دختران در حال شطرنج بازی گفتگویی را که ملاحظه می‌کنید، خانم‌ها فاطمه قاسمی پور و زینب ذولفقاری از طرف مجله تخصصی مطالعات زنان به نام «حورا» با من در زمینه زنان و اوقات فراغت انجام داده‌اند و در شماره ۴۱ این مجله منتشر شده است. نسخه حاضر کمی با نسخه منتشر شده تفاوت دارد. مجله متناسب با سیاست‌هایش بخش‌هایی را حذف کرده‌اند. ما در مصاحبه‌هایی که با شما داشته‌ایم آموخته‌ایم که شما معمولاً در چارچوب معین و منسجمی بحثتان را ارائه می‌کنید. اگر موافق باشید بحث را با توضیح خودتان در زمینه مناسبات فراغت و جنسیت شروع کنیم. اینکه در این گفتگو چگونه به بررسی این موضوع خواهید پرداخت. در این بحث تلاش می‌کنم با توجه به قرار دادن مفهوم فراغت در بستر تاریخ تحولات معاصر و مدرن، مقوله «تجربه فراغتی» جامعه ایران به ویژه زنان و دختران و کارکردها و گژکارکردهای گوناگون که این مفهوم برای آنان دارد توضیح دهم. همچنین سعی می‌کنم با تأکید ویژه بر تجربه دختران و زنان از مقوله فراغت در جامعه امروز ایران به نوعی سنخ شناسی گونه های «فراغت جنسیتی شده» بپردازم. برای فهم رابطه فراغت و جنسیت به تفکیک کردن مناسبات جنسیتی در ایران نیازمندیم. گروه های مختلف اجتماعی جامعه ایران تجربه یکسانی از مقوله فراغت ندارند. زنان خانه دار، تحصیلکرده، شاغل، روستایی، شهری، فرودست، فرادست، زنان محروم و به حاشیه رانده شده و زنان در قدرت، هر کدام به گونه ای متفاوت فراغت را تجربه می‌کنند. از این رو نمی‌توان قاعده ای کلی برای مناسبات فراغت و جنسیت در جامعه ایران ارائه کرد بلکه می‌توان نسبت‌های فراغت و جنسیت در موقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی گوناگون را بررسی کرد. برای رسیدن به این منظور باید از کلیشه های رایج درباره فراغت و جنسیت اسطوره زدایی کرد، اسطوره‌هایی مانند این تصور که زنان خانه دار فاقد تجربه فراغتند یا برعکس زنان شاغل فاقد تجربه فراغتند؛ یا این تصور که تجربه فراغت زنان به طور کامل متمایز از تجربه فراغت مردان است. البته اگرچه تفاوت‌هایی وجود دارد اما باید به زمینه های مشابه و متفاوت پرداخته شود. این کلیشه که تجربه فراغت در جامعه امروز لزوماً مخرب و یا بر عکس این کلیشه که فراغت لزوماً امری سازنده و مطلوب است بررسی می‌کنم. گاهی فراغت به صورت ایدئولوژیی برای توجیه ارزش‌های فردگرایانه در آمده است. این که فراغت ضرورتی انسانی و اجتماعی در جامعه امروز ماست غیر قابل انکار می‌باشد، اما این که این ضرورت لزوماً فراغت غیر جدی است یعنی سرگرمی محض و یا لذت طلبی محض می‌باشد، کلیشه ای است که باید آن را بررسی کرد. با توجه به رویکرد «برساخت گرایانه اجتماعی»، ضمن تلاش برای توضیح «تجربه فراغتی» زنان و دختران در جامعه ایران به سنخ شناسی آن پرداخته و کلیشه های گوناگون مذکور با استدلال‌های تجربی و نظری مورد نقد و چالش قرار می‌دهم. بحث فراغت و جنسیت در دنیا و جامعه امروز با تمامی فرآیند های فرهنگی موجود جامعه یعنی فرآیندهایی مانند رسانه ای شدن، شهری شدن، تجاری شدن، کالایی شدن، مصرفی شدن، دموکراتیک شدن، فردی شدن، زنانه شدن، زیبایی شناسانه شدن، صنعتی شدن، مجازی شدن، اطلاعاتی شدن، شبکه ای شدن و دیگر فرآیند های شدن، ارتباط نزدیک دارد. برای فهم فراغت و جنسیت در جامعه امروزی هر جامعه ای اعم از جامعه بریتانیا یا جامعه ای در افریقا و یا در جامعه ایران، ما نیازمند فهم درست پیوندهای ممکن و موجود میان فراغت و جنسیت در پرتو تحلیل فرآیند های مذکور می‌باشیم. هر یک از فرآیندها خود دربر دارنده ایده های تازهای در زمینه شکل گیری و تحول فراغت و جنسیت هستند. تلاش می‌کنم تا جایی که مجال آن باشد این فرایندها را تحلیل کنم. شما معمولاً رویکردی معناکاوانه، تاریخی و گفتمانی در شناخت و تحلیل مسائل دارید. در بحث «تحول خانواده در ایران» (که در شماره ۳۱ حورا منتشر شد) و همچنین «رسانه ای شدن خانواده» (که در شماره ۳۹ حورا منتشر شد) از این رویکرد استفاده کردید. آیا تصور می‌کنید موضوع جنسیت و فراغت نیز براساس این رویکرد تاریخی و معناکاوانه و گفتمانی قابل توضیح است؟ بله. به اعتقاد من تمام ابعاد فرهنگ در چارچوب نوعی تحلیل تاریخی و گفتمانی قابل شناسایی است. فهم مناسبات بین فراغت و جنسیت نیز نیازمند رویکردی تاریخی به موضوع است. رویکرد تاریخی عبارت است از فهم تحولات پدیده فراغت و جنسیت به مثابه فرآیندی که در بستر تاریخی طولانی شکل گرفته است. جامعه شناسان معمولاً برای بررسی فراغت از روش‌های پیمایشی و رویکردهای تحصل گرایی کمک می‌گیرند. در این رویکرد معمولاً فرض بر این است که با انجام مصاحبه و طرح پرسش‌هایی در قالب پرسش نامه می‌توان واقعیت اجتماعی مورد نظر را در وضعیت کنونی آن و آنگونه ای که هست شناسایی کرد. اما در رویکرد تاریخی بر خلاف نگاه پوزیتیویستی این فرض که پدیده‌ها را می‌توان آن گونه ای که هستند تنها از راه مصاحبه و یا روش پیمایشی شناسایی کرد پذیرفته نمی‌شود، زیرا پدیده‌هایی مانند فراغت و الگوهای گوناگون آن و همچنین کیفیت فراغت و ابعاد مختلف آن پدیده های معنایی‌ای هستند که در یک دامنه زمانی طولانی شکل می‌گیرند. این که مردم چه چیزی را فراغت بدانند و چگونه فراغت خود را به دست آورند و فراغت چه نسبتی با ابعاد گوناگون زندگی آن‌ها دارد و پرسش‌های دیگر از این نوع؛ بستگی کامل به پدیده های بزرگ‌تری مانند نظام جنسیت، طبقات، سیاسی و اقتصادی و همچنین نظام فن آوری در جامعه دارد. مجموعه نظام‌های مذکور نیز در یک دوره تاریخ طولانی شکل گرفته و یا تغییر می‌کنند. از این رو برای فهم مناسبات فراغت و جنسیت باید به بررسی تاریخ معاصر ایران پرداخت. برای رسیدن به چنین رویکرد تاریخی از مقوله فراغت تاریخ معاصر ایران را در سه گفتمان گفتمان سنتی، مدرن و پسامدرن مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم. • بحث فراغت و جنسیت، موضوع حساس و پیچیده ای است. جامعه شناسان نیز معمولاً برای گریز از گرفتار شدن به مباحث سیاسی یا درگیری جدی با پیچیدگی‌های این موضوع به روش‌های پیمایشی که بیان کردید روی می‌آورند. آیا تحلیل تاریخی و گفتمانی فراغت و جنسیت این امکان را می‌دهد که از دشواری‌های این موضوع پرهیز کرد یا به نحو عینی و درست موضوع را در بستر اجتماعی آن شناخت؟ نکته دقیق و ظریفی را اشاره کردید. موضوع فراغت و جنسیت، موضوع مناقشه انگیز و پیچیده ای است. اگر اجازه دهید بحثم را با توضیح این پیچیدگی‌ها ادامه دهم. وظیفه علم انسانی و اجتماعی نشان دادن پیچیدگی‌های نهفته در امور اجتماعی است. بحث در زمینه فراغت و جنسیت مستلزم بحثی نظری در زمینه چیستی این مفاهیم و نسبت بین آن‌هاست، زیرا دو مفهوم فراغت و جنسیت، مفاهیم مناقشه برانگیزی هستند و هیچ گونه اجماعی در بیان این مفاهیم و مهم‌تر از آن در زمینه پیوندها و مناسبات بین آن‌ها وجود ندارد. فراغت، جنسیت و نسبت بین آن‌ها از موضوعات مهم رشته‌هایی است که با مسائل اجتماعی و انسان سرو کار دارند. برای فهم دقیق مناسبات فراغت و جنسیت ما نیازمند شناخت نظری مفهوم فراغت هستیم. اگر اجازه دهید مختصری در این زمینه توضیح دهم. کریس روجک در کتاب «نظریه فراغت، اصول و تجربه‌ها» به خوبی نشان می‌دهد که در زمینه فراغت بحث‌های پردامنه و وسیعی طی نیم قرن گذشته در رشته های مختلف علوم اجتماعی مانند انسان شناسی، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی، مطالعات زنان، مطالعات جوانان، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، علوم سیاسی، حقوق و بسیاری از رشته‌های دیگر انجام شده است. روجک نشان می‌دهد که هم اکنون نظریه های گوناگونی در زمینه فراغت وجود دارد و به سادگی نمی‌توان از فراغت در لحظه اکنون یعنی قرن بیست و یک صحبت کرد. شاید در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی که تبیین فراغت به تازگی اندیشه نظریه پردازان اجتماعی را به خود معطوف کرده بود امری ساده و بدیهی به نظر می‌آمد؛ اما امروز بعد از نیم قرن مطالعه گسترده تجربی و نظری در رشته های متعدد به این نقطه رسیده‌ایم که موضوع فراغت در تمام ابعاد گوناگون آن به ویژه نسبت آن با جنسیت، موضوعی چند لایه با معانی متناقض و متضاد و دارای کارکردهای وسیع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است و فراغت امری میان رشته ای ست که هیچ یک از دیدگاههای موجود و نظریه پردازان تاکنون نتوانسته اند دیدگاهی منسجم درباره تمام ابعاد این مسئله ارائه دهند. • مباحثی که اشاره کردید پیچیدگی‌های علمی و نظری این موضوع بود. منظور من از موضوعی که اشاره کردم توجه به پیچیدگی مساله فراغت و جنسیت از جنبه های عملی‌تر آن و به ویژه در زمینه ایران امروز بود. بله. حق با شماست. من هم با بیان مقدمه بالا قصدم این است که پیچیدگی‌ها و دشواری‌های این موضوع در ایران را توضیح دهم. مسئله فراغت در ایران دارای پیچیدگی‌های مضاعفی نسبت به مقوله فراغت آن گونه که در ادبیات و نظریه اجتماعی در سطح جهانی مطرح شده، می‌باشد. برای فهم درست و دقیق فراغت باید این پیچیدگی‌ها و علل آن را بشکافیم. منظور از پیچیدگی در اینجا وجود لایه های معنایی و مناسبات گسترده متناقض و متضاد در امر فراغت می‌باشد. هر قدر فراغت را بیشتر و بهتر بشکافیم به لایه های عمیق‌تر معنایی و کارکردها و مناسبات متناقض‌تر آن در زندگی فردی و اجتماعی پی می‌بریم. در جامعه امروز ایران امر فراغتی به دلایل گوناگون پیچیده و فهم آن به همان نسبت پیچیده تر می‌باشد. یکی از دلایل این امر آن است که علی رغم وجود تحقیقات نسبتاً گسترده در یک دهه اخیر؛ داده های تجربی و اطلاعات دقیقی نسبت به ابعاد گوناگون فراغت در جامعه ایران در اختیار نیست. در این زمینه با وجود انجام تحقیقات پیمایشی ملی و همچنین تحقیقاتی در سطوح خُرد مانند فراغت در بین جوانان، زنان یا برخی گروه های اجتماعی دیگر، هنوز این تحقیقات به حدی از انباشتگی و تراکم نرسیده‌اند که بتوان درباره تمام گروه های اجتماعی و یا جامعه ایران به یک فرا تحلیل روشن در زمینه وضعیت فراغت یا معانی و عملکردهای آن رسید. علت دیگر این پیچیدگی آن است که پژوهش‌های موجود در زمینه فراغت در ایران عمدتاً تحت تاثیر دیدگاه‌ها و نظریه های جهانی است که عمدتاً خاستگاه این نظریات جامعه صنعتی و جامعه غرب یا به اصطلاح کشور های اروپایی و آمریکای شمالی است. این نظریه‌ها اگرچه می‌توانند تا حدودی به تبیین مسئله فراغت کمک کنند اما به هر حال هنوز یک نظریه فراغت در زمینه جامعه ایران در اختیار نیست که بتوان با دستگاههای مفهومی آن نظریه به فهم دقیق‌تر و عمیق‌تری درباره این موضوع رسید. همچنین بحث‌های فراغت در جامعه امروز ایران و مطالعاتی که در این زمینه انجام شده به ویژه در زمینه نسبت آن با جنسیت هنوز به آن حد از کمال نرسیده است تا بتواند به طور مشخص، پدیده فراغت و جنسیت را در یک دستگاه مفهومی یا در پرتو مجموعه داده های تجربی روشن در سطح کلان ملی توضیح دهد. چهارمین دلیل برای پیچیدگی یا مضاعف بودن معضله یا مسئله فراغت و جنسیت در ایران، این واقعیت است که مباحث فراغت و جنسیت به موضوع مناقشه انگیزی از حیث ایدئولوژیک و سیاسی تبدیل شده‌اند. هم گفتمان رسمی حکومت و هم گفتمان‌های دگراندیش، هردو نسبت به مقوله فراغت و جنسیت دارای سویه های سیاسی مشخص می‌باشند. هر دو گفتمان به نوعی در تلاش وتکاپو و باز نمایی دل خواهانه خود از مقوله فراغت و جنسیت بوده‌اند. فراغت و جنسیت در کانون توجه و دستور کار گفتمان‌های حاکم و گفتمان‌های مقاومت در برابر آن قرار دارد و این امر موجب سیاسی‌تر شدن و افزایش حساسیت‌های سیاسی نسبت به این دو مقوله شده است. سیاسی شدن موضوع فراغت و جنسیت در جامعه ایران، امکان بررسی و بحث مستقل و نظری در این زمینه را بسیار دشوار کرده است. هر شیوه سخنی که در زمینه فراغت و جنسیت انتخاب شود با این خطر مواجه خواهد شد که به نفع یکی از گفتمان‌ها و یا برعلیه دیگری وارد مناقشه سیاسی شود و از درک واقع بینانه آن فاصله گیرد. آن چه برای شناخت فراغت و جنسیت در جامعه ایران نیاز است؛ درک فراغت و جنسیت به مثابه پدیده اجتماعی یا دقیق‌تر بگویم «برساخته گفتمانی» است. این درک زمانی به ما کمک می‌کند که محققان و نظریه پردازان این حوزه بتوانند تا حدودی بی طرفانه و مستقل، نسبت به تحولات موجود در جامعه ایران و واقعیت‌های گوناگونی که آن را در بر گرفته است؛ اظهار نظرکنند. اما با توجه به آغشتگی فضای موجود جامعه ایران به مناقشات سیاسی، امکان دست یابی به چنین فهمی از واقعیت دشوار است. علاوه بر سیاسی شدن مقوله فراغت و جنسیت، مشکل دیگری نیز برای فهم این مقوله وجود دارد؛ امروزه رسانه های محلی و جهانی به نحو گسترده ای، هم ابزارهایی برای تولید فراغت برای گروه های مختلف اجتماعی هستند و هم پرداختن به موضوع فراغت و جنسیت یکی از بحث‌های داغ آن‌ها می‌باشد. رسانه ای شدن فراغت و جنسیت در جامعه ایران اگرچه موجب افزایش اهمیت موضوع فراغت و جنسیت شده است؛ اما در عین حال به دلیل ماهیت پیام‌های رسانه ای یعنی عامه پسند بودن، سیاسی بودن و نداشتن اساس نظری و مفهومی؛ به نوعی امکان گفت وگو و درک واقع بینانه از مقوله فراغت و جنسیت را دشوارتر و پیچیده تر کرده‌اند؛ و این مساله ضرورت بیشتری برای بحث در زمینه فراغت و جنسیت را فراهم کرده است. • با در نظر گرفتن دشواری‌هایی که بیان کردید، می‌توان گفت ما باید ضرورت بیشتری برای بحث در این زمینه قائل شویم. شاید درست باشد که بگویم موضوع فراغت و جنسیت هم ضرورت نظری و هم ضرورت اجتماعی و سیاسی برای جامعه ما دارد. کاملاً حق با شماست. همانطور که دشواری‌های این بحث را توضیح دادیم حق این است که ضرورت‌های توجه جدی به آن را نیز بگوییم. با توجه به دلایل مذکور باید دشواری‌های فهم فراغت و جنسیت را در جامعه امروز ایران در نظر گرفت. اما وجود این دشواری‌ها به معنای آن نیست که از مقوله فراغت و جنسیت پرهیز کنیم، یا از بحث درباره آن طفره برویم. ضرورت‌هایی وجود دارد که هم محققان دانشگاهی و هم مجلات و مراکز پژوهشی را ناگزیر به تأمل و تحقیق در این زمینه می‌نماید. اولین ضرورت این است که فراغت و جنسیت در جامعه امروز ایران معضل یا مسئله ای جدی برای همه گروههای اجتماعی و نه فقط برای زنان تبدیل شده است. معضله بودن مقوله فراغت و جنسیت از این مسئله ناشی می‌شود که جامعه ایران با تاثیر از تحولات جهانی و تحولات داخلی طی دوران مدرن؛ نسبت به مقوله جنسیت و فراغت در زمینه های جنبش اجتماعی زنان، سیاست گذاری‌های رسمی در مقوله زنان، مواجهه های جهانی که نظام جهانی با مقوله جنسیت در ایران دارد، حساسیت بیشتری پیدا کرده است. از طرفی دیگر مسئله فراغتی شدن جامعه ایران و پیامدهای سیاسی و اجتماعی آن مطرح است. مسئله شکل گیری جامعه فراغتی، گسترش فرصت‌ها و امکان‌های فراغت برای گروه های گوناگون اجتماعی و تبدیل شدن فراغت به مثابه حق یا ضرورت اجتناب ناپذیر، و پیامدهای سیاسی و اجتماعی فراغتی شدن جامعه ایران، ایجاب می‌کند تا فراغت، جنسیت و نسبت‌های ممکن یا موجود میان آن‌ها با جدیت بیشتری بحث شود. دومین ضرورت آن است که امروزه هر دو مقوله فراغت و جنسیت در دستور کار مطالعات رشته های مختلف علوم اجتماعی در سطح جهانی قرار گرفته‌اند. در ایران نیز به خصوص طی یک دهه اخیر، رشته های مختلف علوم اجتماعی و انسانی توسعه یافته‌اند و در فرایند این توسعه مقوله فراغت و جنسیت و زنان نیز گسترش یافته است. رشته مطالعات جوانان، مطالعات زنان و مطالعات فرهنگی از جمله رشته‌هایی هستند که مهم‌ترین مباحث آن‌ها بر مفهوم فراغت و جنسیت، یا موضوع نسبت‌های میان آن‌ها متمرکز شده است. البته در رشته های دیگر رایج در ایران مانند انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، فلسفه، ادبیات، هنرها، الهیات، علوم دینی و سایر رشته های مرتبط با مباحث اجتماعی، انسانی و فرهنگی نیز مقوله فراغت و جنسیت راه یافته است. اگرچه در سال‌های اخیر نهادها و موسسات گوناگون مانند سازمان ملی جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و همچنین برخی رساله‌ها و پایان نامه های دانشجویی به بحث در زمینه فراغت و جنسیت پرداخته‌اند، اما مجموعه این مطالعات به ندرت انتشار یافته و در دسترس عموم قرار گرفته‌اند. از اینرو مسئله فراغت و جنسیت با توجه به جایگاه این موضوع در رشته های دانشگاهی، نوعی دستور کار ضروری برای گفتمان‌های آکادمیک ماست. به گمانم مسئله ضرورت و جایگاه بحث فراغت و جنسیت در دانشگاه نیازمند بررسی بیشتری است. در دانشگاه‌ها باید از دو جهت ضرورت بحث فراغت و جنسیت را مورد توجه قرار داد. نخست از جنبه علمی و تلاش برای تقویت نظری فضای آکادمیک است؛ زیرا با وجود نیاز و ضرورتی که در طرح این مباحث احساس می‌شود، مشکل فقر دانش تجربی و بحث نظری در فضای دانشگاهی ما همچنان وجود دارد. دومین ضرورت بحث فراغت و جنسیت در آکادمیای ایران آن است که طیف وسیعی از دختران و زنان و جوانان ایران، عمده‌ترین دوره شخصیت و هویت اجتماعی و جنسیتی خودشان را در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی سپری می‌کنند. بخش عظیمی از زنان و جوانان ایرانی مشغول به تحصیل در رشته های علوم اجتماعی یا علوم دینی هستند. بحث فراغت و جنسیت نه تنها واقعیت وجودی و زندگی واقعی جوانان و زنان را در بر می‌گیرد بلکه برای جمعیت عظیم دانشجویان جوانی که در دانشگاه‌ها زندگی می‌کنند، موضوع فراغت و جنسیت نه تنها یک تجربه زندگی بلکه یک دستور کار اندیشه گی و بخشی از فعالیت حرفه ای آموزشی و پژوهشی آنها می‌باشد. البته در بحث حاضر امکان تولید ایده‌هایی که بتوانند به معنای واقعی و همه جانبه، همه نیازها و ضرورت‌های مورد اشاره را پاسخ دهند، وجود ندارد. اما می‌توان بخشی از ابعاد کمتر دیده شده در مقوله فراغت و جنسیت و مناسبات ممکن و موجود میان آن‌ها را توضیح داد. • گمان می‌کنم توضحات مقدماتی برای ورود به بحث کافی باشد. اگر مایل باشید از همان چشم انداز تاریخی که ذکر کردید، موضوع فراغت را دنبال کنیم. بله. همینطور است. البته ما برای ورود به بحث نیازمند مباحث مقدماتی بالا بودیم. من بیش از این موضوع را تفصیل نمی‌دهم و از همان نقطه ای که گفتید یعنی تاریخ بحثم را دنبال می‌کنم. مقوله فراغت یک «برساخته اجتماعی – تاریخی» است که تحت تاثیر بستر تاریخی، طبیعی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فرهنگ‌ها، دولت‌ها و جوامع شکل می‌گیرد و دگرگون می‌شود. از این رو در تحلیل مقوله فراغت و نسبت آن با جنسیت باید فراغت را یک پدیده اجتماعی – تاریخی دانست که در فرهنگ‌ها و دوره های مختلف تاریخی وضعیت و معنای متفاوت دارد. همچنین مقوله فراغت همواره تابعی از مجموعه عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. به ویژه توسعه قابلیت‌های انسان در زمینه دانش‌ها و فناوری‌ها، تحول نظام‌های سیاسی، ظهور منابع جدید انرژی، شکل گیری نهادهای اجتماعی و صورت‌های جدید ساماندهی اجتماعی اقتصادی سیاسی و فرهنگی، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری معنا و مفهوم فراغت برای جامعه داشته است. فراغت تاریخچه ای طولانی در زندگی و اندیشه بشری دارد. در آرا و نوشته های ارسطو فراغت به مثابه «وقت آزاد» عنوان شده است. از بیش از ۲۰۰۰ سال پیش تاکنون به صورت جسته گریخته مسئله فراغت، آسودگی و وقت آزاد در نوشته های فیلسوفان، ادبا، نویسندگان و شاعران بیان شده است. با وجود این هیچ گاه در طول تاریخ، فراغت به مثابه مفهوم یا موضوعی مستقل در کانون توجه اندیشه انسانی نبوده است. مجموعه ایده‌ها و نوشته‌هایی که در ادبیات و متون مختلف در زمینه فراغت به جا مانده است، کمابیش اشارات پراکنده و کلی‌ای است که به طور عمده بیان تجویزی و هنجاری در زمینه چگونگی گذران اوقات فراغت یا زمان‌های آزاد افراد می‌باشد. عمده‌ترین دلیل کم توجهی به مقوله فراغت در گذشته این واقعیت است که فراغت هیچ گاه به اندازه جامعه مدرن، مورد توجه نبوده است. در دوران مدرن یعنی پس از انقلاب صنعتی با پدیده، معضل یا مسئله ای به نام فراغت در جامعه بشری مواجه شده‌ایم. البته این سخن به معنای آن نیست که فراغت در جامعه بشری وجود نداشته است. انسان شناسان در زمینه فراغت نشان داده‌اند که از هنگام پیدایش شهرنشینی و شکل گیری انقلاب کشاورزی، اشکالی از فراغت در جامعه انسانی برای گروه های مختلف به وجود می‌آید و به تدریج در طول تاریخ در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف مقوله فراغت، گسترش و تنوع می‌یابد. اما علی رغم این واقعیت تاریخی، مسئله ای به نام فراغت در دنیای مدرن به مثابه یک امر حیاتی یا ضروری تبدیل می‌شود. در طول دو قرن تاریخ دوران مدرن نیز فراغت به یک شکل مطرح نبوده است. در دوران انقلاب صنعتی و نیمه دوم قرن ۱۹ برای جامعه صنعتی فراغت یک معنای خاص داشت. در نیمه اول قرن ۲۰ معنای دیگری به خود گرفت و در نیمه دوم قرن ۲۰ با موقعیت و معانی گوناگونی از فراغت روبرو هستیم. در نیمه دوم قرن ۱۹ در نتیجه اقتضائات صنعتی شدن و ظهور سرمایه داری صنعتی یا کارخانه ای برای جامعه شهری در حال توسعه آن دوران، مسئله فراغت به این نحو مطرح بود که اکثریت کارگران و نیروی کار ناگزیر بودند به نحو شدیدی اوقات خود را در خدمت تولید قرار دهند. صنعت و سرمایه داری در این دوره به استثمار و بیگاری خشن و غیرانسانی از زمان مردم می‌پرداخت. در این دوره برای گروه های خاص بورژوا و صاحبان سرمایه فراغت به عنوان بخشی از تشخص و منزلت اجتماعی بود و با توسعه هرچه بیشتر سرمایه داری و در پرتو استثمار و استعمار بین المللی، این طبقه یعنی طبقه سرمایه دار و بورژوا، فرصتی برای گذران بهتر زندگی، برخورداری از سرگرمی‌ها و تفریحات و به ویژه برخورداری از مجموعه وسیعی از امکان‌های فراغتی‌ای که زندگی شهری در اختیار آن‌ها قرار می‌داد، به دست می‌آورند. اما اکثریت توده های مردم به عنوان گروه های خدماتی و کارگر در این دوره فاقد امکانات برای داشتن اوقات فراغت بودند. در نیمه اول قرن ۲۰ با توسعه فناوری‌ها، گسترش توانایی انسان برای دستیابی به منابع بیشتر، توسعه شهرنشینی، گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی جدید، افزایش جمعیت، بهبود شاخص‌های رفاهی به ویژه در زمینه سلامت و آموزش، گسترش نهادها و موسسات اجتماعی و خدماتی جدید این امکان فراهم می‌شود که توده های مردم به سرگرمی‌ها، لذت‌ها و برخورداری از وقت آزاد برای شکل دادن به خواسته های فردی شان بپردازند. مقوله فراغت در نیمه دوم قرن ۱۹ به شکلی و در نیمه اول قرن ۲۰ به شکلی دیگر مطرح می‌شود. در نیمه دوم قرن ۲۰ یعنی بعد از جنگ جهانی دوم با پیدایش دولت رفاه، تحولات گسترده در زمینه تکنولوژی‌ها به ویژه فناوری‌های ارتباطی و همچنین ظهور دولت‌های ملی، استقلال یافتن دولت‌های مستعمره و مجموعه ضرورت‌های ساختاری دیگری که در اغلب کشور های جهان به وجود آمد مفهوم فراغت معنای دیگری به خود گرفت. در این دوره فرایند های تازه ای مفهوم فراغت را تحت تاثیر خود قرار داد. فرآیندهایی مانند رسانه ای شدن، اطلاعاتی شدن، شبکه ای شدن، زنانه شدن، صنعتی شدن، دموکراتیک شدن و فرایندهایی دیگر موجب شد که نه تنها در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی بلکه در تمام کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته، مسئله فراغت معنا و اهمیت تازه ای به خود گیرد. ایران نیز از جمله کشورهایی است که در فرآیند شکل گیری جامعه مدرن از نیمه دوم قرن نوزدهم تحت تاثیر تحولات جهانی و تحولات محلی، تغییرات ساختاری گسترده ای را تجربه کرده است. • توضیحاتی که بیان داشتید چگونگی تکوین و توسعه یا تحول فراغت در بستر تاریخی آن را توضیح داد. اما پرسش این است که فراغت چیست؟ یعنی آیا فراغت تعریف واحد و روشنی دارد که می‌توان آن را در تمام دوره های تاریخی مشاهده کرد یا اینکه معنای فراغت نیز در هر دوره ای تحول یافته است؟ بله. شاید درست‌تر می‌بود که بحث را با توضیح تعریف معینی از فراغت شروع می‌کردیم. یکی از منابع سوء فهم در موضوع فراغت، تعریف آن است. تا این تعریف روشن نباشد نمی‌توانیم از مناسبات آن با جنسیت یا هر موضوع دیگری صحبت کنیم. تاکنون تعاریف گوناگونی از مقوله فراغت شده است. برخی آن را به معنای زمان آزاد تعریف کرده‌اند. زمان آزاد به این معنا که افراد فرصت‌هایی آزاد از الزامات، اقتضائات و شرایط اجباری تحمیل شده بر آن‌ها در اختیار دارند. مفهوم آزاد در این عبارت به معنای آزادی از اقتضائات معیشتی و دیگر اقتضائات است و فرد مجاز است به نحو دلخواه زمان خود را مدیریت و مصرف کند. برخی دیگر مقوله فراغت را به مثابه فعالیت آزاد تعریف کردند. فعالیت آزاد فعالیتی است که فرد آن را نه به منظور کسب درآمد و پول؛ بلکه صرفاً فعالیتی داوطلبانه و بدون توجه به پیامد های اقتصادی آن انجام می‌دهد. مانند عضویت در یک انجمن و نهاد خیریه یا انجام یک فعالیت ورزشی، تفریحی و هنری که نه تنها موجب درآمد برای فرد نیست بلکه فرد برای انجام آن هزینه نیز می‌کند. برخی دیگر فراغت را به مثابه نوعی رهایی تعریف کرده‌اند. رهایی‌ای که در نتیجه کسب لذت و رضایت خاطر ایجاد می‌شود. در اینجا نه مقوله زمان و نه مقوله فعالیت مورد توجه است بلکه تنها تجربه فرد از یک فعالیت مورد توجه قرار می‌گیرد و تجربه فراغت معطوف به تلقی فرد از نتیجه کاری است که انجام می‌دهد. به این معنا که ممکن است فردی فعالیتی به منظور کسب درآمد انجام دهد و همچنین این کار تحت اقتضائات بیرونی انجام شود اما برای فرد رضایت خاطری به ارمغان بیاورد و کیفیت زندگی فرد را ارتقا دهد. در این تعریف فراغت معنای وقت آزاد نیست و می‌تواند با مقوله کار پیوند بخورد. فراغت به معنای تفکیک زمان زندگی نیست و هر لحظه ای از زمان زندگی می‌تواند به نوعی فراغت باشد. هر کدام از دیدگاه های مختلف برخی از ابعاد فراغت را بیان می‌کنند. به اعتقاد من، دیدگاه سوم که بر مفهوم تجربه فرد از فراغت تأکید دارد بیش از دو تعریف دیگر قادر به بازگویی فراغت در جامعه امروز می‌باشد. • شما به نقش رضایت خاطر در تعریف فرغت اشاره داشتید و به نظرم آن اصلی‌ترین مولفه فراغت دانستید. آیا همه اشکال فراغت براساس رضایت خاطر است؟ رضایت خاطر را می‌توان به دو رضایت خاطر آنی یعنی در حین انجام فعالیت و رضایت خاطر بعد یعنی ایجاد شده بعد از انجام فعالیت تفکیک کرد. در فعالیتی که معطوف به رضایت خاطر بعد می‌باشد، فراغتی جدی را به ارمغان می‌آورد. ممکن است در فراغت معطوف به رضایت آنی از قبیل لذت، هیجان و تجربه سرگرم کننده پیامد های مخرب نادیده گرفته شود. اما فراغت جدی، فراغت برنامه ریزی شده است. در فراغت جدی؛ فرد ممکن است در سختی و دشواری، زمان حاضر را به خاطر دست یابی به یک رضایت خاطر پایدار یا کیفیتی از زندگی که بتواند او را در دراز مدت و یا میان مدت به هدف‌های مادی و یا معنوی معینی برساند، تحمل کند. رضایت خاطر بعد در واقع چشم اندازی از زندگی است که فرد با توجه به آن با کمال رغبت برخی ریاضت‌ها و مشقت‌ها را بر خود هموار می‌کند و حتی از آن‌ها لذت نیز می‌برد، زیرا می‌داند این مشقت‌های داوطلبانه، برنامه ریزی شده و در راستای رسیدن به هدف‌های مهم و سازنده زندگی اوست. در نتیجه مقوله فراغت جدی را باید از مقوله فراغت غیر جدی متمایز کرد. فراغت جدی کلیت زندگی فرد را بیشتر درگیر خود می‌سازد، اما فراغت غیر جدی، رخدادی موقتی است که اغلب برنامه ریزی شده نمی‌باشد و ممکن است پیامد های سازنده یا مخربی داشته باشد. ممکن است پیامد های مخرب آن کلیت زندگی فرد را تهدید کند و یا ممکن است فرد بر اثر تجربه فراغت غیر جدی دانش و مهارتی را تصادفی بیاموزد. در فراغت جدی فرد کسب مهارت، دانش، لذت پایدار و رضایت خاطر بلند مدت یا میان مدت، سازمان دادن به زندگی و شکل دادن به هویت خود را مورد توجه قرار می‌دهد. اما در فراغت غیر جدی اگر چه هویت زندگی فرد ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد اما فرد نسبت به چنین فراغتی خود آگاهی، اشراف و تسلط ندارد و ممکن است پیامد های مخرب آن به نوعی استعدا ها و قابلیت‌های گذشته او را محدود و یا مخدوش سازد. • براساس دیدگاهی که بیان کردید، فرد و ابعاد روان شناختی فراغت، نقش اصلی در تعریف آن ایفا می‌کند. با توجه به توضیحی که ابتدا بیان داشتید و به رویکرد برساخت گرایانه و تاریخی در فهم فراغت تأکید نمودید، اکنون گمان می‌کنید فرهنگ و جامعه چه نقشی در فراغت دارند؟ در نظر داشتم این موضوع را توضیح دهم. اما ابتدا از بعد فردی فراغت شروع کردم زیرا انضمامی‌تر و قابل فهم تر است. اما این موضوع به معنای نفی جایگاه تاریخ و فرهنگ نیست. فراغت نه تنها از نظر تجربه و تعریف دارای ابعاد گوناگون است بلکه در فرهنگ‌ها، جوامع و موقعیت‌های تاریخی مختلف اشکال متفاوتی به خود گرفته است. بر این اساس است که امروز می‌توانیم از فراغت در ایران یا بین زنان، مردان و یا گروه خاصی صحبت کنیم. در جامعه پیشا مدرن شکلی از فراغت وجود داشت که می‌توان آن را فراغت سنتی نامید؛ فراغتی که با کلیت زندگی، اقتصادی اجتماعی و سیاسی جامعه سنتی تعریف می‌شود. در این جامعه، فراغت با طبیعت پیوند بیشتری دارد و افراد در گروه های سنتی مختلف مفهوم، تجربه و ابعاد فراغت را با توجه به طبیعت تجربه می‌کنند؛ زیرا زندگی اقتصادی فرد معطوف به طبیعت است. برای مثال، در جامعه سنتی مبتنی بر اقتصاد کشاورزی، اوقات فراغت تابع بیکاری‌های فصلی و یا چرخه کشت، داشت و برداشت محصول می‌باشد؛ و در جامعه شبانی، مفهوم فراغت تابع چرخه ییلاق و قشلاق بود. به عبارت دیگر، فراغت فرد، خارج از اختیار او و توسط ساختار اقتصاد کشاورزی یا دامپروری و وابستگی این دو به طبیعت تعریف می‌شد. از طرف دیگر در جامعه سنتی مفهوم فراغت تا حدود زیادی تحت تأثیر گرایشات متافیزیکی و دینی یعنی نظام معنایی شکل دهنده به کلیت ذهنیت انسان پیشا مدرن بوده است. از دیدگاه انسان پیشا مدرن و تلقی دین؛ انسان باید در چارچوب نظام نمادین و هنجاری دین پاسخ گوی کلیه نیازها و شکل دهی به زمان زندگی خود باشد. در چارجوب دینی در ادیان مختلف، شریعت سازمان دهنده مفهوم زمان برای فرد است، اوقاتی برای کار، استراحت، عبادت و همچنین مجموعه ای مناسک و آیین‌های گوناگون فرهنگی و دینی که فرد در چارچوب این آیین‌ها زندگی و مناسبات خود را شکل می‌دهد. فراغت انسان پیشامدرن در چارجوب آیین‌های گوناگون مشروع توسط ادیان صورت می‌گیرد. در جامعه سنتی نمی‌توان فراغت را به عنوان جزئی مستقل از زندگی، کار، طبیعت و دین در نظر گرفت. در دنیای پیشاصنعتی فراغت امری وابسته به طبیعت بوده است. انسان روستا یا ایل نشین به کمک دام‌ها یا زمین امرار معاش می‌کرده است. از این رو زمان زندگی او به کمک عوامل طبیعی، تحولات جوی و نیرو های طبیعی شکل می‌گرفت و انسان نقش چندان موثری در سازماندهی زمان زندگی خود نداشت. اوقاتی از سال که فعالیت کشاورزی و دامپروری نداشت، در واقع اوقاتی بود که طبیعت به او اجازه کار نمی‌داد و برعکس اوقاتی از سال که مشغله کاری فراوان داشت، اوقاتی بود که فشارهای طبیعی اورا به کار وادار می‌کرد. اما به تدریج با توسعه هر چه بیشتر فناوری‌ها، انسان از یک سو در کنترل زمان نقش بیشتری به دست آورد و از طرف دیگر انسان با کمک فن آوری ها به کنترل نیروهای طبیعی دست پیدا کرد. • با توضیحی که دادید ما می‌توانیم فراغت در ساختار سنت یا جامعه سنتی را فهم کنیم. اما «فراغت مدرن» یا فراغت در جامعه امروزی چگونه است. یکی از مهم‌ترین فرآیندهای عمومی تحول فرهنگ معاصر، فناورانه شدن و صنعتی شدن می‌باشد. فناورانه و صنعتی شدن به معنای آن است که در کلیه فعالیت‌های انسانی سهم و نقش عوامل طبیعی و نیرو های یدی کاهش می‌یابد و صنایع، ماشین‌ها و ابزارها اعم از ابزارهای مکانیکی یا الکترونیکی جایگزین آن‌ها می‌شوند. دنیای مدرن با انقلاب صنعتی اوج و رونق گرفت. فرآیند صنعتی شدن تمام عرصه های زندگی انسان، نه تنها فقط عرصه های اقتصادی و خدماتی بلکه عرصه های فرهنگی، عاطفی، احساسی و ارزشی را نیز دربر گرفته است. فراغت به مثابه مهم‌ترین عرصه تحقق وجوه عاطفی، ارزشی، اعتقادی، شناختی و به طور کلی فرهنگی، به شدت تحت تاثیر تکنولوژی‌ها و ابزارهای مکانیکی و الکترونیکی قرار دارد. فناورانه شدن نه تنها حضور بیشتر ابزارها را در اوقات فراغت افراد فراهم کرده است بلکه. باید گفت فرهنگ فراغت انسان امروز را دستخوش تغییر داده است و این فرهنگ اکنون فرهنگی فناورانه است. تسلط بر نیرو های طبیعی باعث شکل گیری فرهنگ فناورانه تازه ای در زندگی انسان شد. فرهنگی که بر اساس آن، طبیعت نیز یکی از عوامل موجود و در خدمت انسان قرار گرفت. اگرچه انسان در طی دو قرن گذشته، رفتار نابخردانه و استثمارگرانه ای با طبیعت انجام داد و با بهره برداری نادرست از انرژی‌ها و منابع طبیعی، به تخریب زیست محیط خود پرداخت، اما به هر حال به تدریج، طبیعت، بیش از آنکه نیروی قاهر و مسلط بر انسان باشد، انسان به عنوان نیروی بهره بردار طبیعت شد. فراغت انسان در نتیجه توسعه تکنولوژی‌ها گسترش یافت و از طرف دیگر با کمک تکنولوژی‌ها، نوع فعالیت فراغتی نیز تغییر کرد. از یک سو، ده‌ها و هزاران فعالیت فراغتی جدید در زندگی انسان بوجود آمد که پیش از آن هیچ تصوری از آن‌ها وجود نداشت و از سویی دیگر به تدریج در نتیجه تولید انبوه کالاهای صنعتی و به نوعی گسترش نظام سرمایه داری که از عوامل زیرساختی تحولات صنعتی و فناوری‌های جدید بود، این امکان بوجود آمد که فراغت نیز ماهیتی کالا گونه پیدا کند. به این معنا که وقت آزادی که توسط توسعه صنعت و نظام سرمایه داری برای انسان خلق شده بود، به خاطر توسعه ارزش‌های سوداگرانه نظام سرمایه داری به صورت یک کالای مصرفی تعریف شد. صنعتی شدن جامعه و اقتصاد، فراغت را نیز به صورت کالای مصرفی در خدمت باز تولید ارزشهای سودانه گرانه و مبادله ای درآورد و در نهایت آن را به «ضد فراغت» بدل کرد. ضد فراغت به معنای آن است که انسان سرمایه محور امروزی، تحت تاثیر ارزشهای کمی و جهان کمی شده امروز، ناگزیر شده است تا مجموعه درآمدها و پس اندازهای خود را برای پر کردن زمان فراغت در جهت مصرف و خرید کالایی قرار دهد که در نهایت، فراغت را بیش از آن که به یک فراغت فعال، سازنده و در خدمت تحقق خلاقیت و توسعه سرمایه انسانی تبدیل کند، به ضد فراغت تبدیل کرده است. یعنی فرصت‌های فراغتی، راهی برای هدر دادن ثروت‌ها و درآمدهای فرد شده‌اند. پیدایش تکنولوژی‌هایی مانند صنعت عکاسی، فیلم برداری و سینما؛ پیدایش صنایع و تکنولوژی‌های حمل و نقل؛ گسترش حمل و نقل‌های دریایی و زمینی، پیدایش گسترده جاده‌ها، پیدایش رسانه های ارتباطی، پیدایش و گسترش نهادهای جدید اجتماعی و شهری هر کدام بر کیفیت تجربه فراغتی انسان مدرن تاثیر گذاشت و نه تنها استقلال بیشتر فراغت از زندگی را دامن زد بلکه اشکال جدید و تلقی‌های تازه ای را از مفهوم و کارکرد فراغت به وجود آورد. • با توجه به توضیحی که دادید به نظر می‌رسد مهم‌ترین وِیزگی که فراغت مدرن را از اشکال پیشامدرن آن متمایز می‌سازد، فناورانه شدن فراغت است. منظورم این نبود. فناوری‌ها یکی از عوامل اصلی تحول و شکل گیری فراغت مدرن بوده‌اند. اما ویژگی‌های ذاتی فراغت مدرن را در چیزهای دیگری باید جست. مهم‌ترین ویژگی فراغت در جامعه مدرن، «استقلال یافتن» آن است. استقلال یافتن مقوله فراغت از زمانی آغاز شد که جامعه مدرن فعالیت‌های «تفکیک پذیر کردن نهادی» را آغاز کرد. زمانی که نهاد کلیسا به تدریج از عرصه زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به حاشیه رانده شد و نظام سرمایه داری و شکل‌های سامان سیاسی مدرن جایگزین اشکال سنتی آن گردید. در چنین شرایطی تفکر به این امر که باید زمان فراغت را به عنوان زمان مستقل از کلیت زندگی تعریف کرد به وجود آمد. در این دوره مفهوم تعطیلات عمومی، تعطیلات رسمی و تعریف مفهومی به نام مرخصی از کار حرفه ای شکل گرفت. مفهوم زمان در دوران مدرن به عنوان برساخته ای تحت تأثیر نظام صنعتی و سرمایه داری تغییر کرد و با توسعه این نظام در سطح جهان به تدریج به صورت پدیده ای جهانی در آمد. البته پیدایش دولت‌های ملی که از قرن هجدهم آغاز شد همگام با توسعه نظام سرمایه داری نقش کلیدی در تعریف مفهوم زمان برای انسان امروزی ایفا کرد. دولت‌های ملی با وضع قوانین گوناگون برای انجام کار و اوقات غیر کار نقش کلیدی‌ای در تعریف شکل مفهوم فراغت به عنوان پدیده ای مستقل از زندگی ایفا کردند. برخلاف جامعه پیشامدرن که زمان طبیعی کار را برای انسان تعریف می‌کرد؛ در دنیای مدرن این نسبت وارونه شد. به عنوان مثال در جامعه امروزی ایران ساعت کار بین ساعت ۸ صبح تا ساعت ۴ بعد از ظهر و روزهایی نیز به عنوان تعطیل تعریف شده است؛ و این مدل مفهوم تازه ای از زمان را برای ما نسبت به جوامع پیشا مدرن تعریف کرده و کار و فراغت به عنوان دو پدیده مستقل معنا پیدا کرده‌اند. در فرآیند توسعه مدرنیته با توسعه نهاد های جدید اجتماعی نه تنها استقلال فراغت از کار و از دیگر ابعاد زندگی بیشتر شد بلکه موسسات جدید؛ محتوا و کیفیت تجربه فراغت انسان مدرن را تحت تأثیر خود قرار دادند • برخی نظریه پردازان تأثیر تحولات مدرن بر فراغت را از طریق شکل گیری ظهور طبقه متوسط شهری توضیح می‌دهند. به نظر شما می‌توان از این مفهوم طبقه برای توضیح فراغت در جامعه امروز ایران استفاده کرد؟ بله، من هم گمان می‌کنم توسعه شهرنشینی و دیگر تحولات جامعه امروز ما زمینه ظهور طبقه متوسط را فراهم کرده است و این امر در تحول معنای فراغت نقش مهمی دارد. شکل گیری طبقه ای اجتماعی به نام طبقه متوسط شهری بیش از همه بر تغییر مفهوم فراغت تاثیر گذاشت. تورشتاین وبلن در کتاب «طبقه تن آسا» یا «طبقه مرفه» از آن به عنوان طبقه مرفه یاد می‌کند. این طبقه تن آسا یا مرفه در نتیجه برخورداری از امتیاز های نظام بوروکراسی جدید، ارزش افروده تولید طبقه کارگر، دست آورد های ناشی از توسعه فن آوری های جدید و مجموعه امتیازهای مادی دیگر، توانست کنترل زمان زندگی خود و همچنین وقت کمتری برای امرار معاش و اوقات بیشتری برای پرداختن به خواست‌ها و علایق فردی خود در اختیار گیرد. این طبقه توانست در پرتو درآمد های سرشار و موقعیت اجتماعی بالایی که به دست آورده بود و با توجه به استقرار در مکان جدیدی به نام شهر و دسترسی به نهاد های آن، تجربه فراغتی جدیدی را شکل دهد؛ و همچنین به عنوان گروهی مرجع توانست الگوی های فراغتی متفاوتی را برای سایر طبقات اجتماعی به نمایش بگذارد. • نباید آسیب و خطراتی که فراغت در معنای امروزی برای جامعه و افراد ایجاد کرده است نادیده گرفت. نظریه‌ها و دیدگاه‌هایی که اشاره کردید تا حدودی خوشبیانه به تحولات مدرنیته و تأثیرات آن بر فراغت نگاه می‌کنند. اما واقعیت‌های تلخی در جامعه وجود دارد که نباید از آن‌ها چشم پوشید. آیا دیدگاه‌هایی هست که به نحو واقعبیانه و انتقادی فراغت را توضیح دهد؟ بله ما نمی‌توانیم تنها به نیمه پر لیوان نگاه کنیم. حق با شماست که فراغت زمینه خلق واقعیت‌های تلخ نیز بوده است. لحظه ای که ما اکنون زندگی می‌کنیم با نگاه های خوش بینانه نیمه اول قرن بیستم تفاوت‌هایی کرده است. امروزه فراغت در عین حالی که می‌تواند عامل خلاقیت، خود شکوفایی، خود غنا بخشی و توسعه کیفیت زندگی باشد در عین حال به یک مخاطره جدی برای زندگی انسان امروزی تبدیل شده است. اکنون فراغت و ضد فراغت هر دو در کنار یکدیگر قرارگرفته‌اند. نگاه های خوش بینانه ای که در نیم قرن پیش نسبت به شکل گیری جامعه فراغتی وجود داشت امروزه با چالش‌های جدی مواجه شده است. گسترش فراغت به صورت امری غیر جدی، مخاطره آمیز، هیجان طلبی، ماجراجویی و استقبال از انواع ریسک‌ها مانند استقبال از مواد مخدر، مشروبات الکلی شکل گیری رفتار های نابه هنجار آسیب‌هایی به نهادهای اجتماعی مانند خانواده و کلیت شکل گیری فرد می‌زند. تکنولوژی‌های امروز به همان مقدار که می‌توانند فیلم‌ها، تئاترها، نمایش‌ها، کتاب‌ها، مجلات و راه های سازنده و مفید برای انسان خلق کنند، به همان اندازه می‌توانند مجموعه ای از ابزارها و عوامل و نیروهای مخرب را در پیش روی انسان قرار دهند. از این رو نوعی فراغت مخاطره آمیز در جامعه معاصر شکل گرفته است. ساده‌ترین اشکال این فراغت‌های مخاطره آمیز را می‌توان در زندگی شهروندان مشاهده کرد. برای مثال، اتومبیل در عین حال که وسیله نقلیه مناسبی برای جابجایی انسان‌هاست، اما هنگامی که به عنوان یک وسیله فراغتی و برای خلق هیجان‌های زودگذر در اختیار جوانان قرار گیرد، منجر به مرگ انسان‌ها می‌شود. به همین ترتیب فیلم‌های سینمایی و برنامه های تلویزیونی هرزه نگارانه می‌توانند به اندازه فیلم‌های خوب و سازنده، اوقات فراغت افراد را پر کنند در حالی که پیامد های منفی و مخربی برای انسان امروز دارند. امروزه هرزه نگاری یکی از صنایع پر درآمد جامعه امریکا یا بسیاری از جوامع دیگر شده است. در این فیلم‌ها و برنامه های هرزه نگارانه، زنان به عنوان قربانیان استثمار شده مردان، باز نمایی می‌شوند. همچنین است عرصه های وسیع دیگری که تکنولوژی امروز آن را خلق کرده است و هرکدام در کنار وجوه مثبت، وجوه مخربی دارند. امروزه تعداد زیادی از زنان و دختران ما قربانی ارتباطات اینترنتی می‌شوند. ازدواج‌ها و دوستی‌های اینترنتی به دلیل فقدان وجود یک نظام ارتباطی شفاف و قابل اعتماد، می‌تواند زنان و دختران ما را قربانی خود سازد. به همین ترتیب سایر تکنولوژی‌ها اعم از تکنولوژی‌های ارتباطی مثل موبایل، پیامک، تلفن و... می‌توانند ضمن پرکردن اوقات فراغت فرد، زمینه انحراف و انحطاط از مسیر درست زندگی را نیز پیش روی او قرار دهند. علاوه بر موارد مذکور، صنعتی شدن یا فناورانه شدن جامعه امروز به شکل‌های مختلفی، زمینه مصرفی شدن جامعه را نیز فراهم کرده است. تولید انبوه، نیازمند مصرف انبوه می‌باشد. کارخانجاتی که بازی‌ها، فیلم‌ها، نرم افزارها و انبوه تکنولوژی‌ها و کالاهای فراغتی را تولید می‌کنند، لاجرم باید از طریق بازاریابی و تبلیغات و ایجاد کردن زمینه های اجتماعی، فرهنگی و