امام عبدالله هارون، در هشتم فوریه ۱۹۲۴ در نیولندز – کلرمونت، یکی از مناطق کیپ تاون (آفریقای جنوبی)، واقع در حومههای جنوبی، متولد شد. نیولندز، در حال حاضر، یکی از مراکز تجاری بسیار موفق در شهر کیپ تاون است. وی از میان پنج عضو خانواده، جوانترین آنان بود، و کودکی بیش نبود که مادرش «آسا مارتین» دار فانی را وداع گفت. از آنجایی که پدرش «آمارین»، قادر به نگهداری از او نبود، خواهرش مریم که فرزندی نداشت، سرپرستی او را بر عهده گرفت.مریم، که شخصی سختگیر و جدی بود، تأثیر زیادی در دوران نوجوانی بر عبدالله گذاشت. او از عبدالله حمایت کرد و موجبات ادامهی تحصیل او را تا زمان ازدواج با «قلیما سدان» در ۱۵ مارس ۱۹۵۰ فراهم نمود.
عبدالله، دوران ابتدایی را در مدرسهی تلفلح (تأسیس۱۹۱۲) سپری کرد، و پایهی ششم ابتدایی را در آنجا به پایان رساند. ایشان به مدت دو سال در مکه، تحت تعلیم شیخ عبدالرحمان العلاوی المالکی (وفات: ۱۹۸۶) به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. او تحصیلات خود را زیر نظر شیخ عبدالله طه (وفات: ۱۹۴۶) و شیخ اسماعیل قنیف (وفات: ۱۹۵۸) ادامه داد. هر سه شیخ، تأثیرات زیادی را از نظر اعتقادی و عملی بر عبدالله بر جای گذاشتند. شیخ اسماعیل قنیف، امام عبدالله را به شرکت در فعالیتهای اجتماعی، بویژه بخش خدمات اجتماعی تشویق نمود. شیخ اسماعیل برای عبدالله، یک الگوی پسندیده بود. امام عبدالله، حوزهی خدمات خود را در زمینهی کمک به فقرا و نیازمندان و نیز آموزش به آنان گسترش داد.
امام عبدالله هارون، تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی نیز قرار گرفت. از عوامل داخلی، هنگامی که به صورت پاره وقت در محضر شیخ اسماعیل کسب علم مینمود، همزمان با آن، در مدرسهی محلی اسلامی نیز تدریس میکرد. از این طریق، با افرادی که خود را برای مهارتهای آموزشی و تجاری آماده میکردند، پیوند دوستی برقرار کرد. اکثر این افراد از خانوادههای سدان، ختّاس، فقیر، گالانت و قنیف بودند. تعداد زیادی از آنها، در حلقهی روشنفکری «لیگ معلم» آفریقای جنوبی و «جنبش اتحادیهی غیر اروپایی» حضور داشتند و همانها افکار خود را با امام هارون در میان گذاشتند. امام مجذوب نظراتشان شد و در نتیجه، آگاهی بیشتری نسبت به شرایط سیاسی – اجتماعی جامعهاش بدست آورد. از عوامل خارجی که بر افکار امام تأثیر گذاشت، جنبش اخوان المسلمین در مصر و سایر جنبشهای عربی – هندی بودند. او کتابهایشان را میخرید، مطالعه میکرد و مقالات برجسته را از میانشان برمیگزید. بدین طریق همهی عوامل داخلی و خارجی، موجب شکل بخشی به افکار امام عبدالله شد. در سال ۱۹۵۵، بعنوان امام جماعت «مسجد الجامعه» در «استگمن رود» (کلرمونت) انتخاب شد. بسیاری از افکار او از این طریق در جامعه، جا پیدا کردند. در مسجد الجامعه، گروههایی را جهت بحث و گفتگو تشکیل داد، کلاسهایی را برای زنان و مردان بزرگسال برپا نمود، راهکارهایی را برای ایجاد شادی ابداع کرد و در طول ماه مبارک رمضان، برای معرفی اسلام به مردان و زنان، جلسات متعددی بعد از نماز ترتیب داد و به زنان اجازه داد تا در امور اجرایی مسجد شرکت کنند.
به اتفاق دوستان نزدیک خود؛ ابوبکر فقیر، اسماعیل سبان، سعید قلند، صدیق قلند، کریم سدان، ابوبکر ختّاس، رشاد سبان، و دیگران، انجمن پیشرفتهی «جوانان مسلمان کلرمونت» را در سال ۱۹۵۸تاسیس کرد. این انجمن، بولتن ماهانهای را به نام «آیینهی اسلامی» در سال ۱۹۵۹منتشرکرد. در طول همان سال، آقایان؛ عبدالغیث، گلزارخان، محمد مقدم، عبدالرشید سید و زبیر سید تصمیم گرفتند که روزنامهی ماهانه به نام «اخبار اسلام» (۱۹۸۶-۱۹۶۰) را منتشر نمایند. عبدالله هارون به عنوان سردبیر این روزنامهی ماهانه منصوب گردید. با استفاده از این موقعیت، توانست مسائل فرهنگی، دینی و سیاسی را پوشش دهد. این روزنامه، نقش بسیار ارزندهای را در بیداری و آگاهی مسلمانان در کیپ تاون، سایر قسمتهای آفریقای جنوبی و سرزمینهای اسلامی ایفا کرد.
در طول دههی ۶۰، امام عبدالله هارون و «انجمن جوانان مسلمان کلر مونت»، افراد سرشناس و معروف را در زمینههای مختلف مانند: «زاک دو بیر» از حزب توسعه، «ری الکساندر» از اتحادیهی مواد غذایی، و «خانم یولالی استات» از سازمان دفاع از زنان را برای بحث و گفتگو دعوت میکردند. عبدالله و اعضای انجمن، با در پیش گرفتن چنین تعاملی، به درک واضح و روشنی از نحوهی تفکر دیگران دست یافته و در سایهی این آگاهی، توانستند به پاسخ مناسب برای نیازهای جامعهی معاصر دست یابند. از آنجائیکه این مبادلات، باعث شد که آنها ایدههایشان را در نگرش به اسلام و جامعه فرموله کنند، لذا در صدد پخش جزوهی مشهور «فراخوان ضد آپارتاید اسلام» در سال ۱۹۶۱ برآمدند.
علاو بر استماع نقطه نظرات افراد متعدد، آنها ارتباط نزدیکی را با اعضاء و فعالیتهای مجاور مانند؛ «الکس لو گوما» (عضو حزب کمونیست آفریقای جنوبی)، «البی ساکس»، پروفسور «هافن برگ» (پروفسور موزیک دانشگاه کیپ تاون)، و «رابرت سوبوکوه» (رهبر کنگرهی پان آفریقائیست) برقرار کردند.
افکار امام عبدالله، نه تنها در کانالهای خبری جهان اسلام انعکاس پیدا کرد، بلکه از طریق خطبههای روز جمعه و نیز سخنرانیهای عمومی، بین سالهای ۱۹۶۰- ۱۹۵۰ در میان جامعه ساری میشد. در اثنای این سخنرانیها و مراسم، وی بر قوانین مختلف تبعیض نژادی میتاخت. هنگامی که راهپیمایی مشهور سال ۱۹۶۰ توسط کنگرهی پان آفریقائیست در کیپ تاون صورت گرفت، امام، در خطبهی نماز جمعه، بحث مؤثری را در خصوص تأکید بر اخوت انسانی در اسلام ارائه داد و نقش مسلمین را در وقوع این برادری، متذکر شد. وی از مردم خواست که در این رابطه به کمک آفریقا، که از لحاظ سیستم نژادپرستی در بدترین شرایط قرارداشت، بشتابند. امام، در حمایت از رفع تبعیض نژادی با همهی توان مالی، اجتماعی و اخلاقی خود، به هموطنان مظلوم خود در لانگا، گوگولتو، و نیانگا، از هیچ تلاشی ابا نکرد. به همین دلیل، آفریقائیها و فرزندانشان، به خاطر این احترام و نگرشهای انساندوستانه، او را «روحانی» مینامیدند.
در نشست ۷ می۱۹۶۱، امام عبدالله هارون، در نشستی که در سالن تمرین کیپ تاون برگزار شد، طی یک سخنرانی عاطفی، قانون طبقهبندی مناطق را غیر انسانی، بربریت و غیر اسلامی توصیف کرد و این قوانین را منافی کامل اصول و ارزشهای انسانی و اسلامی قلمداد نمود... «این قوانین برای پایمال کردن ما، در همهی زمینههای آموزشی، سیاسی، اقتصادی و نظایر آن طراحی و تصویب شدهاند... ما نمیتوانیم این (نوع) اسارت را بپذیریم». وقتیکه این مصوبات تخریبکننده روی میز مجلس قرار گرفت، او و بسیاری دیگر به مخالفت و اعتراض برخاستند. وی میگفت: «این قانون، به دنبال سرپوش گذاشتن بر نقطه ضعفهای دولت در خصوص وخامت موجود در زندگی مردم میباشد. کشور ما، به زندانی بزرگ تبدیل شده است که تنها معدود روزنهای برای نفس کشیدن در آن برای ما باقی مانده است. در حال حاضر، دیوار بتونی و سنگی محکمی را در اطراف کشورمان کشیدهاند تا ما را خفه کنند و دنیا نتواند صدا و فریاد ما را بشنود. کشور ما منحصر بهفرد است... زیر فشار قوانین کمونیستی، همهی افکار ضد کمونیستی منکوب شدهاند، باز راضی نیستند. هیولای نژادپرستی بدطینت است... من از شما میپرسم! تا کی باید تحمل کنیم؟ آیا تحمل حد و مرز ندارد؟»
بدین طریق، او همواره بر قوانین آپارتاید با جدیت هر چه تمامتر میشورید.
در طول سال ۱۹۶۰، امام روابط قوی خود با افرادی نظیر «بارنی دسامی»، عضو سابق کنگرهی رنگینپوستان توسعه داد، که بعد از تبعید، به عضویت کنگره پان آفریقائیست درآمده بود. در سایهی این ارتباطات بود که امام به یاری کنگرهی پان آفریقائیست شتافت و به خانوادههای کشته شدگان و زندانیان، کمکهای شایانی نمود. اگرچه او عضو کنگرهی پان آفریقا نبود، علیرغم برخی انتقادات، حمایتهای آشکاری را از فعالیتهای کنگره پان آفریقائیست و کنگرهی ملی آفریقا از خود نشان داد. در اواسط دههی ۶۰، وقتی که قانون ظالمانهی تبعیض نژادی، بالاجبار بر کشور تحمیل شد، امام، جزو هزاران نفری بود که از پیامدهای آن مصون نماند. در سال ۱۹۶۵، امام و خانوادهاش مجبور به ترک خانه شدند – جایی که هر سه فرزندش (شامیلا، محمد و فاطمه) در آن متولد شده بودند- امام در آن موقع به خاطر اشتغال در یک شرکت انگلیسی به نام «ویلسون رونترس» بعنوان نمایندهی فروش، در موقعیت مالی خوبی قرار داشت و از نظر مالی کاملاً مستقل بود. و توانست برای خودش خانهای مجزا تهیه کند. وی خانهاش را مقابل شهر و حومهی ورزشگاه راگبی، جایی که در نهایت نقش ارزندهای را در برقراری روابط دوستانه بین مسیحیان و مسلمانان ایفا کرد، بنا نمود.
در سال ۱۹۶۸، سفری را به مکه در پیش گرفت. هدف اصلی این سفر، بررسی رابطهاش با کنگرهی پان آفریقائیست و ترتیب برنامهی تحصیلات دختر بزرگش در یکی از مؤسسات آموزشی لندن بود. در این سفر با وزیر آموزش عربستان سعودی، حسن عبدالله علی شیخ دیدار کرد تا در مورد مسائل آموزشی با او بحث کند. همچنین فرصتی یافت تا با ملک فیصل ملاقاتی داشته باشد. بعد از تحصیلات کوتاه مدتی در ریاض، به قاهره سفر کرد تا با اعضای کنگرهی پان آفریقائیست آشنا شده و سپس در کنفرانسی بعنوان نمایندهی آژانسهای مسافرتی مسلمانان شرکت کند. در طول این مدت در کنفرانس «گروهها و سازمانهای اسلامی» شرکت کرد که اعضای کنگرهی پان آفریقائیست و کنگرهی ملی آفریقا نیز در آن شرکت داشتند. قبل از رسیدن به لندن، که قرار بود با «کنون کولینز» و «بارنی دیسای» ملاقات کند، در هلند توقف نمود تا با مدیر صندوق اوراق بهادار دانشگاه بینالمللی به نام «لارس گانر اریکسون» دیداری داشته باشد.
قبل از اینکه به خانه برگردد، با خبر شد که نیروهای امنیتی در تعقیب او هستند و شرایط برایش خیلی خطرناک شده است. به ایشان توصیه شد که مهاجرت کند، اما چون پدری پیر و ناتوان داشت و او تمایلی به ترک خانه و وطن و رفتن به کشوری دیگر را نداشت، نتوانست تصمیم قاطعی اتخاذ کند. بر حسب تقدیر، سفارت کانادا نیز درخواست پناهندگی او را رد کرده بود. اما دیگر خیلی دیر شده بود، زیرا شعبهی امنیتی در حال تکمیل پروندهای اطلاعاتی برای جمع آوری فعالیتهای پنهانیاش بود. صبح ۲۸ می ۱۹۶۹، امام از طرف شعبهی امنیتی به مرکز پلیس فرا خوانده شد، و از همان ابتدا، با افسران وحشیصفت آن اداره، روبرو شد. دستگیری او، مصادف با ۱۲ ربیع الاول (۲۸ می ۱۹۶۹) بود که مردم در حال آماده کردن مقدمات استقبال از میلاد پیامبراکرم (ص) بودند. امام عبدالله هارون، به مدت چهار ماه بدون اینکه فرصتی برای دیدار با همسر و فرزندانش داشته باشد، در بازداشت باقی ماند. روز دستگیریاش، پایان همهی مسؤولیتها و فعالیتهایی بود که او با شوق و علاقهی زیادی آنها را انجام میداد.
خانم «کاترین تیلور» از حزب اتحاد، بعد از دیدار با اعضای جماعت حامی امام، موضوع بازداشت وی را در مجلس مطرح کرد. اما جوابی که از رئیس پلیس، -آقای مولر- دریافت کرد این بود: «به مصلحت عموم نیست که دلیل بازداشت امام، فاش شود». علیرغم همهی تلاشها، شعبهی امنیتی دست از شکنجه امام برنداشت و به تدریج در اثر شکنجههای شدید، او را در ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۹ به شهادت رساندند. آنان ادعا کردند که امام در اثر افتادن از پلهها دچار مرگ شده است. در پی این مرگ غمانگیز، خانوادهی ایشان، درخواست تحقیق در مورد علت مرگ امام نمودند. امّا سرانجام طی صحنهسازیهایی، خانوادهی ایشان را اقناع کردند که در اثر ضربهی شدید ناشی از افتادن از پلهها، امام جانش را از دست داده است، و با پرداخت ۵۰۰ هزار راند آفریقا به خانوادهاش، بر جنایت خود سرپوش گذاشتند. اگر چه شهادت امام تأثیر آنی بر جامعهی اسلامی در آن موقع بر جای نگذاشت، اما نسل دانشآموختهی او در سال ۱۹۷۶ دریافتند که امام عبدالله هارون، نقش بسیار ارزندهای را در روشنگریهای دینی و سیاسی ایفا نموده و همواره او را بعنوان الگوی آزادی و آزادگی قلمداد میکردند.
نظرات
ژیار
25 دی 1392 - 12:35سلام چندی پیش پیامی برایتان نوشتیم که جواب ندادید. سوال این بود در مقاله ماندلا در غیاب نماد اسلامی نوشته بودید که امام عبدالله هارون 30 سال در زندان به سر برد اما در این مقاله جهار ماه نوشته شده لطفا در این مورد توضیح دهید که کدام یک درست است. جزاک الله خیرا
نایب قدرت
28 دی 1392 - 12:56با سلام ضمن تشکر از توجه شما برادر گرامی در بسیاری از منابع مربوطه تحقیق کردم جائی برای اشاره به سی سال زندانی شدن امام نیافتم. همه ی منابع مورد بازدید بنده بر روی مدت چهار ماه زندانی تاکید داشته اند. اما همراه با شدیدترین شکنجه ها. برای نمونه به لینک کمسیون حقوق اسلامی مراجعه فرمائیدhttp://www.ihrc.org.uk/news/articles/9864-remembering-imam-haron جزاک الله خیرا