مقدمه:
با نگاهی به آیات و روایات موجود در قرآن و سنّت نبوی(ص)درمییابیم که بخش زیادی از نصوص، دارای اهداف و مقاصدی بوده که فضیلتهایی اخلاقی و درسهایی تربیتیِ فراوانی در ورای آنها نهفته است. درک این اهداف و مقاصد و نیز دروس و فضائل مُنبعث از آن، نتایج مفیدی به دنبال دارد که از جملهی آنهامیتوان به شوق و شتاب و انگیزهی مردم برای انجام مُتقنِ اعمال اشاره نمود. به بیان بهتر، شناخت مقاصد احکام باعث میشود تا انجام طاعت و عبادت، بهتر و بیشتر صورت بگیرد، سُستی و کسالت را از بین ببرد و آرامشی کمیاب به آدمی ببخشد. ابن قیّم جوزیه(رحمه الله)، شناختِ حکمت و مقصدِ احکام را موجب ارتقای جایگاهِ آدمی به مقام معرفت، محبّت و معنویت میداند
از جمله آسیبهای کار جمعی دچار شدن به بیماری نفس است.
قرآن به عنوان برنامه هدایتگر بشریت، درباره اهداف اساسی ارسال پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»[سورة الجمعة ٢]
تزکیه به عنوان یکی از اهداف رسالت معرفی شده که این رویکرد در دو بخش عملیاتی خواهد شد.
بخش اول: تزکیه به معنای خود را پاک کردن از صفتهای ناپسند
بخش دوم: تزکیه به معنای رشد و توسعه بخشیدن
لذا گروهها و جماعتهای اسلامیلازم است توجه ویژه به این مهم داشته باشند.
در راستای عملیاتی کردن این هدف بعضی وقتها در بین گروه و جمع به آفات درونی یا به تعبیری دیگر به گناهان کبیره قلبی مبتلا میشوند.
یکی دیگر از آسیبهای کار جمعی عدم توازن بین اهداف و توانمندی است. گاهی حس مسؤولیتپذیری افراد یک جمع بخاطر کمبودها و کاستیهای زیادی که در جامعه وجود دارد، جمع را وادار میکند برای جبران این مشکلات اقدام به برنامهریزی بکنند که در حد و توان آن مجموعه نیست، و از توان آنها خارج است. گاهی جماعت به هدفهای بزرگ و بلند، چشم میدوزد، بدون اینکه به توان و امکانات خودش بنگرد. نتیجه این نوع عملکرد سبب میشود جمع همه توان و نیروی خود را بیهوده از بین میبرد، ودر نتیجه یک حالتی از یاس و نومیدی در جمع ایجاد خواهد شد.
یکی دیگر از آسیبهای کار جمعی سیطره تعصب حزبگرایی است.
تعصب، خصلتی است که شخص را به حمایت بیچون و چرا از خانواده و خویشان، چه ظالم باشند و چه مظلوم، وادار میسازد. (لسان العرب، ابن منظور، ج۹ص۲۳۳)
در فرهنگ دهخدا در مورد کلمه تعصب آمده: نپذیرفتن گفتار حق در مقابل دلیل بر اثر تمایل به جانبی. سخت غیور بودن در دین و مذهب و دفاع کردن از آنها، جانبداری کردن، طرفداری شدید کردن، حمایت بدون چون و چرا کردن.
مایل شدن به سوی کسی دفاع کردن از حریم او و دامن بکمر زدن و جدیت نمودن در پیروزی وی.
در میدان کار و فعالیت بعضی وقتها غلبهی شور و احساس به فکر و جمع و گروه خود باعث نادیده گرفتن اصل عدالت و احترام به حقوق دیگران میشود، به تعبیری دیگر شور و حماسه حزبی و جمعی بر شعور اخلاقی غلبه میکند.
و مهمترین مانع در مسیر عدالت و دادگری غلبه شور حزبی و دینی بر شعور اخلاقی است که در قرآن آیهی هشداردهندهای داریم که به این اصل اشاره کرده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (المائدة: ٨)
«تربیت» پرورش تدریجی، واقع بینانه، همهجانبه، متوازن، مثبت و مستمر شخصیت افراد جامعه بر اساس قرآن و سنت است. محصول چنین فرایندی انسان صالح است.
تربیت پروژهای نیست که در محدوده زمانی مشخص شروع شود و پایان یابد. بلکه فرآیندی است که از ولادت تا هنگام مرگ جریان دارد. این تربیت در خلأ و در کنج و صومعهها، مساجد و خانقاهها صورت نمیگیرد و به آنها هم محدود نخواهد ماند. همانگونه که ماده درسی در کلاس درس و یا موضوعی قابل بحث در همایشها و کنفرانسها و سرمقاله روزنامهها و نشریات تخصصی نیز نخواهد بود
خداوند در اصل خلقت انسانها، هدایت و پرهیزگاری را از تمامی انسانها خواسته است. اما این خواست الهی مقید به اختیار و اداره خود انسانها نیز هست، یعنی آنان در انتخاب راه آزاد و مختار میباشند.(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[سوره اﻹنسان ٣]
٥- دعای خیر موجودات دیگر بر کسی که راهنمای دیگران است، دلیلی بر ارزش و اهمیت چنین فردی و تربیت آن دارد. قال النبي صلى الله عليه وسلم: (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ وَأَهْلَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرَضِينَ حَتَّى النَّمْلَةَ فِي جُحْرِهَا وَحَتَّى الْحُوتَ لَيُصَلُّونَ عَلَى مُعَلِّمِ النَّاسِ الْخَيْرَ) رواه الترمذي (٢٦٠٩) وصححه الألباني في صحيح الجامع (١٨٣٨)
ترجمه: به درستی که خداوند عز و جل و فرشتگان او و اهل آسمانها و زمينها حتى مورچه در سوراخها و حتى ماهىها كسى را كه نيكى به مردم آموزد دعا میكنند.
یکی از ویژگیها و صفاتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده، میل به جاودانگی و خلود است. و بر این اساس در داستان ابلیس و آدم میخوانیم که ابلیس برای فریب آدم او را بر اساس همین انگیزه و میل درونش به خوردن درخت ممنوعه تشویق کرد.
«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى» [طه/١٢٠]
(آنگاه شیطان [به دل] او وسوسه انداخت [و] گفت: (ای آدم، آیا تو را بر درخت جاودانگی و فرمانروایی [ماندگاری] راه نمایم که نفرساید [و از بین نرود]؟)
قرآن زندگی واقعی و جاوید را در سرای آخرت معرفی میکند. آنجا که سرتاسر آن نشاط و سرزندگی است، و مرگی وجود ندارد، سرای آخرت است.
در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و سلم آمده است که میفرماید:
«ما يُصِيبُ المُسْلِمَ، مِن نَصَبٍ ولَا وصَبٍ، ولَا هَمٍّ ولَا حُزْنٍ ولَا أذًى ولَا غَمٍّ، حتَّى الشَّوْكَةِ يُشَاكُهَا، إلَّا كَفَّرَ اللَّهُ بهَا مِن خَطَايَاهُ» [رواه البخاري]
ترجمه:
هیچ اندوه و نگرانی و زحمت و ناراحتی برای انسان مسلمان پیش نمیآید حتی خاری که در بدنش فرو رود مگر آن که خدا به واسطه آن بخشی از خطاهایش را میزداید.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل