آیا شنیدهاید که احزاب و گروههای لیبرال، برخی اوقات نسبت به زیر پا گذاشتن حقوق بشر و آزادیها سکوت و گاهی هم آن را توجیه کنند یا از آن دفاع کرده و به آن افتخار کنند مادامی این ظلم شامل حال مخالفینشان شود؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال به بهانەی حاکمیت قانون و مبارزه با تروریسم بر حقوق و آزادیهای مردم بتازند و توان سازمانی و سیاسی خود را نه در جهت بنای وفاق اجتماعی در چارچوب پابیندی به قانون و اصول و مبادی دموکراسی، بلکه برای تحکیم فاشیسم و سرکوب جمعی به کار برد؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال، مخالفت با فرقهگرایی و تفرقهافکنی مردود، نه برای دفاع از حقوق مساوی شهروندان، بلکه برای تولید گفتمان فرقهگرایی معکوس و حمایت از نگاه تبعیضآمیز نسبت به مخالفانشان باشد؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال، ادعای دفاع از حکومت مدنی کنند، اما با نهادهای نظامی/امنیتی ائتلاف نمایند، به این خیال که آنها را در قدرت شریک خواهند ساخت، در حالیکه هرگز چنین نخواهد شد؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال، ادعا کنند که طرفدار جدایی دین از سیاستاند، سپس به تبلیغ حمایت نهادهای رسمی دینی (اسلامی و مسیحی) از وزیر سابق دفاع بپردازند، همانطور که پیش از این به توجیه حمایت این نهادهای دینی از زیر پا گذاشتن حقوق بشر و آزادیهای مردم توسط حکومت پرداختند؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال، اهمیتی برای آزادی و گردش اطلاعات، شفافیت، پاکی و پاسخگویی مسئولین، بازخواست و نظارت ملت بر آنها قائل نشوند، با شبکههای عام و خاص فساد مبارزه نکنند و مخالفتی با انحصار ثروت و قدرت در دست یگ گروه (ارتش) مخالفتی نداشته باشند؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال، زبان و قلم خود را به جای دفاع از پلورالیسم و توجه به مسائل ملی حقیقی نهادینه شده در ساختاری دموکراتیک، در خدمت حامیان مالیشان که نه مضمون دموکراسی را میفهمند و نه مدافع حقوق و آزادیها هستند و فقط این امتیازات را فقط برای خود و هوادارانشان میخواهند و همچنین برای اتهام و تخریب مخالفین و بستن انواع افتراها و برچسبهای پوچ به آنها استفاده کنند؟ بله، فقط در مصر!
آیا شنیدهاید که احزاب و جنبشهای لیبرال، بر هموطنان فقیر و کمدرآمد و متوسط گردنگشی کنند و فقط هوای طبقه نخبەی برتر داشته باشند و رأی طبقەی دارا (روشنفکران و متمدنها) را بر رأی نیازمندان ارحج بدانند؟ بله، فقط در مصر!
چه بدبخت است لیبرالیسم که این احزاب و گروها ادعای سخنگویی آن را دارند و چه بحران فکری و سیاسی طولانی و عمیقی که این جماعت ما را بدان وارد کردند!
• دکتر عمرو حمزاوی، اندیشمند سکولار لیبرال مصری، از تحصیلکردگان و علاقمندان مکتب فرانکفورت و دارای همسری آلمانی است. او به نقد صریح اسلامگرایان و اسلام سیاسی مشهور بوده و سالیان دراز در رشته حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه قاهره تدریس نموده و دارای تالیفات بسیاری است. به تحلیل سیاسی و روزنامه نگاری نیز، بسیار علاقمند است و هر هفته چند مقاله از وی در روزنامۀ شروق مصر منتشر میشود. با اینکه سالها به نقد اسلامگرایان و بهویژه اخوان پرداخته، اما هیج اثری از خشم و توهین نسبت به وی در آثار نویسندگان اخوان دیده نمیشود. او در دوره انتقالی و تا پیش از انتخاب مرسی به ریاست جمهوری، کماکان به نقد اخوان ادامه داد، با این حال از جانب مرسی پیشنهاد وزارت فرهنگ به وی داده شد. او پیشنهاد وزارت را نپذیرفت و گفت قصد دارد با قانون اساسی که توسط دولت مرسی در حال تهیه بود مخالفت کند و پس از آن نیز از طرف اپوزیسیون وارد مجلس شود. او یکی از فراخوانان و حاضران در تظاهرات معروف ۳۰ ژوئن بود که سه روز بعد ارتش با سوء استفاده از آن فضا علیه دولت منتخب مرسی کودتا کرد و یک تنه زمام امور را به دست گرفت. با بسته شدن فضا، تعطیلی رسانههای مستقل، ایجاد فضای سانسور و خفقان و منع تظاهرات توسط حاکمان جدید، اعتراضات حمزاوی دوباره آغاز شد و پس از کشتار چند هزار نفر در میدان رابعة العدویه و النهضة و زندانی شدن هزاران نفر دیگر، او به همراه شخصیتهایی، مانند البرادعی، خالد داود، خالد علی، ابوالفتوح، النجار، بلال فضل و غیره که پیش از آن همگی خواهان سقوط مرسی شده بودند، از قطار کودتا پیاده شدند و اعتراضات حمزاوی شدیدتر و صریحتر شد. مقالۀ فوق به خوبی گویای دیدگاه وی نسبت به حاکمان جدید مصر است.

نظرات