این روزها، بر بال رسانه برخی خبرگزاری‌ها، خبری همرسانی شد که گرچه، در ظاهر رخدادی کوچک اما در فحوا، دستاوردی بزرگ برای ایران‌زمین و به‌ویژه شهر شهیدم-سردشت-است که حدود چهاردهه قبل(٧ تیرماه ١٣٦٦ خورشیدی)، آماج بمباران شیمیایی قرار گرفت و بیش از نصف جمعیت وقت شهر(٨٠٢٤) شهید و مصدوم برجای گذاشت و ورای آن، ده‌ها مسٲله‌ی محیطی و آسیب اجتماعی و روانی و... دیگر نیز با خود آورد!

متن خبر که اینجا به نقل ازخبرگزاری صدا و سیما، آورده شده است، چنین بود:

«محکومیت شرکت هلندی به پرداخت غرامت به ۵ مصدوم شیمیایی ایرانی

این ۵ ایرانی بعد از ۳ حمله شیمیایی رژیم صدام در جریان جنگ تحمیلی دچار مصدومیت شیمیایی شده‌اند.

شاکیان پرونده استدلال کردند که این دو شرکت «اطلاع داشتند و باید اطلاع پیدا می‌کردند» که «تیونیل کلرید» فروخته‌شده به صدام برای تولید گاز خردل استفاده می‌شود.»

آنچه اینجا و در این بُرهه، مشهود و شایسته‌ی پیگیری از طریق دولت و ساختار حاکمیت ایران و ویژه وزارت خارجه و بنیاد شهید و امور ایثارگران است، حق بر صلح شهر شهید سردشت است و نه چون روزگاران گذشته، جلب امتیازی ویژه یا اختصاص رتبه‌ی جانبازی پنج و چند نفر و ردیف کردن ١٣ هزار نفر از جمعیت شهری در پس پرونده‌هایی که از سال‌ها قبل، خاک می‌خورند و نتیجه‌ای جز برای حداقلی مستحق و اکثریتی بی‌درد اما رانتی و سفارشی، در بر نداشته است!

گاه آمارهایی از جانبازان شیمیایی به نام سردشت از غیربومی‌ها، همرسانی می‌شود که مغز آدمی سوت می‌کشد چه اینکه قطع یقین، قسم اعظم این غیربومی‌های عزیز که به نام سرباز جنگ، درصد شیمیایی به نام سردشت، گرفته‌اند هم خودشان خوب واقفند و هم وجدان بیدارشان و هم خدای بالاسرشان که بسیارشان، حتی یک بار هم سردشت را نه قبل و حین جنگ، حتی اکنون نیز که سالهاست از سفره بمباران شیمیایی اش، نصیب می‌برند، ندیده‌اند تا چه رسد به اینکه به نام سرباز جنگ یا داوطلب و رزمنده و امثالهم از مرزهایش دفاع کرده باشند!

برگردیم به اصل خبر و آنچه می‌توان از این فرصت به نفع شهر شهید سردشت که اینک داعیه‌دار صلح و مهربانی است و تابلوی میعادگاه صلح جهانی بر پیشانی دارد و نیز سایر مناطق مسکونی شیمیایی‌شده در طول جنگ ازجمله حلبچه، نودشه، زرده‌ی کرمانشاه، بوالحسن بانه و بخشی از اشنویه بهره گرفت.

واضح است که سال‌ها قبل و در میانه‌ی دهه‌ی هشتاد، محکومیت تاجر هلندی به نام آن رات، در پی حضور و شهادت امثال مام قادر مولانپور(همان روح سرگردان ملی و موضوع فیلم درخت گردو) و چند جانباز حلبچه‌ای در دادگاه لاهه اتفاق افتاد و این خبر اخیر نیز گرچه محتمل با پیگیری اشخاصی خاص، همچنان که در متن خبر همرسانی شده است، حاصل آمده ولی دستاوردی چون محکومیت شرکت هلندی، درپی داشته که با توجه به اینکه این شکایت معطوف به سابق بوده و در ثانی اگر حقی برای چند و پنج جانباز که هنوز بر نگارنده معلوم نیست چه کسانی‌اند و چه نسبتی با شهر سردشت و روزبمباران شیمیایی آن شهر دارند، محفوظ باشد، قطع یقین به مراتب والاتر، حق بر صلح نیز برای شهر سردشت و نه فقط جمع جانبازان چند ده هزاریِ حداقلِ امتیازگیر و حداکثر محروم، محفوظ است و بیش از آن نیز، آنچه همواره دغدغه‌ی این قلم بوده، ورای حق جانبازی یک شخص و امتیاز ویژه برای دو و چند خانواده که حتی نهادهای مردمی مرتبط را نیز قُرُق کرده‌اند، بلکه برای کل شهروندان و ویژه جغرافیای محروم شهر شهیدی که قدمتی چند سده‌ای دارد و اما وااسفا، هنوز سیمای یک شهر با مؤلفه‌های شهری ندارد، واجب و ضروری و استیفایش رسالت ذاتی دولت و متولیان امور و در وهله‌ی بعدی متخصصان روابط و حقوق بین‌الملل داوطلب مسؤولیت‌شناس و مسؤولیت‌پذیر و نیز (NGO)ها و نهادهایی چون انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت است که در چنین بزنگاه‌هایی ورودی تخصصی و حقوقی و مطالبه‌گرانه داشته باشند!

متٲسفانه فعالیت چند دهه‌ای انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت، نشان داده که چنین اراده و ظرفیتی در متولیانش مشهود نبوده و نیست و آنچه هم از شوهای نمایشی‌شان، بر می‌آید تنها در یک و چند بزرگداشت و سفر هیأت مدیره و خانواده به هلند و دسترسی شخصی به چند مسؤول نظام خلاصه شده است و حتی هیچ برنامه‌ای برای استفاده از ظرفیت اعضای متخصص و نیز سایر شهروندان علاقه‌مند، ندارند تا چه رسد به پی گیری و استیفای حق بر صلح شهری شهید چون سردشت!

آنچه انگیزه‌ی این یادداشت شد نه دل بستن به پیگیری‌های حقوقی و بین‌الملل ساختار حاکمیت و دولت و نه اراده‌ی ورای توان و ظرفیت تنها انجمن مرتبط با این موضوع در شهر سردشت، که اگر بود، در چند دهه پساشیمیایی شهر، یک از بسیارش، متحقق شده بود، نشده بود؟! بلکه؛ این قلم امیدش به ورود متخصصان حقوق و روابط بین‌الملل مستقل و نیز سمن‌های ملی و بین‌المللی است تا بلکه همت کنند و نه از سر وظیفه، بلکه از باب ادای مسؤولیت اجتماعی خود، به پا خیزند و حقی که سالها در سردشت و حلبچه و سایر مناطق شیمیایی شده، در پی سیاست‌های کثیف فراموشی و غلتاندن زیر خاکستر زمان کارگردانان بزرگ و اعوانش، مغفول مانده، استیفا نمایند.

بی شک، شهروندان شهرهایی چون سردشت و حلبچه، حقی بسیار برگردن دولت‌ها، شرکت‌ها و همه‌ی آنان که به نحوی در تنور جنگ دمیدند تا هوای نفَس و کبر و غرور احمقانه و انتفاع خود نبازند، دارند و چه بسا این حق را اگر در گذر زمان ضرب کنیم همه‌ی آن سازمان‌ها، شرکت‌ها و سمن‌ها را و حتی متخصصان حوزه‌های مرتبط را در برگیرد که به نحوی دستی در فرموله کردن، ساختن و کاربست بمبهای شیمیایی داشتند و یا حتی بعد از آن، در قبال حق بر زندگی و صلح این مردمان، سکوت کردند و قدمی برنداشتند!

اینک و در پی محکومیت شرکت فورافینا یا همان "کی بی اس هلند" و نیز حتی شرکت اوتیا (ملکِمی سابق) که به ظاهر تبرئه شده است، دریچه‌هایی گشوده شده است تا همه‌ی آنان که با تأمین مواد اولیه‌ی گازهای سمی بمب‌های شیمیایی، نقشی در شکل‌گیری خردل و گاز اعصاب داشته و تسهیلگر و شریک رژیم بعث در فرآوری این ماده‌ی کشنده و قتل عام شهروندان ایرانی و عراقی و ویژه کوردستانی(سردشت، حلبچه، نودشه، زرده کرمانشاه، بوالحسن بانه و بخشی از اشنویه ... ) بوده‌اند، تاوان پس دهند و حق این مردمان که چندین دهه در مرگ تدریجی، زندگی باخته‌اند، استیفا گردد.

چه بسا، اگر لیزبث زگولد، وکیل این پرونده که توفیق استیفای حق این پنج سرباز جنگ را یافته است، جمع متخصصان روابط بین‌الملل و وکلای حقوقدان مسؤولیت‌شناس مسؤولیت‌پذیر دواطلب هم بتوانند با قدم گذاشتن در راه استیفای حق بر صلح سردشت و حلبچه و سایر مناطق آسیب دیده با بمب‌های شیمیایی، حق بر صلح، توسعه و رفاه عمومی‌شان را دوباره روی میز قضات دادگاه‌های ملی، بین‌المللی و ویژه لاهه بازخوانی کنند و این رسالت انسانی و مسؤولیت بی‌بدیل اجتماعی را برای یک بار درتاریخ زیست این مردمان آسیب‌دیده، ادا کنند.

نگارنده به تبع مسؤولیتی که در راه‌اندازی و نیز اداره‌ی انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی و نیز تسهیلگری گروه فرامرزی صلح، مهربانی و همیاری آن انجمن دارد، در خاتمه‌ی این یادداشت از همه‌ی ان جی اوهای ملی و بین‌المللی با موضوع صلح و حقوق شهروندی و نیز از تمامی فرهیختگان، دانشگاهیان، متولیان و ویژه‌تر از متخصصان حوزه‌ی روابط و حقوق بین‌الملل، می‌طلبد هر گروه، جمع و انجمن یا مسؤول و متولی و ویژه متخصص، به حسب رسالت ذاتی یا فضیلت مسؤولیت اجتماعی، مٲموریتی در این حوزه برای خود تعریف کند و با کُنش تخصصی، یار باشد تا بتوانیم حق بر صلح این مردمان فراموش‌شده تاریخ و این جغرافیای آسیب‌دیده‌ی جنگ را استیفا کرده و خدمتی جمعی در حق محیط زیست مشترک و همنوعان رنجدیده‌مان، ارایه دهیم.

لینک ارتباطی ذیل در تلگرام، منتظر اعلام همکاری و نوع خدمتی است که در این کارزار استیفای حق بر صلح و توسعه، می‌توانید ایفا کنید.
https://t.me/Raoufazari

باشد که روزگاران صلح‌ورزتری از امروز داشته باشیم..

نمایی از شهر سردشت

 

تابلوی ورودی شهر سردشت

 

*کنشگر صلح و محیط زیست، نایب رییس هیٲت مدیره‌ی انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی

 

پ ن: این یادداشت را به همرسانی خبرگزاری‌ها و نیز برادر و دوست عزیزم دکتر خالد آذری، همکار و هموند شایسته‌ام دکتر محمد مهدی فتوره‌چی و استاد راهنمایم دکتر ستار عزیزی، مدیونم