محمد منصور هاشمی
آیا دین یک روایت[1] دارد یا از دین هم به عنوان متن قرائتهای کثیر و فهمهای متفاوت میتوان داشت! در میان فهمهای متفاوت آیا تنها یک فهم درست است یا چند فهم هم ارز میتواند وجود داشته باشد؟ آیا برای سنجش این فهمها محک و معیاری موجود است یا انتخاب محک و معیار هم خود نتیجه فهمی از متن است و نهایتاً دوری پدید میآید؟
صالح نیکسرشت
الا بذکرا… تطمئن القلوب
«همانا با ذکر خدا دل ها آرام میگیرند .»
منظور از ذکرا… چیست؟
چگونه دل انسان با یاد الله آرام می گیرد؟ اگر شخصیت انسان شبیه به یک کوه یخ باشد و ضمیر ناخودآگاه آدمی، نـُه دهم کوه یخ مستور و مخفی در آب ؛ اگر ضمیر ناخودآگاه بر وجود آدمی سیطره داشته باشد و تعیین کننده و کارگردان پشت صحنه باشد ، اگر انواع اختلالات رفتاری و بیماری های روحی و روانی تجلی تیره شدن روابط خودآگاه و ناخودآگاه تلقی گردد و اولین گام در تخفیف این بیماری ها انتقال موضوعات و مسائل درون ناخودآگاه به سطح آگاه بیمارباشد، معنا و اهمیت ذکر معلوم و روشن می گردد. ذکرا… به طور خاص یعنی باخبر ساختن ، خبر گرفتن و توجه کردن ارادی و متعمدانه ذهن هشیار و خودآگاه از آن چیزی که در ناخودآگاه آدمی وجود دارد . ذکریعنی اعتراف به حضور او.
نویسنده: محسن نیکخواه
1ـ قضاوت درست درباره نگرش هر مکتب فکری درباره انسان قبل از هر چیز باید از لابهلای اصول کلی، مفاهیم بنیادین و بینش انسان شناسانه آن مکتب و نه از راه احکام و قوانینی استخراج شود چون این کار اولاً حرکت از بعضی از نتایج به مقدمات و اصول است. چرا که در قانونگذاری و احکام قضایی علاوه بر بینش و دیدگاه کلی درباره یک چیز، بعضی از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز دخیلند که عدم توجه به آنها میتواند به فهم تصورات بنیادین درباره آن امر خلل و خدشه وارد آورد.
روشنفکری دینی پدیده فربهی است و در خصوص آن سخن بسیار رفته است اما به جهت اینکه ما همچنان با این پدیده مهم و تأثیرگذار مواجه هستیم و نیز بدان جهت که بانگهای مخالف علیه آن، از جهات مختلف برخاسته است و نیز به دلیل نقش آفرینی مستمر این جنبش مبارک، واجب است که درباره آن بازهم سخن برود و پیامدها و آثار آن بررسی شود، و طرحی برای آینده آن ریخته شود.
افراد و اطواری که ذیل عنوان روشنفکری دینی شناحته شدهاند، به دو قسم منقسم میشوند: روشنفکری و روشنفکران دینی لیبرال و روشنفکری و روشنفکران دینی چپ. بعید البته نیست کسانی خود یا دیگرانی را بیرون از این دو قسم بشمارند، و ضمن حفظ مؤلفههای روشنفکری و دیانت، مقسم چپ و راست را نالازم یا ناکافی به شمار آورند؛ تردید نیز نیست که این دو قسم در تاریخ روشنفکری دینی موجود بوده است، ولو کسانی خود را وراء آن بنشانند. این دو عنوان، عادتاً، مهم و مشهور بودهاند و سخن ما نافی قسم یا اقسام دیگر نیست.
اشاره: با آمدن مباحث علوم اسلامی به میان مردم و مطرح شدن این مسائل در میان آنها سؤالات و پرسشهایی را با خود به سطح جامعه کشانده است و برای عدهای شبهاتی را مطرح ساخته و جنگ و جدلهایی را آفریده است، آن چه در پی میآید، مجموعهای از پاسخهایی است که در زمینهی مسائل اصول فقه مطرح گردیده و استاد و دانشمند بزرگوار ملا محمد عزیزی مشهور به ملا محمد بردهرهشی بهطور خلاصه بدانها پاسخ داده شده است، امید میرود که همگان را سود رساند و باعث رفع ابهامات و اشکالات در این زمینه گردد.
محمود ویسی
نهایت خواست و ارادهی انسان برای رسیدن به چیزی را همت گویند. و ارزش هر انسانی در گرو میزان همت و بزرگی هدفش در زندگی میباشد.
و ارزشمندی زندگی، تنها در تلاش هدفمند آن نهفته است و صرف تحرک و جنبندگی علامت زندگی و حیات نیست بلکه زندگی عبارت از اخذ، تبدیل و عطاء است.
اخذ آنچه را که مفید است و تبدیل آن به أحسن و نیکوتر و عطای آن به دیگران یعنی خودسازی و دیگرسازی، یعنی [ أصلح نفسک و ادع غیرک] ، مجد و بزرگوایای از آن کسانی است که جدیت و تلاش میورزند و پیشرفت و تکامل، از آنِ عاملین مخلص است نه افراد ناتوان و بدبین و برکت مقرون حرکت است و مرداب بودن، مُردن است.
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله و صحبه اجمعین و من دعا بدعوته الی یوم الدین آمین «اما بعد» خواهر و برادر داعیهام لازم وضروری است بر این نکته واقف باشید که آشنایی با قواعد فقهی یکی از مسائل مهم و ضروری است که باید در ارائه مسیر دعوت از آن بهرهمند شده و بدان تمسک جوئید در عین حال باید دانست قبل از آشنایی با آن قواعد و مفاهیم آنها توجه به نکات ذیل از واجبات است:
نویسنده: محسن نیکخواه_ مریوان*
لازم است مطلب خویش را با پیش فرض وجود روشنفکرانی در عرصه فعالیتهای فکری جامعه خویش آغاز کنم هر چند بر اساس مطالب منتشر شده درمطبوعات (نه بر اساس صرف وجود بعضی از مفاهیم، دانشها و آرزوها در ذهن افراد) میتوان ادعا کرد که ما اطلاً روشنفکر نداریم یا بسیار انگشت شمارند. برای اثبات این مدعا میتوان به طور خلاصه به وجود مبانی و پیش فرضهای ایدئولوژیک در روش و محتوای اندیشه، عقل اقتباسگرا، عدم توانایی در تئوریزه کردن افکار و اندیشهها، عدم توانایی در تطبیق مبانی تئوریک اقتباس شده بر واقعیت جامعه خویش، جانبداری غیرتحلیلی و احساسی از دستهبندیهای مختلف سیاسی، نقادی عاطفی و عدم تخصص در سوژههای مورد پژوهش (البته تخصص نه به معنای مدرک) و... اشاره کرد.
بحث ایدئولوژی از جهات عدیده به علم جامعهشناسی یا به علم شناسی مربوط میشود. ایدئولوژی در معنای ساده و لفظیاش، عبارت است از «علم به عقیده» یا «عقیده شناسی». این اصطلاح از بدو پیدایش، با نوعی طعن و ذمّ همراه بوده است. «ایدئولوگ»، فردی خیالپرور محسوب میگردیده است که به اندیشههای پنداری بریده از واقعیت خود دل خوش میساخته است. بعدها تقریباً همین معنا از ایدئولوژی در مکتب مارکس وارد گردید و با تحلیلی فلسفی-جامعهشناختی در هم آمیخت و مورد استفاده مارکس قرار گرفت. مارکس، «ایدئولوژی» را با «شعور یا وجدان کاذب» برابر دانست.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل