توجه به جایگاه زنان در برنامههاي توسعه داراي اهمیتی کلیدي است. زیرا مشارکت زنان در عرصههاي گوناگون اقتصادي، سیاسی، و فرهنگی، دینی از شاخصهاي مهم توسعه انسانی و پایدار مورد نظر سازمان ملل متحد در تعیین درجه توسعه یافتگی محسوب میشود. نادیده گرفتن زنان به عنوان نیمی از منابع انسانی جامعه چرخ توسعه جامعه را کند میکند. به منظور تحقق توسعه انسانی توجه به جایگاه نقش آفرین زنان در فرایند توسعه کشور و تامین مطالبات این قشر عظیم در برنامههاي توسعه کلان کشور ضروري است. امروزه بیشترین توجه سیاستگذاران در کشورهاي در حال توسعه صرف این مسأله میشود که چگونه میتوان در کوتاهترین زمان ممکن فاصله میان کشور خود را با کشورهاي توسعه یافته کاهش دهند. توسعه مورد نظر این پژوهشگران صرفاً ابعاد مادي و اقتصادي ندارد و توسعه پایدار و به خصوص توسعه انسانی را نیز در بر میگیرد. که من دراین پژوهش در صدد جواب این مهم هستم و از روش مطالعه کتابخانهای استفاده نمودهام و به این نتیجه رسیدهام که در هرجامعهای که به زنان میدان داده شود تا مسؤلیتهای مختلف را در ابعاد گوناگون اجتماعی انجام دهند و با آنان به صورت یک انسان و نه یک جنس مخالف نگریسته شود، آن جامعه هم به توسعه انسانی و هم به پیشرفتهای مختلف دست خواهد یافت.
باتوجه به اینکه جایگاه زن در جوامع در حال توسعه به صورت مثبتی تثبیت نشده است. لذا از لحاظ توسعه در ابعاد مختلف دچار فقر فراوانی میباشند. در حالی که در کشورهای توسعه یافته زنان با اعتماد بنفس کامل و با توجه به شرایط آزاد جامعه در عرصههای مختلف به خوبی ظهور کردهاند.
وظایف و مسؤولیتهای اخلاقی و فردی زن و مرد یکسان است:« هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نمییابد؛ و هر کس کار شایسته کند، چه مرد باشد و چه شد، و به خدا ایمان داشته باشد، به بهشت در خواهد آمد و در آنجا روزی بیاندازه خواهد یافت( قرآن ۶۱:۴۰). همچنین در قرآن به برابری پاداش در زندگی بازپسین آشکارا تصریح شدهاست[ توبه 72؛ فتح5؛ حدید].
جنسیت میتواند یکی از مبانی طبقهبندي اجتماعی باشد. در این طبقه بندي بیان میشود که ما که هستیم، به کجا تعلق داریم و چه جایگاهی را دارا هستیم، و این کمک میکند تا هویت اجتماعیمان را تعریف کنیم( دوویدو و دیگران، 1989).
اغلب مطالعات صورت گرفته درباره نقش زنان در توسعه، و بالعکس نقش توسعه در ارتقاي جایگاه زنان در جامعه، با در نظر گرفتن تاثیر توجه به جایگاه زنان در برنامههاي توسعه و تاثیر این برنامهها در رفع نابرابري جنسیتی، چند رویکرد و نظریه فکري را نشان میدهد( فورسیث، کروزون ودورانت، 2000).
نظریه عدالت سیستمی:( جوست و بناجی، 1994)، این نظریه بیان میکند که کلیشهها یا قالبهاي فکري ابزارهاي قدرتمندي هستند که گروههاي اقلیت در برنامههاي توسعه نهایتاً آنان را در محروم سازي و کوچک شمرده شدن خودشان دخیل میسازند. براي مثال، مطالعات نشان دادهاند که کلیشهها در سطوح متفاوتی باعث تضعیف زنان شدهاند. نتایج تحقیقات نشان داده است که هر چه زنان قالبهاي تبعیضی جامعه را بیشتر پذیرا شوند و این قالب مورد تایید آنان باشد، خودشان را هنگام مواجهه با ناکامی مثلا مورد توجه قرار نگرفتن مقصر میدانند( لی، 1987: نتو، 1995).
نظریه بوزروپ: بیشتر تحقیقات و مطالعاتی که درباره نقش زنان در برنامههاي توسعه اقتصادي و اجتماعی در سراسر جهان انجام گرفته، در پی انتشار کتاب زنان در توسعهي اقتصادي، نوشته استر بوزروپ بوده است. استر، کوشید که مفهوم زنان در توسعه و جایگاه شان را در یک چهارچوب بینالمللی قرار دهد. او معتقد است که در کشورهاي فقیر در دوره پیش از شهرنشینی و رشد اقتصادي بازار، اختلاف بهرهوري بین زن و مرد ناچیز بود. در فرایند رشد اقتصادي و با افزایش تبعیض در مورد زنان و محروم کردن آنان از حضور در بخشهاي نوین، اختلاف سطح بهرهوري بیشتر شد( موریسون و دیگران، 2005) در دوره مطالعاتی که بوزروپ انجام داد، به این نتیجه رسید که رشد اقتصادي در نادیده گرفتن جایگاه زنان در فرایند توسعه تنها عامل موثر نیست و درصورتی که وابستگیهاي اجتماعی و موانع فرهنگی شدید باشد، با وجود رشد اقتصادي نقش و موقعیت زنان بهبود نخواهد یافت و زنان همچنان به دور از بخش نوین و پیشرفتهاي فناورانه در بخشهاي سنتی و عقب ماندهتر استخدام میشوند( خانی، 1389:10). ماریان شمینک با استفاده از نظریه بوزروپ این گونه تحلیل میکند که تغییرات اقتصادي و اجتماعی در کشورهاي درحال توسعه از نظر کیفی با ملل توسعه یافته متفاوت است. از نظر شمینک با ورود تکنولوژي پیشرفته بسیاري از نیروها با ماشینی شدن اقتصاد کار خود را از دست داده و با وجود نیروي کار زیاد در جوامع در حال توسعه مردان جذب شده و زنان به حاشیه رانده میشوند. با نادیده گرفتن نقش زن در عرصه توسعه و برنامههاي کلان، روند توسعه، پیامدهاي متناقضی براي زنان در پی دارد، زنان به ناچار به حاشیه تولید رانده شده و به مثابه نیروي کار ارزان مورد استثمار قرار میگیرند. مطالعات در کشور ایران نیز نشان داده است که تجربه پنجاه ساله برنامههاي توسعه نتوانسته است جایگاه زنان به نسبت مردان را در عرصه توسعه با توجه به استانداردهاي جهانی ارتقا دهد( مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه1383:33).
شاخص توسعه انسانی
شاخص توسعه انسانی در سال 1990 به عنوان مقیاس جدیدي از توسعه معرفی شد. این شاخص مبتنی بر این ایده اساسی است که لازمه دستیابی به زندگی بهتر علاوه بر داشتن درآمد بالاتر( بهداشت و سلامت، تامین اجتماعی و اشتغال)، پرورش و بسط استعدادها و ظرفیتهاي انسانی( آموزش) است( حسینی، 1384:2). شاخص توسعه انسانی در مقیاسی بین یک( بالاترین ارزش) و صفر( پایینترین ارزش) قرار دارد، به طوري که ارزشهاي8/. و بالاتر از آن، بیانگر توسعه انسانی( سطح بالا) و ارزشهای بین. 8/. و5/. دال برتوسعه انسانی( متوسط)« و ارز شهاي کمتر از 5/. مؤید توسعه انسانی،( پایین) است. اهمیت شکاف جنسیتی به نحوی است که نهادهاي بینالمللی رتبه بندي کشورها را بر مبناي شاخصهاي توسعه انسانی، بر حسب جنسیت نیز تعدیل میکنند و کشورها را از حیث شاخص جدید با یکدیگر مقایسه میکنند، این شاخص همان شاخصهاي توسعه انسانی است( 1BRIC,2009:).
سلامت روانی در جوامع
سلامت روانی جامعه در سایه توجه به زنان و رعایت حقوق آنان است. در جوامعی که به حقوق اخلاقی و انسانی زنان توجه شود، آن جامعه دارای سلامت روانی است. حتی تاریخ و زمان معاصر هم گویای این امر است. در دورهای عربستان در رکود فرهنگی و ضعف علم و دانش به سر میبرد، که دختران را زنده به گور میکردند و به زنان به چشم یک کالا مینگریستند. سلامت روانی جامعه در خطر بود. اما زمانی که تمدن اسلامی پا به عرصهی ظهور گذاشت زنان ارزش انسانی یافتند و حقوق اولیه خود را به دست آوردند. زنان در عرصههای مختلف فعالیت کردند و پابه پای مردان در توسعه علم و دین کوشیدند، تااینکه اسلام و تمدن اسلامی تمام جهان را فرا گرفت و شهرهی عام و خاص شد. ولی بعد از اینکه دوباره مسلمانان به اندیشههای قبل از اسلام برگشتند و دوباره زنان را به چشم یک ضعیفه مینگریستند و بسیاری از حقوق آنان را پایمال کردند. باعث سقوط تمدن و فرهنگ عظیم اسلامی شدند و آن آرامش و نشاطی که درسایه تمدن اسلامی حاصل میشد را از دست دادند. علاوه برآن دورهی قرون وسطی و انحطاط فرهنگی در اروپا وقتی رخ داد که به زنان به چشم شیطان مینگریستند و هیچ ارزش اخلاقی و انسانی را برای آنان در نظر نمیگرفتند، تااینکه در دورهی رنسانس و بعد از آن شیوهی نگرش به زنان تغییر کرد و انجمن حمایت از حقوق زنان تشکیل شد و دوباره حق انسانی خود را پس گرفتند و نتیجه این فعالیت زنان و توجه جامعه غرب به آنان، این توسعه یافتگی عظیمی است که ما در جامعه غرب مشاهده میکنیم و سلامت و آرامش و حقوق انسانی در این جوامع کاملا"برجسته است. زنان ستون جامعه هستند. در هر جامعهای که به زن بیتوجهی شود و وی را ضعیف و ناچیز بشمارند، آن جامعه ضعیف خواهد شد و فرو خواهد ریخت. به گفته ناپلئون بناپارت« اگرزن نبود، نوابغ جهان را چه کسی پرورش میداد». بنابراین زن با یک دست گهواره و با دست دیگر زمین را میگرداند. اگر ارزشهای اخلاقی و انسانی وی حفظ شود، جوامع نیز حفظ خواهند شد. به امید آنکه جوامع اسلامی به افکار و اندیشههای پاک صدر اسلام و تمدن اسلامی برگردند و ریشهی اصلی خود را بیابند و به زنان به چشم یک انسان بنگرند و به توسعهی انسانی برسند. همانطور که پیامبر گرامی اسلام( صل الله علیه و سلم) تا زمان مرگ به رعایت حقوق زنان تأکید میکرد. همانگونه که جامعه غرب اکنون برپایه حمایت از حقوق زنان، جامعه خودرا به توسعه رساند وآزاد اندیشی و حق فعالیت در عرصههای مختلف را برای آنان فراهم کرد.
الف: منابع فارسی:
1-قرآن۶۱:۴۰.
2- توبه72؛ فتح5؛ حدید.
3- باقریان، محمد( 1383)« مدیریت، توسعه، زنان در ایران»، فصلنامه فرهنگی و پژوهشی مرکز امور مشارکت زنان ریحانه، تابستان، شماره هفتم، صص18 -33.
4- حسینی، نبیرالسادات( 1384)« نقش زنان در فرایند توسعه: نگاهی به برنامه چهارم و شاخصهاي بین المللی توسعه»، مجله اقتصاد: کار و جامعه، شماره 64، مرداد، ص1-6.
5- خانی، فضیله( 1389)« چارچوب تحلیلی در مطالعات نابرابريهاي جنسیتی در جهان» زن در توسعه و سیاست( پژوهش زنان)، دوره 8، شماره 3، پاییز7-3.
ب:منابع انگلیسی:
1. Dovidio, j. F. , Mann, j. & Gaertner, S. L. ( 1989) «Resistance to Affirmative Action:
The Implication of Aversive Racism», In F. A. Blanchard & F. j. Crosby( Eds. ),
Affirmative Action in Perspective, New York : Springer Verlag, pp. 83-102.
2- Forsythe, N. Korzeniewicz R. P, & Durant, V( 2000)«Gender inequalities and
economic growth: A longitudinal evaluation» , Economic Development and Cultural
Change, 48( 3),pp. 573-617.
3- Lee, S. S. ( 1987) «Attribution and Performance: The Effects of Sex Role Identity and
Sextyped Task», Journal of Social Psychology, pp. 151-157.
4- Jost, J. T. & Banaji, M. R. ( 1994)«The Role of Stereotyping in System Justification
and the Production of False Consciousness», British Journal of Social Psychology,
33,pp. 1-27.
5- Behavioral Reseach Information center of Iran( 2009) bric. ir/category/bric/p1.

نظرات