چکیده: مقاله حاضر گزارشی تاریخی از حاکمیت زنان در کشورهای مسلمان ایران، هند، مصر و عراق است که طی قرن‌های هفتم تا دوازدهم قمری به فرمانروایی رسیدند. حاکمیت خاتون‌های مسلمان در ایران بعد از اسلام نمونه بارزی از حاکمیت قدرت و مدیریت زنان می‌‌باشد. پس از اسلام با روی کارآمدن سلسله‌های ترک و مغول به واسطه قوانین قابل تسامحی که در زمینه حقوق زنان وجود داشته، زنان موقعیت حکمرانی دولت را به دست آوردند. رضیه خاتون اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترک بود که با اقتدار حکـمرانی کرد. شجـرالدر- دومین پادشاه زن مسلمان- از راه انتخاب به حکومت رسید؛ ولی به علت عدم تأیید خلافت بعد از مدتی مجبور گردید سلطنت را رها کند. ترکان خاتون، پادشاه خاتون، آبش‌خاتون و... از دیگر فرمانروایان زن مسلمان هستند که طی دوره‌هایی زمام امور را به دست گرفتند. نوشتار حاضر برگرفته از کتاب «زنان فرمانروا» نوشته بحریه اوچوک استاد دانشگاه آنکاراست. کلمه های کلیدی: • زنان فرمانروا • دولت‌های اسلامی • قدرت زنان • بحریه اوچوک در کنار واقعیت مربوط به دوران مدرن و دورانی که بشر به حق خود در تعیین سرنوشت خویش رسید، این حقیقت هم جلوه‌گر است که در دوران طولانی تاریخ بشر، قدرت حاکم اگر چه به دست پادشاهان موروثی و کشور گشایان زورمند بود، زنان بارها در جوامع مختلف بشری، سلطنت و حکومت تامه یافتند. جلوس زنان بر تخت سلطنت در دولت‌های اسلامی در اوایل قرن هفتم ق/ قرن سیزدهم م با ضعف حکومت عباسیان و آخرین ضربه‌ای که بوسیله مغولان بر پیکر این حکومت وارد آمد، آغاز می‌شود؛ اقوام ترک و مغول در بعضی‌زمینه‌ها حقوق قابل توجهی به زنان اعطا می‌کردند؛ به طوریکه در بین مغولان رسم بر این بود که پس از فوت خان تا انتخاب خان جدید و همچنین در صورت پایین بودن سن فرزند ذکور، زنان نیابت حکومت را به دست می‌گرفتند. همچنین امتیازاتی نیز در قانون نامه‌هایشان آمده است؛ از جمله اگر زنی نزد امیر برود و از او در مورد جزای خود یا خویشانش عفو بخواهد، به خاطر احترام به زنان، اگر جرم کوچک باشد، بخشوده می‌شود و در صورت سنگین بودن جرم مجازات به نصف آن تقلیل می‌یابد. نکته قابل توجه آنکه حاکمیت زنان در دولت‌های اسلامی هم از راه انتخاب، هم از راه استیلا و هم از طریق عرف بوده است و هر سه شکل حاکمیت زنان بنابر مقتضیات سرزمین و عصری بوده است که در ذیل به موارد مختلف این نوع حاکمیت‌ها اشاره می‌گردد. 1) رضیه خاتون، اولین سلطان زن مسلمان در میان پادشاهان مسلمان «رضیه خاتون» اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترک در دهلی بود که طی سالهای (638 ـ 634ق/ 1240 ـ 1236 م) با اقتدار حکمرانی کرد. وی فرزند «ایلتمش» ملقب به «شمس الدنیا و‌ الدین» از پادشاهان دولت ترک بود که در سال 607ق به سلطنت رسید. شمس‌الدین ایلتمش به واسطة عدالتش فردی مشهور بود. وی هر چند وزیری همنام خواجه نظام‌الملک وزیر مشهور دربار سلجوقیان را مأمور رسیدگی به امور نموده بود، خود نیز بدون تشریفات، شبانه روز برای احقاق حق مردم به کارها رسیدگی می‌کرد (ابن بطوطه، 1348: ج2، ص 436)؛ چنان‌که دستور داد که مجسمة دوشیر از سنگ مرمر را در مقابل کاخش نصب کردند و زنگهایی نیز به گردن مجسمه‌‌ها آویختند تا مردم در هر لحظه‌ای از شبانه روز بتوانند با به صدا درآوردن آنها با او تماس بگیرند و دادخواهی نمایند. 1-1) ولیعهدی رضیه خاتون از میان فرزندان شمس‌الدین ایلتمش، تنها فرزند مقتدر و با لیاقت او «ناصرالدین محمود» به هنگام حکومتش در بنگال وفات کرد و فرزندان دیگرش (رکن‌الدین و معزالدین) عقل و درایت دخترش رضیه را نداشتند ( همان: ص 435). رضیه خاتون زنی عادل و دوستدار مردم بود و تربیت پدر بسیار بر او تأثیر گذاشته بود. وی بر تمام رموز ادارة امور مملکت واقف بود؛ لذا ایلتمش پس از فتح گوالیور و به هنگام بازگشت به دهلی وزیر و عده‌ای از امرا را احضار کرد و ولیعهدی رضیه خاتون را به اطلاع آنان رسانید و به وزیرش تاج‌الدین محمود نیز دستور داد که منشور ولایت عهدی را تهیه کند (طبقات ناصری، به نقل از اوچوک، 1374: ص112)1 به هنگام آماده شدن این منشور امرای متنفدی که با پادشاه در تماس بودند علت تعیین رضیه‌خاتون را به پادشاهی مسلمانان هند، علی‌رغم وجود پسران پادشاه که در سن بلوغ نیز بودند، جویا شدند و نامناسب بودن تصمیم پادشاه را در این خصوص به او تذکر دادند. سلطان ایلتمش معایب پسرانش از جمله می‌خوارگی و غرق شدن در رؤیاهای جوانی و این که هیچ کدام از آنها توانایی اداره مملکت را ندارند، برشمرد و نیز توانایی رضیه خاتون و صلاحیت وی برای ولیعهدی و روشن شدن محاسن این انتخاب در آینده را به حاضرین گوشزد کرد. رضیه خاتون برای حکومت تمام اوصاف پادشاهی را بهتر از فرزندان ذکور ایلتمش دارا بود، در عین جنگجویی و جسارت زنی بسیار خوش خوی و دوستدار و پشتیبان علما و دانشمندان بود. مادرش ترکان خاتون نیز از مقتدرترین زنان حرم محسوب می‌شد. پس از مرگ ایلتمش، گروهی از امرا خواستار به سلطنت رسیدن رضیه خاتون بودند؛ ولی گروه دیگر میل داشتند یکی از پسران ایلتمش به نام «رکن‌الدین فیروز شاه» را به سلطنت برسانند. بالاخره این گروه با کمک و وساطت شاه‌ترکان مادر رکن‌الدین پیروز شدند. می‌خوارگی و لاابالیگری بیش از حد رکن‌الدین باعث گردید که اداره امور به دست شاه‌ترکان بیفتد. بعد از مدت کمی اکثر حکام ولایات و همچنین غیاث‌الدین محمد (یکی دیگر از پسران ایلتمش) سرکشی کرده و از پرداخت بعضی مالیاتها سر باز زدند. آشفتگی اوضاع بر تیرگی روابط رضیه خاتون با شاه‌ترکان مادر رکن‌الدین افزود تا آنجا که شاه‌ترکان او را تهدید به مرگ کرد. این شایعه در شهر پیچید و طرفداران رضیه خاتون خود را برای حمایت از او آماده کردند. در این زمان شاه‌ترکان به طرفداران رضیه حمله کرد، اما طرفداران رضیه در شهر دهلی شاه‌ترکان را مجبور به پناه‌گرفتن در کاخ خود نمودند. به محض رسیدن رکن‌الدین به شهر گیلوگهری مادرش شاه‌ترکان اسیر گردید و امرای لشکر به پایتخت آمدند و پس از بیعت نمودن با رضیه خاتون او را به تخت سلطنت نشاندند. رضیه خاتون به محض جلوس به تخت سلطنت بعضی از امرا و طرفداران ترک خود را برای دستگیری رکن‌الدین به شهر گیلوگهری فرستاد. امرا پس از اسیر کردن رکن‌الدین او را به دهلی آوردند و به دستور حاکم جدید او را به زندان انداختند تا آنکه در سال 634 ق /1236 م فوت شد. ابن بطوطه در مورد به سلطنت رسیدن سلطان رضیه خاتون می‌نویسد: «رکن‌الدین تحت تأثیر مادرش شاه‌ترکان درحق برادرش بنای ظلم گذاشت و به این علت خواهرش رضیه‌خاتون تصمیم به نابودی او گرفت و در یکی از روزهایی که رکن‌الدین درمسجد بود، رضیه خاتون لباس تظلم‌خواهی پوشید و به پشت بام قصر قدیمی (دولت خانه) رفت و با نشان دادن خود به مردم شهر، شروع به صحبت نمود که برادرم رکن‌الدین برادرمان معز‌الدین (یا قطب‌الدین محمد) را نابود کرده و حال قصد نابودی مرا دارد؛ وی همچنین جوانمردی، عدالت و بخشش پدرش را به مردم یادآوری نمود». مردم رکن‌الدین را در مسجد دستگیر نمودند و به حضور سلطان رضیه خاتون آوردند و رضیه خاتون رکن‌الدین را به جرم قتل برادرش اعدام کرد. به علت کوچک بودن سایر فرزندان ایلتمش، امرا به اتفاق، رضیه خاتون را در سال 634ق به سلطنت نشانیدند. رضیه خاتون که تنها زنی بود که سلطنتش را از راه عهد بدست آورده بود با خیانت ترکان شاه مجبور به قهر و غلبه گردید تا به حق خود رسید. 2-1) اقدامات سلطان رضیه خاتون رضیه خاتون در سال 1236 م به تخت سلطنت جلوس کرد. او ابتدا به اوضاع نابسامان خاندان «شمسیه»2 سروسامان داد. عدالت را بر جامعه حاکم کرد و رفتار عادلانه با مردم پیـش گرفـت (طبـقات ناصـری، به نقـل از اوچوک، 1374: ص116)3 روی سکه‌هایی که در اوایل سلطنت رضیه خاتون ضرب گردید، عبارات «عمده‌النسوان ملکه زمان سلطان رضیه بنت شمس‌الدین ایلتمش» و در جای دیگر «رضیه الدنیا و الدین» و عناوین دیگری نظیر «بلقیس جهان» به چشم می‌‌خورد. این زن برجسته در ابتدای سلطنت مواجه با شورشهای فرصت طلبانی شد که از جمله به «نورالدین» که علیه مذاهب حنفی و شافعی مردم را تحریک می‌کرد، می‌توان اشاره کرد که پس از کشته شدن عدة زیادی از قرامطه، حمله شورشیان دفع شد. در دربار نیز وزیر او نظام الملک جنیدی با همدستی امرایی که از سلطان رضیه دل خوشی نداشتند، در دروازه شهر دهلی اجتماع کردند و بدین ترتیب توانستند شهر دهلی را محاصره کنند؛ ولی سلطان رضیه از شهر خارج شد و در کنار رودخانه «جمنه» اردو زد و از آن محل جنگی را که میان طرفداران و دشمنانش در جریان بود، اداره کرد تا آنکه ملک عز‌الدین محمد سالاری و ملک‌ عز‌الدین کبیرخان ایاز به طرف اردوی سلطان رضیه آمدند و با او ملاقات و مصالحه نمودند. پس از آن سایر امرای شورشی قرارگاههای خود را ترک کردند و متواری شدند. بدین ترتیب دولتی که سلطان رضیه تشکیل داد با تعیین «خواجه مهذب قائم نظام‌الملک» به سمت وزارت و تعیین «ملک سیف‌الدین آیبک» به سمت فرماندهی سپاه، رو به اقتدار و انتظام رفت و تمام امرا و ملک‌ها حـاکمیت او را گردن نهادند (طبقات ناصری، به نقل از اوچوک، 1374: ص121)4 اما پس از مرگ ملک سیف‌الدین آیبک و انتصاب «جلال‌الدین یاقوت حبشی» به شغل امیرالامرایی حسادت سایر امرای ترک تحریک شده، درصدد ایجاد دسیسه علیه سلطان رضیه برآمدند؛ زیرا تمام مقامهای مهم دولتی و اداره ایالات در دست غلامان ترک خریداری شده توسط ایلتمش بود. سلطان رضیه از این زمان به بعد بود که برای مقابله با امرای ترک، لباس مردانه به تن می‌کرد و در انظار مردم ظاهر می‌شد (میرخواند، 1339: ج 4، ص 652). او در حالی که همیشه مسلح به تیروکمان بود، سوار بر فیل به میان مردم می‌آمد. همچنین گفته‌اند که نقاب پیچه به صورت خود می‌زده و در انظار ظاهر می‌شده است (طبقات ناصری، به نقل از اوچوک، 1374: ص123)5 3-1) سرانجام یکتا سلطان زن مسلمان شرق پس از انتصاب جلال‌الدین یاقوت حبشی به سمت امیرالامرایی، حسادت امرای ترک و دسیسه‌های آنان علیه سلطان رضیه گسترش یافت. به دنبال شورشهای والیان، سلطان رضیه لشگریان زیادی جمع‌آورد و در 637 ق پایتخت خود دهلی را به سوی شورشیان ترک گفت؛ اما با نزدیک شدن سلطان رضیه به بَرهند (منطقة شورشی)، امرای ترک به سپاه او هجوم بردند و امیر الامرا یاقوت حبشی را به قتل رساندند (میرخواند، 1339: ج4، ص 652). سلطان رضیه پس از مرگ یاقوت حبشی و امتناع سایر امرا از حمایت او، توسط امرای شورشی دستگیر و به قلعه «بَرهند» فرستاده و زندانی شد و پس از مدتی حاکم بَرهند، «ملک اختیارالدین آلتونیه»، با او ازدواج کرد و پس از آن دعوی سلطان رضیه را به منزله حق خود دنبال کرد و سپاهی گرد آورد و این سپاه را به سوی دهلی فرستاد. در دهلی بهرامشاه برادر ناتنی سلطان رضیه به مقابله با خواهرش برخاست و در نتیجه آلتونیه و سلطان رضیه اسیر شدند (638 ق/ 1240 م). دربارة سرنوشت سلطان رضیه روایتهای گوناگونی در دست است؛ از جمله ابن بطوطه به شهید شدن او به دست هندوها اشاره کرده، می‌نویسد: «سلطان رضیه پس از شکست خوردن در جنگ برای اینکه اسیر نشود، از مقابل سپاهیانی که برادرش بهرامشاه از شهر دهلی به مقابله با او فرستاده بود، فرار کرد و در حین فرار گرسنگی و مشقت زیاد کشید و در راه به کشاورزی که مشغول شخم زدن مزرعه خود بود، برخورد. از او خوراکی خواست. کشاورز تکه نان خشکی به او داد. رضیه پس از خوردن نان به علت خستگی زیاد به خواب رفت. در این هنگام، کشاورز که بر زن بودن او آگاهی یافته بود به طمع تصاحب لباسهای گرانبهای سلطان رضیه او را کشت و جسدش را در مزرعه دفن کرد و اسب او را نیز به طرف دیگری رو