سروکله پیکار جویان رادیکال سلفی از کجا در عراق و سوریه پیدا شده است؟ داعشی ها، این آدم های تحصیل کرده اما شبه بدوی که القاعده هم از آن ها تبری جسته، این ثروتمندترین گروه تروریستی منطقه چه می گویند و چه می خواهند؟ به منظور تبارشناسی این گروه پرسش هایی را با داوود فیرحی – استاد اندیشه های سیاسی اسلام – که مطالعات متمرکزی روی جریان های سلفی جهان اسلام انجام داده، در میان گذاشتیم. پاسخ های فیرحی در درک بهتر اهداف بنیادگرایان و ترسیم چشم اندازی از آینده حرکت جریان های رادیکال در منطقه خاورمیانه کمک می کند و از خلال این پاسخ هاست که در می یابیم در باور داعش، گروهی که خود را دولت اسلامی عراق و شام می خواند، خشونت حرف اول را می زند و نمایش عریان خشونت اصلی ترین ابزار ادامه فعالیت های شان است. ۱ داعش چه چایگاهی در مبارزه با دولت مرکزی در عراق دارد؟ داعش، قوی ترین جریانی که در مقابل دولت کنونی عراق قرار دارد، یک جریان چندملیتی است و بر اساس آماری که دولت عراق منتشر کرده، از پنج تا شش هزار نفری که به موصل حمله کردند، چهارصد نفرشان انکلیسی و بخش عمده شان عراقی بوده اند. جالب این که داعشی ها اطلاعات دقیقی از نیروهای موصل داشتند و به عنوان مثال هر فردی را که بازداشت می کردند، اول نام او را در لپ تاپ خود جست و جو می کردند و سپس در باره فرجامش تصمیم می گرفتند. جریان داعش یا دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) با پانزده تا بیست هزار نیروی مسلح، ریشه رد شاخه عراقی القاعده دارد که سال ۲۰۰۳، هم زمان با حمله آریکا به عراق، در درون القاعده شکل گرفت. اما به تدریج از القاعده فاصله پیدا کرد و سال ۲۰۱۰ به عنوان جنبشی جدید مطرح شد. یان جریان در سال ۲۰۱۴ با جنبش معارضان دولت سوریه ائتلاف کرد و با عنوان «دولت اسلامی عراق و شام» شناخته شد. پرچم سیاهی با مهر پیامبر اسلام را برای خود انتخاب کرد و مدعی احیای خلاف هارون الرشید در بغداد است. در حالی که القاعده جریانی ضدمسیحی و ضدصهیونیستی و به شدت ضدآمریکایی بود، داعش به صورت یک جنبش ضدشیعه ظاهر شد و به چنان خشونت هایی دست زد که در فوریه ۲۰۱۴ القاعده نیز از آن ها اعلام تبری کرد و در چند جبهه از جمله در سوریه، در اردن و در کردستان ترکیه نیز با آن ها به جنگ برخاست. رویکرد سیاسی و عقیدتی داعش، آن ها را نه تنها با شیعیان که با اهل سنت و با غرب نیز مواجه کرده است. رهبر این جنبش نیز، ابوبکر بغدادی، فارغ التحصیل دانشکده حقوق بغداد است که سال ۲۰۰۶ از زندان آزاد شد و به امریکایی ها پیغام داده بود تا چند سال دیگر شما را در امریکا خواهم دید. ۲ داعش از چه نوع تشکیلات و سازمان دهی اجرایی و اقتصادی برخوردار است؟ هدف داعش توسعه جریان واحد اسلامی از غرب چین تا غرب افریقای شمالی است و سه ایده بزرگ دارد: اول، احیای خلافت اسلامی. دوم، تاسیس یک حکومت واحد اسلامی. سوم، اندیشه تکفیر؛ یعنی تمام سنی های که مخالف آن ها هستند و شیعیان و غیرمسلمانان را کافر می دانند تشکیلات داعش با القاعده متفاوت است. برخلاف القاعده به مثابه یک سازمان تروریستی متمرکز که رهبری واحد دارد و می شود با شناسایی و کنترل آن ها سازمان شان را فلج کرد، داعش یک سازمان تروریستی نامتمرکز دارد. از سال ۲۰۱۲ به بعد و پس از برخورد با مرکزیت القاعده، سازمان تروریتی ای در جهان اسلام تحت تاثیر متفکر جبهه النصره، ابومصعب سوری شکل گرفت که از رهبری های محلی و غیرمتمرکز استفاده می کرد؛ یعنی هر گردان و هر امیر منطقه ایِ آن مستقل عمل می کرد – هم چون رهبری عملیات چریکی. داعش در حال حاضر ثروتمندترین جریان تروریستی چهان است. مسلح است وصادرات نفتی دارد. غارت برای آن ها مباح است و اگر اعضای این سازمان طبق سنت جنگ های خاص غنائمی به دست می آورند یک درصدش متعلق به دولت و بقیه اش هم تعلق به خودشان است. بنابراین جوان ها در غارت کردن تشویق می کنند و چون به این غارت جنبه مذهبی داده اند، جوان غارتگر هم خودش را نه دزد که مجاهد می داند. به این ترتیب منبع مالی داعش از غارت و فروش نفت و بخشی هم از کمک های لحظه ای دولت ها تامین می شود. تاکنون عربستان، سوریه (سال ۲۰۰۶) و حتی در دوره ای عراق و آمریکایی ها به آن ها کمک کرده اند. بنابراین تجهیزات آن ها مدرن است و سلاح هایی دارند که هنوز برای ارتش منطقه مشخص نیست از چه منبعی برخی می گویند از اسرائیل سلاح گرفته اند و برخی معتقدند آن ها به ارتش آزاد سوریه نفت داده اند و در مقابل سلاح گرفته اند. نکته خطرناک این که مردم محروم منطقه که سر بریدن های داعش را نمی بینید، کمک های مالی آن ها به فقرا و تبلیغات آن ها را می بینند، چیزی که می تواند برای شان جذاب باشد. ۳ داعش از چه نوع ایدئولوژی اسلامی ای برخوردار است؟ داعش از درون جریان سلفی – تکفیری برخاسته است. هدف داعش توسعه جریان واحد اسلامی از غرب چین تا غرب افریقای شمالی است و سه ایده بزرگ دارد: اول، احیای خلافت اسلامی. برخلاف القاعده که می گفت هدف را باید آزاد کرد، داعشی ها دنبال آزادسازی بغداد از تشیع هستند. دوم، تاسیس یک حکومت واحد اسلامی با عنوان «الحکومه الاسلام». در دیدگاه داعش، اسلام باید حکومت کند نه این که حکومت اسلامی باشد. سوم، اندیشه تکفیر؛ یعنی تمام سنی های که مخالف آن ها هستند و شیعیان و غیرمسلمانان را کافر می دانند و خون و مال شان را حلال. در واقع اندیشه تکفیر با خشونت ملازمه دارد و چشم اسفندیار این جریان نیز اندیشه تکفیر است. داعش یها بر این اعتقادند که باید دین را با خشونت اجرا کرد و اولین تصویری هم که از خود منتشر کردند تصویر سه نفر از اعضای خودشان در جبهه النصره بود که از سر لجبازی یک وعده نماز نخوانده بودند و در نتیجه فورا سر آن ها را بریده و تصویرش را منتشر کردند. ۴ سلفی های امروز چه نسبتی با پدران مذهبی خود، سلفی های عصر ابن تیمیه دارند؟ در ادبیات اسلامی با مفهومی کلیدی به نام جریان بزرگ سلفی مواجهیم که سه دوره اصلی رشد داشته و اخیرا دوره چهارمی هم برای آن متصور می شوند. سلفیسم در دوره اول در مقابله با هجوم مغول ها مطرح شد و بنیان گذاری سلفیسم به نام ابن تیمیه گره خورده است. در این دوره سلفیسم عکس العملی به سرخوردگی جهان اسلام بعد از حمله مغول بود. اگر چه سال ها قبل از آن خلیفه عباسی از اعتبار ساقط شده بود ولی حمله مغول باعث این بازاندیشی شد. با یان شکست، در تحلیل سقوط خلیفه عباسی، بخش بزرگی از تقصیرات به گردن فرقه گرایی انداخته شد. در موج اول سلفیسم، راه حل احمدبن تیمیه راه حلی صرفا ناظر به نقد تشیع نبود بلکه فرقه گرایی داخل اهل تسنن را هم نقد می کرد. دوره دوم سلفیسم، به دوران فروپاشی تدریجی عثمانی و حضور غرب در خاورمیانه بر می گردد و معروف به دوران وهابیت است. دوره سوم به فروپاشی بعد از جنگ جهانی دوم و شکل گیری جنگ سرد بر می گردد. در این دوران کشورهای غربی کوشش می کنند جریان سلفیسم را به مواجهه با تحاد شوروی در افغانستان، چچن، بوسنی و هرزگوین بفرستند. در حال حاضر در مرحله چهارم، مسئله مهم سرریز شدن جنبش سلفی به خاورمیانه است. جریان سلفی هم چون فواره ای بالا رفت و بر سر خود مسلمانان ریخته شد. این دوره خطرناک ترین دوره فعالیت جریان سلفی است. ۵ ریشه های خششونت در سلفی های داعش به کجا بر می گردد؟ برخلاف فقهایی که «هنر زیستن» را ترویج می کنند، سلفیسم نوعی از «الهیات مرگ» تولید می کند: در وضعیت کنونی جهان، وظیفه من انتحار است! وانگهی، سلفیسم یک چهره ندارد. سلفیسم احساس می کند ناب گرایی اخلاقی چهره خارجی اش دفاع و جنگ است و می گوید من با همان شجاعیت که باید نفس خودم را بشکنم و اخلاقی باشم، به همان اندازه هم باید شجاعت جنگیدن با دیگران را داشته باشم. از همین رو برای یک سلفی «هنر مردن» الهیاتی است که نمی شود آن را با چیز دیگری –مثل دعوت به خردمندی – عوض کرد. در ادبیات سلفی با واژگانی خاص مواجه می شویم؛ مانند ارهاب ه اصطلاح معروفی است به معنای ترس انداختن در دل دشمن، ولی عملا خودش را با ترور مترادف کرده است. سلفی ها –شبیه بنیادگرایان مسیحی- برای واژگان عملیاتی خود توجیه مذهبی درست می کنند؛ مثلا واژه تکفیر در کاربرد آن ها دارای پیچیدگی خاصی است. در ادبیات ارهابی تاکید می شود که احکام اسلام باید اجرا شود و اگر خشونتی وجود دارد در ذات جهات است. بنابراین دو هدف دنبال می شود: اول این ک خشونت از طرف من نیست بلکه از طرف اسلام است، و دیگر این که کسی که خشونت را نفی می کند اسلام را نفی کرده است؛ و کسی که این اعتقاد را نداشته باشد تکفیر می شود. آن ها در دو حوزه مبارزه می کنند: یکی با عرب، و دیگری با کسانی که خشونت را نفی می کنند. برخلاف سلفیان قدیم و حتی وهابی ها، سلفی های امروز، خودشان را معیار اسلام ناب می دانند. فلسفه ظهور سلفی انتقاد از فرقه گرایی های داخلی و توجیهات بی مورد درباره نص بود. مطابق اتقاد سلفیسم –اگر جهان اسلام عقب افتاده، دلیلش نه فشارهای خارجی بلکه ضعف داخلی جهان اسلام است و فشارهای بیرونی با استفاده از این ضعف اثرگذار می شوند. به این ترتیب ادعای اولیه سلفی ها این بود که باید دوباره به استحکام داخلی برگشت و این استحکام داخلی را هم در دو چیز جست و جو می کردند: یکی حذف فرقه گرایی و بازگشت به نص، و دوم ساده سازی اسلام و عبور از تفسیرهای پیچیده. بنابراین سلفیسم ادعاهای اخلاقی هم داشت که اتفاقا می تواند برای وحد مفید باشد. سلفی ها در گذشته اخلاق گرا بودند و ساده زیست، فرقه گرایی ها را نادیده می گرفتند و متن را ساده می کردند. برای همین هم بعضی از سلفی ها امروزه به دلیل عملکرد موج چهارم سلفیسم، دیگر خودشان را با نام سلفی معرفی نمی کنند و اسم شان را می گذارند مشایخ الصحوه یعنی رهبران بیداری. با این توضیح، تفکر سلفی، در گذشته خشونت گرا نبود. اما سلفیسم ویژگی های منفی هم دارد. یک این که آیات جهادی بخش کوچکی از احکام قرآن است اما آن ها احکامی را که واجد خشونت باشند برجسته کرده اند؛ دیگر این که آن ها هر نوع تخصص را از دین شناسی می گیرند و می گویند احتیاجی به تبعیت از متخصص نیست. معتقدند هر که ادبیات عرب بداند می تواند به نص مراجعه کند و اصطلاحا اسمش را «اتباع» می گذارند؛ مثلا در ادبیات اهل سنت، امر به معروف وجود داشت اما امر به معروف برای رسیدن به مرحله عمل، اذن حاکم یا مفتی را لازم داشت. هم چنین در بحث جهاد – بر اساس سنت اهل سنت – اگر چه هر مسلمانی وظیفه داشت سالی حداقل یک بار جهاد کند اما مدیریت جهاد به دست حاکم بود و به این ترتیب آیات جهاد تولید خشونت نمی کرد. اما وقتی که تقلید توسط سلفی ها شکسته شد، دیگر نه حاکم سنی و نه عالم سنی نمی توانند جهاد را کنترل کنند و هر مسلمانی که وظیفه اش یک سال جهاد است عم له یان وظیفه را بر عهده خود می بیند. به این ترتیب جنبش های سلفی از یک روشنفکری وحدت طلبانه به یک نوع عمل گرایی افراطی که حتی بقیه مسلمانان را هم تکفیر می کنند می غلطند و هر جوان سلفی تبدیل به جمرات الارض یعنی آتش پاره های زمین می شود. این پتانسیل وقتی با تحولات بیرونی گره می خورد، تبدیل به خاورمیانه ای شعله ور در خشونت می شود. هم چنین پدیده سلفیسم با رشد دانشگاه ارتباط دارد. وقتی انبوه درس خواندگان مسلمان که ارتباط ارگانیک با آموزش های کلاسیک ندارند پیشرفت غرب را می بینند، تنها راه حل را بازگشت به اسلام می دانند و این جوانان مسلمان که نه حاکم جدید دارند که مشروعیت او را بپذیرند و نه مفتی را قبول دارند، موتور حرکت بنیادگرایی می شوند. اکنون جوانان سلفی، معتقدند که باید به مفتیان، اسلام را یاد دهند و بعد از فلان مفتی فتوا بگیرند؛ مانند فتاوای جهاد نکاح. آن ها بنابراین اصلا مقلد مفتی نیستند و فتوا نقش راهنما را برای ان ها ندارد بلکه آن ها تصمیم شان را گرفته اند و فتوا برای شان چیزی شبیه تفنگ است. یک ابزار است که و اصطلاحا می گویند فتواهای ابزاری. ۶ آیا عربستان می تواند جریان سلفی را مهار کند؟ این تصور وجود دارد که می توان با فشار سیاسی به عربستان جلوی سلفیسم را گرفت. اما واقعیت این است که عربستان هم برای بیرون کردن این غده از درون خاک خود مجبور است هزینه زیادی کند؛ تا سلفی ها را جای دیگری مشغول کند؛ تا سلفی ها را جای دیگری مشغول کند و اقدامات خشونت بار آن ها به جای خاک عربستان در جای دیگری صورت پذیرد. در حالی که پیش بینی ها این بود که اگر بحران سوریه تمام شود، دو کشور اردن و عربستان هدف سلفی ها قرار خواهند گرفت، عربستان با تجهیز آنان در سوریه به طور غریزی در حال دفاع از خودش بود. ۷ آیا نسبتی میان خیزش سلفی ها و تفوق اخوان المسلمین در مصر وجود دارد؟ در جهان سنی، دو جنبش بزرگ حضور دارد: سلفی و اخوانی. در این میان، تشکیلات اخوانی فکرش روشنگرتر است ولی جنبش سلفی ساده تر، عمل گراتر و دارای طرفداران بیش تری است و اخوانی ها در حال حاضر سلفی نیستند. بنیاد اخوانی ها اگر چه نسبتی با سلفیسم داشت اما آن ها به شدت تغییر کردند و امروز دیگر اخوان سیدقطبی نیستند. زمان زیادی است که اخوان از سلفیسم جدا شد و بعید است که به تفکرات سلفیه بر گردند. تکفیری و تروریستی خواندن اخوانی ها در مصر توسط دولت به خطر این است که از تاثیر آن ها جلوگیری شود. اخوان یک شبکه جهانی است و حداقل در ۲۲ کشور شعبه رسمی دارد. از رسانه نیز برخوردار است و خبرگزاری الجزیره از ان اخوانی هاست؛ هم چنان که امیر قطر اخوانی است و قرضاوی در قطر زندگی می کند. بنابراین باید پذیرفت که شبکه های اخوانی کاملا به همدیگر متصل و غیرقابل حذف هستند. منبع: ماه نامه اندیشه پویا، شماره۱۷