امروزه عدهای از روشنفکران دینی بر این باورند که «پسامدرن» یعنی پایان شریعت اسلامی؛ و پایان تاریخ (تاریخ اسلام)!
چنین نظریهای از چند جهت قابل تأمّل است:
تأمّل اول: جنگ تمدنها را نظریهپرداز آمریکایی«هانتینگتون» در سال ١٣٧١ مطرح کرد که بر اساس این نظریهی اسلام یگانه تمدن و اندیشهای است که با آن باید برخورد لازم صورت گیرد، هر چند متفکرانی چون «ادوارد سعید» آن را افسانه خوانده و دسته بسته تسلیم چنان نظریهای نشدند.
تأمّل دوم: عدهای از صاحبنظران بر این باورند که حملهی غرب به بعضی از کشورهای اسلامی به بهانههای مختلف و بعضاً واهی چون «افغانستان، لیبی، عراق و اشغال سوریه» سواره نظامیان برخورد تمدّن غرب در ممالک اسلامی بودند
آندره مالرو نویسنده و منتقد و سیاستمدار فرانسوی جملهی زیبایی دارد او میگوید: «در طی زندگیام معمولاً از انسانهایی که با افکار من موافق نبودهاند، چیزهای به درد بخوری آموختم».
او نه تنها تعامل و دیالوگ را با مخالفان رد نمیکند بلکه یادآور میشود که از آنان معمولاً چیزهای بدرد بخوری آموخته است، واقعیت این است افق دید انسان و عقل او تا محدوده ای برد دارد و برخی از جوانب قضایا بر او ناپیدا میماند که در صورت دیالوگ با مخالف افق دید گستردهتری پیدا میکند.
اگر دیدگاه مخالف را در رد افکار خود دیدیم این ردیه میتواند
کشته شدن ایمن الظواهری سرکردهی القاعده به دست نیروهای آمریکایی همانند بسیاری از رهبران القاعده و داعش جای تأمل است. درست است که بخش اعظم بنیانگزاران سازمانهای جهادی و دیگر بنیادگراها در امور دینی صاحب تخصص نبودند اما با این حال، اکثر آنان اصالتاً - به اصطلاح - بورژوازی هستند و تحصیلات عالی دارند. آنان قرآن و عربی آن را میدانند و حتی افراد غیر متخصص آنها هم «مصطلحات اربعه» نوشتهی ابوالأعلی مودودی (١٩٧٩)، مؤسس «جماعت اسلامی» در هند را آموزش دیدهاند. امام مودودی در سال ١٩٤١ مصطلحات اربعه را نوشت که به خوراک فکری «بیداری اسلامی» تبدیل شد.
موضوع تغییر از دیدگاه سید قطب محل مجادله و مباحثه طولانی مدت بوده و ادامه دارد، این مسئله اثر ژرفی داشته و به صورت وسیع گسترده شده و جوانب متنوعی دارد، برخی آن را به تغییر خشن تعبیر نموده و باور دارند که تمام حرکتهای خشونتطلب، تکفیریها و انفجارات زیر چتر سید قطب، اندیشه و ادبیات ماندگارش رشد نموده است، و دیگران طوری دیگری تعبیر نمودهاند، باید پرسید که حقیقت تغییر از دیدگاه سید قطب چیست؟ این تغییر در کجای پروژهی فکری او قرار دارد؟ درین نوشته به این پرسشها پاسخ خواهیم داد.
استقلال و آزادی، هدیەی الهی و امانت خداوندی است، و الله متعال انسان را آزاد آفریده تا زندگی خویش را در پرتو آموزههای آزاد منشانة اسلام به صورت آزاد و مستقلانه به پیش ببرد، و از طرف دیگر آزادی و استقلال، آرمان بلندِ بشری و همزاد و همپای زندگی است و بدون آزادی، زندگی معنا ندارد، اگر انسانها در محیط و کشور خویش آزاد و مستقل نباشند، و برده دیگران بوده و زندگی ذلّتباری را تجربه نمایند، معنای واقعی زندگی را درک نکردند، چون آزادی زندگی است و بدونِ آزادی، زندگی بیمعناست.
دین خدا جامع همهی راهنماییهای لازم برای زندگی انسان میباشد. براساس وضعیت آفرینش انسان مشخص میشود که بشر به خاطر وجود علم و اراده و حضور هوا و هوس میتواند در زندگیش رفتارهای متضادی را انجام دهد. و همیشه و در هر حال به صورت مطلوب و درست رفتار نمیکند. لذا در تاریخ عمر انسان وقایعی روی میدهد که بسیار آزاردهنده میباشند. بر اساس فطرت خدایی و دین کاملش زندگی انسانها بایستی مملو از صلح و صفا و برادری باشد و از جنگ و خشونت نباید خبری باشد. اما زمانی که دین خدا در اختیار بشر قرار میگیرد، بر اساس هوا و هوس انسانها از صحنهی زندگی خارج میشود. و مردم غالباً در مقابل آن اقدام به مخالفت با آن میکنند.
٢ـ رهایی از استبداد
رشید رضا در سومین قسمت از سلسله مقالات «منافع الأوربيين ومضارهم في الشرق»، دومین مزیت خواسته یا ناخواستهی تلاقی با تمدن غربی را رهایی از استبداد میداند. رشید رضا در اینجا ابتدا به سرشت غیراستبدادی عصر خلفای راشدین اشاره میکند که به باور وی با ورود به دورهی اموی، به حکمرانی استبدادی بدل شد. رشید رضا سپس ردپای این استبداد را تا عصر ممالیک و سلطنت عثمانی پیگیری میکند. او با انگشت گذاشتن روی برخی از رفتارهای حاکمان شمال افریقا در تونس و مصر و الجزایر، این اَعمال را «نظیر تجاوز فرانسه به الجزایر» قلمداد میکند[٨]. رشید رضا سپس متوجه آسیبشناسی سلسلهی عثمانی میشود.
سید محمد رشید رضا(١٩٣٥م) مشهورترین شاگرد شیخ محمد عبده(١٩٠٥) و یکی از بزرگترین داعیان و پرچمداران جریان سلفیت در عصر پسااستعمار بود. ناصرالدین الألبانی محدث بزرگ معاصر دربارهی رشیدرضا میگوید: «آقای محمد رشید رضا رحمه الله حق زیادی بر گردن جهان اسلام بهشکل عموم و بر گردن سلفیها بهشکل خصوص دارد. ایشان از نوادر کسانی است که منهج سلفی را بواسطهی مجلهی المنار در سراسر دنیا منتشر کردند... اگر من امروز در مسیر سلفیت و تشخیص احادیث صحیح و ضعیف گام برداشتهام نخست از فضل خدا بوده و پس از آن به خاطر وجود محمد رشید رضا. در آغاز طلب علم از طریق مجلهی المنار بود که با این مسیر آشنا شدم»[۱].
کسی که به واقعِ معرفتشناسانهی امروزِ ما مینگرد با اندک نگاهی درمییابد که پروژهی اسلامی بزرگی که آرزوی سایه افکندن بر تمام جهان را دارد، در جوانب بسیاری از ضعف رنج میبرد.
مساله به این برمیگردد که عصر کنونی ما، چالشهایی معرفتشناسانه، فکری و عملی را تحمیل کرده که تعداد آنها از حد گذشتهاند و در اوج دشواری، ابهام و پیچیدگی قرار دارند.
اگر به دنبال بهترین راه برای برونرفت از این ضعف و رسیدن به پروژهی اسلامی سازنده باشیم، از بهترین راهها توجه به تفکیک بنیان چالشها و تحلیل ترکیبات آنهاست تا درک عمق آن چالشها و رسیدن به چشماندازی همهجانبه بدان برای ما فعالان اسلامی آسان گردد.
در مقاله قبلی «پیغمبران چه کسانی بودند و چه کردند؟»، اجمالا دیدیم، پیغمبران چگونه کسانی بودند و چه اعمال و آثاری داشتند. حال میخواهیم روی گفتهها یا خواستهها و تعلیمات آنها صحبت کنیم.
البته وقتی کتب مذاهب توحیدی مانند تورات، اوستا، انجیل یا قرآن را باز میکنیم، در نظر اول کوچکترین شباهتی میان نوشتهها و گفتههای آنها به لحاظ سبک و مطلب و احکام و تشریفات دیده نمیشود و با هم (اگر نگوییم تعارض) اختلافات زیاد دارند؛ همان طور که معابد و نمازها و شرایعشان با هم فرق دارد.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل