در بحران‌های جهانی، همیشه خطوط سیاسی و ایدئولوژیک بر تحلیل‌ها سایه می‌اندازند، اما در مورد غزه، مسئله فراتر از هر گرایش و مرزی است. آنچه اینجا جریان دارد، یک فاجعه انسانی است که قربانیانش نه با انتخاب، بلکه با جبر جغرافیا و سیاست در آن گرفتار شده‌اند. درک این حقیقت، نقطه آغاز هر گفت‌وگوی صادقانه درباره غزه است.

غزه امروز نه صرفاً میدان مناقشه‌ای سیاسی، که صحنه آزمون بزرگ وجدان جهانی است. غزه مسئله پرچم‌ها نیست؛ مسئله نجات انسان‌هایی‌ست که هر روز یک قدم به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند

وقتی از غزه حرف می‌زنیم، پیش از آن‌که سخن از سیاست یا ایدئولوژی باشد، سخن از انسانیت است. هیچ کودکی انتخاب نکرده که در میان دود و آتش به دنیا بیاید. هیچ مادری با رضایت، فرزندش را در بیمارستانی بی‌برق و بی‌دارو ببیند. هیچ پدری خوشحال نیست که هر روز میان آوار خانه‌اش دنبال بقایای خاطرات بگردد. این واقعیت‌ها نه به رنگ پرچم وابسته‌اند و نه به مذهب؛ آن‌ها به حق حیات گره خورده‌اند.

این محرومیت صرفاً ناشی از شرایط طبیعی یا ناکارآمدی محلی نیست، بلکه نتیجه یک سیاست برنامه‌ریزی‌شده‌ی سازمان‌یافته توسط رژیم صهیونیستی برای «شکستن روحیه » و «تنبیه جمعی» مردم است. سیاستی که به وضوح ناقض حقوق بین‌الملل، کنوانسیون ژنو و اصول ابتدایی انسانیت است.

بمباران‌های مکرر اسرائیل، با استفاده از تسلیحات ممنوعه بین‌المللی، زیرساخت‌های حیاتی غزه را نابود کرده‌اند. بیمارستان‌ها هدف قرار می‌گیرند، آمبولانس‌ها به گلوله بسته می‌شوند، و رسانه‌ها نیز ساکت یا هم‌صدا با رژیم اشغالگر، روایت‌ها را تحریف می‌کنند. سازمان‌های بین‌المللی گاه بی‌تفاوت، و گاه منفعل عمل می‌کنند. آمار قربانیان، خصوصاً کودکان، روز به روز افزایش می‌یابد. این‌ها نه «تلفات جانبی» که قربانیان یک سیاست هدفمند نسل‌کشی‌اند.

غزه امروز نه صرفاً یک جغرافیا، بلکه یک فریاد خاموش است؛ جایی که بیش از دو میلیون انسان، در محاصره‌ای طولانی، هر روز برای کوچک‌ترین نیازهای زندگی می‌جنگند. بیمارستان‌ها بی‌دارو، مدارس بی‌سقف، خانه‌ها ویران، و آینده کودکان زیر آوار خاطره‌های تلخ مدفون شده است. اینجا مرز میان مرگ و زندگی به باریکی یک لقمه نان و جرعه‌ای آب است.

غزه، باریکه‌ای کوچک اما پرهیاهو، این روزها بیش از هر زمان دیگری بر لبه‌ی تیز تیغ ایستاده است؛ جایی که مرگ در یک قدمی و زندگی در قدمی دیگر نفس می‌کشد. این سرزمین، نه آن‌قدر آرام است که بتوان از زندگی گفت، و نه آن‌قدر خاموش که بتوان آن را مرده پنداشت. غزه جایی‌ست که نبض حیات و سایه مرگ هم‌زمان می‌تپند.

غزه آینه تمام‌نمای مظلومیت بشری در قرن ۲۱ است. وجدان جهانی باید بیدار شود؛ این جنایت‌ها تنها مسئله‌ای عربی یا اسلامی نیست، بلکه مسئله‌ای انسانی است. تا زمانی که صدای مظلوم شنیده نشود، و تا زمانی که سکوت، جای فریاد را بگیرد، خون در غزه جاری خواهد بود. اما در دل این تاریکی، امیدی روشن است؛ امید به آزادی، به بازگشت، و به جهانی که دوباره انسانیت را به یاد آورد.

کمک به مردم غزه یعنی کمک به انسان‌هایی که قربانی شرایط شده‌اند، نه حمایت از یک جریان یا گروه سیاسی و نه حتی حمایت از ایدئولوژی.. وقتی می‌گویی «کمک به غزه»، داری از نجات جان حرف می‌زنی، درست همان‌طور که کمک به زلزله‌زدگان یا سیل‌زدگان، ربطی به گرایش سیاسی آن‌ها ندارد، یاری به مردم غزه نیز تنها بر پایه اصول اخلاق انسانی است. غزه سیاست نیست، غزه انسانیت است. کمک به غزه حمایت از جنگ نیست؛ حمایت از حق زندگی است.

کمک به غزه… جایی که زمین، بوی دود و خاکستر می‌دهد.جایی که کودکان، معنای ترس را پیش از الفبا یاد می‌گیرند.جایی که مادران، بیشتر از قصه خواب، قصه مرگ شنیده‌اند. غزه فقط جنگ نیست… غزه خانه‌ی انسان‌هایی‌ست که نفس می‌کشند، دوست دارند، آرزو دارند.

کمک به یک کودک گرسنه در غزه، مانع کمک به یک کودک گرسنه در شهر خودمان نیست.غزه سیاست نیست… غزه، آینه‌ای‌ست که انسانیت ما را نشان می‌دهد.کمک‌های انسانی، زندگی غیرنظامیان را نجات می‌دهد.کمک به یک انسان گرسنه در نقطه‌ای دیگر، از کمک به هموطن محروم نمی‌کاهد؛ همدلی، محدود به مرزها نیست.

مسئله غزه نه جنگ عقیده‌هاست و نه رقابت سیاستمداران؛ مسئله، یک حقیقت ساده است: انسان‌هایی بی‌دفاع که حق زندگی‌شان زیر آوار و محاصره در حال دفن شدن است. کمک به آن‌ها، پیش از آن‌که موضع‌گیری سیاسی باشد، یک انتخاب اخلاقی و انسانی است.

غزه، نوار باریکی در کنار دریای مدیترانه، امروز نه فقط نام یک جغرافیاست، بلکه مظلومیت و بی‌پناهی مردمی است که سال‌هاست در محاصره‌ زمینی، هوایی و دریایی، همچنان ایستاده‌اند. آنچه این روزها در غزه می‌گذرد، نه یک «درگیری»، بلکه یک تراژدی تمام‌عیار انسانی است؛ قتل‌عام غیرنظامیان، ویرانی بیمارستان‌ها، بمباران خانه‌ها، و مرگ هزاران کودک، زن و پیرمرد. سکوت مدعیان حقوق بشر، تلخ‌ترین صدای این فاجعه است.

آری مرگ در غزه چهره‌های گوناگون دارد: گاهی در قامت موشکی که سقف خانه‌ای را در نیمه‌شب می‌شکافد.گاهی در سایه محاصره‌ای که راه نفس مردم را می‌بندد.گاهی در نگاه خسته‌ی کودکی که بیش از سنش جنگ دیده است.اما زندگی هم در غزه لجوجانه ایستاده است.

غزه، تنها یک جغرافیا نیست؛ آزمایشگاهی از اراده انسانی است. جایی که جهان، بارها و بارها آزمون داده و غالباً مردود شده است. قدرت‌های جهانی در جلسات طولانی‌شان «نگران» می‌شوند، اما این نگرانی هرگز به نان، دارو، یا آتش‌بس دائمی تبدیل نمی‌شود.

شاید شما با سیاست غزه موافق نباشید، شاید با گروه‌ها و جریان‌هایش همدلی نکنید، اما وقتی یک کودک با شکم خالی و چشمانی که خواب را فراموش کرده، در آغوش مادرش آرام آرام نفس آخرش را می‌کشد…دیگر سیاستی وجود ندارد،دیگر پرچمی معنا ندارد،دیگر مرزی کشیده نمی‌شود.تنها یک حقیقت باقی می‌ماند:یک انسان در حال جان دادن است، و ما – با تمام ادعاهای تمدن و اخلاق – ایستاده‌ایم و نگاه می‌کنیم.

نمیتوان انسانیت را مقصر یا شرطی کرد. اینکه «ما نیازمندتر هستیم» به معنای آن نیست که درد، رنج و بی عدالتی دیگری را نادیده بگیریم یا اجازه بدهیم انسان های بیگناه در غزه به خاطر شرایط بحران و محاصره به مرگ تدریجی محکوم شوند. کمک به غزه یعنی کمک به وجدان بشریت، یعنی ایستادن در برابر ظلم، یعنی نشان دادن این که زندگی و کرامت انسان ها فارغ از مرز و ملیت برای ما مهم است.

اگر ما امروز به عنوان یک انسان و جامعه، به صدای مظلومان غزه نشنویم و کمک نکنیم، فردا ممکن است ما یا فرزندان ما در موقعیتهای مشابه ی گرفتار شویم و هیچ کمکی دریافت نکنیم. کمک به غزه به معنای ایستادگی در برابر بی عدالتی است، نه انتخاب بین محرومیت ها؛ زیرا محرومیت های ما و هم نوعان مان در نقاط مختلف جهان جدایی ناپذیرند و باید همزمان و با هم دیده شوند.

کسانی که میگویند «کمک به غزه روا نیست»، گویی فراموش کرده اند که رنج یک انسان نباید ملاک قضاوت و اولویت بندی محبت و انسانیت باشد، بلکه خود رنج، هزاران فریاد بی صدا و زخم عمیق قلب بشریت است. عدالت و رحمت، همگانی و بدون مرز است؛ اگر امروز به غزه کمک نکنیم، فردا هیچ کس از ما در امان نخواهد بود.»

مسئله غزه سیاست نیست، انسانیت است. وقتی خون بی‌گناهی ریخته می‌شود، بی‌عملی هم نوعی مشارکت در قتل است. کمک نکردن به غزه یعنی پذیرفتن این‌که جان انسان‌ها بر اساس مرز و ملیت ارزش متفاوتی دارد.اگر امروز برای کودکان غزه کاری نکنیم، فردا در برابر چشمان تاریخ، شریک سکوت قاتلان خواهیم بود.کمک به غزه انتخاب طرف نیست؛ انتخاب انسان ماندن است.بی‌تفاوتی به غزه، تمرین بی‌تفاوتی به رنج هر انسانی است؛ و این آغاز مرگ وجدان است

تصور کن…

کودکی در گوشه اتاقی ویران، میان بوی خاک و خون، با چشمانی باز و خیره به سقفی که دیگر نیست، آخرین نفس‌هایش را می‌کشد.مادری، دست کوچکش را گرفته و آرام در گوشش می‌گوید: «بخواب عزیزم… همه‌چیز خوب می‌شود.» اما او می‌داند دروغ می‌گوید… چون دیگر هیچ‌چیز خوب نمی‌شود. در آن لحظه، دنیا در برابرش ایستاده است:کسانی که کمک می‌کنند… و کسانی که تماشا می‌کنند. هیچ پرچمی، هیچ پاسپورتی نمی‌تواند ما را از تقدیر کسانی که بی‌صدا مردند جدا کند.شاید غزه هزار کیلومتر دور باشد…اما فاصله انسانیت تا بی‌انصافی، فقط به اندازه یک انتخاب است.انتخابی که یا تو را نجات می‌دهد، یا نامت را تا ابد در فهرست تماشاگران مرگ حک می‌کند .مسئله غزه، سیاست نیست… محکمه وجدان ماست و این دادگاه، هم‌اکنون در جریان است.