متربی یا تربیت‌شونده، فردِ هدف برای امر تربیت است تا پروردگارش به وی شناسانده شود و پیام حیات‌بخش اسلام به وی ابلاغ گردد. متربیان به امید داشتن آینده‌ای درخشان تربیت می‌شوند؛ زیرا آنان در آینده عهده‌دار دعوت و اصلاح جامعه خواهند شد و مسؤولیت تربیت اعضای جامعه را برعهده خواهند‌ گرفت و در راستای رفع مشکلات و پُر کردن خلأهای‌ موجود تلاش خواهند کرد. هر جنبش، دعوت یا مؤسسه‌ای هر اندازه قوی یا برخوردار از شخصیت‌های بزرگ باشد خطر همچنان آن را تهدید می‌کند و شاید دیری نپاید که شخصیت‌هایش یکی پس از دیگری از بین بروند و در نتیجه زمانی فرا رسد که همه‌ی شخصیت‌هایش را از دست بدهد[79]. در کار تربیت، هم متربیان از منافع تربیت برخوردار می‌شوند و هم مربیان؛ به همین خاطر سودمندترین فرد برای مربی، فرد متربی  است که مربی او را در اختیار می‌گیرد تا او را از خیر و خوبی بهره‌مند سازد و در حق وی نیکی کند. در این زمینه فرد متربی بهترین نقش را در بهره‌مند کردن و تکامل مربی دارد. و در حقیقت بهره‌مندی مربی از متربی به اندازه‌ی بهره‌مندی متربی از مربی و یا بیشتر از آن است[80]. سلف صالح وقتی می‌دیدند که کسی از سر صداقت و راستی برای تربیت به آنان روی آورده ‌است، خوشحال می‌شدند و در نهایت نیز وقتی سیمای صادقِ متربیِ دست‌پرورده‌ی خود را می‌دیدند، همه‌ی وجودشان سرشار از شادی و رضایت می‌شد[81].

عوامل کامیابی تربیت

برای این که امر تربیت به کمال و نتیجه‌ی مطلوب برسد، لازم است مربی، یکی از دو شیوه‌ی روبه‌رو را در پیش گیرد: نخست «انتقال مفاهیم به متربی در قالب یک محتوای مناسب»؛ و دوم «تشویق متربی به نهادینه‌سازی آموخته‌های خود در رفتار و کردارش». البته این شیوه‌ی تربیتی نیازمند پاره‌ای عوامل مهم و اساسی است تا مربی به کمک آن‌ها سطح انجامِ وظیفه‌ی تربیتی خود را ارتقا بخشد؛ عامل اول، شناخت شخصیت متربی توسط مربی است؛ عامل دوم ارتباط محکم و مبتنی بر مهر و محبتِ از ناحیه‌ی مربی با متربی است؛ و عامل سوم مهارت متقاعدسازی متربی توسط مربی است. در ادامه، به شرح این عوامل پرداخته شده است.

شخصیت‌شناسی متربی

اگر تلاش‌های مربی بر شناخت شخصیت متربی متمرکز نشود، مشکل است که بتواند وظیفه‌ی تربیتی خود را به نیکی و در حد کمال انجام دهد؛ هر چند تمام توان و تلاش خود را در زمینه‌ی تقدیم بهترین داشته‌هایش به متربی به‌کارگیرد. اگر مربی بخواهد در هر کاری متربی با وی هماهنگ شود یا اگر بخواهد او را به انجام کاری وادار کند، باید شخصیت متربی خود را با توجه به شاخص‌های زیر به دقت بشناسد:
الف) روحیات و احساسات: هر متربی دارای حالات مختلفی است؛ عده‌ای از متربیان آماده‌ی دریافت داشته‌های مربی خود هستند و عده‌ای دیگر در ذهن شبهاتی دارند و هر یک از فهمی متناسب و ابزاری فراخور حال خود برخوردارند، که علاوه بر لحاظ کردن آن‌ها باید مواردی مانند سن، منزلت اجتماعی و میزان تحصیلات متربی و... را در نظر گرفت. تربیت هر کدام از این گروه‌ها شیوه‌ای خاص و متناسب با آن گروه را می‌طلبد. در برخی موارد تأثیر تربیت به سبب عدم شناخت روحیه‌ی متربی، تحقق نمی‌یابد.

ب) میزان تأثیرپذیری: تعیین میزان تأثیرپذیری متربی سبب می‌شود تا مربی میان امکانات محدود و وظایف فراوان و نامحدودش هماهنگی ایجاد کند؛ زیرا زمان برای انجام کارهای معدودی کفایت می‌کند؛ لذا لازم است مربی انجام امور را اولویت‌بندی نماید. علاوه بر ایجاد این هماهنگی او را وادار می‌کند تا از امکانات و فرصت‌ها به خوبی استفاده کند؛ زیرا کار مربی این است که افراد مهم و شایسته‌ی جامعه را زیر نظر بگیرد، با آنان آشنا شود و آنان را ملاقات کند و با چنین روشی، شیوه‌ی امام احمد بن حنبل6 را احیا‌ کند؛ امام احمد هرگاه می‌شنید که فردی از زهد و نیکی بهره‌ای دارد یا کار حق و روایی را انجام داده و یا از فرمان معروفی پیروی کرده است، آدرس او را می‌گرفت و مشتاق آشنایی با وی می‌شد و دوست می‌داشت که از احوالش با خبر شود[82]؛ زیرا گزینش جوانان زیرک و شجاع و تربیت اساسی، عمیق و همه‌جانبه‌ی آنان دو رکن اساسی دعوت است[83]. عالمان گذشته‌ی امت به مسأله‌ی گزینش افراد، فراوان اهمیت می‌دادند؛ زیرا دانشجوی شایسته، بیشتر از نزدیکان و عزیزان استاد خیر دنیا و آخرت را نصیبش می‌گرداند. عالمان مخلص و دین‌پرور همواره در انتطارند تا دانشجویانی را گزینش کنند که در دوران حیات و حتی پس از مرگ‌شان برای مردم سودمند باشند، اگر عالمی توفیق تربیت یک دانشجو را در حیات خود بیابد که مردم از دانش، رفتار، رهنمایی و ارشاد وی بهره‌مند شوند، برای او نزد خدا کفایت می‌کند[84].

ج) همدلی و همراهی: در نتیجه‌ی همدلی و همراهی، مربی از ویژگی‌های شخصیتی متربی به خوبی آگاه می‌شود و بر اساس آن برای هر ویژگی متربی نوعی رفتار و روش مناسب را در برخورد با وی در پیش می‌گیرد. شناخت روحیات متربی، مربی را یاری می‌کند تا بهترین روش را در تعامل با وی به کار گیرد.

د) هوش و ذکاوت: هوش و ذکاوت، نوری است که خداوند در دل بنده‌اش می‌افکند تا در پرتو آن حق و باطل، راستی و دروغ را از هم تشخیص دهد. اندازه‌ی این زیرکی به میزان قوت ایمان هر فردی بستگی دارد، هرکس ایمانش قوی‌تر باشد از فراست و زیرکی بیشتری برخوردار است[85]. مربی با بهره‌گیری از زیرکی خود می‌تواند وضعیت و حالت متربی خود را با توجه به برخی حالات ظاهری مانند حالت چهره، طنین صدا و حرکات چشم تشخیص دهد. برخورد عبدالله‌بن‌عباس5 نمونه‌ی بارز این فراست و زیرکی است؛ آن گاه که جوانی به مجلس وی درآمد و پرسید: آیا قاتل می‌تواند توبه کند؟ ابن عباس0 در جوابش گفت: خیر. حاضران با تعجب پرسیدند: دیدید چگونه مانع توبه کردن این جوان شد؟! این در حالی است که هر مسلمانی می‌داند تا وقتی که جان به آخر نرسیده باشد درِ توبه به روی بنده بسته نخواهد ‌شد. ابن‌عباس0 گفت: من پاسخ وی را این چنین گفتم؛ زیرا در چشمانش تصمیم بر قتل را مشاهده کردم، او می‌خواست مرتکب قتل شود و سپس توبه کند[86]. از ابو هریره0 روایت شده است که رسول خدا فرمود: «در میان امت‌های پیش از شما کسانی بودند که اخبار بر آن‌ها الهام می‌شد، اگر در میان امت من کسی چنین باشد، بی‌شک عمربن خطاب است[87].

راه‌های شناخت متربی

اسباب فراوانی در شناخت وضعیت شخصیت متربی کاربرد دارند که می‌توان موارد زیر را نام برد:

پرسیدن: یکی از سنّت‌های رسول خداk برای شناخت کامل دیگران و ایجاد ارتباطی قوی با آنان، پرسیدن بود و در این باره ‌فرموده‌ است: «هرگاه فردی از شما با فرد دیگری رابطه‌ی برادری برقرار کرد، از نام وی، نام پدر و قبیله‌اش بپرسد؛ زیرا این پرسش‌ها سبب پیوند محبت‌آمیز بیشتری می‌گردد»[88].

گفتار: زبان، معرّف شخصیت انسان است و حال وی را کاملاً می‌نمایاند؛ زیرا دل‌ها در سینه‌ها مانند دیگ‌هایی جوشانند و زبان‌ها نیز مانند ملاقه‌هایی هستند که محتویات این دیگ‌ها را بر می‌گیرند، پس اگر می‌خواهید کسی را بشناسید منتظر بمانید تا سخن بگوید؛ چون آنچه را که در دل دارد با زبانش در اختیار شما قرار می‌دهد. گاهی شیرین و خوش‌گوار، گاه ترش، گاهی تلخ و ناگوار. همه‌ی اینها، طعم محتویات قلبش است که با زبانش در اختیار شما می‌گذارد[89]. از حضرت عثمان 0 و حضرت علی0 نقل شده که گفته‌اند: «هر کسی هرچه را پنهان دارد در سخن و در سیمایش نمایان می‌شود»[90].

آزمودن: اگر مربی از وضعیت متربی خود آگاهی نداشته ‌باشد، باید او را ابتدا با کتاب آسانی در علم مورد نظر بیازماید و در پی آن اگر دید که ذهنش آماده ‌است و از فهمی خوب بهره‌مند است کتاب دیگری فراخور توانایی‌اش به او تعلیم دهد وگرنه او را فرو گذارد[91]. امام بخاری[92] فصلی را تحت عنوان «بابُ طرحِ الامامِ مسألةً علی اصحابِه لیختبرَ ما عندهم منَ العلمِ» قرار داده ‌است.

واکنش: یکی از اسباب شناخت شخصیت متربی توجه به واکنش‌هایی است که وی در موقعیت‌های گوناگون از خود نشان می‌دهد و در ضمن آن‌ها درون‌مایه و جوانب قوت و ضعف شخصیتش را می‌نمایاند. گاهی نیز باید شرایطی را ایجاد کرد که تحت آن شرایط متربی شخصیت حقیقی خود را آشکار کند. لقمان حکیم به پسرش گفت: «پسرعزیزم، هرگاه خواستی با فردی پیوند برادری برقرار کنی، ابتدا او را خشمگین کن، اگر در حالت خشم در حق تو با عدالت رفتار کرد او را به برادری برگزین و در غیر این صورت او را ترک کن»[93].

ارتباط مِهرآمیز
در پی شناخت ویژگی‌های متربی، نوبت به ارتباط مِهرآمیز مربی می‌رسد. منظور از ارتباط مِهرآمیز آن است که میان مربی و متربی ارتباط روانی ـ قلبیِ استواری بر اساس محبت خداوند شکل گیرد؛ طوری که مربی جهت‌دهنده و آغاز‌گر این ارتباط باشد؛ در حدی که میزان پذیرش و فرمان‌بُرداری وی را از مربی چنان ارتقا دهد که در نتیجه‌ی آن، کار تربیتی برایش آسان گردد[94]. مربی رفتارش با متربی باید مانند رفتار پدر با فرزندش باشد. ابوهریره0 از رسول خداk نقل کرده است که فرمود: «من برای شما مانند پدر هستم»[95]. مهم‌ترین ویژگی‌ای که رابطه‌ی پدر با فرزندش را متمایز می‌کند، محبت، مهربانی و دلسوزی است یعنی همان ویژگی‌ای که شاگرد باید آن را در استادش ببیند و احساس کند که استاد، او را دوست دارد و بر رستگاری و خوشبختی وی در دنیا و آخرت آزمند است[96]. بنابر آنچه گذشت ارتباط مِهرآمیز عنصری مهم و اساسی در امر تربیت است؛ زیرا پویایی و ژرفای معلومات و تجربه‌های گذشته را به متربی انتقال می‌دهد و تا حد بسیاری شمولیت تأثیر تربیت و تطبیق آن را نشان می‌دهد و نیز باعث تسریع کار تربیتی می‌شود.
کارشناسان تربیتی، امروزه بر این باورند که کار تربیتی، عبارت است از ارتباط عملی مربی و متربی با یگدیگر. یکی از معادله‌ها در امور تربیتی به عنوان دانش جدیدِ استوار بر معادلات، این است که متربی‌‌ای که عملاً با مربی در ارتباط است به همراه وی به سرمنزل  مقصود می‌رسد.
خداوند در بیان سرگذشت قوم ثمود، خطابِ حضرت صالح8 به قومش را نقل کرده است: ﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَ نَصَحۡتُ لَكُمۡ وَ لَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ﴾؛ یعنی: «سپس صالح از ایشان روی برتافت و گفت: «ای قوم من، به راستی پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما خیرخواهان و نصیحت‌گران را دوست نمی‌دارید»(الأعراف:79). این آیه اشاره‌ای دقیق دارد به این‌ که اگر متربی، مربی خود را دوست داشته ‌باشد، راهنمایی‌ها و توجیهاتش را می‌پذیرد و در غیر این صورت به آن‌ها ملتزم نمی‌گردد، چه رسد به اینکه آن‌ها را به عنوان دین بپذیرد و به آن‌ها ملتزم شود.

آداب و ابزار دیگری وجود دارد که رابطه‌ی تربیتی عملی را تعمیق می‌بخشند، که برخی از آن‌ها عبارتند از:
پایبندی به حقوق برادری: ابو‌هریره0 نقل کرده است که از رسول خداk شنیدم، فرمود: «مسلمان بر مسلمان پنج حق دارد: جواب گفتن سلام، عیادت در بیماری، تشییع جنازه، اجابت دعوت و گفتن یَرْحَمُکَ الله ُ به هنگام عطسه»[97].
هدیه دادن: هدیه دادن سبب پیوند دل‌ها می‌شود؛ همان‌طور که ابوهریره0 نقل کرده است که رسول خداk فرمود: «به یکدیگر هدیه بدهید که سبب می‌شود تا همدیگر را دوست داشته باشید»[98].
اظهار محبت: رسول خداk فرموده‌ است: «اگر یکی از شما برادرش را دوست دارد، به وی اعلام کند»[99].
مبادله‌ی داشته‌ها: بدون شک به نیکی هم‌سخن شدن با یکدیگر، ارتباط صمیمی و تأثیر و تأثر میان مربی و متربی کاملاً بر مفهوم مبادله‌ی داشته‌ها استوار است و هر اندازه مربی یا متربی تلاش کند تا دارایی و احساساتش را برای خدمت به طرف مقابل به کار گیرد به همان اندازه رابطه‌ی میان آن دو محکم‌تر و استوارتر می‌گردد و در مسیر کمال قرار می‌گیرد و رابطه‌ی آن‌ها بر اساس آن شکل می‌گیرد. در روابط پدران با فرزندانشان هر اندازه پدران به فرزندانشان توجه و عنایت داشته باشند، به آنان خدمت کنند، به آنان مهر بورزند، در حق‌شان دلسوزی کنند و آنان را کمک و حمایت نمایند، فرزندان نیز به همان اندازه نیکی، فرمانبرداری و تواضع خواهند داشت. سخت‌گیری، خشونت، نامهربانی، هزینه نکردن یا کوتاهی در هزینه، منّت گذاشتن، عدم توجه به تربیت و آموزش، ریشخند کردن، بی‌توجهی، طرد کردن،‌ غفلت و دوری، نتیجه‌ای جز بی‌رحمی و قساوت در پی نخواهد داشت. اگر مربی احساسی سرد و خشک و برخوردی اداری و رسمی داشته باشد و زبانش گزنده باشد، متربیانش از وی بیزار می‌شوند و او را تحویل نخواهند گرفت[100]. رابطه‌ی روحی، اساس رابطه‌ی مربی با متربی است؛ به این معنا که مربی در غم‌ها و شادی‌ها با متربی خود مشارکت داشته باشد و از بدی‌ها و نیکی‌هایی که وی متأثر می‌شود مربی نیز متأثر شود. در نتیجه‌ی رابطه‌ی روحی، متربی خواسته‌های مربی خود را با اختیار و کمال میل می‌پذیرد و عملی می‌کند. یکی دیگر از جلوه‌های رابطه‌ی روحی این است که مربی با متربیانش صمیمی و صادق باشد و در اصلاح و بهره‌مند کردن‌شان بذل عنایت کند؛ زیرا وقتی متربیان صداقت و عنایت او را دریابند به نسبت وی وفادار خواهند بود و با گوش جان سخنش را خواهند ‌شنید و توصیه‌هایش را پذیرا خواهند بود[101].
ارجاعات:
80) دلالات الفقه التربوي في بعض تراجم صحيح البخاري، العليمي، أحمد محمد، دار ابن حزم، بيروت، لبنان، ط 1، 1422ه.
81) دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين، الصديقي، محمد علي بن محمد بن علان بن إبراهيم البكري، ت 1057ه، عُني بها، خليل مأمون شيحا، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، ط4، 1425ه.
82) الدور التربوي للمخيّمات الصيفية بمحافظات غزة وسبل تطويره، من وجهة نظرالقائمين عليها والمشاركين فيها، منصور، أكرم عبد القادرمحمد، رسالة ماجستير، كليه التربية، الجامعة الإسلامية، غزة، 1426ه.
83) دور التربية في مستقبل الوطن العربي، مفيدة، محمد إبراهيم، دار مجد لاوي للنشروالتوزيع، عمان، ط 1، 1423ه.
84) دور المؤسسات المجتمع المحلي في حل مشكلات المراهقة، مال الله، خالد، رسالة الماجستير، كلية التربية، في الإدارة التربوية، جامعة الجنان طرابلس، لبنان،1431 ه.
85) الرّحلات والمخيّمات، وأثرها الدّعوي والتعليمي والتربوي، الوشلي، عبدالله قاسم، مؤسسة الكتب الثقافية، بيروت، ط 3، 1415ه.
86) رسالة المعلم وآداب العالم والمتعلم، البيانوني، عبد المجيد، دار ابن حزم، بيروت، لبنان، ط 2، 1420ه.
87) .الرسول والعلم، القرضاوي، يوسف، مؤسسة الرسالة، بيروت، ط 3، 1406ه.
88) الرقائق، الراشد، محمد أحمد، دار النشر للجامعات، القاهرة، ط 1، 1430ه.
89) روح الدين الإسلامي، طبّارة ، عَفيف عبد الفتاح، د. د، ط 6، د. ت.
90) روضة العقلاء ونزهة الفضلاء، البستي، محمد بن حبان أبو حاتم، خرج أحاديثه وصنع فهارسه إبراهيم بن عبدالله الحازمي، دار الشريف للنشر والتوزيع الرياض، ط 3، 1423ه.
91) رؤية تربوية، الوسائل التربوية، النصيحة لغة العقول، المطوع، نُسيبة عبدالعزيز العلي، د. د، الكويت، ط 2، 1434ه.
92) .رؤية عصرية للترويح وأوقات الفراغ، درويش، كمال، الحماحمي، محمد، مركز الكتاب للنشر، مصر، ط 1، 1417ه.
93) سايكولوجية الطفولة والمراهقة وحقائقها الأساسية، الجسماني، عبد العلي، دار العربية للعلوم، بيروت ، ط 1، 1414ه.
94) سلسلة القصص الحق، فراسة المؤمن، الحازمي، عبدالله بن إبراهيم، دار الشريف للنشر والتوزيع، الرياض، السعودي، ط 8، 1421ه.
95) سنن أبوداود، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، دار الفكر، بيروت، لبنان، د. ط، د. ت.
96) سنن الترمذي، تحقيق وتعليق: محمد أحمد شاكر وآخرون، داراحياء التراث العربي، بيروت، د. ط، د.ت.
97) سنن النسائي، تحقيق: عبدالفتاح أبوغدة، الناشر مکتب المطبوعات الإسلامية، حلب، سورية، ط2، 1406ه.
98) سير أعلام النبلاء، الذهبي، محمد بن أحمد بن قَايْماز، ( ت 748ه)، مؤسسة الرسالة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط وآخرون، ط 3، 1405ه.
99) سيكولُوجية الطفل، العيسوي، عبدالرحمن محمد، منشورات الحلبي الحقوقية، بيروت ،ط 1، 1431ه.
100) سيكولوجية الطفولة والمراهقة وحقائقها الأساسية، الجسماني، عبد العلي، دار العربية للعلوم، بيروت، ط 1، 1414ه.
101) سيكولوجية الطفولة والمراهقة، العيسوي، عبدالرحمن، دار أسامة، الأردن، ط 1، 1423ه.