آفات جامعه دینی از نگاه مصطفی ملکیان :
.
آفت اوّل: خلاصه شدن دین در عبادیّات
یکی از این آفات جامعه دینی این است که دین، که فیالواقع شامل سه بخش اعتقادیّات، اخلاقیّات و عبادیّات است، منحصر در عبادیّات مثلاً: نماز و روزه و حج شود و این چیزی است که اگرچه نظراً کسی بدان قائل نشده است، اما عملاً بسیاری از متدیّنان به آن مبتلایند. بدین معنا که متدیّن بودن را منحصر در رعایت احکام عبادی میدانند. این تلقّی از دین، علاوه بر اینکه دو بخش مهم دین یعنی: اعتقادیّات و مخصوصاً اخلاقیّات را بهدست فراموشی میسپارد، در مورد عبادیّات هم دستخوش توهم عظیمی است و نمیداند که عبادیّات فقط و فقط تا آنجا ارزشمندند که دو کارکرد داشته باشند:
یکی اینکه در خدمت اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن انسان باشند، یعنی مقدّمه و وسیلهای باشند برای اخلاقی زیستن انسان. قرآن درباره نماز میگوید: «انّ الصّلوه تنهی و عن الفحشاء و المنکر» نماز خاصیّتش این است که نمازگزار را از کارهای زشت و ناپسندیده باز میدارد یعنی اگر مرتکب کار زشت و ناپسندیده میشوی، درواقع، نماز بهجا نیاوردهای، در فیلم نماز بهجا آوردن اجرای نقش کردهای، همین و بس. درباره روزه میگوید: «کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون»، یعنی روزه واجب شده است تا بلکه از طریق روزهداری پارسایی حاصل شود، و الا از گرسنگی و تشنگی کشیدن چه سودی حاصل میآید؟ بهگفته حضرت علی(ع): چه بسیار کسانی که از نماز شب بهجای آوردنشان جز بیدارخوابی و خستگی عایدهای ندارند و چه بسیار کسانی که از روزه داشتنشان فقط گرسنگی و تشنگی عاید میآید. باز قرآن پس از اینکه مناسک و شعائر حج را توضیح میدهد میگوید: «لن ینال الله لحومها و لادماءها و لکنّ یناله التّقوی منکم» یعنی گوشتها و خونهای گوسفندان و گاوان و شترانی که در مراسم حج قربان میکنید هرگز به ساحت الوهی راه نمییابند؛ فقط اگر از این راه قربان کردنها، تقوایی در شما پدید آید این تقواست که به خدا میرسد و شما را نفعی میرساند. غرض از اینگونه سخنان توجّه دادن به این معناست که عبادیّات باید در خدمت اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن ما باشند.
کارکرد دیگر عبادیّات کارکرد رمزی (Symbolic) آنهاست. یعنی در عبادات آدمی اعمال و افعال ظاهری و جوارحی خود را اشارهای رمزی تلقّی میکند به حالت باطنی که نسبت به خدا دارد و آنها را نمیتواند جز با کارهای بدنی نمایش دهد و ابراز کند. حال اگر حالت باطنی و جوانحی مورد نظر اصلاً وجود نداشته باشد عمل و فعل ظاهری و جوارحی برای چه انجام گیرد؟ مثالی بزنم. من اگر در کوی و برزن و کوچه و خیابان وقتی به شما برمیخورم کلاهم را از سرم بردارم این کلاه از سر بر داشتن یک کار سمبلیک و رمزی است و معنای رمزی بودنش این است که من با این کار میخواهم احساس حرمت و بزرگداشتی را که در خود نسبت به شما دارم و نمیتوانم آن را، بههیچ طریقی جز از طریق یک عمل ظاهری و بدنی نشان دهم و ابراز کنم با کلاه از سر بر گرفتن نمایش دهم. حالا اگر در باطن من ذرّهای احساس حرمت نسبت به شما وجود نداشته باشد کلاه از سر برداشتن من کارکرد رمزی خود را از دست خواهد داد و سودی نخواهد داشت. بلی، در مورد ارتباط دو انسان میتوان گفت که اگر مثلاً من نسبت به شما احساس حرمتی در دل ندارم کلاه از سر برداشتنم، اگرچه ارزش رمزی خود را از دست میدهد، لااقل نفع دیگری دارد و آن اینکه من با این کار میتوانم شما را بفریبم و دلتان را بهدست آورم و از قِبَل شما به چیزی دست یابم. ولی در مورد ارتباط انسان و خدا، چون خدا را نمیتوان فریفت، این شق هم منتفی است و بنابراین، اگر احساس حرمت و خشیت و محبت و ستایش و امثال اینها را نسبت به خدا در خود نداشته باشم وضو و نماز و روزه و حج دیگر هیچ کارکردی نخواهد داشت.
خلاصه اینکه ما، علاوه بر اینکه میتوانیم به این آفات مبتلا شویم که دین را در عبادیّات منحصر کنیم، ممکن است به این خطای دیگر هم در افتیم که دو کارکرد عبادیّات را فراموش کنیم و در نتیجه عبادیّات را به جای اینکه وسیله بدانیم، هدف قلمداد کنیم و به دامان نوعی سطحینگری و شکل گرایی (Formalism) بلغزیم.
آفت دوّم: گسترش قلمرو تعبّد
آفت دیگر این است که حالت تعبّد و چون و چرا نکردن را به مواردی که نباید تسرّی دهیم، تسرّی میدهیم. بدون شک، دین اجمالاً خالی از تعبّد نیست و هرکه به دین و مذهبی پایبند باشد نسبت به سخن کس یا کسانی متعبّد است. آفت جامعه دینی این است که این تعبّدِ گریزناپذیر آهستهآهسته گسترش یابد و جامعه مبتلا به تعبّد نسبت به اشخاص عدیده شود و از استدلال و برهان و نقد و نظر و بحث و فحص و چون و چرا رو بگرداند، مثلاً: نوعی روحانیت پرستی، که از انواع شاخص بتپرستی است، پدید آید. تعبیر «روحانیت پرستی» را از قرآن وام کردهام، که درباره یهودیان و مسیحیان شبه جزیره عربستان چهارده قرن پیش میگوید: «اتّخذو احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله» یعنی روحانیون خود را میپرستند و از این طریق به گونهای شرک آلودهاند، و بعضی از مفسّران قرآن و از جمله مرحوم طباطبایی گفتهاند که چون یهود و نصاری نسبت به عالمان دینی خود همان حالتی را داشتند که انسان باید فقط نسبت به خدا داشته باشد، یعنی سخنانشان را بدون چون و چرا و مطالبه دلیل و برهان قبول میکردند قرآن آنان را مشرک و روحانیپرست دانسته است. صریحتر سخن بگویم، چون و چرا نکردن و بدون مطالبه دلیل و برهان سخنی را پذیرفتن خلاف فطرت سلیم انسانی است و بنابراین، باید به کمترین حدّ ممکن و لازم خودش تقلیل یابد. نه این که مدام در حال گسترش ابعاد و قلمرو آن باشیم.
آفت سوّم: تلقّی فرآوردهای از دین
آفت دیگر این است که دین، به جای این که نوعی فرآیند تلقّی شود که اقتضای عمل و سیر و سلوک معنوی و باطنی دارد، نوعی فرآورده تلقی شود که کسانی در اختیارش دارند و کسانی از آن محروم ماندهاند. دین، در واقع نوعی سفر معنوی و سیر و سلوک باطنی است از خاک و مغاک به افلاک پاک و بنابراین، فقط کسانی متدیّنند که در حال این تک و پو و جنب و جوشاند. دین نوعی سوغات نیست که برای کسانی آورده باشند و به دیگران نداده باشند. تلقّی سوغاتی از دین، دین را دستمایه فخر و مباهات و خود بزرگبینی و تحقیر دیگران میکند، ولی تلقّی سیر و سفر از دین، متدیّن را همواره دلنگران این معنا میکند که مبادا خواب نوشین بامداد رحیل، که غوطهوری در سطوح و ظواهر است، مرا از سبیل باز دارد. دین همای سعادتی نیست که بر بام خانه من نشسته باشد و بر بام خانه دیگری نه؛ بلکه سیمرغی است که همگان باید در طلبش تا کوه قاف پرس و جو و تک و پو کنیم. متدیّن کسی نیست که خود را مالک حقیقت و حقیقت را ملکِ طلق خود میپندارد، بلکه کسی است که خود را طالب حقیقت میبیند.
نظرات