند كه آگاهانه و عامدانه یا نادانسته و ناخواسته، تصمیمهای غلطی در ریلگذاری اقتصاد سیاسی ایران گذاشت، موافقان او را قهرمانی ملی و مخالف سر سخت استبداد و استعمار میخوانند، سیاستمداری پاكدست و شریف كه تا پایان عمر با هیچكس بر سر آزادی و استقلال وطنش معامله نكرد و تا پای جان برای مردم كشورش مبارزه كرد. فرهاد دیبا برادرزاده دكتر مصدق، دانشآموخته دانشگاه آكسفورد و مدیر كنونی بنیاد مصدق در ژنو، نویسنده یكی از نخستین سرگذشتهای سیاسی محمد مصدق است. او كتاب حاضر را قریب به 40 سال پیش نوشته است. كتاب او امسال با ترجمه شیرین كریمی، به همراه كتاب دیگری از شیرین كریمی با عنوان مصدق 1299: روایتی تاریخی از والیگری محمد مصدق در ایالت فارس به همت نشر نی منتشر شده است. به این مناسبت و به دلیل نزدیكی به 29 اسفند، سالروز ملی شدن صنعت نفت به رهبری دكتر مصدق، با او گفتوگویی صورت دادیم، شیرین كریمی این گفتوگو را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه كرد. حاصل این گفتوگو به شرح زیر است:
قریب به 120 سال از جنبش یا نهضت یا انقلاب مشروطه میگذرد و به نظر میرسد بسیاری از صاحبنظران ایرانی، درست یا غلط، معتقدند كه همچنان مشروطه مساله ما است و این رویداد بزرگ كه در اوایل سده بیستم میلادی و در نتیجه سالها تكاپو و تنش آغاز شد، به پایان نرسیده. از این حیث كنكاشهای مفهومی و فكری درباره این رویداد بزرگ و اثرگذار در تاریخ ایران ضروری است، اگر همچون برخی پژوهشگران بدبین نباشیم و نگوییم كه این تلاشهای اندیشهای هنوز آغاز نشده است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل