سال ۷۵ بود که به عنوان دانشجوی دبیری از مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شدم. سازمان آموزش و پرورش خراسان بزرگ که آن زمان هنوز به سه استان کنونی (خراسان شمالی، رضوی و جنوبی) تفکیک نشده بود، طی فرمی از فارغ التحصیلان دبیری خواسته بود، بر حسب اولویت، چند شهر را به عنوان محل تدریس انتخاب کنند. شهر خودم، بيرجند، منطقۀ بسته بود و نیاز به نیروی جدید دبیری نداشت، لذا باید به‌ناچار شهرهای دیگر استان را انتخاب می‌کردم و این امر برای فردی چون من که تا آن زمان از شهر خودم دور نشده بودم، قدری دلهره‌آور بود.

برای انتخاب و اولویت اول از شهرهای نزدیک‌تر به دلیل ناآشنایی و ترس از غربت گذشتم. نگاهم به شهر تربت جام دوخته شد؛ شهری که خیلی دورتر از بسیاری شهرهای قید شده در فرم بود، اما سابقۀ آشنایی با آن، به دلیل سکونت چند خانواده از بستگان در آنجا عاملی دلگرم‌‌‌‌کننده بود و سبب گردید اولویت اولم را بیابم؛ تدبیری که تقدیر با آن برابر گردیده و دوازده سال زندگی در این شهر را برایم رقم زده بود.

دوران چهارسالۀ دبیرستان، دورانی طلایی بود که تحت تعالیم و آموزشهای دبیر دلسوز و متعهد ادبیاتم، خانم زهره احراری، جرقه‌های بیداری و آگاهی، فضای ذهنم را قدری روشن کرده بود، اما ایام دانشجویی و قطع ارتباطم با دبیر ادبیات و دو همکلاسی هم‌‌‌هدفم دوران فترتی بود که برای رهنوردی مبتدی و متکی به ارشاد، بسیار آزاردهنده و سبب سردرگمی و بلاتکلیفی بود.

سال اول خدمت و سکونت در تربت جام که نخستین سال زندگی متاهلی بنده هم بود، نیز، امتداد همین سردرگمی و بلاتکلیفی و احساس روزمرگی و بی هدفی ناخوشایند بود. زندگی مشترک موفق و شغل مورد علاقه‌ام هیچ کدام را یارای پر کردن این خلأ درونی و پاسخگویی به این نیاز روحی نبود. یک دو سالی بر همین منوال سپری شد، تا اینکه به نقطۀ عطف زندگی‌ام رسیدم؛ یکی از دوستان صمیمی و همفکر دوران دبیرستانم که دست تقدیر او را زودتر از من به خطۀ جام کشانده بود، کلاس تفسیری را به من معرفی و به شرکت در آن ترغیبم نمود؛ کلاسی که تنها چند کوچه با منزل ما فاصله داشت و تا سال‌ها بعد از آن هم در منزل برادر دعوتگرم، حاج آقای سرفرازی (عبدالقادر) تشکیل می‌شد و من پس از مدتی متوجه شدم استاد آن؛ یعنی، حاج آقای اربابی ساکن کوچه ما هستند و تنها چند منزل با منزل ما فاصله دارند.

آن موقع هنوز متوجه اهمیت موضوع و بهرۀ سخاوتمندانه‌‌‌‌‌‌ای که تقدیر خداوندی برایم رقم زده بود، نبودم؛ فیض همسایگی و مجاورت با دعوتگر وارسته‌ای که از فضلای دوران بود و مهمتر از آن تلمذ و خوشه‌چینی مستقیم از خرمن دانش و بینش راهگشایش، چیزی که به یمن آن توانستم اندک‌اندک آن خلأ آزاردهندۀ درونی‌ام را پر کنم و احتیاجات روحی خویش را اشباع سازم.

اینک با این مقدمه می‌خواهم به معرفی اجمالی شخصیت استاد گرانقدرم، حاج مصطفی اربابی، بپردازم.

در پگاه پانزدهمین روز از هفتمین برج سال یکهزاروسیصدوبیست‌‌ونه هجری خورشیدی در روستای سمیع‌آباد از توابع شهرستان تربت جام نوزادی پا به عرصه وجود گذاشت که قلم تقدیر خداوندی برایش مسئولیتی به درازای زندگانی پر برکاتش رقم زده بود؛ مسئولیت پیامبرگونۀ دعوتگری؛ همان مسئولیتی که توجیه منطقی جریان ختم نبوت است.

مصطفی اربابی خردسال، مطابق مرسوم زمانه، آموخته‌های مقدماتی دوران کودکی را در مکتب‌خانۀ بی‌تکلف روستا فراگرفت و پس از آن برای ادامۀ تحصیل در مدرسۀ علوم دینی احمدیه راهی تربت جام گشت و تا سال ۵۱ به مدت دوازده سال به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. ایشان در اثنای تحصیل ازدواج کرد که ثمرۀ آن یک فرزند دختر و پنج فرزند پسر است.

حاج مصطفی اربابی در سال ۵۲ عازم خدمت سربازی گردید و پس از اتمام این دوره، در ادارۀ تعاون روستایی استخدام شد که تا زمان بازنشستگی در سال ۸۴ به آن اشتغال داشت. ایشان بعد از بازنشستگی به سردفتری یکی از دفاتر ثبت ازدواج و طلاق تربت جام مشغول است.

عشق و اهتمام استاد به فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی سبب شد همزمان با اشتغال، به صورت افتخاری به تدریس در مدارس علوم دینی تربت جام و ترجمۀ کتاب - عموماً در حوزۀ بیداری اسلامی- بپردازد.

استاد اربابی از پیشکسوتان جماعت دعوت و اصلاح خراسان و شرق کشور است که از سال73  که با این تشکل دعوی و مدنی دست بیعت داده، با دلسوزی و مجاهدت در راه تحقق آرمانهای آن گام برداشته و افراد زیادی را با این فکر ارزشمند آشنا کرده و خود نیز الگویی راستین از اهتمام به امور دعوی برای آنان بوده است.

التزام و وفاداری ایشان به امور دعوی و جماعت دعوت و اصلاح به گونه‌ای است که پس از گذشت این همه سال از روزی که دست در دست استاد به نشانۀ بیعت در این راه، الفاظ التزام به این دعوت را زمزمه نموده است، به عنوان زیباترین خاطره‌اش یاد می‌کند.

شایان ذکر است، استاد اربابی، علاوه بر عرصۀ دعوت، از چهره‌های صاحب نام اهل سنت ایران در عرصۀ ترجمه و تألیف است. 

شیخ انور دهواری در مطلبی تحت عنوان "استاد اربابی و نهضت ترجمۀ کتابهای اخوان‌‌المسلمین" در اهمیت ایشان چنین می‌نویسد: "استاد مصطفی اربابی نقش برجسته‌ای در ترجمۀ کتابهای بیداری اسلامی معاصر از زبان عربی به فارسی دارد، به طوری که می‌توان از ایشان به عنوان برجسته‌ترین شخصیت اهل سنت، در غنا بخشیدن به کتابخانه‌های اسلامی، به زبان فارسی در زمینۀ بیداری اسلامی معاصر نام برد".

ایشان در پاسخ خبرنگاری عنوان می‌دارد به طور میانگین، جز فرصت تعطیلات، حدوداً دو ساعت از وقت روزانه‌اش را به کار ترجمه و تألیف اختصاص می‌دهد، از این‌رو موفق گردیده بیش از سی جلد کتاب ارزشمند از شخصیت‌هایی چون امام شهید حسن‌‌‌‌‌البناء، سید قطب، دکتر قرضاوی و جابر رزق را به فارسی برگرداند. برخی آثار ترجمه شده به وسیلۀ ایشان عبارت‌اند از: 

-           پیام بیداری از امام حسن‌البناء

-           امام حسن‌‌‌‌‌البناء، شهید و منادی بیداری از انور جندی

-           نقش علما در پاسداری از اسلام از عبدالعزیز بدری

-           کشف انگیزه‌های غرور و فریب در انسان از محمد غزالی

-           انسان و سعادت دو جهان از راغب اصفهانی

-           الرسول اثر سعید حوی

-           تفسیر آیات احکام، جلد اول و دوم از محمدعلی صابونی

-           گردآوری مجموعه مقالاتی تحت عنوان رمضان ماه آزادی

-           قرآن کریم کتابی بی‌مانند از محمدقطب

-           نگرش‌هایی در قرآن کریم تألیف امام شهید حسن‌البناء

-           آمریکا از دیدگاه سید قطب تألیف صلاح عبدالفتاح خالدی

-           تربیت اسلامی و مدرسه حسن‌البناء تألیف دکتر یوسف قرضاوی

-           تولد تألیف عبدالحمید جوده السحار

-           اخوان‌المسلمین در کشتارگاه‌های ناصر تألیف جابر رزق

-           چرا اعدامم کردند؟ تألیف سید قطب

-           ام‌‌‌المؤمنین عایشه رضی‌الله‌عنها بانوی دانشمند اسلام اثر دکتر عبدالحمید طهماز

-           پرتوی از مناقب ابوهریره رضی‌الله‌عنه اثر شیخ عبدالمنعم صالح العلی العزی (محمد احمد الراشد)

گفتنی است ایشان از میان ترجمه‌هایش پیام بیداری را به نسل جوان توصیه می‌کند و در پرسش از مؤلف محبوب خود، شهید سید قطب را از جنبۀ روحی بسیار تاثیرگذار می‌داند.

استاد اربابی علاوه بر ترجمه، در تألیف هم دستی دارد که در این زمینه می‌توان به دو اثر " محمد سفیر صلح و آشتی" و "دگرپذیری چرایی و چیستی" اشاره کرد که حاوی مطالبی از ایشان و جمعی دیگر از نویسندگان است.

علاوه بر تمامی مشغولیتهای گفته شده، حاج آقای اربابی، مدیر دارالتحفیظ شبانه‌روزی امام ابوحنیفه رحمةالله علیه است که تاکنون فارغ‌التحصیلان زیادی در زمینۀ حفظ کلام الله مجید به جامعه تقدیم داشته است.

برخی ویژگی‌های بارز شخصیتی و اخلاقی استاد اربابی عبارت‌اند از: 

- اخلاص و دوری از هرگونه چشم‌داشت‌ در خدمات دعوی. ایشان به‌راستی مصداق آیۀ کریمۀ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ است و سیمای آرام وی حاکی از طمأنینه و آرامش قلبی است که از ایمان درونی نشأت می‌گیرد.

- هدفدار بودن در زندگی و تلاش و پشتکار در این راستا. ایشان خود در مصاحبه با "تابش" از این ویژگی به عنوان یکی از رموز موفقیت خویش یاد کرده و خاطرنشان می‌کند، همگان می‌توانند در زندگی از این امتیاز برخوردار شوند.

- نظم و دقت و وقت‌شناسی و برنامه‌ریزی در انجام امور زندگی. به گواهی راقم این سطور، طی ده -دوازده سالگی که توفیق تلمذ در محضر ایشان را داشته، نشد یک بار با تأخیر در کلاس درس حاضر شود. ایشان در پاسخ به خبرنگاری که از رمز موفقیتش می‌پرسد، ضمن اشاره به استفادۀ بهینه از وقت، آن را متضمن کسب خیر فراوان عنوان می‌دارد.

- ساده‌زیستی و خاک‌نهادی. ایشان از ابتدای زندگی مشترک تا یک سال پیش در منزلی قدیمی سکونت داشت. منزلی که در و دیوارش رحمت و برکت است، چراکه مأمن یکی از یاران دیرین دعوت بوده که چند دهه از عمر گران‌سنگش را در این فضای ساده و عاری از تکلف و تجملات معمول، مصروف قلم فرسایی در راستای رسالت دعوی و فرهنگی خویش نموده و توانسته آثاری ارزنده به جامعۀ بشری تقدیم دارد. 

یکی دیگر از جلوه‌های ساده‌زیستی استاد اربابی سبک لباس و پوشش ایشان است؛ در فصل گرما یک کت شلوار معمولی و ژاکتی که معمولا در فصول سرد به آن ‌افزوده می‌شود. پرهیز از تنوع‌طلبی و افزون‌خواهی در پوشش ایشان کاملاً مشهود است.

گفته می‌شود در یکی از کنفرانس‌ها، وقتی شیخ سعید شعبان، با مشاهده ایشان در لباس عامۀ مردم (کت شلوار) اظهار تعجب می‌کند و می‌پرسد آیا استاد همیشه به این لباس ملبس هستند؟ ایشان با افتخار پاسخ می‌دهد: "شیخ، من هرگز در زندگی، نان لباس را نخورده‌ام".

- مسئولیت‌پذیری و التزام عملی نسبت به امور تنظیمی و غیرتنظیمی جماعت.

- اهتمام به نوافل؛ از جمله، روزه‌داری روزهای دوشنبه و پنجشنبه.

- سخاوت و بخشندگی. به بیوه‌زن سالخوردۀ نیازمندی از همسایگان اختیار داده بود، هر زمان هر چیزی را که لازم داشت، از منزلش بردارد. یا به گفتۀ همسرش، باری بهترین پتوی خانه را به سائلی که درب منزل تقاضای پتو کرده بود اهدا نموده بود.

- نفوذ کلام و قدرت سخنوری. ایشان از گذشته تاکنون به عنوان خطیبی توانا به ایراد سخن در زمینه‌های گوناگون تربیتی، فرهنگی، دینی و غیره مبادرت می‌نماید و به روشنگری و ارشاد آحاد جامعه می‌پردازد. 

- پرهیز از جدل و مجادله.

- برخورداری از حسن شهرت در جامعه به عنوان امین و معتمد دیگران.

- اهتمام جدی به امور فرزندان و تلاش جهت رفع مشکلات آنان.

- اهتمام به ورزش، به‌گونه‌ای که همه‌روزه مسافت طولانی منزل تا محل کار را با پیاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌روی صبحگاهی پر می‌کند. 

- حسن سلوک با همسایگان و توجه جدی به حقوق آنان.

استاد حاج مصطفی اربابی- حفظه‌الله- در حال حاضر، عضو شورای مرکزی جماعت دعوت و اصلاح و قائم مقام دبیرکل این تشکل مدنی اهل سنت ایران است.