معرفی فلسطین
سرزمین فلسطین یکی از بخشهای کنعان قدیم است و شامل شهرهای بزرگی همچون بیت المقدس است که مسجد الاقصی و قبة الصخره را در خود جای داده است. فلسطین سرزمینی عربی و اسلامی است، كه در قدیم كنعان نام داشت، حدود 27024 كیلومتر مربع مساحت دارد كه دریای مدیترانه در غرب، لبنان در شمال، سوریه و رود اردن در شرق و دریای سرخ و شبه جزیره سینا در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارد. فلسطین سرزمینی حاصلخیز و دارای آب و هوای معتدل است. این سرزمین از نظر موقعیت سوق الجیشی بسیار حساس و پراهمیت است و به مثابه پلی است كه كشورهای عربی- اسلامی آسیا را به آفریقا متصل میكند. این موقعیت ویژه جغرافیایی فلسطین را در طول تاریخ گذرگاه و نقطه تمركز بسیاری از كشورها و تمدنهای پیاپی تبدیل كرده بود تا اینكه همراه با سایر سرزمینهای عربی، به كشوری با هویتی اسلامی و عربی تبدیل شد. شهر بیت المقدس قدیم بر فراز یك تپه بنا گردیده و از مكانهای مهم فلسطین است. كوه صهیون و كوه زیتون از شرق و غرب آن را احاطه كردهاند. كنعانیان نخستین اقوامی بودند كه از شبه جزیره عربستان به فلسطین آمدند و در این سرزمین سكونت گزیدند و از سال 2500 ق. م فرمانروایی ایجاد كردند كه 15 قرن ادامه داشت.
کنعان منطقهای باستانی و عبریزبان بوده است که امروزه هر یک از کشورهای اسرائیل، لبنان، اردن، سوریه و مناطق فلسطینینشین بخشی از آن را در خاک خود دارند. این منطقه در دوره عمارنه در پایان عصر برنز اهمیت ویژهای داشته چرا که محل پیوند روابط امپراتوریهای باستانی مصر، هیتی، و آشور بوده است. نام این منطقه در نوشتههای مربوط به 4000 سال پیش از میلاد آمده است. در متنهای مصری نام کنعان اغلب به همراه واژگانی با بار منفی همچون "دزد" و "کنعانیان" میآمده که اشاره به ساکنان آشوبگر منطقه داشته است. این نام از واژه عبری کنن به معنای "سرزمینهای پایین" از واژه سامی کن به معنای "پایین بودن، متواضع، سرکوب شده" میباشد. پیش از مهاجرت اسرائیلیان (بنیاسرائیل) و درآمیختن آنها با ساکنان بومی، کنعان سکونتگاه اموریها، عبریان و قبیلههای آرامی، هوریها، کنعانیان، و قبیلههای صحرانشین سامینژاد بود. زبان کنعانی زیرشاخهای از زبانهای شمال غربی سامی است.
شهرها و مناطق بزرگ فلسطین عبارتند از اورشلیم، نوار غزه، کرانه باختری رود اردن، بلندیهای جولان، تلآویو، حیفا، ریشون لتسیون، اشدود، بئرشبع، پتخ تیکوا، ناتانیا، خولون، بنی برق.
شهر بیت المقدس
بَیْتالمَقدِس (یا اورشَلیم یا قُدس)، شهری در فلسطین و یکی از قدیمیترین شهرهای جهان است. این شهر باستانی محل قرارگیری بسیاری از بناهای مهم مذهبی از جمله کوه معبد شامل دیوار ندبه، قبةالصخره و مسجدالاقصی و همچنین کلیسای مقبره مقدس است. در طول تاریخ، اورشلیم دست کم 2 بار تخریب، ۲۳ بار محاصره، ۴۴ بار مورد تصرف و بازپسگیری و ۵۲ بار مورد هجوم قرار گرفته است.
نام بیت المقدس
نام این شهر در زبان عبری یروشلاییم و در زبان عربی قدس است. از دیگر نامهای این شهر میتوان به جروسلم، اورشلیم یا بیتالمقدس اشاره کرد. نام اورشلیم اصلی اوگاریتی (یک زبان عبری - سامی) است. نام اصلی شهر قبل از ورود عبرانیان اوراشالیموم یا اوراشالیمو به معنای بنیاد شلیم بود. شلیم یکی از خدایان اوگاریتی است. بعدها عبرانیان این نام را تغییر ندادند زیرا اورشلیم در زبان عبری به معنای «شهر صلح» میشد. از نگاه دستور زبان عبری، این کلمه از دو بخش «اور» به معنی شهر و «شلیم» به معنی صلح و دوستی است. در متنهای پهلوی از این شهر با نام اورشلیم یاد شده است. پس از اسلام در منابع فارسی از این شهر بهطور عمده با سه نام ایلیا، اورشلیم یا بیتالمقدس یاد شده است. در برخی از منابع فارسی این ایلیاست که نام عبری شهر دانسته شده است و نیز گفته شده است که اورشلیم نامی است که برخی ایرانیان شهر را به آن بازخوانند. در برخی منابع ایلیا یکی از سه شهرستان زمین بیتالمقدس دانسته شده است. دو شهرستان دیگر را نام بلقا و اریحاست. هر دو صورت بیتالمُقَدَّس و بیتالمَقْدِس در زبان فارسی به کار رفته است. بیتالمقدس اولین بار در قرن نهم میلادی در منابع اسلامی به کار رفته است. گرچه صورت بیتالمَقْدَس اصیلتر است. بیتالمقدس بنا به گفته فردوسی در زبان پهلوی، گَنگْ دِژ هوخْت بوده و در تازی کنون «خانه پاک» میخوانند.
تاریخچه
دوره برنز
ساکنان اورشلیم در حدود ۲۸۰۰–۳۰۰۰ سال پیش از میلاد در عصر برنز، کنعانیان بودهاند.
دوره انبیای کهن
تاریخ فلسطین با نام انبیا آغاز میشود. این شهر از نظر ادیان ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام مقدس است. این منطقه محل ظهور پیامبران بزرگی چون عیسی(ع)، موسی (ع) و محل عبور و زندگانی حضرت ابراهیم (ع) بوده است.
حضرت یعقوب پسر اسحاق، نوه ابراهیم و ملقب به اسرائیل با دوازده فرزندش (بنی اسرائیل) از جمله حضرت یوسف در کنعان زندگی میکرد.
حضرت موسی (وفات 1271 ق. م) از نوادگان لاوی پسر یعقوب میباشد. وی 40 سال در صحرای تیه بود و نتوانست وارد بیت المقدس شود. چون قوم ظالم عمالقه از نیاکان کنعانی ساکن آن بودند. در تورات، خداوند وعده نیل تا فرات (اسرائیل بزرگ ) را به فرزندان ابراهیم، یعنی اسماعیلیان و بنی اسرائیل داده است.
یوشع بن نون (1405 ق. م) شاگرد حضرت موسی این شهر را فتح شد. این سرزمین قبلاً متعلق به قبیله بنیامین فرزند یوسف نبی بود. ابتدا توسط مردمان یبوسی تصرف شد.
حضرت داود (وفات 1040 ق. م) از فرزندان یهودا پسر یعقوب بود . لشکر داوود نبی بیت المقدس را به تصرف درآورد و پایتخت خود را از حبرون به آنجا منتقل کرد. تپه واقع شده در جنوب شرق شهر، موسوم به شهر داوود، هسته نخستین اورشلیم باستان را در برمیگیرد. داوود ۴۰ سال بر اورشلیم حکومت کرد. کوه صهیون در کتب دینی، زادگاه و آرامگاه داود بوده است.
حضرت سلیمان (وفات 970 ق. م) پسر داود است. او نخستین پرستشگاه اورشلیم (هیکل یا معبد سلیمان) را 10 قرن قبل از میلاد بر فراز کوه موریا ساخت که به عنوان مکان نگهداری تابوت عهد نقش اساسی در یهودیت داشته است.
دوره بابل
در حدود سال ۵۸۶ پیش از میلاد، پس از هجوم پادشاهی بابل به یهودیان، معبد اول اورشلیم توسط بخت نصر تخریب شد.
دوره پارس
در سال ۵۳۸ پیش از میلاد کوروش بزرگ هخامنشی، با دور زدن سرزمین پادشاهی بابل، از شمال به این پادشاهی هجوم برد و شهر بدون جنگ تسلیم شد. یهودیان به اورشلیم بازگشتند و به دستور کورورش (۵۳۸ ق. م) معبد دوم اورشلیم در محل معبد سلیمان ساخته شد و در زمان داریوش اول (۵۱۶ ق. م) تکمیل شد. لقب شهر مقدس احتمالاً پس از ساخت این معبد مطرح شده است.
در حدود سال ۴۸۵ پیش از میلاد، اورشلیم توسط اتحادی از حکومتهای همسایه محاصره، اشغال و تا حد زیادی تخریب شد. در حدود سال ۴۴۵ پیش از میلاد، اردشیر یکم، فرمان بازسازی شهر را صادر کرد.
در سال ۱۵۳۸ میلادی، دیوارهای شهر برای واپسین بار توسط سلیمان یکم عثمانی بازسازی شد.
در سال ۱۹۸۱ شهر باستانی بهعنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده و امروزه در فهرست میراث جهانی در معرض خطر قرار دارد.
دوره هلنیستی
وقتی اسکندر مقدونی (334 ق. م) بر شاهنشاهی هخامنشی غلبه کرد، اورشلیم و یهودا تحت کنترل مقدونیه و دودمان بطلمیوسی قرار گرفت. در سال ۱۹۸ پیش از میلاد، آنتیوخوس سوم از سلوکیان با شکست بطلمیوس پنجم اورشلیم و یهودا را تحت زمامداری خود درآورد. بعد از شورش مکابیان، در سال ۱۵۲ پیش از میلاد، پادشاهی حشمونیان به پایتختی اورشلیم تشکیل شد.
در سال ۶۳ پیش از میلاد، پومپه کبیر در تلاش برای بهدست آوردن تاج و تخت حشمونیان، اورشلیم را تصرف کرده و یهودا را جزو قلمرو جمهوری روم درآورد. به دنبال تاخت و تاز اشکانیان، هرود بزرگ روم در سال 20 ق. م آن را تصخیر و به توسعه و زیباسازی شهر پرداخت. و مساحت محوطه کوه معبد دو برابر شد. در سال ۶ میلادی، یهودا تحت کنترل مستقیم امپراتوری روم درآمد.
دوره حضرت عیسی
حضرت یحیی از نوادگان حضرت سلیمان بود در شهر اورشلیم متولد شد.
حضرت عیسی در بیت اللحم به دنیا آمد. محل زندگی عیسی از مصلوب شدن تا مرگ و رستاخیز همینجا در کلیسای مقبره مقدس رخ داده است. عیسی را در جلجتا یا تپه کالوری، به صلیب کشیدند. قبر او داخل آرامگاه است و رستاخیزش هم همانجا میباشد.
دوره رومی
سال 66 م در طی نخستین جنگ یهود-روم با غلبه رومیان در زمان تیتوس بر یهودیان اورشلیم کاملا با خاک یکسان شد و فقط دیوار ندبه باقی ماند. سال 137م امپراتورهادریانوس شورش یهودیان را سرکوب کرده و استان یهودا را با استانهای مجاور تجمیع کرده و نام سوریه فلسطین را بر آن نهاد که با گذشت زمان تنها نام فلسطین باقی ماند. او نام اورشلیم را نیز به آلیا کاپیتولینا تغییر داد که این نام جدید دوام نیافت.
دوره روم شرقی (بیزانس)
در سال 313م، امپراتور روم کنستانتین بزرگ مسیحیت را مذهب رسمی روم نمود و دستور ساخت مکانهای مقدس مسیحی، شامل کلیسای مقبره مقدس را صادر کرد.
در حدود سال ۳۹۰ فلسطین به سه ناحیه تقسیم شد: پلستینا پریما، سکوندا و تریتا (فلسطین اول، دوم و سوم). فلسطین اول شامل یهود، سامره، ساحل و پری بود که حاکم آن در کاساری زندگی میکرد. فلسطین دوم شامل ایالت جلیل، در جزریل پایینی، نواحی شرق ایالت جلیل و بخش غربی دکاپلیس سابق بود و حکومت آن در سایتوپلیس قرار داشت. فلسطین سوم شامل نگو، اردن جنوبی که زمانی بخشی از ناحیه عرب بود و پیشتر ناحیه سینا بود و پترا مقر حکومت آن بود. نام دیگر فلسطین سوم پلستینا سالوتاریس بود. این تقسیمبندی ناحیه عرب را بخشی از اردن شمالی در شرق پری قرار داد. حکومت بیزانس بر فلسطین در زمان تصرف پارسها در سال ۶۱۴ موقتاً خاتمه یافت و سپس بعد از ظهور اسلام در شبه جزیره عرب و فتح منطقه توسط نیروهای اسلام که در سال ۶۳۵ آغاز شد، حکومت آنها بر این منطقه برای همیشه به پایان رسید.
در سال ۶۱۴ در جریان محاصره اورشلیم توسط ارتش شاهنشاهی ساسانی، شهر پس از ۲۱ روز تصرف شد. بر اساس روایات بیزانسیان، دهها هزار مسیحی به دست ارتش ساسانی و یهودیان کشته شده و بناهای مقدس آنها از جمله کلیسای مقبره مقدس تخریب شدند. شهر فتح شده به مدت 15 سال جزو قلمرو ساسانیان باقی ماند. در سال ۶۲۹ امپراتور بیزانس هراکلیوس کنترل شهر را در دست گرفت.
دوره اسلامی – حضرت محمد (ص) و خلفا
حضرت محمد (تولد 571 م) سال دهم بعثت در شب اسراء و معراج، از مکه به بیت المقدس سفر کرده و با روح همه پیامبران پیش از خود دیدار کرد. در این شب از مسجدالاقصی به آسمانها رفت و نماز واجب گردید. سپس تا دو سال در مدینه رو به بیت المقدس نماز میخواند. مسجد الاقصی نخستین قبله مسلمانان بود. اورشلیم پس از مکه و مدینه سومین شهر مقدس شمرده میشود.
اورشلیم در سال ۶۳۸ میلادی (15ق. ) توسط سپاهیان عمر بن خطاب فتح شد. مسلمانان صدر اسلام، کوه معبد را شهر بیتالمقدس و باقی شهر را ایلیا مینامیدند. آنها به یهودیان و مسیحیان اجازه دادند در این مکانها عبادت کنند. بعدها مسجد عمر روبروی ورودی کلیسا ساخته شد. سپاهیان اسلام مسجدالاقصی را که بهصورت خرابهای درآمده بود، یافته و به کمک یهودیان آن را پاکسازی کردند.
حدود 700 م (80ق)، خلیفه اموی عبد الملک بن مروان دستور ساخت قبةالصخره بر روی کوه معبد را صادر کرد. قبةالصخره در واقع گنبدی زرد است که بر سنگی ساخته شده است که در حیاط مسجدالاقصی، پیامبر اسلام از روی آن به معراج رفته است. این شهر حدود 400 سال تحت سلطه اعراب بود.
جنگهای صلیبی
از سال 1095م، با تهاجم اروپائیان علیه مسلمانان جنگهای صلیبی آغاز شد كه حدود دو قرن ادامه یافت. اگر چه این جنگ علتهای گوناگونی داشت اما مورخان یكی از علل آنرا، مساله فلسطین و شهر بیت المقدس و خراجگزار بودن مسیحیان این شهر به مسلمانان ذكر میكنند.
جنگ صلیبی اول (۱۰۹۵ تا ۱۰۹۹ م)
شوالیههای فرانسوی و نورمن بدستور آلکسیوس یکم امپراتور روم، اورشلیم را در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ م. تصرف کردند. در دفاع از اورشلیم، یهودیان و مسلمانان با هم در برابر فرانکهای مهاجم جنگیدند ولی صلیبیون، یهودیان و مسلمانان شهر را قتلعام، مساجد شهر را ویران و اموال شهر را غارت میکردند.
جنگ صلیبی دوم (۱۱۴۷ تا ۱۱۴۹ م)
این جنگ بهوسیله دو فرمانروای بزرگ اروپا رهبری میشد. لشکریان فرانسوی و آلمانیان جنوب به رهبری لوئی هفتم، پادشاه فرانسه و کنراد سوم، امپراتور آلمان در سال ۱۱۴۷ م. به اورشلیم تاختند اما نتوانستند پیروزی مهمی کسب کنند. آنها نتوانستند دمشق را تسخیر کنند چون این شهر توسط نورالدین زنگی، دشمن اصلی صلیبیان٬ تصرف شده بود.
جنگ صلیبی سوم (۱۱۸۷ تا ۱۱۹۲ م)
در سال ۱۱۸۷م. مسلمانان به فرماندهی صلاحالدین ایوبی صلیبیون را در نبرد حطین تار و مار كرد و پس از آن بهسادگی با شکست دادن لشکریان متفرق صلیبی تمام شهرها از جمله بیتالمقدس را بازپس گرفتند و آنها را از سوریه و مصر و سایر مناطق بیرون راندند. بیش از ۶۰۰۰۰ نفر از فرانکها تسلیم و آزاد شده و جمعیت مسیحیان شرقی ساکن در شهر نیز در آن باقی ماندند. در جنگی به سال ۱۱۹۱ م. شاه انگلستان ریچارد شیردل قبرس را از بیزانسیها گرفت و عکا را از مسلمانان گرفت و تمامی مسلمانان را از دم تیغ گذراند. در نبرد آرسوف شهر بندری یافا را گرفتند و مُشرف به بیتالمقدس شدند. ریچارد به این نتیجه رسید که در صورت تصرف بیتالمقدس قادر به دفاع از آن نخواهد بود؛ بنابراین او برای فتح شهر اقدام نکرد و در سال بعد معاهده صلحی با صلاحالدین امضاء کرد. بنابراین بیتالمقدس تحت کنترل مسلمانان باقی ماند؛ اما زائران غیرمسلح مسیحی اجازه یافتند تا شهر را زیارت کنند.
جنگ صلیبی ششم (۱۲۲۸ تا ۱۲۲۹ م)
در ۱۲۲۹م امپراتور مقدس روم فردریک دوم از بندر بریندیسی حرکت کرد و به عکا رسید. اگرچه جنگی رخ نداد اما او با الکامل محمد بن عادلعهدنامه صلحی امضاء کرد که به موجب آن مسیحیان بر اکثر اورشلیم و نواری از منطقه بین اورشلیم و عکا حکومت میکردند و مسلمانان فقط قبةالصخره و مسجدالاقصی را در اختیار داشتند؛ بنابراین او موفقیت غیرمنتظرهای را بهدستآورد.
جنگ صلیبی هفتم (۱۲۴۴ تا ۱۲۵۴ م)
صلیبیون در سال ۱۲۴۴ م. در غزه با قوای خوارزمشاهیان به رهبری ظاهر بیبرس روبهرو شدند و طی ۴۸ ساعت کاملاً منهدم شدند. مسیحیان شهر قلع و قمع و یهودیان از آنجا رانده شدند و مسلمانان دوباره حکومت اورشلیم را در دست گرفتند.
دوره مملوک
از سال ۱۲۶۰ تا ۱۵۱۷، اورشلیم تحت حاکمیت مملوکها بود. پس از هفتمین جنگ صلیبی و مرگ آخرین پادشاه سلسله ایوبی، ممالیك حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بیت المقدس را نیز در اختیار داشتند و با سپاه مغول جنگیدند و آنها را شكست دادند و بازماندگان صلیبیها را در عكا نابود ساختند.
دوره عثمانی (سده ۱۶ تا ۱۹ میلادی)
از سوی دیگر سلسله عثمانی از 1299 تا 1922 با جنگهای طولانی و فتوحات عثمانیان غازی در نبرد با مغولان و یونانیان، پایه گذاری شد. در زمان سلطان محمد فاتح در سال 1453م. شهر قسطنطنیه كه مهمترین مركز اقتدار صلیبیون و پایتخت روم شرقی بود فتح شد و به مدت 500 سال به پایتخت امپراطوری عثمانی تبدیل گردید. اورشلیم تا سال ۱۹۱۷ در کنترل آنها باقی ماند. در زمان حکومت سلیمان یکم، اورشلیم شاهد دوران صلح و شکوفایی بوده و بسیاری از بناها از جمله بقایای دیوار شهر باستانی مورد بازسازی قرار گرفت. در سال ۱۷۴۴ به رغم از دست دادن شکوه باستانی خود، اورشلیم همچنان پایتخت فلسطین باقی ماند. عثمانیها سیستمهای پستی و حمل و نقل با کالسکه و دلیجان را به این شهر آوردند. در میانه قرن نوزدهم، نخستین جاده روسازی شده از یافا به اورشلیم احداث شده و تا سال ۱۸۹۲ خط راهآهن به شهر رسید. با الحاق اورشلیم به ولایت مصر توسط محمدعلی پاشا در ۱۸۳۱، کنسولگریهای خارجی نیز در شهر فعال شدند. در ۱۸۳۶، ابراهیم محمد علی پاشا به ساکنان یهودی اورشلیم اجازه داد تا چهار کنیسای اصلی شهر، از جمله کنیسای خوربا را بازگشایی کنند. در سال ۱۸۴۰ حاکمیت شهر مجدداً به عثمانیها واگذار شد، با این وجود بسیاری از مسلمانان مصری در آن باقی مانده و یهودیانی از الجزیره و شمال آفریقا نیز در شهر ساکن شدند. در دهههای ۱۸۴۰ و ۱۸۵۰، قدرتهای بینالمللی رقابتی را برای پشتیبانی از اقلیتهای مذهبی شهر آغاز کردند. بنا به روایتی از کنسول پروس، در سال ۱۸۴۶ جمعیت شهر برابر با ۱۶۴۱۰ نفر شامل ۷۱۲۰ یهودی، ۵۰۰۰ مسلمان، ۳۳۹۰ مسیحی، ۸۰۰ سرباز ترک و ۱۰۰ نفر اروپایی بوده است. در زمان حاکمیت عثمانیها تعداد زائران مسیحی افزایش یافت، بهطوری که در زمان عید پاک جمعیت شهر دو برابر میشد.
در دهه ۱۸۶۰، محلههای جدیدی در بیرون دیوارهای شهر باستانی، برای اسکان زائران، کاهش تراکم جمعیت و بهبود وضعیت بهداشتی مرکز شهر احداث شد. بنا به گزارش یک خیریه آمریکایی جمعیت تقریبی شهر در سال ۱۸۶۷ برابر با ۱۵۰۰۰ نفر، شامل ۴ تا ۵ هزار یهودی و ۶ هزار مسلمان بوده است. هر ساله حدود ۵ تا ۶ هزار زائر مسیحی روس نیز از شهر دیدن میکردند. در سال ۱۸۷۲، اورشلیم مرکز یک ناحیه اجرایی مستقل از ولایت سوریه و تحت حاکمیت مستقیم استانبول، موسوم به متصرفه اورشلیم شد. در طول جنگ جهانی اول (1914-1918) امپراتوری عثمانی سقوط کرد. در طول قرن نوزدهم، «دولت عثمانی در مکاتبات رسمی خود، از عبارت ارض فلسطین (سرزمین فلسطین) برای اشاره به ناحیه واقع در غرب رود اردن که در سال ۱۹۲۲ تحت فرمانروایی انگلستان فلسطین نامیده شد استفاده میکرد». عربهای تحصیلکرده، از عبارت فلسطین، برای اشاره به کل فلسطین یا بیتالمقدس سنجاق یا تنها برای اشاره به منطقه اطراف رمله (شهر) استفاده میکردند.
شکل گیری تل آویو
در اواخر امپراتوری عثمانی در سال ۱۸۸۲ شمار چشمگیری از یهودیان شروع به هجرت به سرزمین مقدس کردند و مزارع جمعی (کیبوتس) ایجاد کرده و سرانجام حومه تل آویو ( تل ابیب یا تل الربيع :تپه بهار) را در سال ۱۹۰۹ به وجود آوردند، که بعدها در سال ۱۹۲۱ تبدیل به یک شهر شد. یهودیان مهاجری که به فلسطین مهاجرت کرده بودند، زمینهای تلآویو را از اعراب خریدند. در آن زمان تلآویو ساخته شد تا کارگرانی که در شهر یافا کار میکردند، بتوانند شبها محلی برای خواب و استراحت داشته باشند، اما اختلافات بین یهودیان و اعراب یافا در سال ۱۹۲۱، یهودیان را به فکر تأسیس یک مرکز تجاری عمده در تلآویو انداخت و به این ترتیب، شهری که بنا بود خوابگاه کارگران شاغل در یافا تبدیل شود، به تدریج به مهمترین مرکز تجاری نخستین کشور یهودی در طول تاریخ مبدل شد. نام «تلآویو» به معنای «بهارتپه» از ابداعات ناحوم سوکولوف بود. او برای ابداع نام «تلآویو» از کتابی نوشته تئودور هرتسل به نام سرزمین کهن جدیدالهام گرفت.
معاهده سایکس-پیکو
در سال ۱۹۱۶ بر اساس موافقتنامه سایکس-پیکو میان روسیه، فرانسه و انگلیس به امضا رسید تا به موجب آن سرزمینهای تجزیه شده از عثمانی را میان خویش تقسیم كنند. اما انگلیس كه چندی بعد آن پیمان را مغایر با سلطه خود بر كانال سوئز دید در سال 1917 با استفاده از ضعف روسیه و انقلابی كه در آن كشور به وقوع پیوست، از پیمان سرباز زد و فلسطین را تحت قیمومیت خویش درآورد.
شکل گیری تفکر صهیونیسم
اواخر قرن نوزدهم عده ای از یهودیان، اندیشه ملت واحد یهود را مطرح كردند و برای تشكیل كشوری مستقل دست به اقداماتی زدند كه كار آنها مورد تشویق و حمایت دولت انگلیس قرار گرفت. این عده با گرفتن كمكهای مالی از یهودیان ثروتمند، برای پیشبرد مقاصد خود حزبی تشكیل دادند و نام صهیون را بر خود نهادند. صهیون در زبان عبری، به معنای پر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی اورشلیم است. انگلستان در این زمان برای تداوم سلطه خود به پایگاهی در این منطقه نیاز داشت. در جریان جنگ جهانی اول صهیونیستها از انگلیس و امریكا خواستند در صورتی كه دولت عثمانی متحد آلمان، شكست بخورد، پس از خاتمه جنگ فلسطین تبدیل به مملكت یهود گردد. كوشش صهیونیستها نتیجه بخشید و توانستند نظر « لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس را جلب كنند.
بیانیه بالفور
آرتور بالفور وزیر امور خارجه انگلیس با صدور بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷، سرانجام طرح تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را مطرح کرد. نیروی اعزامی مصر به رهبری انگلیس در تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۱۷ بیتالمقدس را تصرف کرده و به دنبال شکست نیروهای ترکیه در فلسطین در نبرد مگیدو در سپتامبر ۱۹۱۸ تمامی مشرق را اشغال کرد.
قیمومیت بریتانیا (۱۹۱۷–۱۹۴۸)
در سال ۱۹۱۷ پس از نبرد اورشلیم، ارتش بریتانیا، به فرماندهی ژنرال ادموند آلنبی، شهر را تصرف کرد. در آوریل 1920 متفقین و جامعه ملل، قیمومیت فلسطین را رسماً به دولت انگلستان واگذار كردند و آن را موظف كردند، با تاسیس كانون ملی یهود، برای اجرای اعلامیه بالفور كمك كند. از سال 1920 تا ۱۹۴۸ جمعیت شهر از ۵۲۰۰۰ نفر به ۱۶۵۰۰۰ نفر افزایش یافته، که دو سوم آن یهودیان و یک سوم اعراب (مسلمان و مسیحی) بودند. با بدتر شدن رابطه بین اعراب مسیحی و مسلمانان و جمعیت رو به افزایش یهودیان، اورشلیم شاهد ناآرامیهای متعددی شد که شاخصترین آنها قیام ۱۹۲۰ جشنواره حضرت موسی بود. در دوره قیمومیت بریتانیا، باغهای متعددی در حومه غربی و شمالی شهر احداث شده و دانشگاههایی از جمله دانشگاه عبری تأسیس شدند.
هربرت ساموئل خواستار گسترش حیطه اختیار دولت فلسطین تا اردن شد، اما در دیدار وینستون چرچیل و امیر عبدالله از اردن که در مارس ۱۹۲۱ در قاهره و بیتالمقدس انجام شد قرار بر این شد که امیر عبدالله (در آغاز تنها برای شش ماه) از سوی دولت فلسطین اداره این منطقه را بر عهده بگیرد. در تابستان ۱۹۲۱ اردن به سرزمینهای تحت قیمومت ملحق شد، اما از شرط سرزمین ملی یهودیان مستثنی شد.
استفاده رسمی از واژه انگلیسی فلسطین با اعطای حکم قیمومت فلسطین به انگلیس بار دیگر رایج شد. در آغاز این دوره، نام ارتز ییسریل (سرزمین اسرائیل) از طریق یک تمبر پستی در سال ۱۹۲۰، توسط هربرت ساموئل نخستین نماینده انگلیس در فلسطین که بین سالهای ۱۹۲۵–۱۹۲۰ این سمت را در اختیار داشت رایج شد. مقامات وزارت امور خارجه انگلیس به این اقدام وی اعتراض کردند اما با انتقال مسئولیت فلسطین از وزارت امور خارجه به وزارت مستعمرات این اقدام وی به دست فراموشی سپرده شد.
بعدها در سال ۱۹۲۲، سازمان ملل در کنفرانس لوزان حاکمیت اجرایی فلسطین، اردن و عراق را به پادشاهی بریتانیا واگذار کرد. هزینه نگهداری ارتشی که بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر عضو داشت برای انگلیس که دچار مشکلات اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی بود دشوار بود، و یکی دیگر از دلایل درخواست افکار عمومی در انگلیس برای پایان سرپرستی این کشور بر فلسطین بود. سرانجام دولت انگلیس در سال ۱۹۴۷ اعلام کرد که خواستار پایان دادن به سرپرستی خود بر فلسطین است، و مسئولیت اداره فلسطین را به سازمان ملل متحد محول کرد. حق سرپرستی انگلیس بر فلسطین در تاریخ ۱۵ می۱۹۴۸ به پایان رسید در حالیکه یک روز پیش از آن تأسیس کشور اسرائیل اعلام شده بود.
قیام فلسطینیها
با واگذاری حكومت از سوی انگلیس به یك یهودی، مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین شروع شد. این امر موجب شورش و مخالفت اعراب گردید. در این هنگام سایر اعراب كه دچار تفرقه بودند جز در شعار كمك دیگری به فلسطینیها نمی كردند. اعراب فلسطینی و مسیحیان اختلافات خویش را كنار گذاشتند و در برابر یهودیان صهیونیست متحد شدند. در تابستان 1929 نخستین برخورد خونین میان فلسطینیها و صهیونیستهای مهاجر درگرفت. در این درگیری صهیونیستها و سربازان انگلیسی با آتش گشودن بر روی فلسطینیها حدود 351 تن را شهید و عده ای را مجروح و دستگیر كردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قیام مسلحانه شیخ عزالدین قسام به وقوع پیوست اما وی ویارانش به شهادت رسیدند. در سال 1937 عبدالقادر حسینی رهبری مبارزات را در دست گرفت اما او نیز پس از نبردهای زیادی علیه سلطه گران انگلیسی صهیونیستها همراه با یارانش به شهادت رسید. در سال 1944 حسن سلامه فرماندهی جنگ با نیروهای مشترك صهیونیستی، انگلیسی را برعهده گرفت ولی او نیز به شهادت رسید.
اعلام موجودیت اسرائیل
انگلیس در 14 مه 1948 به قیمومیت خود خاتمه داد و نیروهایش را از فلسطین خارج كرد. در همان روز شورای ملی یهود در تل آویو تشكیل شد و در ساعت چهار بعد از ظهر روز جمعه 14/5/1948 موجودیت دولت اسرائیل توسط دیوید بن گوریون با اجتماعی در موزه تل آویو اعلام گردید.
طرح سازمان ملل برای تقسیم فلسطین (۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ میلادی)
با به پایان رسیدن قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، طرح سازمان ملل برای تقسیم فلسطین در در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ پیشنهاد ایجاد یک رژیم بینالمللی ویژه در شهر اورشلیم را مطرح کرد (قطعنامه ۱۸۱ ) که بر اساس آن شهر به عنوان منطقهای مجزا زیر نظر سازمان ملل اداره میشد. این رژیم بینالمللی (که شهر بیتلحم را نیز در بر میگرفت) قرار بود به مدت ده سال برقرار باشد و سپس با برگزاری یک رفراندوم ساکنان شهر حکومت آینده آن را انتخاب کنند. با این وجود، این طرح با شروع جنگ ۱۹۴۸ و به دنبال آن با خروج بریتانیا و اعلام استقلال اسرائیل با شکست مواجه شد.
جنگ 1948
پس از اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس و توسط بن گوریون، اولین جنگی كه این رژیم علیه فلسطین و كشورهای عربی منطقه به راه انداخت به جنگ 1948 معروف است. اسرائیلیها این جنگ را «جنگ استقلال» یا «جنگ آزادسازی» مینامند و فلسطینیها آن را «نکبت» میخواندند. در طی این جنگ صهیونیستها 78 درصد كل خاك فلسطین را به اشغال خود در آوردند و جنایاتی مانند كشتار روستای « دیر یاسین» و « كفر قاسم» را به راه انداختند. در اثر این جنگ، نخستین مرحله آوارگی بزرگ مسلمانان فلسطین به وقوع پیوست. طی آن حدود یك میلیون فلسطینی از مجموع یك میلیون و نهصد هزار فلسطینی در آنزمان آواره شدند. حدود 000/200 تن از مسلمانان فلسطین به نوار غزه مهاجرت كردند و 000/496 تن به اردن و 000/100 تن به لبنان و 85000 تن به سوریه و 000/20 تن به مصر و عراق كوچ كردند. برخلاف طرح تقسیم، که بر اساس آن شهری جدا از کشورهای عربی و یهودی ترسیم شده بود، اسرائیل بخشی از شهر که بعدها اورشلیم غربی نامیده شد را به همراه بخش وسیعی از مناطق عربنشین که برای کشور آینده عربی در نظر گرفته شده بود، به اشغال خود درآورد. اردن نیز کنترل بخش شرقی اورشلیم را به همراه کرانه باختری رود اردن در دست گرفت. جنگ منجر به جابجایی جمعیت عرب و یهودی شهر شد. با اشغال محله یهودینشین توسط هنگ عربی در ۲۸ مه، ۱۵۰۰ نفر از ساکنان مجبور به ترک آن منطقه شده و چند صد نفر به اسارت گرفته شدند. ساکنان عرب محلههای قطمون، طالبیه و شهرک آلمانیها نیز از آن مناطق رانده شدند. پس از آتشبس، اسرائیل کنترل ۱۲ محله از ۱۵ محله عربنشین شهر را در دست گرفت.
جنگ ۱۹۴۸ شهر را به دو نیم تقسیم کرده و بخش باستانی بهطور کامل در سمت اردنی قرار گرفت. در نوامبر ۱۹۴۸، منطقهای حائل بین اورشلیم شرقی و غربی ایجاد شد: موشه دایان، فرمانده نیروهای اسرائیلی در اورشلیم، با همتای اردنی خود عبدالله التل قلمرو دو طرف را تعیین کردند. این تقسیمبندی تقریبی، پس از توافق صلح ۱۹۴۹ نهایی شده و بهواسطه آن شهر رسماً به دو نیم تبدیل شده و کوه اسکوپوس به عنوان منطقه درون بومِ اسرائیل در اورشلیم شرقی تعیین شد. دیوارههای بتنی و سیم خاردار در مرکز شهر، در نزدیکی دروازه یافا در غرب بخش باستانی، کشیده شده و گذرگاهی در دروازهی ماندلباوم در شمال بخش باستانی در نظر گرفته شد.
پس از تأسیس دولت اسرائیل، اورشلیم پایتخت آن شد. در سال ۱۹۵۰ اردن بهطور رسمی اورشلیم شرقی را ضمیمه خاک خود کرد، در سال ۱۹۵۳ آن را «پایتخت دوم» خود نامید.
پس از ۱۹۴۸، از آنجا که شهر باستانی بهطور کامل در سمت اردنی خط صلح قرار گرفت، تمامی مکانهای مقدس به کنترل اردن درآمد. در حالیکه مکانهای مقدس مسلمانان نگهداری و بازسازی شدند، به رغم مفاد پیمان صلح، از دسترسی یهودیان به مکانهای مقدسشان، که بسیاری از آنها تخریب یا هتک حرمت شده بودند، جلوگیری شد. اردن تنها دسترسی بسیار محدودی به برخی از مکانهای مقدس مسیحیان ایجاد کرده، و محدودیتهای دیگری بر روی جمعیت مسیحیان وضع کرد که در نتیجه آن بسیاری مجبور به ترک شهر شدند. در طی ۱۹ سال، از مجموع ۵۸ کنیسه شهر باستانی، نیمی از آنها، از جمله کنیسای خوربا و کنیسای تیفریت، تخریب یا به اصطبل و مرغدانی تبدیل شدند. گورستان یهودی ۳۰۰۰ ساله کوه زیتون حتک حرمت شده و از سنگ قبرها برای ساخت راه و استحکامات نظامی استفاده شد. ۳۸۰۰۰ قبر گورستان یهودی تخریب شده، و از به خاک سپاری یهودیان در آن جلوگیری به عمل آمد. دیوار ندبه به مکان مقدس انحصاری مسلمانان تبدیل شد. مقامات اسرائیلی نیز از محافظت از قبرهای گورستان مأمن الله مسلمانان در اورشلیم غربی، که مدفن بسیاری از چهرههای صدر اسلام بود، خودداری کرده، و ساخت پارکینگ و دستشویی عمومی در آن را تسهیل کردند. بسیاری از مکانهای تاریخی دیگر نیز در زمان حاکمیت اردن تخریب و با ساختمانهای مدرن جایگزین شدند. در این دوره، قبةالصخره و مسجدالاقصی مورد بازسازی کلی قرار گرفتند.
در مه 1949 اسرائیل به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. در پی تحكیم سلطه رژیم صهیونیستی بر فلسطین اشغالی به تدریج گروهها و سازمانهای مبارزه فلسطینی اعلام موجودیت كردند. در 28 مه 1964، كنگره فلسطین در شهر قدس تشكیل شد و تاسیس « سازمان آزادی بخش فلسطین» ]ساف[ را اعلام كرد. در پی آن نیز ارتش آزادی بخش فلسطین تشكیل شد و مبارزات فلسطینیان شكل جدیدی به خود گرفت.
جنگ 1967 (جنگ شش روزه)
جنگ 1967 در 15 ماه مه از سوی رژیم صهیونیستی در حالی شروع شد كه كشورهای عربی، خود را از قبل برای نبردی بزرگ با دشمن آماده كرده بودند. اما در 5 ژوئن قبل از اینكه اعراب هرگونه اقدامی انجام دهند، با حمله غافلگیرانه تانكهای رژیم صهیونیستی روبرو شدند. در آن روز رژیم صهیونیستی همزمان با حملات زمینی خود، از طریق هوا نیز به فرودگاههای كشورهای مصر، اردن، سوریه حمله هوایی غافلگیرانه كرد. این جنگ كه از زمین و هوا اغاز شده بود، مدت 6 روز طول كشید و به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل مشهور شد. اسرائیل در طی این جنگ، كرانه غربی رود اردن و نوار غزه و بلندیهای جولان در سوریه و صحرای سینا در مصر را اشغال كرد. سازمان ملل متحد طی قطعنامه ای اسرائیل را به عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی دعوت كرد اما اسرائیل خودداری ورزید. پس از آن رژیم صهیونیستی شهر بیت المقدس را كه تحت حاكمیت اردن بود و شهر بیت لحم و 27 روستای عربی دیگر را طبق مصوبه ای كه صادر كرد ضمیمه خاك خود كرد. در ۱۰ ژوئیه، وزیر امور خارجه اسرائیل در توضیح به دبیرکل سازمان ملل واژه «ضمیمه سازی» را نادقیق دانسته و اقدامات اسرائیل را در راستای حفاظت از مکانهای مقدس اورشلیم توصیف کرد. اسرائیل از ساکنان عرب مناطق ضمیمه شده سرشماری به عمل آورد و به آنها اقامت دائم و امکان درخواست تابعیت اسرائیل داد. از سال ۱۹۶۷، محلههای یهودی جدید متعددی در بخش شرقی ایجاد شد، در حالیکه هیچ محله جدید فلسطینیای شکل نگرفت.
دسترسی یهودیان و مسیحیان به مکانهای مقدس داخل شهر باستانی مجدداً برقرار شد. اسرائیل کنترل کوه معبد را در اختیار مسلمانان قرار داده اما دسترسی یهودیان به دیوار ندبه را بازگشایی کرد. محله مراکشیها، که در مجاورت دیوار ندبه قرار داشت برای ساخت مهمانپذیر برای زائران دیوار ندبه تخلیه و تخریب شد. در ۱۸ آوریل ۱۹۶۸، بنا به فرمان وزارت اقتصاد اسرائیل، ساکنان مسلمان محله یهودیان از آن اخراج شده و ۷۰۰ خانه آنها مصادره شد. دولت به هر خانواده اخراج شده ۲۰۰ دینار اردن پیشنهاد کرد.
نبرد كرامه 1967
پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 كه موجب تحقیر و شكست اعراب شد، سازمانهای مقاومت فلسطینی كه در اردوگاههایی در اردن، سوریه و لبنان آموزش دیده بودند بر شدت عملیات خود علیه اسرائیل افزودند و شهر « كرامه» كه در 25 كیلومتری غرب امان (پایتخت اردن) در دره اردن واقع شده است مركز نیروهای مبارزه فلسطینی شد. جنبش فتح با توجه به نزدیكی كرامه به مواضع صهیونیستها آنجا را پایگاه خود ساخت. در پی آن با یورش نیروهای زمینی و زرهی اسرائیل، به شهر كرامه، نبرد سختی میان آنها و انقلابیون فلسطینی در گرفت. طی جنگ تن به تن با 300 چریك فلسطینی عده زیادی از صهیونیستها كشته شده و سربازان اسرائیلی ناچار به عقب نشینی شدند. این مقاومت كه به نبرد كرامه مشهور شد راه و رمز جدیدی را برای پیروزی ملت فلسطین به ارمغان آورد. و از آن پس عده زیادی داوطلب پیوستن به جنبش فتح شدند.
جنگ 1973
در اكتبر 1973 ارتش مصر به طور ناگهانی و با شعار الله اكبر از كانال سوئز گذشت و با شكستن خط دفاعی « بارلو» كه در آن زمان به عنوان خط دفاعی تسخیرناپذیر معروف بود با حمایت نیروی هوایی به صحرای سینا و داخل خاك اسرائیل هجوم برد. از طرف شرق نیز به طور همزمان نیروی هوایی سوریه تهاجم علیه اسرائیل را آغاز كرد. در روزهای اول جنگ دهها هواپیمای اسرائیلی نابود شد و هزاران اسرائیلی كشته و یا اسیر شدند و بر افسانه شكست ناپذیری آن خط بطلان كشیده شد. اما با حمایت سریع نظامی امریكا و غرب در روزهای بعد، وضع جنگ تغییر كرد و در حالی كه دیگر كشورهای عربی از كمك به مصر و سوریه دریغ ورزیدند ارتش اسرائیل با هلی برد نیروهایش توانست در غرب كانال سوئز منطقه محدودی را به تصرف خویش درآورد. سرانجام در كیلومتر 601 قاهره گفت و گو برای پایان دادن به جنگ اغاز شد و با انعقاد قرارداد صلح، جنگ پایان یافت. سازمان ملل متحد نیز در سال 1974 سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان تنها نماینده ملت فلسطین به رسمیت شناخت.
پیمان كمپ دیوید
بعد از پایان یافتن جنگ 1973 ظاهراً رهبران كشورهای عربی فكر مبارزه با رژیم اشغالگر قدس را از سر بیرون كردند. انور سادات رئیس جمهور مصر بود كه با كنار گذاشتن اسلحه به مذاكره و صلح با رژیم صهیونیستی تن داد و در سال 1975 قرارداد سینا را با اسرائیل امضا كرد. بالاخره در سال 1978 در محل كمپ دیوید، میان سادات و مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل درحضور جیمی كارتر رئیس جمهور وقت امریكا پیمان صلحی امضا شد كه به پیمان « كمپ دیوید» معروف گردید. در حالی كه باور كردن انعقاد این پیمان برای جهان اسلام بسیار مشكل بود جنگ و خصومت میان دو دشمن قدیمی یعنی اعراب به رهبری مصر و رژیم اشغالگر قدس به پایان رسید و رژیم مصر موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. در آوریل 1987 كنفرانس سران عرب در عمان برگزار شد اما هیچ گونه موضعی در زمینه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ نكرد. با توجه به اختلافها و انشعابها بین احزاب فلسطینی و با مشاهده بی توجهی رژیمهای عربی به اوضاع فلاكت بار فلسطینیها، دریافتند كه شعارهای انقلابی رهبران سیاسی فلسطین و دولتهای عربی محتوای خود را از دست داده و طی این مدت هیچ نشانه امیدی از نابودی رژیم صهیونیستی و یا حداقل كم شدن حاكمیت آن در فلسطین پیدا نشده است، لذا از دولتهای عربی و گروههای فلسطینی قطع امید كردند.
یهودی سازی شهرهای فلسطین
پس از جنگ شش روزه، جمعیت شهر ۱۹۶ درصد افزایش یافت. جمعیت یهودیان ۱۵۵ و جمعیت اعراب ۳۱۴ درصد افزایش یافت. نسبت جمعیت یهودیان از ۷۴ درصد در سال ۱۹۸۰، به ۷۲ درصد در سال ۱۹۸۰، ۶۸ درصد در سال ۲۰۰۰ و ۶۴ درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش یافت. وزیر کشاورزی وقت اسرائیل آریل شارون پیشنهاد ساخت حلقهای از محلههای یهودینشین به دورِ بخش شرقی شهر را مطرح کرد. هدف از این طرح تبدیل اورشلیم شرقی به منطقهای عمدتاً یهودینشین و جلوگیری از تشکیل بلوک شهری فلسطینی بین بیت لحم و رامالله بود. در دوم اکتبر ۱۹۷۷، کابینه اسرائیل طرح را تصویب کرده، و متعاقباً ۷ محله جدید یهودی موسوم به محلههای کمربندی در بخش شرقی احداث شد. بعدها محلههای یهودی نشین بیشتری شکل گرفته و یهودیان در محلههای عربنشین نیز اسکان داده شدند.
اعلامیههای مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال ۱۹۸۸ توسط سازمان آزادیبخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده میشد اشاره میکرد، و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده، و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد. اخیراً، پیشنویس قانون اساسی فلسطین بر اساس کرانه باختری و باریکه غزه پیش از ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) مرزهای فلسطین را تعیین کرده است. این خط سبز (اسرائیل) بر اساس موافقتنامه خط آتشبس موقت۱۹۴۹ تعیین شده؛ و مذاکرات مربوط به تعیین مرزهای دائمی هنوز انجام نشده است. علاوه بر این، از سال ۱۹۹۴، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل بخشهای مختلف فلسطین باستانی را در اختیار گرفته است. الحاق اورشلیم شرقی با انتقادات جهانی همراه بود اما در واکنش، وزیر امور خارجه اسرائیل این الحاق را قانونی دانست. وضعیت نهایی اورشلیم یکی از بزرگترین اختلافات بر سر راه مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل بوده است. بخشی از این اختلافات شامل تعیین حدود بخشهای فلسطینی و اسرائیلی و امکان برافراشته شدن پرچم فلسطین در بخشهای فلسطینینشین است.
اسرائیل از ۱۹۸۰ منطقه شرقی اورشلیم بزرگ را که به بخش فلسطین اشغالی معروف است رسماً به خاک خود اضافه کرد اما مورد تأیید جامعه جهانی قرار نگرفت. شهر قدیمی که هیکل سلیمان در آن است از نظر یونسکو متعلق به هیچ کشوری (نه فلسطین نه اسرائیل) نیست و در مرز اورشلیم شرقی و غربی واقع است. یونسکو سال ۲۰۱۱ مجدد تأکید کرد که موضع خود را تغییر نداده و مطابق با قطعنامههای سازمان ملل متحد منطقه شرقی اورشلیم را منطقه فلسطینی اشغالی از اورشلیم مدرن یا بزرگ عنوان کرد که معضل کلی اورشلیم باید در مذاکرات دوطرفه قطعی حل شود. از زمان اشغال منطقه شرقی توسط اسرائیل شهرکسازی در این منطقه از شهر مقدس ادامه داشته است.
جنبشهای فلسطین
انتفاضه
شور انقلاب و گرایش به اسلام در مردم فلسطین احیا شد و جنبشهای سیاسی ـ مذهبی، مردمی جایگزین احزاب و سازمانهای سیاسی ـ ملی و غیرمذهبی در سرزمینهای اشغالی شود و روند جدیدی از قیام و مبارزه با اسرائیل توسط ساكنین سرزمینهای اشغالی در پاییز 1987 آغاز شد كه « انتفاضه» یا « انقلاب مساجد» نام گرفت.
انتفاضه الاقصی
در 10 سپتامبر 1993 یاسر عرفات با عنوان رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین طی نامه ای به اسحاق رابین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و تعهد ساف را به پایبندی به اعلامیه اصول كلی توافقنامه اعلام كرد و آن بخش از مفاد منشور فلسطین را كه منكر حق وجود اسرائیل است، ملغی اعلام نمود. اسحاق رابین نیز متقابلاً در همان تاریخ طی نامه ای، سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان نماینده مردم فلسطین به رسمیت شناخت. و موافقت خود را با آغاز مذاكره با ساف اعلام كرد. سرانجام یاسر عرفات رهبر ساف در تاریخ 13 سپتامبر در واشنگتن در حضور « بیل كلینتون» رئیس جمهور امریكا و تعدادی از شخصیتهای سیاسی جهان با قلم خود بر نام فلسطین خط كشید و متن قراردادی را امضا كرد كه به طرح « غزه ـ اریحا» معروف شد. در آن توافق یك حكومت خودمختار فلسطینی در كرانه غربی و نوار غزه پیش بینی شد. ولی انتفاضه بجای خاموشی، هنگام دیدار « آریل شارون» رئیس حزب لیكود اسرائیل از مسجدالاقصی در تاریخ 28 سپتامبر 2000 بار دیگر شعله ور شد و شكل جدیدی به خود گرفت كه به انتفاضه الاقصی معروف شد.
فتح
فَتْح سرواژه برعکس حرکة التحریر الفلسطینی ( جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین) مهمترین سازمان سیاسی و نظامی فلسطینی است که در ۱۰ اکتبر۱۹۵۹ توسط یاسر عرفات و خلیل الوزیر (ابوجهاد) با هدف آزادی فلسطین از سیطره اسرائیل از طریق مبارزات چریکی بنیانگذاری شد. فتح مهمترین و بزرگترین گروه در کنفدراسیون احزاب فلسطینی موسوم به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) است. و رویکردی ناسیونالیستی و تاحدی سوسیالیستی دارد. فتح از سوی هیچ دولتی به عنوان گروه تروریستی شناخته نمیشود و خواهان نابودی کشور اسرائیل نیست. پس از مرگ عرفات در سال ۲۰۰۴ فاروق قدومی جانشین او در سمت رهبری این سازمان شد و محمود عباس عضو ارشد این سازمان نیز به ریاستجمهوری دولت فلسطین رسید. انتخابات ژانویه سال ۲۰۰۶ مجلس قانونگذاری فلسطین برای اولین بار اکثریت کرسیهای این مجلس را از دست فتح خارج کرد و حماس را حزب حاکم پارلمان و تشکیل دهنده کابینه ساخت. یاسر عرفات در سال ۱۹۹۴ همراه با شیمون پرز و اسحاق رابین به خاطر مذاکرات انجام شده در اسلو جایزه صلح نوبل گرفت.
ساف
ساف سرواژه سازمان آزادیبخش فلسطین( منظمة التحرير الفلسطينية) کنفدراسیونی از احزاب فلسطینی است که در مه ۱۹۶۴ در بیت المقدس پس از یک توافق بنیادین کشورهای عربی در اجلاس سران اتحادیه عرب سال قبل، توسط مجلس ملی فلسطین تاسیس شده و در بیشتر کشورهای جهان به عنوان نماینده رسمی مردم فلسطین شناخته میشود. سازمان آزادیبخش فلسطین از سال ۱۹۷۴ درسازمان ملل نیز عضویت دارد. ساف و دولت اسرائیل در سال ۱۹۹۳ به طور متقابل یکدیگر را به رسمیت شناختهاند. مجلس ملی فلسطین نهاد قانونگذاری این سازمان است که هر دو سال یکبار تشکیل جلسه میدهد و کمیته اجرایی ۱۸ نفره آن را تعیین میکند. محمود عباس رئیس کمیته اجرایی سازمان پس از مرگ یاسر عرفات در سال ۲۰۰۴ تاکنون است.
حماس
حرکة المقاومة اسلامیة (جنبش مقاومت اسلامی) با نام اختصاری حماس یک سازمان اسلامگرای سیاسی-نظامی فلسطینی است. حماس در سال ۱۹۸۷ میلادی توسط شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و محمد طه در جریان انتفاضه اول به عنوان شاخه فلسطینی اخوانالمسلمین بنیانگذاری شد. حماس تاکنون عملیاتهای انتحاری، حملات راکتی و تهاجمات نظامی پرشماری را علیه نظامیان و شهروندان عادی اسرائیل انجام داده است. آنها دامنه فعالیتهای خود را به عملیاتهای نظامی محدود نکردهاند و با اجرای برنامههای اجتماعی متعدد حضور پررنگی در زندگی مردم نوار غزه و کرانه باختری داشتهاند. ساخت بیمارستانها، مراکز آموزشی و کتابخانهها به محبوبیت آنان نزد بخش مهمی از فلسطینیان منجر شده است. این سازمان، هدف خود را «آزادی تمامی خاک فلسطین »اعلام کرده است. این سازمان هماکنون اکثریت کرسیهای مجلس قانونگذاری حکومت خودگردان فلسطین را در اختیار دارد. حماس از تابستان ۲۰۰۷ میلادی، کنترل نوار غزه را در دست دارد. هرچند در کرانه باختری رود اردن، تمامی اعضای این گروه، از تمام پستهای اجرایی اخراج و فعالیتهای نظامیان آن غیرقانونی اعلام شده است.
خالد مشعل یکی از بنیانگذاران حماس به شمار میآید. از بدو تأسیس جنبش حماس عضو دفتر سیاسی آن بوده و در سال ۱۹۹۶ به عنوان رئیس این دفتر انتخاب شد و سال ۲۰۰۴ در پس از ترور عبدالعزیز رنتیسی، به عنوان رهبر حماس برگزیده شد. اسماعیل هنیه در 6 مه 2017 رهبر حماس شد.
حکومت خودگردان فلسطین
حکومت خودگردان فلسطین ( السلطة الوطنیة الفلسطینیة) از یک سازمان اداره موقت است که حاکمان بر بخشهایی از کرانه باختری رود اردن و تمام مناطق نوار غزه را بر عهده دارد. حکومت ملی فلسطین در سال ۱۹۹۴ و متعاقب پیمان اسلو بین سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل و به عنوان یک حکومت انتقالی پنج ساله تأسیس گردید تا در این مدت مذاکرات نهایی دو طرف انجام پذیرد. مرکز آن رام الله در کرانه غربی بوده و رئیس جمهور آن محمود عباس، نخستوزیرش سلام فیاض و اسماعیل هنیه میباشد. پس از جنگ داخلی فلسطین در سال ۲۰۰۷ که به موفقیت حماس در به دست گرفتن کنترل نوار غزه انجامید، قلمرو تحت کنترل حکومت خودگردان به کرانه باختری محدود شده است. ساف تنها نهادی است که به عنوان نماینده مردم فلسطین در سطح بینالمللی شناخته میشود و در سازمان ملل نیز عضویت دارد. اما حکومت خودگردان به امور داخلی مناطق فلسطینینشین میپردازد.
اعلام آزادی نوار غزه
از بین سرزمینهای اشغالشده توسط اسرائیل بعد از ۱۹۶۷، در ۱۹۸۲ نیروهای دفاعی اسرائیل از شبهجزیره سینا عقبنشینی یکجانبه کرده و مطابق معاهده صلح اسرائیل و مصر این منطقه دیگر اشغالی شناخته نشد. همچنین در سپتامبر ۲۰۰۵ بهطور یکجانبه آزادی نوار غزه را اعلام کرد اما تا سال ۲۰۰۹ به گزارش سازمان عفو بینالملل اسرائیل کنترل حریم هوایی غزه، آب محلی، برق و ارتباطات آن را در دست داشته و خروج و ورود کالا و مردم به صورت هوایی یا دریایی از غزه و مرز آن با مصر را کنترل میکند همچنین حملههای کنترل شده در غزه از جمله دستگیری مردان تحت تعقیب یا عملیاتهایی اصطلاحاً کشتارهای هدفگیریشده که در حملات هوایی حجم بالایی از غیرنظامیان نیز در آن گزارش شدند و همچنان از سوی سازمان ملل، آمریکا، بریتانیا و غیره همچنان نیروی اشغالگر در نوار غزه شناخته میشود اگرچه اسرائیل انکار میکند. ضمیمه شرق اورشلیم و بلندیهای جولان به اسرائیل توسط هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشد (قطعنامه ۴۹۷ سازمان ملل). در دسامبر ۲۰۱۲ محمود عباس قطعنامهای را در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به رأی گذاشت که مورد تأیید حماس نیز میباشد.
ترامپ و اسرائیل در تضاد با سازمان ملل
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در تاریخ ۶ دسامبر ۲۰۱۷ میلادی با توجه به مصوبه سال ۱۹۹۵ کنگره ایالات متحده درباره انتقال سفارت این کشور به اورشلیم، دستور اجرایی شدن این مصوبه را صادر کرد و این شهر را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت. در انتشار این خبر ترامپ اشارهای به تقسیم اورشلیم غربی و قدس شرقی به عنوان پایتخت اسرائیل و فلسطین نکرده و بیبیسی فارسی با لحنی بیپرده به نقل از وی گفت: «دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت». این لحن ترامپ باعث بالا گرفتن تنشها بین دو طرف اسلامی و یهودی شد. بلافاصله با انتشار گفتههای ترامپ، صداهای فارسیزبان مطرح اسرائیل در بیبیسی فارسی به موضوع تقسیم بیتالمقدس بین اسرائیل و فلسطین اشاره کردند. ترامپ در سخنانش تأکید کرده بود که رسمی شدن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل برای آمریکا، موضعگیری کاخسفید به نفع یکی از طرفین درگیر نیست و تصمیم نهایی درباره مرزبندی و تقسیم بیتالمقدس با اسرائیل و فلسطینیان است. پاپ فرانسیس و دبیرکل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش مخالفت اکید خود را با تصمیم یکطرفه ترامپ عنوان کردند. شورای امنیت سازمان ملل پیشنویس قطعنامهای را مبنی بر تجدیدنظر در تصمیم کاخ سفید مطرح کرد که با موافقت تمام اعضا مواجه شد اما توسط آمریکا وتو شد و بنیامین نتانیاهو در پیامی ویدئویی از ترامپ و هیلی تشکر کرد. نیکی هیلی، سازمان ملل را به دشمنی با اسرائیل متهم کرد.
فروش سرزمین فلسطین افسانه یا واقعیت
آیا صهیونیستها، فلسطین را از طریق خرید بدست آوردهاند و فلسطینیها با کمال رضایت، سرزمین خود را در ازای پول به آنها دادهاند؟
تا سال 1918م، یهودیان تنها 650 کیلومتر مربع از 27 هزار کیلومتر مربع مساحت کل فلسطین را در مالکیت خود داشتند. در این سال با شکست دولت عثمانی در جنگ جهانی اول، انگلستان سرزمین فلسطین را اشغال کرد و طی اعلامیه ای به صهیونیستها اجازه داد که در فلسطین،"کانون ملی یهود" ایجاد کنند و یهودیهای غیر فلسطینی را به سکونت در زمینهای سلطنتی متعلق به دولت عثمانی شکست خورده تشویق کرد. از این پس اشغالگران انگلیسی با وضع انواع و اقسام قوانین، شرایط را برای اشغال زمینها، ساختمانها و باغات فلسطینی توسط یهودیان فراهم کردند. رقمی در حدود 597 کیلومتر مربع توسط خود دولت بریتانیا به طور رایگان یا به قیمت ارزان در اختیار آژانس یهود و شرکتهای صهیونیستی قرار گرفت. 678 کیلومتر مربع نیز توسط خانوادههای عرب غیر فلسطینی به یهودیان فروخته شد. 68 کیلومتر مربع نیز به دستور وزیر مختار انگلیس توسط یهودیان به زور از فلسطینیان گرفته شد. به هر حال در میان ملت فلسطین بسیار کم دیده شدهاند کسانی که زمینهای خودشان را فروخته باشند.
تازه آن دسته قلیل که زمینهای خود را فروختند، اکثراً نه با طیب خاطر که در اثر شرایط به وجود آمده از قوانین انگلیس در مورد کشاورزان فلسطینی بود که مجبور به فروش زمینهای خود میشدند. مثلاً دولت انگلیس، مقدار مالیاتها را افزایش میداد و همزمان از صدور حبوبات و زیتون که عمده محصول کشاورزی فلسطین بود جلوگیری میکرد. از طرف دیگر چاه آب زمینهای کشاورزی آنها را با سیمان پر میکردند. در نتیجه کشاورزان به ناچار ملک خود را به معرض فروش میگذاشتند.
از اینها که بگذریم، پس از مدتی فتوایی شرعی مبنی بر حرام بودن فروش زمین به یهودیان و مباح بودن خون کسی که چنین کاری انجام دهد یا واسطه این کار باشد از سوی اغلب علما صادر شده بود. اولین فتوا در مورد حرام بودن فروش زمین به یهودیان، توسط کنگره علمای فلسطین{به ریاست حاج امین الحسینی مفتی دیار فلسطین} که در 1935م در بیت المقدس صادر شد.
در هر حال چنان که آورده شد، جمع ارقام زمینهای واگذار شده به صهیونیستها ( با احتساب زمینهایی که از قبل در اختیار یهودیان بوده) در زمان سلطه انگلیس، تقریباً دو هزار کیلومتر مربع است که در مقایسه با 27 هزار کیلومتر مربع مساحت فلسطین، فقط 7/7 در صد است که از این درصد هم چیزی حدود یک سوم آن از طریق خرید به صهیونیستها رسیده است و ما بقی با مساعدت انگلیس در اختیار آنها گذاشته شده است. این بدان معنی است که تنها چیزی حدود 5/2درصد از زمینهای فلسطین به صهیونیستها فروخته شده است.
پس از خروج انگلیس از فلسطین در سال 1948م، مابقی این سرزمین نه از طریق خرید که با کشتار، غصب، شکنجه، تخریب، فشار و توطئه و با بدترین شکل از فجایع و جنایات که ممکن است به تصور بشر درآید، به تصرف صهیونیستها در آمده است. مثلا فاجعه « دیر یاسین» با 360 کشته و کشتار حیفا با 150 شهید دو نمونه از آنها است. حاصل این کشتارها و نتیجه برنامه ریزی شده آنها این که در همان سال ساکنان 531 روستا و شهر فلسطینی یعنی جمعاً 900 هزار نفر را از خانه و کاشانه بیرون راندند. و این جنایات همچنان ادامه داشت تا سه هزار کشته اردوگاههای «صبرا و شتیلا» تحت نظارت آریل
شارون در سال 1982 و کشتار ابراهیمی در سال 1993 و قتل عام جنین درسال 2002 توجه شود که همه اینها صحنههای کشتار است نه جنگ. یعنی یک طرف مردم بی سلاح بی دفاع یک روستا، یا یک حرم، یا نمازگزاران یک مسجد، یا بچههای پناه گرفته در یک پناهگاه و... و در سوی دیگر یک ارتش مسلح مجهز وحشی است با اندیشه نژادپرستانه صهیونیستی و تعلیم دیده برای کشتار و جنایت.
جغرافیای بیت المقدس
اورشلیم در ۳۵ درجه و ۱۳ دقیقه طول شرقی و ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه عرض شمالی واقع شده است. این شهر بر روی کوههای یهودا، که مقسم آب بین دره اردن در شرق و دریای مدیترانه در غرب است، بر روی دو تپه صخرهای به ارتفاع ۷۵۰ متر از سطح دریا در میانه کوههای بیتایل در شمال و حبرون یا الخلیل در جنوب، در فلات قدس و الخلیل واقع شده است. در جانب مغرب شهر دامنه کوههای یهودا گسترده است و در جانب مشرق دشت یهودا که تا بحرالمیت ادامه دارد. فاصله این شهر از کناره غربی کوههای یهودا ۱۵ تا ۱۶ کیلومتر و از کناره شرقی آن تنها ۲ کیلومتر است. بلندی ارتفاعات شمالی و جنوبی شهر به ۱۰۰۰ متر میرسد. چون بلندی شهر در میانه این دو ارتفاع کمتر از ایناست، شکل توپوگرافی این شهر به چیزی شبیه زین اسب بدل شده است. این وضعیت با شکل ساختشناختی کوههای یهودا، که همچون صخرهای یکپارچه و بدون دره است آن را به دژی تبدیل کرده که بر ناحیه وسیعی در پیرامون خود اشراف دارد. فاصله این شهر از ساحل مدیترانه ۵۲ کیلومتر، و از دریای مرده ۲۲ کیلومتر، و ارتفاع آن از سطح دریای مرده حدود ۱۱۵۰ متر است. اورشلیم از عمان ۸۸ کیلومتر، از دمشق ۲۹۰ کیلومتر، از بیروت ۳۸۸ کیلومتر، و از قاهره ۵۲۸ کیلومتر فاصله دارد. این شهر در ملتقای راههای واصل بین شمال به جنوب و شرق به غرب در منطقه واقع شده و علاوه بر آن که از طریق راههای زمینی به شهرهای الخلیل، بیتلحم، رامالله و نابلوس میپیوندد، از طریق خط آهن نیز با تلآویو و یافا در ساحل مدیترانه مربوط است. فرودگاه قلندیه در بخش شمالی نیز ارتباط این شهر را با جهان خارج برقرار میکند.
حصار شهر اورشلیم گرداگرد شهر کهن را فراگرفته است. این حصار دارای این دروازههاست: دروازه عمود، دروازه ساهره، دروازه جدید، دروازه یافا، دروازه مغاربه، دروازه نبی داود، دروازه اسباط.
محله یهودیها خانه دیوار ندبه یا دیوار غربی یا دیوار براق است – که در زبان عبری به آن کتل میگویند. یهودیان معتقدند پرستشگاه اورشلیم (یا هیکل مقدس) اینجا قرار داشته است. حرم درونی آن یا همان قدسالاقداس – کدشهاکدوشیم در زبان عبری – مقدسترین مکان یهودیان بوده و هست. یهودیان معتقدند سنگی که جهان با آن بنا شده در اینجا بوده و همینجا بوده که ابراهیم میخواسته پسرش اسحاق را قربانی کند (اسماعیل در باور مسلمانان). یهودیهای بسیاری بر این باورند که قبةالصخره جایی است که قدسالاقداس قرار گرفته بود. امروزه دیوار ندبه (یا دیوار غربی) نزدیکترین جا به قدسالاقداس است که یهودیها میتوانند در آن عبادت کنند. اداره دیوار بر عهده خاخامی است که به خاخام دیوار ندبه معروف است. هر سال میلیونها نفر از این دیوار بازدید میکنند. یهودیهای بسیاری هم از سراسر دنیا برای عبادت و نزدیکی با میراثشان به اینجا میآیند بهویژه در ایام مقدس مانند روش هشانا یا یومکیپور.
تحلیل ژنتیکی جمعیت بیت المقدس
بر اساس بررسیهای ژنتیکی، جمعیت یهود و فلسطینی از لحاظ ژنتیکی تداخل دارند. مسلمانان فلسطینی دارای عوامل ژنتیکیای هستند که در جمعیت شبهجزیره عرب یافت میشوند و در مورد یهودیها بسیار نادر هستند. یهودیان اشکنازی نیز دارای عوامل ژنتیکیای هستند که در افراد اروپایی دیده میشوند و وجود چنین عواملی در عربها بسیار کم است. دانشمندان علوم ژنتیک توافق دارند که در افراد خاورمیانه در زمانهای پیش از تاریخ تداخل ژنتیکی بوده است. نبل در سال ۲۰۰۰ با انجام بررسی کروموزوم-haplotype Y برای بررسی نژادی یهودیان و مسلمانان فلسطینی عنوان کرد «ژن مشترک برای قسمت عمدهای از کروموزومهای Y وجود دارد که نشاندهنده اجداد مشترک میباشد». دو مدلهاپلوتایپ که تشکیل دهنده کلاید مسلمانان فلسطینی بود در میان یهودیان نیز وجود داشت که «نشاندهنده انحراف یا تداخل از سایر افراد» میباشد. نبل عنوان کرد که این یافته هماهنگ با شواهد تاریخیای است که عنوان میکند که «بخشی یا کل عربهای مسلمان در این کشور از نوادگان ساکنین محلی، عمدتاً مسیحی و یهودی، هستند که پس از پیروزی اسلام در قرن هفت بعد از میلاد به اسلام روی آوردند. این ساکنین محلی در واقع از نسل جمعیت اصلیای که چندین قرن و حتی در دورههای پیش از تاریخ در این منطقه میزیستهاند هستند.
یک بررسی دیگر توسط همین گروه با هدف مشخص کردن ارتباط ژنی میان سه جامعه یهودی (اشکنازی، سفاردی و کردی) دو گروههاپلوتایپ کروموزوم YEu۹ و Eu۱۰ را به عنوان نشاندهنده قسمت عمده نژاد خاورمیانه شرح داد. چنین به نظر میرسد که Eu۹ مربوط به شمال ترکیه وEu۱۰ مربوط به جنوب آن میباشد. در کردهای مسلمان و یهود Eu۹ زیاد است، اما Eu۱۰ که در مسلمانان فلسطینی زیاد است در بین این افراد کم است. این بررسی نشان داد که کروموزومهای Y در عربهای مسلمان و عرب بادیهنشین نشاندهنده ارتباطات نژادی با ساکنان جدید منطقه و ارتباطات نژادی دیگر با سایر افراد میباشد. ارتباطات نژادی اولیه در واقع بخشی از کروموزوم مشترک با یهودیها میباشد. طبق طرح ما، مهاجرتهای اخیر همانطوریکه از کروموزوم Eu ۱۰ ویژه عربها که شامل مدلهایهاپلوتایپ مشاهده شده در فلسطینیها و عربهای بادیهنشین مشهود است، اغلب از شبهجزیره عرب بوده است. این بررسی نشان میدهد که کروموزومهای Y یهودیها بخش مهمی از عوامل ژنتیکی منطقه را شامل میشود و خصوصاً یهودیها ارتباط ژنتیکی زیادی با افراد ساکن در شمال ترکیه داشتهاند.
در سال ۱۹۰۲، سیر جمز فریزر در کتابش بنام شاخه طلایی که درباره نظریه وی در مورد ریشههای مذهب میباشد، عنوان کرد که اکثر عربهای فلسطین از تبار مردم یبوسی و کنعانی هستند: «ساکنان عرب زبان فلسطین از نژاد قبیلههایی هستند که پیش از حمله اسرائیل در منطقه سکنا گزیدند. آنها هنوز به این سرزمین پایبند هستند. آنها هرگز این سرزمین را ترک نکرده و از آن دل نکندند». برخی ژنتیکدانان با فریزر موافق هستند. آرنایز-ویلنا و سایرین (۲۰۰۱) فایل ژنتیکی فلسطینیها را با سایر افراد مدیترانهای مقایسه کردند و عنوان کردند که «ریشه فلسطینیها و ارتباط ژنتیکی آنها با سایر جمعیتهای مدیترانهای، نشان میدهد که هم یهودیها و هم فلسطینیها از نژاد کنعان باستان که در دورههای کهن با مصریها، ساکنان آنتالیا و بینالنهرین آمیخته شده میباشند».
وضعیت حقوقی بیت المقدس
وضعیت اورشلیم یکی از مهمترین موضوعات در مناقشه اسرائیل و فلسطین بوده است. در سال ۱۹۴۷ قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد حکومت آینده فلسطین مقرر کرد تا این شهر برای یک دوره ده ساله تحت کنترل هیچکدام از دو کشور فلسطین و اسرائیل قرار نگیرد و با یک رژیم ویژه بینالمللی با نظارت سازمان ملل متحد اداره شود. اما این طرح هیچگاه اجرایی نشد. با پایان جنگ ۱۹۴۸ بخش غربی شهر به تصرف اسرائیل و بخش شرقی به تصرف اردن درآمد و اسرائیل در جنگ شش روزه بخش شرقی را نیز تصرف کرد. جامعه جهانی حضور اسرائیل در بیتالمقدس شرقی و بخشهای دیگر کرانه باختری رود اردن را «اشغال نظامی» میداند و به همین دلیل هم با ساخت شهرکهای یهودینشین در این مناطق مخالف است.
در ۳۱ ژوئیه ۱۹۸۰ با تأیید کنست (مجلس اسرائیل که سالهاست در اورشلیم یا همان بیتالمقدس واقع است) پایتختیِ اورشلیم طبق مرزهای تعیین شده توسط دولت اسراییل در سال ۱۹۶۷، به یک اصل قانونی در حقوق اسراییل تبدیل شد. در پاسخ شورای امنیت سازمان ملل متحد طی قطعنامه ۴۷۸ در همان سال، اسراییل را برای اتخاذ این قانون سرزنش کرد و تأکید کرد که این اقدام اسرائیل، مخالف قانونهای بینالمللی است، و از اطلاق پذیری کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو بر بخش غربی اورشلیم جلوگیری نخواهد کرد، زیرا این شهر جزء فرمانداری اورشلیم تحت قدرت ملی فلسطین پنداشته میشود. سازمان آزادیبخش فلسطین مرکزی را در بخش شرقی اورشلیم اداره میکرد که به دستور وزارت کشور اسراییل بسته شد.
اورشلیم در آثار ادبی هنری
اورشلیم همواره در آثار هنرمندان بازتابهای فراوانی داشته است. تا پایان آوریل ۲۰۱۹ نمایشگاهی با عنوان «به اورشلیم خوش آمدید» در موزه یهود برلین برپا بود که آثار هنری مربوط به اورشلیم را به نمایش گذاشته بود. گفتنی است نتانیاهو مسئولان این موزه را به «حمایت و جانبداری از دیدگاه فلسطینیان» متهم کرده و حتی از مقامات دولتی آلمان خواسته است که بودجه موزه یهود برلین را کاهش دهند. اورشلیم در آثار نویسندگان نیز بازتاب فراوانی داشته است. آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر کتابی است ازهانا آرنت، نظریهپرداز سیاسی آلمانی، که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. آرنت در این کتاب گزارشی از محاکمه آدولف آیشمن به دست داده است. آیشمن در دادگاهی در اورشلیم به ۱۵ جرم مختلف که مهمترین آنها «جنایت علیه قوم یهود»، «جنایت علیه بشریت» و «جنایت جنگی در دوره آلمان نازی» بود، متهم و محکوم شد و در سال ۱۹۶۲ میلادی در اسرائیل «اعدام» شد.
وضعیت جمعیتی فعلی
بر اساس آمار اداره آمار مرکزی اسرائیل، در ماه مه سال ۲۰۰۶، جمعیت اسرائیل برابر با ۷ میلیون نفر بود که ۷۷درصد یهودی، ۱۸/۵درصد عرب و ۴/۵درصد از سایر ریشهها بودهاند. بر اساس آمار از یهودیهای اسرائیل ۶۸درصد بومی اسرائیل (متولد اسرائیل)، اغلب نسل دوم یا سوم از اسرائیلیها هستند و ۱۰درصد از جهان عرب ازآسیا و آفریقا هستند. طبق آمار فلسطینیها بیش از ۴/۲ میلیون فلسطینی در ساحل غربی زندگی میکنند. طبق یک بررسی که در ششمین کنفرانس هرزالیا درباره تراز امنیت ملی اسرائیل ارائه شد، ۴/۱ میلیون فلسطینی وجود دارد. طبق آمار فلسطینیها بیش از ۴/۱ میلیون فلسطینی دیگر در نوار غزه هستند. طبق آمار فلسطینیها و اسرائیلیها، جمعیت فلسطین بین ۸/۹ تا ۸/۱۰ میلیون نفر است. فعلا فلسطین در نوار غزه 2 میلیون بوده و در کرانه باختری 3 میلیون میباشد. حدود 1. 6 میلیون شهروند اسرائیلی نیز فلسطینی تبار هستند. حدود 6. 2 میلیون فلسطینی در سوریه و لبنان و اردن به سر میبرند. در کل فلسطین 14 میلیون بوده و اسرائیل 8 میلیون نفر جمعیت دارد.
نظرات