إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • يكي بود، يكي نبود. در يك شهر دختري به نام شبنم با خانواده‌اش زندگي مي‌كرد كه او را خيلي دوست داشتند، اما پدر و مادرش هميشه با هم ديگر دعوا مي‌كردند و اين گونه بود كه شبنم هر روز شاهد دعواي بين پدر و مادرش بود.