تعریف دموکراسی در اساس مفهومی مناقشهآمیز است و قطعیت چندانی در باره مفهوم واقعی دموکراسی بدست نیامده است. البته این فقط مربوط به دموکراسی نمیشود، بلکه اکثر مفاهیم علوم انسانی از چنین خصیصهای برخوردارند.
پیش از آنکه به بحث درباره این پرسشها بپردازیم باید به دقت واژگان خود را تعریف کنیم، کاری که درباره مفهوم دموکراسی بسیار مشکل است. باید توجه داشت
من واقعاً خوشحال هستم که پس از ۷-۸ سال انحطاط فرهنگی سیاسی که در دولت گذشته دچارش شده بودیم و از جمع شدن دور هم و تجدید خاطره با مردان بزرگ گذشتهمان محروم بودیم فرصت صحبت مختصری فراهم آمده تا در سالگرد درگذشت یک مرد بزرگ از مردان گذشته تاریخمان، - البته من دیگر به القاب بیمعنا اعتنائی ندارم و به زبان نمیآورم- حضرت آقای طالقانی دور هم جمع شویم و یادی از او و همچنین از همفکران ایشان و از همرزمان ایشان بکنیم
خداوند متعال حمد و ستایش را مخصوص کسی دانسته است که به تنهایی سزاوار حمد کامل است؛ زیرا به تنهایی جهان هستی را میگرداند و دارای ربوبیت مطلق است و از صفاتی چون حیات و قدرت و سرپرستی و علم و دانش و سایر صفات کمال از جمله دو صفت رحمن و رحیم که شایستهی ربوبیت و الوهیت اوست برخوردار است.
پیشتر در مقاله «مسجد، مؤسّسهای دولتی یا سازمانی مردم نهاد» به حق بر عبادت آزادانه اشاره کرده بودم. [نک: کتاب نیایش، ش۳۲، ص۱۱۵-۱۲۰] در این نوشتار جنبههایی از این مفهوم را به اختصار واکاوی میکنم.
۱. از ویژگیهای دوران مدرن نگاه «حق مدارانه» به موضوعات گوناگون است. در دوران گذشته نگاه غالب به مسائل اجتماعی، نگاه «تکلیف مدار» و «مسوولیت محور» بوده است. بویژه در حال و هوای گفتمان دینی، نگاه مسوولیت مدار بر نگاه «حق مدار» غالب بوده و هست؛
(۱) وقتی به تاریخ نگاه کنیم، در بخش زیادی از آن، جنگها و فتوحات به چشم میخورد. در برههای از تاریخ ممکن است قومی پیروزمند باشد، ولی سالها بعد مغلوب گردد. ملک و ثروت در طول گذشت زمان، بارها دست به دست گشتهاند. عامل اصلی این جنگها عقاید سیاسی، مذهبی و یا خاک و غنائم بودهاند. در کنار آن، در هر دوره، متفکران و مصلحانی هم بودهاند که بر ارزش زندگی تأکید کردهاند
اسلام متشکل از عقیده و شریعت است و عقیدهی اسلامی مخصوص مؤمنان به آن است و تحمیل آن بر دیگر شهروندان نامسلمان جایز نیست.
همچنین در شریعت اسلامی، شعایر و عباداتی ویژهی مسلمانان وجود دارد که نباید بر نامسلمانان تحمیل گردد، ولی در این شریعت جوانب دیگری به نام فقه و احکام معاملات است که همتا و همانندی در مسیحیت ندارد؛
دو سخنرانی اخیر جناب دکتر عبدالکریم سروش تحت عناوین "اقبال و مهدویت" و "اقبال و خاتمیت"[۱] ناظر به نگرش انسانی و عقلانی دکتر محمد اقبال لاهوری به اسلام می باشند. بیاد دارم هفت سال پیش نیز در خطابهای در دانشگاه سوربن بخشی از این سخنان را در زمینه خاتمیت و امامت مطرح کرده بودند. باور دارم احتجاجات اخیر ایشان در باب نبوت، خاتمیت، امامت و مهدویت و تبعات عملی آنها در فرهنگ و سیاست مسلمین و بخصوص شیعیان را می توان تا حدی در پرتو این هماهنگی روحی و فکری ایشان با اقبال لاهوری نگریست. [۲]
واژهی خلافت بحثها و پرسشهای زیادی را در خصوص حقیقت وجودی آن ایجاد کرده است؛ آیا ما مسلمانان قرن بیست و یکم در کشورهایی که از یوغ استعمار سنتی آزاد شدهاند میتوانیم از خلافت اسلامی صحبت کنیم؟ با توجه به موج نخست انتفاضههای عربی و به تبع آن دورهی گذار بینالمللی بحث از خلافت چه جایگاهی دارد؟ عناصر این خلافت به اعتبار یک نظامی حکومتی چیست؟ یک نظام سیاسی چه متغیراتی باید داشته باشد تا اسم خلافت بر آن اطلاق شود؟
در جهان امروز امنسازی فضاها و اماکن عمومی برای زنان و دختران، به منزله دغدغهای جهانی بوده و البته در مورد راهکارهای تحقق آن، همچنان دیدگاههای مختلفی مطرح است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل