نویسنده: پروفسور مصطفی الزلمی تنظیم احکام برده در قرآن نص قرآن کریم نسخه قرآن کریم به شکل عمومی، بر رعایت حال مستضعفین جهان ـ از جمله برده (غلامان و کنیزان) ـ تاکید دارد. خدای متعال می گوید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (قصص/۵) «ما میخواستیم که به ضعیفان و ناتوانان تفضّل نمائیم و ایشان را پیشوایان و وارثان ( حکومت و قدرت ) سازیم.» قرآن کم یا زیاد به برده کردن اسیران یا قتل یا اجبار آنان در امر دین اشاره نکرده است ایضاً هیچیک از شعبههای دیگری که باتلاق بردگان و کنیزان را گسترده کند و سببی برای بقای آن در آینده باشد را نپذیرفته است. و از جمله آیاتی که به احکام برده پرداختهاند، آیات زیر است: ۱ـ خدای متعال در وصف نیکی و اعمال نیکان میگوید: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ» (بقره/۱۷۷) « این که ( به هنگام نماز ) چهرههایتان را به جانب مشرِق و مغرب کنید ، نیکی (تنها همین) نیست (و یا ذاتاً روکردن به خاور و باختر، نیکی بشمار نمیآید). بلکه نیکی ( کردار ) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب ( آسمانی ) و پیغمبران ایمان آورده باشد، و مال ( خود ) را با وجود علاقهای که بدان دارد ( و یا به سبب دوست داشت خدا، و یا با طیب خاطر ) به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهد، و در راه آزادسازی بردگان صرف کند» و این کمک به بردگان تا جایی است که برده بتواند به واسطهی آنچه به او کمک شده است، خود را از این وضعیت رها کند. ۲ـ در حالت بیم از عدم رعایت عدالت مابین همسران متعدد، شوهر ملزم است که به داشتن یک همسر آزاد و یا ازدواج با ملک یمین، بسنده کند چرا که ملک یمین فاقد حقوق زن آزاد است و رعایت عدالت مابین آنها در نوبت و نفقه و البسه واجب نیست. خدای متعال میگوید: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ» (نساء/۳) « و اگر ترسیدید که دربارهی یتیمان نتوانید دادگری کنید (و دچار گناه بزرگ شوید، از این هم بترسید که نتوانید میان زنان متعدّد خود دادگری کنید و از این بابت هم دچار گناه بزرگ شوید. ولی وقتی که به خود اطمینان داشتید که میتوانید میان زنان دادگری کنید و شرائط و ظروف خاصّ تعدّد ازواج مهیّا بود ) با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. اگر هم میترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید، به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود ( که هزینهی کمتری و تکلّفات سبکتری دارند) ازدواج نمائید» گفتنی است که قید وارد در این آیه [فان خفتم ألا تعدلوا] واجد مفهوم مخالف نیست بلکه شخص میتواند با کنیزان ازدواج کند ولو این که نسبت به عدم تطبیق عدالت بین همسران متعدد نیز بیمناک نباشد. ۳ـ در حالت عدم توانایی مالی برای وفای به التزامات مالی زناشویی برای همسران آزاد، ازدواج با کنیزان، مجاز است؛ خدای متعال میگوید: «وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ» (نساء/۲۵) « و اگر کسی از شما نتوانست با زنان آزادهی مؤمن ازدواج کند ، میتواند با کنیزان دخترمؤمن خودتان ازدواج نماید» برخلاف گمان پارهای افراد (مثلاً صاوی در شرحش بر تفسیر الجلالین ۱/۲۱۴)، شرط مذکور (عدم توانایی مالی) مفهوم مخالف ندارد بلکه ازدواج با کنیزان [همواره] جایز است ولو این که مرد، ثروتمند باشد. ۴ـ در حالتی که کنیز شوهردار، مرتکب زنا شود مجازات وی نصف مجازات زن آزاد شوهردار است. خدای متعال میگوید: « فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَهٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»(نساء/۲۵) « اگر پس از ازدواج، از ایشان زنا سر زد، عقوبت ایشان نصف عقوبت زنان آزاده ( یعنی : پنجاه تازیانه ) است» و این آیه بر نسخ سنگسار ـ مبتنی بر قضاوت پیامبر بود ـ با این آیه دلالت دارد: «الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَهَ جَلْدَهٍ» (نور/۲) «(از جملهی احکام سوره، یکی این است که) هر یک از زن و مرد زناکار (مؤمن، بالغ، حرّ، و ازدواج ناکرده) را صد تازیانه بزنید» زیرا سنگسار (رجم)، همان اعدام است که قابل نصف شدن نیست و ما این موضوع را تأیید میکنیم و مجازات مرد و زن زناکار ـ خواه مجرد باشند یا متأهل ـ صد ضربه شلاق است چرا که سنگساری که پیامبر (ص) به آن حکم کرد مبتنی بر عرف جاهلی یا عمل به تورات بود چنان که در مورد سایر احکامی که پیامبر پیش از نزول وحی اجرا کرد نیز چنین بود. ضمن این که مجازات سنگسار، سنگدلانه است و با عدالت الهی، تناسبی ندارد و اسلام دستور داده که چاقوی ذبح چهارپا یا پرنده، تیز باشد تا حیوان، آزار نبیند و انسان نسبت به حیوان، نسبت به رعایت آسان گیرانه [و پرهیز از زجرکش کردن] سزاوارتر است. ۵ـ قرآن علاوه بر مجازات اصلی مقرر شده برای قتل، آزادی یک برده را نیز یکی از ابزارهای حذف بردگی، تعیین کرده است و خدای متعال میگوید: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ فَدِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَهً مِنَ اللَّهِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» (نساء/۹۲) « هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا . کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که بردهی مؤمنی را آزاد کند و خونبهائی هم به کسان کشته بپردازد مگر این که آنان درگذرند ( و از دریافت خونبها که صد شتر است ، چشمپوشی کنند ). اگر هم کشته، مؤمن و متعلّق به کافرانی بود که میان شما و ایشان جنگ و دشمنی بود، آزاد کردن بردهی مؤمنی دیهی او است ( و دیگر خونبهائی به ورثهی کشته داده نمیشود ). و اگر کشته، از زمرهی قومی بود که ( کافر بودند و ) میان شما و ایشان پیمانی برقرار بود ( همچون اهل ذمّه و همپیمانان مسلمانان ) پرداخت خونبها به کسان مقتول و آزادکردن بندهی مؤمنی دیهی او است . اگر هم دسترسی ( به آزاد کردن برده ) نداشت باید دو ماه ( قاتل ) پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد . خداوند ( این را برای ) توبه ( ی شما ) مقرّر داشته است، و خداوند آگاه ( از بندگان خود و ) حکیم است ( در آنچه مقرّر میدارد)» ۶) قرآن آزادی یک برده را کفاره ی ظهار ـ و ابزار دیگری برای حذف بردگی ـ قرار داده است، ایضاً همین کفاره را برای سوگند تعیین کرده است که تفصیل آن را پیشتر و ذیل موضوع راههای علاج برای مبارزه با نظام بردگی، آوردیم. ۷) قرآن کریم یکی از موارد مصرف زکات را برای برده قرار داده است تا وی بتواند به واسطه ی این مال خود را از اربابش آزاد کند. ۸) قرآن کریم مومنان نائل شده به رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی را این چنین توصیف می کند: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاهِ فَاعِلُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ» (مؤمنون/۱-۶) « مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند. کسانیند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند. و کسانیند که از ( کردار ) بیهوده و ( گفتار ) یاوه رویگردانند ( و زندگی را جدّی میگیرند ؛ نه شوخی). و کسانیند که زکات مال بدر میکنند. و عورت خود را حفظ میکنند. مگر از همسران یا کنیزان خود ، که در این صورت جای ملامت ایشان نیست.» این آیه بر جواز ارتباط جنسی با کنیز بدون عقد ازدواج ـ خلال دورهی انتقالی ـ تا پایان نظام بردگی دلالت دارد. اما پس از انتهای این دوره این ارتباط جنسی زنا محسوب میشود. ما به همین میزان از بیان احکام قرآنی متعلق به چگونگی تعامل با برده، بسنده میکنیم و نهایتاً بیان این نکته را ضروری میدانیم که عمل به این آیات و دیگر آیات مربوط به احکام برده (غلامان و کنیزان) به علت پایان غرض و علت، منتفی شده است چرا که حکم ـ از حیث وجود و عدم ـ منوط بر علت حکم است؛ پس هرگاه علت، محقق شد حکم نیز محقق میگردد و هرگاه علت، زائل گشت حکم نیز زائل میشود و دست کشیدن از عمل به این آیات، به علت نسخ نیست چرا که عناصر تثبیت نسخ در این آیات ـ اعم از وجود تناقض بین ناسخ و منسوخ، ثبوت قرآنی ناسخ و منسوخ به شکل متواتر، ثبوت تأخر ناسخ از منسوخ در نزول ـ وجود ندارد. بنابراین نظام بردگی، به دست قرآن کریم الغا، و عمل به آیات مربوط به احکام غلامان و کنیزان، برای همیشه و بیبازگشت، متوقف شده است. اما برغم این موضوع اکثریت مسلمانان به الغای نظام بردگی ـ به دست قرآن کریم ـ پایبند نشدند. تنظیم تعامل با برده در عهد رسالت پیامبر (ص) و اصحاب ایشان، به آن چه در قرآن دربارهی تعامل با برده آمده است پایبند بودند و پس از نزول آیهی: «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً » (محمد/۴) «بعدها یا بر آنان منّت میگذارید ( و بدون عوض آزادشان میکنید ) و یا ( در برابر آزادی از آنان ) فدیه میگیرید» هیچ کسی را به بردگی نگرفتند و هیچ سخنی دال بر تأیید دیگر شعبههایی که موجب گسترش باتلاق بردگان و کنیزان شود و مقوم دوام آن گردد از ایشان نقل نشده است. قرآن نیز برده را به امان رحمت اربابش رها نکرده است که ـ نظیر آن چه ذیل قوانین و عادات جاری پیش از اسلام وجود داشت ـ در مقام مالک یا مملوک خود تعامل کند بلکه پیامبر (ص) و اصحاب ایشان ملتزم به پیروی از شیوهی قرآن در تعامل با برده بودند و از جملهی والاترین شواهد دال بر این حقیقت، احادیث شریفی است که در ادامه میآید: ۱ـ پیامبر (ص) به برابری بین برده و آزاد در موضوع حمایت از جان ـ که از مقاصد ضروری در شریعت اسلامی است ـ دستور داد. پس هر کسی متعرض جان برده یا پایینتر از آن شود به همان گونه مجازات میشود که اگر متعرض جان یک انسان آزاد گردد. و حسن [بصری] از سمره [بن جندب] از پیامبر خدا (ص) نقل کرده است که گفت: «هر کس بردهاش را عقیم کند وی را عقیم میکنیم» و بر اساس آن چه در این سخن خدای متعال آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى» (بقره/۱۷۸) « ای کسانی که ایمان آوردهاید ! دربارهی کشتگان ، ( قانون مساوات و دادگری ) قصاص بر شما فرض شده است ( و باید در آن کسی را به گناه دیگری نگرفت ، و بلکه ) : آزاد در برابر آزاد ، و برده در برابر برده ، و زن در برابر زن است.» نمیتوان خِلاف این برابری استدلال کرد؛ به دو دلیل: اولاً این آیه به دلیل برپایی جنگ بین دو قبیلهای نازل شد که قبل از پایان درگیری و دشمنی، اسلام آوردند و قبیلهی قوی خواهان قصاص یک مرد آزاد به جای بردهی کشته شده و قصاص مرد به جای زن بود و از این رو قرآن، این نابرابری را رد کرد و برابری بین همگان در قصاص را تقریر نمود. ثانیاً القاب وارد شده در این آیه، واجد مفهوم مخالف نیستند یا [اگر هستند] به علت تعارض با منطوق صریح وارد در این سخن خدای متعال: « وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (مائده/۴۵) «و در آن (کتاب آسمانی، تورات نام) بر آنان مقرّر داشتیم که انسان در برابر انسان (کشته میشود)»به این مفهوم مخالف عمل نمیشود. هرگاه «منطوق» صریح با «مفهوم مخالف» تعارض داشته باشد، منطوق بر مفهوم مخالف، مقدم میشود چرا که [دلالتش] از آن قویتر است و ایضاً نمیتوان استدلال کرد که این منطوق صریح در تورات آمده است و «شرعُ من قبلنا» [=شریعتهای پیشین] جزء شرع ما نیست زیرا بر این اساس به این آیه عمل میشود که جزیی از قرآن و شریعت ما مسلمانان است. ۲ـ پیامبر خدا (ص) به آزادی هر بردهی غیر مسلمانی که از مشرکین جدا شده و به مسلمانان پیوسته باشد حکم داد. از ابن عباس نقل شده که گفت: «پیامبر خدا (ص) در روز طائف، هر غلامی از مشرکین که به سوی او هجرت کرده بودند را آزاد کرد.» ۳ـ پیامبر یکی از بزرگان اصحابش ـ ابوذر غفاری ـ را شدیداً سرزنش کرد چرا که مادر بردهی خویش را أعجمی خوانده بود: « ای ابوذر! تو کسی هستی که خویی از جاهلیت در توست. آنان برادران تو هستند پس هر کس که برادرش، زیردست وی باشد باید از آن چه خود میخورد به او غذا دهد و از آن چه خود میپوشد بر تن وی کند و بردگان خود را مجبور به اموری که فراتر از توانشان است نکنید و اگر چنین کردید یاریشان نمایید.» ابوذر غفاری از این سرزنش نبی متأثر شد به طوری که اگر جامهای بر تن میکرد نظیر همان را بر تن غلامش نیز مینمود. ۴ـ پیامبر (ص) از اینکه ارباب برده بگوید: این غلام من است! و این کنیز من است! نهی نمود بلکه بر ارباب واجب است بگوید: این پسر جوان من است! و این دختر جوان من است! و نامگذاری بردگان به همین نام در قرآن کریم آمده است. از جمله: « وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ» (نساء/۲۵) «و اگر کسی از شما نتوانست با زنان آزادهی مؤمن ازدواج کند ، میتواند با کنیزان دخترمؤمن خودتان ازدواج نماید» و سخن خدای متعال: « وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ» (کهف/۶۰) و مسلم از طریق علاء بن عبدالرحمن از پدرش از ابوهریره [و او هم از پیامبر] روایت کرده است: «همهی شما بندگان خدا هستید و همهی زنانتان نیز کنیزان خدایند.» ۵ـ پیامبر (ص) برده را در جایگاه مسئولان مصالح والا قرار داد و آنان را حافظان مسئولیت حمایت از حقوق دیگران برشمرد. از ابن عمر روایت شده است که او از پیامبر (ص) شنید که میگوید: «همهی شما در قبال زیردستان خود مراقب و مسئول هستید. و پیشوا در قبال زیردستان خود مراقب و مسئول است. و مرد در قبال خانواده و زیردستانش مراقب و مسئول است و زن در خانهی شوهر در قبال زیردستانش مراقب و مسئول است. و خدمتکار (برده) مراقب دارایی اربابش و مسئول زیردستان وی است.» و از نمونه حقوق افراد آزاد که برده نیز در دوران پیامبر و صحابهی ایشان، از همان حقوق برخوردار بود موارد ذیل است: ۱ـ حسن تعامل در زندگی اجتماعی و حمایت از برده در مقابل درازدستی علیه وی ـ خواه شخص متعرض، اربابش یا بردهی ارباب باشد ـ تا درجهای که در مبحث مجازات و قصاص در تعرضات جنایی، تفاوتی میان آزاد و برده وجود نداشت: « وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (مائده/۴۵) «و در آن (کتاب آسمانی، تورات نام) بر آنان مقرّر داشتیم که انسان در برابر انسان (کشته میشود)» واژهی نفس از صیغههای عام است چرا که با لفظ استغراق آمده است و بنابراین هیچ تفاوتی مابین مرد و زن، آزاد و برده، خردسال و کهنسال وجود ندارد. ۲ـ مباح بودن ازدواج برده با زن آزاد به مانند مباح بودن ازدواج مرد آزاد با زن آزاد و کنیز، مستند به این سخن خدای متعال: « وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نور/۳۲) «مردان و زنان مجرّد خود را و غلامان و کنیزان شایستهی ( ازدواج ) خویش را (با تهیّهی نفقه و پرداخت مهریّه) به ازدواج یکدیگر درآورید (و به فقر و تنگدستی ایشان ننگرید و نگران آیندهی آنان نباشید. چرا که) اگر فقیر و تنگدست باشند (و ازدواجشان برای حفظ عفّت و دوری از گناه انجام گیرد) خداوند آنان را در پرتو فضل خود دارا و بینیاز میگرداند.» ۳ـ فرایند ازدواج و طلاق بردگان در دورهی انتقالی، بر عهدهی خود زوج گذاشته شد زیرا ابن ماجه در سنن خود از ابن عباس نقل میکند: «مردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! اربابم مرا به عقد کنیزش درآورده است ولی اکنون قصد دارد که ما را از هم جدا کند. پس پیامبر خدا به منبر رفت و گفت: ای مردم! چگونه است که یکی از شما کنیزش را به عقد غلامش درمیآورد و سپس میخواهد آن دو را از هم جدا کند. همانا طلاق از آن کسی است که صاحب ساق است.» یعنی طلاق در این حالت، از آن شوهر ـ و نه ارباب وی ـ است. و اینکه ازدواج و طلاق بردگان، تابع قدرت ارباب باشد مطابق با عادات و قوانین پیش از اسلام بود. ۴ـ اسلام برای ارباب، مباح کرده است که اجازهی پرداختن به کارهای تجاری را به بردهاش دهد چنان که همین صلاحیت را به ولی یا دادگاه داده است تا [در پارهای موارد] اهلیت [تجارت] را از افراد آزاد سلب کنند. ۵ـ اسلام این حق را به برده داده است تا در صورت آزار و اذیت شدن یا مورد تعرض قرار گرفتن از سوی اربابش یا هر شخص دیگری ـ اعم از برده یا آزاد ـ نزد قاضی شکایت کند. ۶ـ سنت نبوی، برابری مابین برده و سایر افراد خانوادهی ارباب را در مسکن و خوراک و لباس و احترام متقابل و مسئولیت، تقریر کرده است که این تساوی، در چهارچوب وسع و توانایی و… سایر مستلزمات دینی و دنیایی است چرا که خدای متعال میفرماید: « وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا» (نساء/۳۶) « ( تنها ) خدا را عبادت کنید و ( بس . و هیچ کس و ) هیچ چیزی را شریک او مکنید. و نیکی کنید به پدر و مادر، خویشان، یتیمان، درماندگان و بیچارگان، همسایگانِ خویشاوند، همسایگانِ بیگانه، همدمان ( در سفر و در حضر ، و همراهان و همکاران)، مسافران ( نیازمندی که در شهر و مکان معیّنی اقامت ندارند )، و بندگان و کنیزان. بیگمان خداوند کسی را دوست نمیدارد که خودخواه و خودستا باشد.» و پیامبر (ص) نیز در سخنان خود بر این موضوع تأکید کردهاند از جمله: «بردگان شما، برادران شمایند، خداوند آنان را زیردست شما قرار داده است و اگر میخواست شما را زیردست آن ها قرار میداد. پس هر کس که برادرش، زیردست وی باشد باید از آن چه خود میخورد به او غذا دهد و از آن چه خود میپوشد بر تن وی کند و بردگان خود را مجبور به اموری که فراتر از توانشان است نکنید و اگر چنین کردید یاریشان نمایید.» منبع: خشکاندن باتلاق بردگان و کنیزان در قرآن کریم/ مؤلف: مصطفی ابراهیم الزلمی/ تحقیق و ترجمه: سید عدنان فلاحی/ نشر احسان۱۳۹۶

نظرات