نزدیک دو هفته است که رژیم صهیونیستی با تمام قوا شهر غزه را زیر شدیدترین بمباران‌ها گرفته است؛ به طوری که عقل انسان از کثرت سلاحهای نظامی متحیر است که برای ویرانی یک شهر جلو چشم جهانیان چه اندازه بمب و باروت و موشک روانه‌ی شهروندان این شهر بی‌‎دفاع می‌شود. 

جرم غزه پرورش حماس است که ابتدا با شلیک چندین موشک شماری از مردم اسرائیل را به قتل رساند و نزدیک به 200 نفر از شهروندان آن کشور را به اسارت گرفت. این کار حماس حکیمانه و عقلانی نبود زیرا اسرائیل را همه که می‌شناسند چه اندازه خونریز، قانون‌گریز و گستاخ است.

مگر او تحمل می‌کند که حماس در روز روشن به شهروندانش حمله کند. این نوع از حملات حماس پاسخگوی جنایات اسرائیل در طول نزدیک به یک قرن است.

گیرم که حماس هم در چند حمله موفقیت‌هایی بدست آورد و اندکی از خشم و نفرت و عقده‌های فروخورده‌ی چندین دهه را با این حملات، سر مردم اسرائیل و دولت گستاخ او خالی کند ولی حماس واسرائیل هیچگاه دو قدرت برابر نیستند. اسرائیل در جنگ شش روزه‌ی ١٩٦٧ارتش چهار کشور عربی را شکست داد حالا حماس با سلاحی ابتدایی کجا می تواند با رژیم آپارتاید اسرائیل مقابله کند. این مبارزه، دقیقاً مانند یک چاقوی تیز در مقابل یک مسلسل است. 

حال و روز ما مسلمانان هم به اینجا رسیده است. هرچه جهان پیشرفت می‌کند و مدرنیته گسترش می‌یابد، تازه ما هنوز گرفتار ابتدایی‌ترین حق و حقوق خود یعنی حق مسکن، حقوق شهروندی، حق مالکیت زمین و معیشت و آزادی هستیم. چکار کنیم؟

صلاح‌الدین که زنده نمی‌شود و حکام عرب هم که یهودی نیستند که براحتی برادران وخواهران خود را در مصر و سوریه و عراق و....می کشند. تنها در مصر بعد از کودتای سیسی ٦ هزار نفر در خیابانها کشته شدند. مشکل فلسطین این است که همیشه منتظر کشورهای عربی بوده تا از حقوق پایمال شده‌ی آنان دفاع کند.

ما هم خوشخیال بودیم و فکر می‌کردیم که بهار عربی به دموکراسی، رفاه و آسایش، عزت و قدرت منتهی می‌شود که نشد و هر از چندگاهی که صدای آزادیخواهی مردم بلند می‌شد، با تمام تلاش و قساوت آن صداها را خاموش می‌کردند و به بهانه‌ی نوکر بیگانه، ضد امنیت کشور و ... آنها را روانه‌ی بیدادگاهها می‌‌کردند و دوباره میخ قدرت خود را محکم‌تر بر سینه مردم فرو می‌بردند. 

حال در جلو چشم بیست کشور عربی و اسلامی اسرائیل با تمام قدرت و با حمایت آمریکا و اروپا مردم غزه از زن و مرد و بچه را لت و پار می‌کند و تمام زیرساختها، ساختمانها، اماکن فرهنگی، بیمارستانها، مساجد و مدارس را با بمب‌های چند تنی با خاک یکسان می‌کند و حکام عرب هم نشستند و خوب نگاه می‌کنند. 

آنها هیچ قدرتی ندارند، نه مردم با آنهاست و نه آنها در فکر رفاه و آسایش مردم بوده‌اند. تا اعتماد آنها را داشته باشند.

امروز قدرت یا از حمایت واعتماد مردمی کسب می‌شود و یا از سلاحهای بروز و ارتشی منظم و کار آمد و وفادار به ملک و ملت و یا از حمایتها و جایگاه بین‌المللی، اینها که از هیچکدام از موارد یادشده برخوردار نیستند پس بجز سکوت مرگبار چه کاری از دست آنها ساخته است؟

حداقل با این بیطرفی یک نمره‌ی قبولی هم از آمریکا و اسرائیل نصیب خود بکنند و تجدید نشوند! زیرا اگر اجازه دهند حتی مردم کشورشان علیه اسرائیل تجمع کنند و یا کمکی در حد خوراک و پوشاک از طریق صلیب سرخ جهانی به غزه بفرستند، فردا جواب اسرائیل و آمریکا را چه بدهند؟

 زمانی که ابومازن رهبر جنبش فتح در سازمان ملل آن نطق غرّا را ارائه نمود و تمام جهان از فصاحت و دقت و تسلط ایشان انگشت حیرت به دهان بردند، اگر همه‌ی کشورهای عرب و دوستدار حل مشکل فلسطین، حمایت می‌کردند و از سازمان ملل با ابرام، خواستار یک دولت فلسطینی بودند امروز وضع به این منوال پیش نمی‌رفت. آنها حتی نتوانستند به اندازه‌ی رئیس جمهور وقت فرانسه از تشکیل دولت مستقل فلسطینی حمایت کنند. مثال این حکام مؤدب دقیقاً شبیه ملانصرالدین است آنها در این مدت زمامداری چکار کرده‌اند؟ توسعه که ندارند، سلاح دردبخور هم ندارند و اگر دارند این قدرت نظامی و مهارتی را برای چه روزی نگه داشته‌اند؟ احتمالا برای سینه و گردن مردم خودشان! 

می‌گویند ملانصرالدین همیشه خنجری همراه داشت تا مبادا دشمنی به او حمله کند. روزی کسی با ملا درگیر شد و حسابی او را ادب کرد و با مشت و لگد او را گوشمالی داد. اما از بخت بد ملانصرالدین آن روز خنجرش همراه نبود و با دست خالی از حمله‌ی حریف برنیامد. 

شاید کمتر مسلمانی باشد که آیه‌ی 60 سوره‌ی انفال را نخوانده باشد آنگاه که خداوند می‌فرماید: 

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ﴾  (انفال/ 60) 

خداوند دستور می‌دهد که برای مقابله با دشمنان هرچه در توان دارید از نیرو و از اسبهای ورزیده آماده سازید، تا به وسیله‌ی آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید. 

و پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «المؤمن القوی خیرٌ من المؤمن الضعیف»

حالا این قدرت کجا رفت؟

 این مدت ما منتظر عکس‌العملی بودیم که ظاهراً تمام کشورهای اسلامی تنها جمهوری اسلامی است که صدایش را علیه زورگویی آمریکا و اسرائیل بلند کرده است. 

تازه این اعتراض هم در منظر آمریکا و اسرائیل و اروپا و دموکراسی‌های شخصی آنها محکوم است، چون آنها هرچه بخواهند انجام می‌دهند هرچند نسل‌کشی و یا کوچ دادن مردمی از وطن هزاران ساله‌ی آنها باشد. 

این عین قانون و قدرت و دموکراسی است و هرچه خلاف این باشد تروریستی است و باید محو و نابود شود. ضرب‌ المثلی اورامی داریم که می‌گوید:

تا یانه وی دزش گرت دزی یانه ویش گرت (یعنی تا صاحبخانه دزد را گرفت دزد صاحبخانه را گرفت).

چون اصلاًً مردم غزه و فلسطین را آدم حساب نمی‌کنند و حماس را حیوان‌های انسان‌نما خطاب می‌کنند و انسان واقعی همین جنایتکاران هستند و دیگران حق و حقوقی ندارند و از سر جنون به وضعیت موجود اعتراض می‌کنند.

وقتی مردم از همه جا ناامید می‌شوند این خداوند متعال است که امیددهنده و کارساز است. 

شاید از قدرت الهی دور نباشد که قضیه‌ی اصحاب فیل تکرار شود و ابن مطلب تنها صاحب شترانش بود و تنها توانست ادعای شترهای خود را بکند و خانه‌ی خدا را به صاحبش سپرد و با ناامیدی رو به سوی خدا کرد و دعا کرد و آنگاه خداوند ابابیل را فرستاد و کار را یکسره کرد.