إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

دین و اندیشه

  • الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السّلام على المبعوث رحمة للعالمين سيدنا محمد و على آله و صحبه، و بعد

    مسأله نخست: تعریف صحیح قربانی: 

    قربانی عبارت است از ذبح یکی از چهارپایان - گوسفند، بز، گاو ، شتر- به قصد تقرّب به خداوند در روز عید قربان و ایام التّشریق (سه روز بعد از روز عید قربان).

  •  ابراهیم با فراغت بال و خرسند، به خاطر رهایی از چند حادثه‌ی تلخ و شیرین، به دنبال مأموریتی دیگر بود. 

    سال‌ها قبل مقدّمه‌ی آموزش مراسم و مناسک حج آغاز شده بود؛ با عدم باروری همسر ابراهیم ساره و بار‌گرفتن هاجر، کنیزی که ساره برای بقای نسل ابراهیم به او بخشید. هاجر بار بر زمین نهاد. کودکش شیرین و جذاب بود، رشد نمود و حس پدری و مهر ابراهیم او را به سوی اسماعیل سوق می‌داد. 

    نمی‌دانم غریزه زنانگی ساره تا چه اندازه در دوری همسر دوم از شوهرش نقش داشته است؟! هر چه بود مشیت الهی این بود که هاجر و طفلی کوچک همراهِ مردی مصمم راهی سرزمینی لم‌یزرع و خشک شوند. امر پروردگار، ابراهیم را بر آن داشت که هاجر و طفل‌ را در تنهاییِ این سرزمین رها کند و برای حفظِ همسرِ جوان و طفل کوچکش از گرما و زندگی در غربت و تنهایی و ترس، پناهی جز سایه‌یِ مهر خداوند نبیند و چه سایه‌ی استواری!

  •  آیین قربانی، قدمتی بس طولانی دارد. قرآن در این مورد می‌فرماید: «وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهة الْأَنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ» (قربانی تنها منحصر به شما مسلمانان نبوده و بلکه) ما برای هر ملّتی (که پیش از شما به خدا ایمان داشته‌اند) قربانی را (که سمبل آمادگی انسان برای فدا شدن در راه خدا است) مقرّر کرده‌ایم، تا به نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطاء نموده است. خدای شما و ایشان خدای واحدی است (و برنامه‌ی او هم برنامه‌ی واحدی است. حال که چنین است) پس‌تسلیم (فرمان) او بوده، و (اعمالتان خالصانه برای او باشد. ای پیغمبر) مژده بده مخلصان متواضع (در برابر فرمان خدا) را (به بهشت و پاداش فراوان آفریدگارشان) (حج /34)

    کلمه منسک، از ظاهر جمله‌ی «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ»، بر می‌آید که مصدر میمی ‌و به معنای عبادت باشد، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست و معنایش این است که ما در امتهای گذشته  میان آنهایی که ایمان داشتند، قربانی را وسیله‌ای برای عبادتشان قرار داده بودیم، تا آنان نیز نام خدا را بر بهیمه انعام که خدایشان بر آن‌ها روزی کرده بود ببرند و خلاصه شما پیروان ابراهیم، اولین امّت نیستید که بر آن‌ها قربانی مقرر شده بلکه برای قبل از شما هم مقرر شده بود.

  • حج آهنگ تغییر است. تغییر در دیدن و شنیدن و فهم، تغییر در گفتن و عمل، تغییر در بودن با خود با خدایت با خلق خدا.

    حج رسیدن به مقصد و سر منزل شناختهاست. شناخت خود، خدا و هرآنچه غیر این دو ست.

    حاجی به محض ورود به مسجدالحرام و رویت صحنه طواف که مشتمل بر کعبه بیت الله و حجاج در حال طواف با وحدت عمل در عین تفاوت نژاد و فرهنگ و زبان، منقلب ترین حال عمرش را درک می‌کند تاکنون چنین وحدت و یکرنگی را در جمع اختلافها و تفاوتها تجربه نکرده و لذّت دیدنش برای اولین بار، او را به سکوتی عمیق و تفکری دلنشین فرو می‌برد و با خود می‌اندیشد، دین اسلام چه عظمتی داشته که تاکنون بدین حد آن‌را نظاره‌گر نبوده و حال می‌داند رحمةللعالمین بودن پیامبر آن پیام‌آور چنین دینی، چگونه تجلی نموده است و بزرگترین رحمتش همین یکدل و یکرنگ کردن مسلمانان دنیا با وجود انواع زبان ،نژاد، رنگ پوست، لباس، توان مالی و مقام اجتماعی می‌باشد.

  • نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن دوباره ایّام حج را احساس کن. 

    الحمد لله به روز چهارم ذی‌حجه سال نود و شش رسیده بودیم. نماز شب و صبح را در حرم بودیم. برای صرف صبحانه به هتل برگشتیم. رئيس کاروان و روحانی همراهمان به گروه یادآوری کرده بودند که بهتراست قبل از مراسم حج، پیاده روی و گردشی در منطقه‌ی منی و رمی جمرات داشته باشیم. با چند تن از دوستان هم‌سفر راه افتادیم و به نزدیکی منطقه‌ی منی رسیدیم. خدای من چه می‌بینم و به کجا آمده‌ام !!!

    ما در کنار مسجد عقبه بودیم قسمتی از دیوار مسجد قدیمی به یادگار مانده بود. چند روز بود به ‌علت بی‌احتیاطی و فرو رفتن خلال دندان در پا، درد داشتم، به‌ کلّی فراموشش کردم، آن‌جا با دوستان درنگ کردیم و عکس یادگاری گرفتیم، این یک عکس یادگاری در محلّ پایه‌گذاری حکومت اسلامی بود، ای حاجی بیاد بیاور که چگونه پیامبر خدا به‌دور از چشم قریش و مشرکان، با بزرگان قبیله‌ی اوس و خزرج پیمان بست،

  •  نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن، دوباره ایام حج را احساس کن. 

    شکر و سپاس به خاطر نعمت حج و دیدار خانه خدا «سرزمین وحی »، امروز نماز ظهر را کنار مسجد هتل خواندیم، از هتل که خارج می‌شوی در هر پنجاه تا چند صد متر مسجدی وجود دارد که حجاج بعضی از نمازها را آن‌جا به جماعت می‌خوانند، ما امروز نماز عصر را به مسجدالحرام رفتیم و درقسمت توسعه عبدالملک نماز خواندیم و دعای ختم قران را به همراه دعا برای کلّیّه‌ی مسلمانان و دوستان و آشنایان خواندیم و تا نماز مغرب نیز تلاوت قرآن داشتیم، همه‌ی حجاج قرآن به‌دست درحال تلاوت و یا طواف بودند. 

    از نگاه کردن به کعبه سیر نمی‌شوی، سبحان الله هیچ‌گونه تکبّر و غرور در کعبه معنی ندارد. فقیر و غنی مثل هم یکدست لباس پوشیده‌اند، و رو به یک قبله مانده‌اند. 

    نماز مغرب به امامت استاد سدیس خوانده شد. حجاج با صدای دلنشینش اشکباران شدند، باران رحمت الهی هم نم نم شروع به باریدن کرد و نسیمی خنک نمازگزاران را نوازش می‌کرد. 

  • نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر‌ خاطرات حج را ورق بزنم ،ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن، دوباره ایام حج را احساس کن. این دهه‌ی ذی‌حجه را هر روز را باشکر الله تعالی آغاز می‌کردم زیرا در سرزمینی قدم می‌زدیم که ... به قول استادویسی آهسته، کمی فکر کن پا در جای پای چه کسی می‌گذاری؟؟!! ساعت سه و نیم شب هست طبق معمول کمی زودتر از هتل بیرون اومدیم تا نماز شب را همراه میلیون‌ها حاجی درحرم باشیم، ذی‌حجه شروع شده بود حجاج تقریبا همه تو مکه بودن.

  • در برخی مراحل زمانی زندگی، ممکن است کنجکاو شویم که معنای زندگی ما چیست. 

    اگر تاکنون به این مسأله فکر کردید، آسوده باشید که تنها نیستید. شواهد داستانی زیادی وجود دارد که مردم در جستجوی مسیرهای گذراندن یک زندگی معنادارتر هستند. 

    گذران یک زندگی معنادار و تصمیم‌گیری در مورد معناداری، پرسشی قدیمی است. 

    اگر این مقاله را می‌خوانید، پس باید به گذراندن یک زندگی معنادار مورد علاقه‌مند باشید. با این وجود، حق دارید  بپرسید كه منظور ما از «معناداری» چیست و آیا تلاش برای دستیابی به چنین روشی برای زندگی فوایدی دارد؟ و آیا پیشنهادات عملی برای چگونگی دستیابی به یک زندگی معنادار وجود دارد؟ 

    این‌جا تحقیقات موجود روانشناسی را که این سؤال را بررسی کرده و نقطه شروع سفرتان را فراهم می‌کنند را خلاصه می‌کنیم. 

    پیش از این‌که به پیشنهادات عملی در مورد چگونگی گذراندن یک زندگی معنادار بپردازیم، ابتدا معنای «معناداری» را تعریف می‌کنیم و توجه خواهیم کرد که چرا یک زندگی معنادار ارزشمند است و چه مزایایی با این نوع تجربه همراه است.

  • خدایا تو نوری بتابان به قلبم               که محصول فکرم رضای تو باشد

    نظریۀ «وحدت متعالی ادیان» از نظریه‌‌‌های مدرن جهان معاصر و از ابداعات «فریتیوف شووان» و شاهکار او در دین‌‌‌پژوهی تطبیقی به‌‌‌شمارمی‌‌‌آید، نظریه‌‌‌ای که قرنها پیش‌ازاین در آرا و اندیشه‌‌‌های عارفان مسلمان، به‌‌‌کمال و وضوح تبلور یافته است. نویسندۀ مقالۀ «وحدت درونی ادیان در اندیشۀ مولانا» در این خصوص می‌‌‌نویسد: «از آنجا که بنابر دیدگاه خود شووان، تنها عارفان (اهل باطن) می‌‌‌توانند با بصیرت عقلی و ژرف‌‌‌اندیشی معنوی، به جنبۀ درونی دین؛ یعنی، طریقت راه یافته و از سرّ وحدت آگاهی یابند، می‌توان چنین نتیجه گرفت

  • یکی از بزرگترین موهبت‌های یک انسان، توانایی انتخاب روش گذراندن زندگی است. انتخاب یک پدر یا مادر شدن یا خیر؛ انتخاب تحصیلات دانشگاهی یا انتخاب کارآموزی، انتخاب دور زدن قوانین به منظور طراحی آینده خودتان. مسلماً منافع انتخاب‌های صحیح، بی‌حد‌و‌‌حصر است و احساس کامیابی ناشی از آن حتّی بیشتر هم هست. 

    امّا چه می‌شوذ که احساس می‌کنید مجبور شدید زندگی نادرستی را سپری کنید؟ مثالی می‌زنم: 

    مجبور هستید بیاموزید که یک مدل مو باشید و آن را حرفه خود قرار دهید. به هیچ‌وجه، حق انتخابی ندارید. حتّی بدتر، به شما می‌گویند که افراد مورد علاقه خود را فراموش کنید و با کسی که کاملاً از او تنفر دارید، ازدواج کنید.