إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

دین و اندیشه

  • من كریستوا را در این حد طولانی بررسی می‌كنم که او نمونه‌ای از رمانتیسم خاص در نظریه انتقادی مدرن است. این رمانتیسیسم تصدیق می‌کند که توصیف افلاطون از شعر به عنوان ضد اجتماعی صحیح است، اما بیشتر از آن‌که زبان شاعرانه را به عنوان تنها امید به وجود اخلاقی تبعید کند، در بر می‌گیرد. ادبیات و جامعه با یکدیگر مخالفت می‌کنند و منتقد ادبی تصمیم می‌گیرد در کنار نیروهای حاشیه‌ای ادبیات بایستد.

  • اگر امروز در بین نظریه‌پردازان ادبیات توافقی وجود داشته باشد، شاید این تلقی رایج باشد که نقد مدرن در وضعیت بحرانی قرار دارد.[١] طبق گفته رنه ولك، نقد ادبی در سال ١٩١٤ وارد وضعیت بحرانی شد. پل دومن در ١٩٧٠ تاریخ این بحران را وقتی عنوان كرد كه تأثیرات قاره‌ای نظریه انتقادی به هرج و مرج سوق یافت. ظاهراً نقد در طول تاریخ خود دچار بحران بوده است.

  • تقدیر و تشکر

    من کار خود را در زمینه اخلاق انتقاد طی ماه‌های گذشته به عنوان عضو انجمن همکاران میشیگان آغاز کردم و با یک احساس خاص از اتمام، پس از سه سال اقامت در دانشگاه کلمبیا توانستم کتاب را دانشگاه میشیگان به پایان برسانم. دو موسسه نقش عمده‌ای در شکل‌گیری این کتاب داشته‌اند. انجمن همکاران میشیگان پشتیبانی اولیه از این پروژه را انجام داد

    نویسنده:
    توبین سیبریس
  • نقدگريزی

    18 بهمن 1399

    زمینه ما غالبأ نقد را به حق می‌دانیم، اما از آن هراسانیم. از این جهت می‌توان نقد را با مرگ نیز مقایسه کرد؛ به آن معنا که شتر مرگ در خانه همه زانو می‌زند، اما هر فرد ترجیح می‌دهد که آن کس نباشد. واژه نقد ما را به یاد خاطره‌های ناخوشایندی می‌اندازد؛ خاطره هایی که هم درباره نقد دیگران است و هم در خصوص نقد خودمان. برای مثال، به یاد می‌آوریم زمانی از سر دلسوزی، رفتار یکی از دوستان صمیمی خود را مورد نقد قرار دادیم

  • بخش سوّم: معیارهای تفکّر(Intellectual standards)

    وقتی ما کالا یا جنسی را می‌خریم یا می‌فروشیم با ابزارهای مانند ترازو و یا متر آنها را اندازه‌گیری می‌کنیم و در برابر واحد وزن یا متر آنها را ارزش گذاری می‌کنیم. ترازو یا متر میزان نسبتا دقیق اندازه کالا و درستی قیمت آن کالا را برای ما مشخص می‌کند، اما اهمیت، مناسبت، و منطق یا دلیل خریدن یا فروختن آن کالا را مشخص نمی‌کند. در ضمن به این نکته آگاه هستیم که یک کیلو طلا چند میلیون برابر یک کیلو آهن ارزش و قیمت دارد

  •  آیا زمین افسرده و خشکیده‌ای را دیده‌ای که وقتی خداوند آبی بر آن می‌باراند پس از آن به اهتزاز و جنبش در می‌آید و رشد می‌کند و بالا می‌آید وانواع گیاهان زیبا و خرّم می‌رویاند!

    زمانی که خلافت اسلامی که آخرین تجلیگاه تجمع امت مسلمان، تحت لوای ایمان و باور به وحدانیت خداوند بود، نابود شد و وطن اسلامی به بدترین شکل ممکن با چنگال استعمارگران خونخوار انگلیس و فرانسه و... پاره گردید تا جائی که حتی هلند چند میلیونی بر اندونزی صد میلیونی حکم می‌راند

    نویسنده:
    دکتر یوسف قرضاوی
  • فضلیت فکری چیست؟( Intellectual Virtue)

    همه‌ی ما می‌اندیشیم. اندیشیدن طبیعت ماست. اما بسیاری از  «اندیشیدن»های ما، اگر آنها را به حال خود رها کنیم و بر آنها نظارت نکنیم، متعصبانه، بخشی‌نگرانه، ناآگاهانه، یا آلوده به پیش‌داوری می‌شوند. ولی نکته اینجاست که تفکر ما بر کیفیت زندگی‌ و نتیجه‌ی کارهایمان مستقیماً تأثیر می‌گذارد. بی‌کیفیتیِ «اندیشیدن» زیان‌‌های فراوانی به ما می‌رساند و بر کل زندگی‌مان تأثیر منفی می‌گذارد. بنابراین، یکی از کارهایی که شاید هر انسانی باید انجام دهد

  • تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه آینه‌ی تفکر ماست. همانطور که ما هر روز در آینه به قیافه خود نگاه می‌کنیم تا اگر ظاهر ناآراسته ای داشته باشیم آن را اصلاح کنیم و سپس به خودمان عطر و خوش بو کننده می‌زنیم تا خوش تیپ و خوش بو به نظر برسیم، با تفکر انتقادی هم به تفکرات خود نگاه می‌کنیم تا اگر نادرستی در طرز تفکر خود داشته باشیم، آنرا اصلاح کنیم. 

  • ابن‌خلدون، مورخ نامدار تونسی است که در قرن هشتم هجری می‌زیسته است. کتاب بزرگ تاریخ او کتاب العِبَر است که عمدتاّ تاریخ ممالک اسلامی شمال افریقا و حکومتهای اسلامی در اندولس است. او دیباچه‌ای بر این کتاب نگاشته که به مقدمه‌ی ابن‌خلدون شهرت دارد. این مقدمه‌ی مفصل به‌عنوانِ کتاب مستقلی خوانده می‌شود و شهرت آن از خود کتاب ‌العبر بیشتر است. موضوع آن شناخت جوامع و بنیادهای تاریخ آنهاست.

  • آیا این سخن نویسنده درست است که می‌گوید عرب‌ها اگر بخوانند از خواندن خود چیزی نمی‌فهمند؟

    بدون شک این نادرست است؛ عرب نمی‌خواند چون از عقب‌ماندگی رنج می‌برد اما اگر بخواند گاه می‌فهمد و گاه نمی‌فهمد و در این باره مانند همه‌ی خوانندگان امت است. فهم به پشتوانه‌ی معرفتی انسان و سطح علمی او بستگی دارد همچنان که به میزان مطالعه و روش خواندن و نیز انتخاب کتاب‌های مناسب بستگی دارد.