سپیده‌دم شنبه ١٥ مهرماه ١٤٠٢ ه.ش خبر حمله غافلگیرانه و بی‌سابقه حماس به سرزمین‌های اشغالی فلسطین در اطراف غزه؛ و بمباران و موشکباران وحشیانه و بسیار شدید غزه در برابر چشم جهانیان، از سوی رژیم صهیونیستی ـ که پس از نُه روز هنوز هم به شدت ادامه دارد ـ بازتاب و موضع‌گیریهای مختلف و گاه متفاوتي به دنبال داشت.

تراژدی اشغال فلسطین نزدیک 75 سال است که به عنوان یکی از بزرگترین لکه‌های ننگ بر پیشانی آمریکا و حامیان غربی‌اش ـ که مدعی حقوق بشراند ـ و همچنین سازمان ملل نقش بسته است. یادداشت اخیر واکاوی این مساله و بیان ظلم و ستم‌های این رژیم اشغالگرِ نژادپرست و تحلیل سکوتِ معنادار سازمان ملل یا توصیه به خویشتنداری طرفین! از سوی این سازمان یا حمایت قاطع و همه‌جانبه‌ی سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا و قدرت‌های غربی از رژیم غاصب صهیونیستی که مسبوقِ به سابقه است نمی‌باشد. همچنین موضوع این یادداشت سکوت خفت بار اکثر قريب به اتفاق کشورهای اسلامی ـ عرب و غیر عرب ـ یا همکاری و تایید ضمنیِ جنایات ضدبشریِ شرم آورِ این رژیم از سوی برخی از آنها نیست. هر چند این روزها بسیاری از مردم نيز ، مقهور امپراطوری رسانه‌های غرب و ایادی آنها شده و از جنایتِ جنگیِ حماس و حق مشروع دفاع رژیم صهیونیستی از خود دم می‌زنند؛ اما مخاطب اصلی سخنم کسانی هستند که اکثریتشان از تاریخچه فلسطین و اشغالگری صهیونیستها و جنایات آنها آگاه هستند؛ اما باز هم بسان غالب مردم مساله را تحلیل کرده و قضاوت می‌کنند. با دیدن و شنیدن موضع‌گیری این عده به یاد داستان دار زدن منصور حلاج ـ خارج از صحت و سقم این روایت ـ در تذکرة الاولیای عطار نیشاپوری می‌افتم که نقل می‌کند: « حسین ابن منصور حلاج را برای دار زدن می‌آوردند، همه‌ی مردم به او سنگ می‌زدند و او هیچ ناله‌ای نمی‌کرد؛ اما شبلی به او گِلی [ یا گُلی ] انداخت، حسین منصور آهی کرد. گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی، از گِلی [ یا گُلی ] آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آن‌ها نمی‌دانند، معذورند؛ از او آه می‌کشم، که او می‌داند که نمی‌باید اندازد».

درباره‌ی این تجاوز و قتل عام ملت مظلوم فلسطین و بازتاب آن در رسانه‌ها و فضای مجازی لازم دانستم نکاتی را به اختصار ذکر نمایم:

1ـ همان گونه که به صورت ضمنی بیان شد، امپراطوری رسانه سبب شده که : عده‌ای خَس در چشم فلسطینی‌ها را ببینند، اما شاه تیر در چشم رژیم صهیونیستی را نبینند؛ به گونه‌ای که جای ظالم و مظلوم و قاتل و مقتول نزد آنها عوض شده است.

2ـ اصل و قاعده‌ی کلی این است که: قبل از هر موضع‌گیری یا قضاوتی درباره‌ی چیزی، داشتن اطلاعات کافی از آن لازم و ضروری است؛ لذا مساله فلسطین و رژیم صهیونیستی نیز از این قاعده‌ی مهم مستثنی نیست.

3ـ عده‌ای جمهوری اسلامی و برخی از حرکت‌های اسلامی را عامل جنگ و خشونت در فلسطین می‌دانند. قضیه‌ی فلسطین سال‌ها قبل از بسته شدن نطفه‌ی نظام جمهوری اسلامی، حماس و جهاد اسلامی از آنجا آغاز شد که صهیونیست‌ها با همکاری و کمک بریتانیا، خاک و وطن فلسطینی‌ها را با زور و سرنیزه تصاحب کردند؛ و فلسطینی‌هایی را که در برابر این ظلم ایستادگی مي کردند زندانی، شکنجه، آواره یا با فجیع‌ترین اشکال، شکنجه کش و قتل عام کردند. به هنگام مهاجرت میلیونها یهودیِ صهیونیست به فلسطین و تسلیح آنها و ساکن کردنشان در سرزمین و خانه و کاشانه‌ی فلسطینی‌های کشته شده، دربند یا آواره و رانده شده هنوز نام و نشانی از جمهوری اسلامی و حماس و ...وجود نداشت.تا اشغال بیش از 78 درصد از خاک فلسطینی‌ها و آواره شدن میلیونها نفر از آنها و زندانی و شهید شدن هزاران نفر از انها نامی از جمهوری اسلامی و حماس و جهاد نبود. عامل جنگ‌های گذشته و کنونی اشغالگری، کشتار، زندانی کردن و کشتار و اخراج میلیونها فلسطینی و جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی است.

4ـ عده‌ای می‌گویند: تقصیر فلسطینی‌هاست، چرا همان روزِ اول، سرزمین‌هایشان را به یهودیان فروختند؟ حقیقت این است که طبق دلایل و اسناد متقن، صهیونیست‌ها با کمک و همکاری بریتانیا و با هزاران حیله و نیرنگ و همچنین با تطمیع و تهدید، تا زمان تولد نامشروع رژیم صهیونیستی در سال 1948 میلادی ـ با احتساب زمین‌های يهوديان قديمي ساكن آنجاـ تنها توانسته بودند شش در صد از خاک فلسطین را خریداری نمایند. یعنی 77 درصد خاک فلسطین را با تجاوز و زور اشغال کرده‌اند.

5 ـ عده‌ای ندای دادخواهی در مجامع بین المللی و پایبندی به قطعنامه‌های سازمان ملل را مطرح می‌کنند. مگر نمی‌دانند که همین سازمان ملل با لابی گری صهیونیست‌ها و فشار شدید آمریکا در 29 نوامبر 1947م ( برابر با 7 آذر 1326 ه.ش) با تصویب «قطعنامه‌ی تقسیم کشور فسلطین» و اعطای 57 درصد از خاک فلسطین به یهودیان، تولد رژیم صهیونیستی را به صورت رسمی اعلام کرد؛ و علی رغم مخالفت و اعتراض قاطع و صریح فلسطینی‌ها، اعراب و مسلمان‌ها و آزادیخواهان جهان 50 درصد خاک فلسطینی‌ها را به ناحق به غاصبان صهیونیست بخشید. «قطعنامه‌ی تقسیم» علاوه بر ظالمانه بودنش، فاقد هرگونه ارزش حقوقی و اعتبار قانونی می‌باشد... «بی اعتباری «قطعنامه‌ی تقسیم»، «اعلامیه‌ی بالفور»و«قیمومت بریتانیا بر فلسطین»[صرفا] مسائلی تاریخی نیستند؛ علاوه بر اینکه از نظر اخلاقی نادرست اند و از نظر حقوقی بی‌اعتبار، اثرات شومشان نیز ادامه دارد. موقعیت غیرعادی و انفجاری کنونی فلسطین و خاورمیانه مستقیما به اعلامیه‌ی بالفور و اجرای آن در دوران قیمومت و تحقق آن به وسیله‌ی طرح تقسیم ارتباط دارد»1. « زیرا اصل عمومی قانون این است که از منشأ غلط حق برنمی خیزد؛ ...  هر چند اخیرا عده‌ای می‌کوشند آن را به«قانون بر واقعیت متکی است»2 تغییر دهند؛ « و همچنين سازمان ملل بر طبق منشور، واجد هیچ قدرتی برای مشروع نمودن کشوری که دراصل غیرمشروع است، نمی‌باشد»3.

قطعنامه‌ی تقسیم، همچنین مشروعیت دولتي فلسطینی با پایتختی قدس را در 52 درصد از خاک فلسطین نیز به رسمیت شناخت؛ اما نه حکومتی تشکیل شد و نه سازمان ملل و نه قدرت‌های جهانی جهت تشکیل آن یا حفاظت از خاک آن در برابر تجاوز و اشغالگری‌های بعدی صهیونیست‌ها اقدامی کردند.متاسفانه آمریکا و متحدانش در این قانون شکنی و تجاوزها دوشادوش صهیونیست‌ها و حامی و همکار تمام قد آن‌ها بوده و می‌باشند.از آن زمان تاکنون ده‌ها قطعنامه‌ی دیگر علیه رژیم صهیونیستی به خاطر اشغال مداوم سرزمین فلسطینی‌ها، اخراج، آواره و زندانی کردن و کشتار آنها، شهرک سازی استعماری در زمین‌های آن‌ها، کشیدن دیوار حائل پيرامون کرانه‌ی باختری و...از سوی سازمان ملل صادر شده است؛ که به یکی از آن‌ها پایبند نبوده و کاملا عکس آن‌ها نيز عمل کرده است. این همه قطعنامه، غیر از ده‌ها قطعنامه سازمان ملل و شورای امنیت عليه رژيم صهيونيستي است که آمریکا و متحدان غربی اش آنها را وتو کرده‌اند.

6 ـ عده‌ای می‌گویند: چون این بار آغازگرِ حمله، حماس بوده و رژيم صهيونيستي مورد تهاجم قرار گرفته، پس حق دفاع از خود برایش محفوظ است. این عده مگر نمی‌دانند که صهیونیست‌ها دولت خود را بر سرزمین‌های اشغال شده فلسطین و به ناحق بنا کرده‌اند؟ مگر نمی‌دانند که از آن زمان تاکنون کمترین روزی سپری شده که صهیونیست‌ها علیه فلسطینی‌ها دست به تجاوز و کشتار و ... نزده باشند؟ مگر نمی‌دانند که « الان هر فرد فلسطینی یک زندانی محسوب می‌شود. غزه با دیواره‌ای از سیم خاردار که در آن برق جریان دارد، از سه طرف محصور است. اهالی غزه مثل حیوانات [ با آنها رفتار می‌شود که] محبوس اند؛ و قادر به آمد و شد نیستند. نمی‌توانند کار کنند، سبزیجات و میوه‌ی خود را به فروش برسانند و نمی‌توانند به مدرسه بروند. آنها از هوا در معرض حملات هواپیماها و هلی کوپترهای اسرائیلی قرار دارند؛ و در زمین هم با شلیک تانک و مسلسل، هدف قرار می‌گیرند. غزه سرزمینی که فقر و گرسنگی بر آن تحمیل شده است، کابوسی انسانی است. هر رویدادی هرچند کوچک در مرز اسرائیل و غزه یا نزدیک شهرک‌های مستعمراتی ِ یهودی نشین اتفاق می‌افتد، هجوم هزاران سرباز را در پی دارد که فلسطینیان را بدون ملاحظات سنی، جنسی یا جسمی تحقیر، تنبیه و تضعیف می‌کنند. از ورود لوازم ضروری پزشکی در مرز جلوگیری می‌شود. آمبولانس‌ها نیز به رگبار تیر بسته یا توقیف می‌شوند. در عملیاتی منظم و با هدف تنبیه جمعی غیر نظامیان ـ که در اثر انهدام جامعه اشان به دست اسرائیل، اکثرا در سال 1948 م آواره شده‌اند ـ صدها خانه درهم کوبیده شده است و صدها هزار درخت و زمین زراعی از بین رفته است؛ به طوری که فقط نافرمانی محض باقی است و هنوز شارون و پادوهای سادیست اش، با ادامه اشغال و تجاوز مدام که بیش از سی سال است ادامه دارد، درباره‌ی ریشه کن کردن تروریسم وِر وِر می‌کنند...»4 این وضعیت غزه در چند دهه پیش از زبان ادوارد سعید است؛ كه اکنون به مراتب بسیار بدتر و اسفناک تر می‌باشد؛ بخصوص پس از حمله اخیر وحشیانه و همه جانبه رژیم صهیونیستی با حمایت و همکاری کامل و آشکار آمریکا و غرب و کشتار زنان و کودکان و ...؛ تخریب وسیع و غیر انسانی ساختمانها و زیرساخت‌های آن؛ هدف قرار دادن خبرنگاران، امدادگران و درمانگاهها و بیمارستان‌ها؛ قطع آب و برق و مواد خوراکی ؛ ممانعت از ورود هرگونه کمک‌های انسانی و بشر دوستانه و... به راستی می‌توان گفت که غزه آیینه تمام نمای رژیم صهیونیستی، آمریکا و همپیمانانش می‌باشد که ندای دفاع از حقوق بشرشان گوش عالم را کر کرده است . عملیات حماس نتیجه سال‌ها اشغالگری، کشتار، اخراج و آواره کردن، توهین، تحقیر و استیصال مردم فلسطین است.پاسخ ملتی است که نه سازمان ملل، نه قوانین بین الملل، نه ابرقدرت‌های جهان بخصوص آمریکا و متحدانش و نه هیچ کشور دیگری حاضر یا قادر نیست در راستای احقاق حقوق آنها گامی عملی و اساسی بردارد. پاسخ ملت درمانده‌ای است که75 سال سرکوب شده و رنج جان سوزی است که از آن اشغال و سرکوب برمی خیزد.

7ـ عده‌ای می‌گویند: دولت صهیونیستی جهت حفظ کیان و جان مردم خود و دفاع از آنها باید تسلیح شده و قدرت نظامی اش تقویت شود. امنیتی که برای توجیه جرم و جنایت صهیونیستها به قول ادوارد سعید « اکنون دیگر یک جانور افسانه‌ای است. مثل اسب تک شاخی است که همواره همه می‌خواهند به چنگش آورند، ولی پیدایش نمی‌کنند. برای توجیه عملیات آتی اسرائیل ، لازم است این جانور همیشه دست نیافتنی باقی بماند»5؛ زیرا قدرت نظامی، اقتصادی و زرادخانه‌ی هسته‌ای آن بارها و بارها قویتر از فلسطینی‌های مظلوم و محروم و فاقد کمترین توان نظامی است؛ و بلکه با توان حکومت‌های مجاور آن نیز قابل مقایسه نیست. اما جالب این جاست که این عده حق دفاع و لزوم تقویت نظامی جهت دفاع از خود را فقط برای طرف صهیونیستی قائل اند!. صهیونیست‌هایی که آغازگر و ادامه دهنده‌ی تجاوز و اشغال، زندانی کردن، كشتار، ترور و قتل عام فلسطینی‌ها هستند، حق دارند که برای دفاع از خود! تقویت شوند؛ اما فلسطینی‌های مورد تجاوز قرار گرفته و رانده شده از خاک و وطن خود که هر روز مورد حمله‌ی صهیونیست‌ها قرار گرفته و زندانی، شکنجه، آواره یا کشته می‌شوند، حق دفاع از خود و حق گرفتن هیچ گونه کمکی جهت دفاع از خود و سرزمينشان را ندارند! آمریکا و متحدانش باید به رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی به صراحت کمک نظامی و اقتصادی و اطلاعاتی کنند، و با هواپیما، توپ، تانک و موشک‌های آنها ملت مظلوم فلسطین کشته و آواره شوند و این کمک را نیز با افتخار رسانه‌ای کنند؛ اما کمک به مردم مظلوم و تحت اشغال و تجاوز را کمک به تروریست‌ها و جرم محسوب كنند! با تهدیدهای نظامی کاری کرده‌اند که کسی جرات کمک به این ملت مظلوم آواره، رنجدیده و زجر کشیده را ندارد؛ و اگر کشوری يا سازماني اندک کمک مالی به آنها کند، آن را حامی تروریست‌ها، جنگ افروز و خشونت طلب معرفی کرده و در فشار و تنگنا قرارش می‌دهند؛ و گرفتن این کمک از سوی فلسطینی‌ها را جرم و عامل جنگ افروزي می‌دانند.کمک‌هایی که در مقایسه با کمک‌ها و حمایت‌هایی که از رژیم صهیونیستی می‌شود، به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست.

8 ـ می‌گویند: حماس غیر نظامیان را هدف قرار می‌دهدو حتی برخی از اسلامگراها نیز کار حماس را جنایت جنگی! قلمداد می‌کنند. خود حماس اعلان کرد که ما غیر نظامیان و بخصوص زنان و کودکان را هدف قرار نداده ایم؛ و کذب بسیاری از شایعات صهیونیست‌ها و رسانه‌های غربی و ایادی آنها در منطقه در این باره به وضوح روشن شد.اما تاکنون این سوال مهم و اساسی را مطرح کرده اید: یهودی‌هایی که از چهار گوشه‌ی جهان با حمایت و راهنمایی صهیونیست‌ها، آگاهانه و هدفمند، به فلسطین رفته و سرزمین و کاشانه‌ی فلسطینی‌ها را اشغال کرده و غالبا در شهرک‌های استعماری اسکان داده می‌شوند؛ و مجهز به اسلحه جهت کشتار یا اخراج فلسطینیان هستند، غیر نظامی محسوب می‌شوند یا متجاوز و غاصب و اشغالگر و...؟ آیا در برابر کشتار هزاران فلسطینی مظلوم و بی‌گناه، کشتن چند نفر از این صهیونیست‌هایِ اشغالگرِ مسلح، جنایت جنگی يا جنایت علیه بشریت است؟

9ـ این عده می‌گویند: جنگ و ستیز بس است! چرا فلسطینی‌ها طرح صلح را نمی‌پذیرند و از جنگ و خشونت دست نمی‌کشند؟ بدیهی است که صلح باید عادلانه و مبتنی بر رعایت حقوق بشر باشد؛ وقتی عدالتی وجود نداشته و تبعیض و ظلم و نابرابری حاکم باشد، صلح نیز بی‌معناست. اما با این وجود بسیاری از فلسطینی‌ها و از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین در اواخر عمر یاسر عرفات ـ از روی ضعف، ناچاری، یاس و استئصال تسلیم واقعیت شده و ـ حاضر به پذیرش صلح بر مبنای قطعنامه تقسیم سازمان ملل و تشکیل دولت فلسطینی در 52 درصد از خاک فلسطین به پایتختی قدس شدند. اما صهیونیست‌ها با کمک و همراهی تمام قد آمریکا و متحدان غربی اش با فشار و زور و ادامه اشغالگیری و کشتار، آنها را مجبور کردند از این طرح صلح! هم دست برداشته و موافقت نامه مملو از حقارت و ذلت «اسلو» را در سال 1993 م بپذیرند که 78 درصد خاک فلسطینی‌ها را به صهیونیست‌ها داده و این رژیم نامشروع را به رسمیت بشناسند؛ و تعيين تكليف مسائل حساسي چون تعيين دقیق مرزها، مساله قدس، شهرك‌هاي استعماري صهيونيست نشين، بازگشت آوارگان فلسطینی و شهرک‌های استعماری صهیونیست‌هادر آن اندک خاک باقیمانده‌ی فلسطینی‌ها به آينده موكول شد. آمریکا در ازای این صلح ننگین و سراسر ظلم و ستم با لابی گری جایزه‌ی صلح نوبل را به شارون ـ قصاب صبرا و شتیلا و ...ـ اعطا کرد. اما علی رغم این همه تنازل فلسطینی‌ها رژیم صهیونیستی با حمایت همه جانبه آمریکا، حاضر به اجراي بندهای آن نشد. اکنون با ادامه اشغالگری و شهرک سازی استعماری در خاک فلسطینی‌ها، این 22 درصد خاک وعده داده شده را به حدود 17 درصد رسانیده و به صراحت و در اوج بی‌شرمی اعلان کرده که: اسرائیل کشوری یهودی است و نژادپرستی و آپارتاید بودنش را اعلان کرد. دور کرانه‌ی باختری را با دیوار حائل ـ دیواری که در داخل سرزمین‌های فلسطینیان بنا شده ـ محصور كرده است؛ 16 سال است غزه را به بزرگترین زندانِ بدون سقفِ دنیا تبدیل کرده و هرروز مرتکب جنایت و تجاوز تازه‌ای علیه فلسطینی‌ها شده؛ و آن‌ها را آواره و قتل عام می‌کند.

« از دید اسرائیل، فلسطینیان همگی مظنون به تروریسم هستند. اعطای اختیار کامل به سربازان وظیفه و جوانِ اسرائیلی که در پست‌های بازرسی، فلسطینیان را در معرض هر شکل متصور از شکنجه‌ی خصوصی و خفت بار قرار می‌دهند، مظهر اشغالگری اسرائیل است. ساعت‌ها انتظار کشیدن در [زیر] آفتاب؛ توقیف لوازم و تجهیزات پزشکی تا زمانی که از حیز انتفاع بیفتد؛ عبارت رکیک همراه با ضرب و شتم دلخواهانه؛ هجوم ناگهانی جیپ‌ها و سربازان به غیر نظامیانِ منتظر در صف‌هایِ هزار نفریِ پشت پستهای بازرسی بی‌شمار (پستهایی که زندگی را برای فلسطینیان جهنمِ خفقان آور ساخته است)؛ واداشتن جوانان به ساعت‌ها زانو زدن[زیر] آفتاب؛ مجبور کردن مردان به کندنِ لباس‌هایشان؛ توهین و تحقیر والدین جلوی چشم فرزندانشان؛ ممانعت از عبور بیماران به صِرف میل و هوس شخصی سربازان؛ متوقف کردن آمبولانس‌ها و اتش گشودن بر آنها؛ و بالاخره مرگ و میر دائمی فلسطینیان(چهار برابر اسرائیلی‌ها) که روزانه بر آن افزوده شده و در جایی ثبت نمی‌شود؛ و مرگِ بازهم تعداد بیشتری از مظنونان به تروریسم، به علاوه زن‌ها و بچه‌هایشان؛ »6 تخریب خانه‌ها و آوارگي خانواده‌هایشان و... داستان تکراری رنج و محنت طاقت فرسایِ روزانه‌ی فلسطینی‌هاست.

حقیقت این است که رژیم صهیونیستی با کمک و همکاری آمریکا و متحدانش، خواهان تمام خاک فلسطین و محو نام و نقشه و مردم فلسطین می‌باشد. به گفته ادوارد سعید: « از اسرائیل مرتبا به عنوان یک دموکراسی یاد می‌شود. اگر چنین باشد، دموکراسیِ بی‌وجدانی است؛ کشوری است که روحش اسیرِ جنون ضعیف آزاری است؛ دموکراسی ای است که عینا روحیه‌ی روان پریشیِ حاکمش ـ ژنرال شارون ـ را منعکس می‌کند؛ که تنها فکرش ـ اگر واژه‌ی درستی به کار ببرم ـ کشتن، فروکاستن، مثله کردن و راندن فلسطینیان است؛ تا بالاخره آنها «متلاسی» شوند»7؛ و به تدریج نابود شوند. وی در ادامه می‌گوید: « داستان جالبی از کافکا به نام «در تبعیدگاه» موجود است که در آن از مامور دیوانه‌ای حکایت می‌کند که ماشین شکنجه‌ای را با فخر تمام به دیگران نشان می‌دهد. این ماشین دارای جزئیات شگفت انگیزی است و هدفش نوشتن مطالبی بر سر تا پای قربانی است. این ماشین با اسبابی پیچیده‌ی مجهز به تعداد زیادی سوزن، حروف ریزی را بر بدن اسیر حک می‌کند، که در نهایت باعث می‌شود زندانی مذکور از شدت خونریزی بمیرد. این درست همان کاری است که شارون[نتانیاهو] و جلادان مشتاقش بر سر فلسطینیان می‌آورند»8

9ـ این عده با زبان بی‌زبانی می‌گویند: در دنیای امروز، حق با زور است؛ و زور می‌تواند واقعیت ظالمانه و غیر اخلاقی را به حق تبدیل کند؛ و مظلومین نیز چاره اي جز تسلیم و پذیرش آن ندارند. این عده در حقیقت بر این باورند که اصل اخلاقیِ «دفاع از مظلوم، صرف نظر از ظالم و مظلوم»، منسوخ شده است؛ و این نفسِ ظلم نیست که محکوم است؛ بلکه در مساله‌ی ظلم، آن چه مهم است و مبنای موضع‌گیری «مبارزه علیه ظلم، صرف نظر از اینکه ظالم یا مظلوم چه کسی است» نمی‌باشد؛ بلکه مبنای موضعگیری بسته به اینکه ظالم یا مظلوم چه کسی است، تعیین می‌شود.

بازهم به گفته ادوارد سعید: « فلسطینیان محکوم به مرگ تدریجی اند تا اسرائیل به «امنیت» کذایی خود برسد؛ امنیتی که درست در همین چند قدمی ماست، ولی به دلیل ویژگیِ خاصِ «ناامنیِ» اسرائیل، نمی‌تواند محقق شود. تمام دنیا باید با اسرائیل همدردی کند، در حالی که ضجه‌ی یتیمان قلسطینی، ناله‌ی پیرزنان مریض، صدای سوگواری اهالی محله و فریاد زندانیان شکنجه شده، ابدا نه شنیده می‌شود و نه جایی ثبت می‌گردد. بدون شک به ما گفته خواهد شد که این وحشت‌افکنی‌ها در خدمتِ هدف بزرگتری است تا فقط قساوتهای سادیستی. هر چه باشد «هر دو طرف» درگیرِ «چرخه‌ی خشونت» اند که باید جایی و زمانی متوقف گردد. لیک، هرازگاهی، باید مکثی کرد و با خشم اعلام داشت که: فقط یک طرف است که ارتش و کشور دارد؛ طرف دیگر، مردمی اند خلعِ ید شده از هر آنچه داشته‌اند و محروم از یک وطن، بدون اینکه برای مطالبه‌ی آنها از حقوقی برخوردار یا راهی پیش رو داشته باشند. زبانِ بیانِ رنجها و زندگی ملموس روزانه، یا از فلسطینیان مصادره شده است؛ یا به نظر من، طوری به انحراف کشیده شده است که کاملا بی‌فایده و عبث است؛ مگر صرفا در مواردی که برای افسانه پردازی در جهت اختفایِ کشتارهای بیشتر و شکنجه‌های زیادتر ـ آرام، بادقت و بی‌امان ـ به کار گرفته می‌شود. این حقیقت رنجی است که مردم فلسطین تحمل می‌کنند. اما در هر حال، سیاستِ اسرائیل نهایتا محکوم به شکست است»9.

        10 ـ عده‌ای می‌گویند: اخراج و کشتار فلسطینی‌ها چه ربطی به ما دارد؟ مگر آنها با ما همدردی کرده یا برای نجات وکاهش آلام ما کاری کرده‌اند؟

این امر يا ناشی از تبلیغات و امپراطوری رسانه ـ مورد اشاره در بند یک است، یا ناشی از تبلیغات مغرضانه‌ی ناسیونالیست‌های افراط گرا علیه اعراب می‌باشد؛ و یا ـ حداقل در ایران ـ ناشی از حمایت‌های جمهوری اسلامی از فلسطینی‌ها و کمک به جهاد اسلامی و حماس است.

این موضعگیری نشانه‌ی ناآگاهی و ضعف شدید عدالت و حق طلبی و آزادی خواهی در جامعه وهمچنين عدم حساسیت نسبت به ظلم و ستم و ضعف اخلاق و انسان دوستی مي باشد، امری که زنگ خطری جدی برای اخلاق و ارزش‌های معنوی است . هیچ انسان آگاه ، آزادی خواه و عدالت طلبی در ظالم بودن رژيم صهيونيستي و مظلوميت ملت فلسطين و همچنين حق مشروع فلسطيني‌ها در دفاع از خاک و سرزمین و جان خود شك و شبهه اي ندارد. اصل اصيل اسلامي اين است كه ظلم و ستم تحت هر عنوان و نامي محكوم است؛ و دفاع از مظلوم ـ صرف نظر از اينكه ظالم و مظلوم چه كساني هستند ـ در حد وسع و توان لازم است.

مگر کردهای ناسیونالیست شعارشان این نبوده و نیست که : چون حکومت‌های حاکم بر کردستان خاک کردها را اشغال کرده و آنها را آواره، زندانی، شکنجه یا قتل عام می‌کنند، باید به شدت محکوم شده و بر سازمان‌های بین المللی، دولت‌ها، ملت‌ها وشخصیت‌های تاثیر گذار به عنوان وظیفه‌ای اخلاقی و انسانی لازم است آنها را در مبارزه با این حکومت‌ها یاری داده یا این حکومت‌ها را وادار به پذیرش حقوق حقوق انسانی و ملی آنها نمایند؟ در عجبم حقوقی را که خود برای دستیابی بدان جان می‌دهند، برای فلسطینی‌ها روا نمی‌بینند و رژیم نژادپرست و آپارتایدی صهیونیستی را به صورت لفظی نیز محکوم نمی‌کنند. در عجبم که رزمندگان کشته شده‌ی کرد، در راه دفع اشغالگری و تجاوز و دستیابی به حقوق پایمال شده‌ی کرد را شهید می‌نامند، اما رزمندگان فلسطینی را تروریست و ستیزه جو می‌نامند! در عجبم دریافت کمک و اسلحه از رژیم غاصب و اشغالگر صهیونیستی، آمریکاـ ی همدست و حامی رژیم صهیونیستی و حامی اکثریت حکامِ مستبدِ ظالم در جهان بخصوص در منطقه‌ی خاورمیانه ـ، رژیم‌های بعثی صدام و اسد و حکومت جمهوری اسلامی برای سازمانها و احزاب مسلح کرد رواست و نشانه‌ی زیرکی و سیاستمداری؛ اما دریافت کمک برای حماس از سوی قطر و جمهوری اسلامی و برخی سازمانهای اسلامی حماقت و جنایت است!

این به هیچ وجه به معنای بری بودن حماس از خطا و اشتباه در اتخاذ سیاست‌های خود نمی‌باشد.

مخالفین جمهوری اسلامی می‌گویند: دشمنی و مبارزه‌ی ما با جمهوری اسلامی به خاطر سرکوب، زندانی کردن و کشتار اپوزیسیون و مخالفانش و در پیش گرفتن سیاست مشت آهنین در مقابله با معترضان است.اگر چنین است رژیم صهیونیستی هفتاد و پنج سال است که ملت مظلوم فلسطین را تنها به جرم مبارزه با اشغالگران و خون آشامانِ صهیونیستی آواره، زندانی، شکنجه کش و قتل عام می‌کند؛ پس نه تنها نباید در برابر این ظلم بی‌تفاوت باشند، بلکه باید آن را نیز محکوم نمایند.

و اما سوالی که مطرح می‌شود این است که: وظیفه‌ی ما به عنوان فردی مسلمان، در چنین شرایطی چیست؟ بر این باورم که این وظیفه را می‌توان در چند بند ذیل خلاصه کرد:

1ـ نسبت به جنایت‌های رژیم صهیونیستی و کشتار ملت مظلوم فلسطین بخصوص در غزه بی‌تفاوت نبوده و نسبت به ظلم و ستم صهیونیست‌ها حساس و بيزار باشيم؛ و عدالت و دفاع از مظلوم را در پای کینه از فلسطینی‌ها یا حامیانِ آنها قربانی ننماییم. اقامه نماز میتِ غائب برای شهدای آنها، احساس همدردی و نزدیکی با آنان را افزایش می‌دهد.

2ـ روشنگری ـ با نوشتار یا گفتار ـ در رابطه با مساله‌ی فلسطین؛ و زدودن غبار نا آگاهی در رابطه با آن.

3ـ محکومیت صریح، قاطع و مستدل اشغالگری و جنایات ضد بشری صهیونیست‌هاو آمریکا و متحدان غربی اش؛ و اعلان حمایت از ملت مظلوم فلسطین.

4ـ زمینه سازی در حد وسع و توان براي برچيده شدن ظلم و ستم و نجات مظلومين؛ و دعای خالصانه برای نجات ملت مظلوم فلسطین و سایر ملت‌های مظلوم؛ بخصوص در سجده.

اللهم ادفع الظالمین بالظالمین!

اللهم یا مالک الملک و یا من بیدک ملکوت السماوات و الارض انصر المجاهدین فی فلسطین و فی کل بلاد!

اللهم شتت شمل اعدائهم و خذهم اخذ عزیز مقتدر و اخذلهم فی الدنیا و الاخره!

اللهم یا من جعلت کید اصحاب الفیل فی تضلیل و ارسلت علیهم طیرا ابابیل ترمیهم بحجاره من سجیل، اجعل کید الصهاینة و اصحابهم فی تضلیل! 

اللهم ایّد المجاهدین و انصرهم بجنودک یا مالک و یا جبار و یا ارحم الراحمین!

 

منابع:

1 ـ فلسطين و حقوق بين الملل، هنري كتان، ص 79

2 ـ همان، صص87 ـ 88

3 ـ همان، ص 129

4ـ به من دروغ نگو، گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر؛ به کوشش جان کری، ترجمه‌ی مهرداد(خلیل) شهابی و میر محمود نبوی؛ ص 394 ـ 395 چاپ دوم زمستان 1390

5ـ به من دروغ نگو، گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر؛ به کوشش جان کری، ترجمه‌ی مهرداد(خلیل) شهابی و میر محمود نبوی؛ ص 391 چاپ دوم زمستان 1390

6ـ به من دروغ نگو، گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر؛ به کوشش جان کری، ترجمه‌ی مهرداد(خلیل) شهابی و میر محمود نبوی؛ ص 396 چاپ دوم زمستان 1390

7ـ به من دروغ نگو، گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر؛ به کوشش جان کری، ترجمه‌ی مهرداد(خلیل) شهابی و میر محمود نبوی؛ ص 396 ـ 397 چاپ دوم زمستان 1390

8ـ به من دروغ نگو، گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر؛ به کوشش جان کری، ترجمه‌ی مهرداد(خلیل) شهابی و میر محمود نبوی؛ ص 397 ـ 398 چاپ دوم زمستان 1390

9ـ به من دروغ نگو، گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر؛ به کوشش جان کری، ترجمه‌ی مهرداد(خلیل) شهابی و میر محمود نبوی؛ ص 394 چاپ دوم زمستان 1390