شما پیش‌تر كتاب پرمخاطب سیاست شادكامی نوشته درك باك را به فارسی ترجمه كردید. پیش از پرداختن به كتاب اسكنلن و دیدگاه‌های او به اختصار بفرمایید، چرا بعد از آن كتاب به سراغ ترجمه كتابی درباره نابرابری رفتید و چگونه نابرابری به دغدغه شما بدل شد؟
شاید بشود گفت تی.‌ام. اسكنلن مهم‌ترین فیلسوف سیاسی زنده در حوزه تحلیلی باشد. اسكنلن چند ویژگی شاخص دارد كه او را در میان فیلسوفان سیاسی و اخلاق متمایز می‌كند. اولا اسكنلن بسیارواضح‌نویس است. او در مقایسه با فیلسوفان سیاسی قاره‌ای تفكرات واضح و روشنی دارد. یعنی وقتی كتاب‌ها یا مقالات اسكنلن را می‌خوانید مدعا و دلایل او را به راحتی از هم تشخیص می‌دهید. ثانیا؛ اسكنلن در فلسفه‌ورزی سیاسی خود «اخلاق» را پاس می‌دارد. او برخلاف برخی از فیلسوفان قاره‌ای مثل كارل اشمیت یا پست‌مدرن‌ها كاملا دغدغه اخلاقی دارد و می‌خواهد به نحوی اخلاق را وارد سیاست كند. ثالثا؛ اسكنلن از مهم‌ترین متفكران مدافع سنت قراردادگرایی است. در عالم سیاست سنت قراردادگرایی موفق‌ترین سنت بوده است و از هابز تا اسكنلن دستاوردهای عظیمی داشته است. سنت قراردادگرایی سه رقیب مهم در طول تاریخ داشته است. كسانی مدافع بنیادگرایی چه روایت دینی و چه روایت سكولارند، كسانی مدافع سلطنتند و كسانی پست‌مدرنند.  رابعا؛ اسكنلن در موضوعات موردمناقشه سیاسی مقالات ماندگار و راهگشایی نوشته است مثل مدارا، حقوق بشر، رفاه، نظریه‌های نیك‌زیستی و...
من به دو دلیل به سراغ ترجمه آثار اسكنلن رفتم. دلیل اول اینكه او نماینده تمام‌عیار تفكر تحلیلی در سیاست است و تفكر تحلیلی برای كشور ما خیلی حیاتی است. به نظر یكی از علل بحران‌های سیاسی در كشورمان نبود سابقه تفكر تحلیلی علی‌الخصوص سنت قراردادگرایی است. قصد دارم در حد توانم این خلأ را پر كنم. دلیل دوم اینكه اسكنلن یكی از بزرگ‌ترین مدافعان «برابری» در سیاست است. برای من همیشه در عرصه سیاسی برابری و شادكامی و آزادی سه آرمان بزرگ بوده‌اند كه جمع آنها برایم خیلی اهمیت دارد. اسكنلن در این كتاب به نحوی می‌خواهد این سه آرمان را با هم جمع كند.
  چرا برای بحث نابرابری، كتاب اسكنلن را انتخاب كردید؟ او كیست و كتابش چه اهمیتی دارد؟
اسكنلن بیش از چهل سال است كه درباره نابرابری كار كرده است. در جهانی زندگی می‌كنیم كه آكنده از نابرابری‌هاست: برخی از كودكان در خانه‌های راحت و خانواده‌های مرفه به دنیا می‌آیند و با تغذیه و تحصیل خوب و با مراقبت بهداشتی مطلوب بزرگ می‌شوند. برخی از كودكان در فقر به دنیا می‌آیند و از تغذیه، تحصیل و مراقبت پزشكی خوب برخوردار نیستند. در همین كشور خودمان كسانی هستند كه گورخوابند و كسانی هستند كه در باستی‌هیلز (منطقه‌ای بسیار مجلل در لواسان) زندگی می‌كنند. لذا نابرابری‌ها در داخل كشورها و نابرابری‌ها از یك كشور به كشور دیگر بیداد می‌كند. آیا منصفانه است كه بعضی از انسان‌ها ثروتمند متولد می‌شوند و بعضی دیگر فقیر؟ اگر منصفانه نیست، آیا باید در این خصوص كاری كرد؟ اسكنلن یكی از مهم‌ترین متفكران و فیلسوفان سیاسی زنده دنیاست كه در پنجاه سال گذشته از مهم‌ترین دغدغه‌های او مساله نابرابری بوده است و از این لحاظ جزو فیلسوفان سیاسی برابری‌طلب محسوب می‌شود. این سنت برابری‌طلبی یكی از غنی‌ترین سنت تفكر سیاسی در جهان است و معرفی این سنت بسیار اهمیت دارد.
با این مقدمه به سراغ این می‌روم كه چرا این كتاب را برای ترجمه انتخاب كردم. برای كتاب محاسن زیادی برشمرده‌اند كه از جمله می‌توان به دو مورد زیر اشاره كرد: اول؛ این كتاب به یكی از مهم‌ترین، اگر نگوییم مهم‌ترین، مسائل روزگار ما می‌پردازد. نابرابری بنا به آمارهای معتبر واقعیتی است كه هم سراسر جهان را فراگرفته است و هم در كشور ما كاملا ریشه دوانده است. پرداختن به این واقعیت بسیار تلخ و ویرانگر یكی از جدی‌ترین دغدغه‌های فكری من است. دوم؛ این كتاب نمونه درخشانی از تفكر تحلیلی در نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی است. در تفكر تحلیلی وضوح مدعا و اقامه دلیل بسیار اهمیت دارد. اسكنلن به‌صورت حیرت‌انگیزی شش مدعای خود را با وضوح هرچه تمام مطرح می‌كند و برای هر مدعای خود هم ادله محكمی اقامه می‌كند. پس می‌توان گفت كه اسكنلن در این كتاب با روش تحلیلی به یكی از مهم‌ترین مسائل جهان معاصر می‌پردازد.
  همان‌طور كه در مقدمه ذكر شد، نابرابری معناها و مصادیق متفاوتی دارد. منظور اسكنلن از نابرابری چیست؟
به نابرابری فراگیر در سراسر جهان (ازجمله در ایالات‌متحده و كشور خودمان ایران) می‌توان ایراد اخلاقی جدی وارد كرد. دو نوع دلیل برای ایراد وارد كردن به نابرابری وجود دارد: الف) در نوع اول می‌گوییم كه یكی از شكل‌های نابرابری فقر است. ما دلیل خوبی دراختیار داریم كه منابع را از ثروتمندان بگیریم و در میان فقرا توزیع كنیم. انسان‌های زیادی در سراسر جهان و كشور خودمان در فقر شدید غوطه‌ورند، به غذای كافی، آب آشامیدنی بهداشتی، مراقبت‌های بهداشتی اولیه و مایحتاج اولیه زندگی دسترسی ندارند. اینها دلیل خوبی هستند كه ما به فكر فقرا باشیم. به این نگرش «اولویت‌جویی» گفته می‌شود. درك پارفیت و پیتر سینگر به این نظریه اعتقاد دارند. ب) در نوع دوم می‌گوییم كه همین تفاوت بین داشته‌های یك عده و داشته‌های یك عده دیگر مساله‌ای قابل‌ایراد است. اسكنلن به این نظریه اعتقاد دارد، اما نام واحدی به این نظریه نمی‌دهد. او می‌گوید نظریه‌اش اولا «نسبتی» است؛ یعنی با نسبت تفاوت میان دارایی‌ها یا بهروزی یك عده و عده‌ای دیگر سروكار دارد. ثانیا نظریه‌اش «تكثرگرایانه» است؛ یعنی ما برای ایراد گرفتن به نابرابری ادله متكثر و متعددی دراختیار داریم نه دلیل واحد. لذا دلیلی دراختیار داریم كه این تفاوت را اگر بتوانیم از میان ‌برداریم یا حداقل كم كنیم.
  این نابرابری كه اسكنلن طرح می‌كند، از جانب چه كسی یا چه نهادی و با چه سازوكاری اعمال می‌شود؟
اسكنلن در مقاله‌ای بین اخلاق فردی و اخلاق نهادی تمایز قائل می‌شود. فلسفه اخلاق می‌خواهد اخلاق فردی را تدوین كند و از آن دفاع می‌كند. اما فلسفه سیاسی می‌خواهد اخلاق نهادی را تدوین كند و مدافع اخلاق نهادی است. نابرابری به فلسفه سیاسی ربط پیدا می‌كند و فلسفه سیاسی هم با نهادها سروكار دارد. به تعبیر دیگر، مخاطب اسكنلن نهادها هستند و در میان نهادها مهم‌ترین آن دولت است.
  اسكنلن در كتاب شش دلیل علیه نابرابری ارایه می‌كند. آیا این دلایل اخلاقی هستند یا حقوقی یا سیاسی؟
برای پاسخ به این پرسش باید مشخص كنیم كه فلسفه سیاسی چیست؟ و چه ربط و نسبتی با فلسفه اخلاق دارد؟ به این پرسش در سنت تحلیلی دو پاسخ داده‌اند. پاسخ اول این است كه فلسفه سیاسی شاخه‌ای از فلسفه اخلاق است یعنی حوزه خاصی از فلسفه اخلاق كاربستی است مانند اخلاق‌زیستی. در این‌دیدگاه، فلسفه سیاسی بر اصول اخلاقی‌ای متمركز می‌شود كه به زندگی اجتماعی ما شكل می‌بخشند. هدفش این است كه روابط آرمانی‌ای را مشخص می‌كند كه انسان‌ها باید با یكدیگر داشته باشند. پاسخ دوم این است كه فلسفه سیاسی حوزه مستقلی است كه با حیطه اجبار مشروع سروكار دارد و فلسفه سیاسی كار خود را با واقعیات اساسی زندگی سیاسی شروع می‌كند نه با اصول اخلاقی. مهم‌ترین واقعیات سیاسی این است كه چگونه می‌توان زور مشروع را بر اعضای جامعه تحمیل كرد. اسكنلن از قائلان به پاسخ اول است. یعنی دلایل او برای رد نابرابری دلایل اخلاقی است.
  اگر ممكن است مختصرا اصلی‌ترین دلایلی را كه اسكنلن در رد نابرابری اقامه می‌كند، توضیح دهید. 
این شش دلیل عبارتند از: 
۱. دغدغه برابر: وقتی كه یك نهاد یا فاعل انسانی منافعی را به تمام اعضای یك گروه خاص بدهكار باشد، اما این منافع را فقط دراختیار عده خاصی بگذارد یا این منافع را به‌صورت كامل دراختیار یك عده بگذارد، این ایراد كه عبارتست از: نبودِ دغدغه برابر مصداق پیدا می‌كند. به نابرابری می‌توان ایراد وارد كرد، چون منجر به نقض شرط دغدغه برابر نسبت به منافع كسانی می‌شود كه حكومت مكلف است آن منافع را دراختیارشان قرار دهد.
۲. منزلت: نظام‌های كاستی، نژادی و جنسیتی تفاوت در منزلت را ایجاد می‌كنند.
در این نظام‌ها بعضی فرادست و بعضی فرودست تلقی می‌شوند. با افراد فرودست به‌طرزی تحقیرآمیز برخورد می‌شود.نابرابری‌های مبتنی بر نظام‌ كاستی، نژاد، یا جنسیت به دو شیوه برابری اخلاقی اساسی را نقض می‌كنند. الف) گاهی اوقات گفته می‌شود كه اعضای برخی نژادها یا كاست خاصی یا زنان كاملا انسان نیستند. (احساسات تحقیرآمیز) . ب) گاهی گفته می‌شود كه اعضای برخی نژادها یا كاست خاصی یا زنان سزاوار بعضی از نقش‌های سیاسی نیستند (تضعیف عزت نفس). نابرابری شدید در درآمد و ثروت ممكن است به این معنا باشد كه فقرا باید به شكلی زندگی كنند كه كمابیش تحقیرآمیز است. لذا به نابرابری می‌توان ایراد وارد كرد، چون باعث ایجاد تفاوت‌های تحقیرآمیز در منزلت می‌شود. 
۳. برابری‌ فرصت: وقتی نابرابری عظیمی در ثروت و درآمد خانواده وجود داشته باشد، امید افراد به موفقیت در یك بازار رقابتی شدید تحت‌تاثیر خانواده‌ای است كه در آن به دنیا می‌آیند. به نابرابری می‌توان ایراد وارد كرد، چون تیشه به ریشه فرصت برابر اقتصادی می‌زند. 
۴. كنترل (سلطه): نابرابری به دو شكل ثروتمندان را بر زندگی فقرا حاكم می‌كند: الف) نابرابری به ثروتمندان میزان غیرقابل‌قبولی از كنترل بر زندگی فقرا اعطا می‌كند: كنترل بر اینكه دیگران كجا و چگونه می‌توانند كار كنند، چه چیزی برای خرید در دسترس‌شان باشد و زندگی‌شان چگونه باشد. ب) اگر رسانه‌های عمومی دراختیار عده قلیلی از ثروتمندان باشد، به این عده میزان كنترل غیرقابل‌قبولی اعطا می‌كند: كنترل اینكه دیگران به خودشان و زندگی‌شان در جامعه چگونه نگاه كنند. به نابرابری می‌توان ایراد وارد كرد، چون به ثروتمندان انواع كنترل غیرقابل‌قبول و سلطه بر فقرا اعطا می‌كند.
۵. انصاف سیاسی: نابرابری‌های عظیم در ثروت و درآمد می‌تواند تیشه به ریشه منصفانه بودن نهادهای سیاسی بزند. هرچه ثروتمندان بیشتر از دیگران بتوانند بر روند مباحث سیاسی تاثیر بگذارند، بیشتر می‌توانند مناصب سیاسی را به دست آورند و بیشتر می‌توانند روی صاحب‌منصبان تاثیر بگذارند. به نابرابری می‌توان ایراد وارد كرد، چون منصفانه بودن نهادهای سیاسی را زیر سوال می‌برد.
۶. توزیع منصفانه درآمد: در سال ۱۹۶۵ حقوق مدیران در ۳۵۰ شركت از بزرگ‌ترین شركت‌های امریكا ۲۰ برابر حقوق كارگران آن شركت‌ها بود. در آخرین دهه‌های قرن بیستم این نسبت ۳۷۶ برابر بوده است. به نابرابری می‌توان ایراد وارد كرد، چون نشان‌دهنده نامنصفانه بودن نهادها است.

  آیا از دید اسكنلن راهی برای مقابله با نابرابری وجود دارد؟  
به نظر اسكنلن برای مقابله با نابرابری باید وارد این حیطه‌ها شد: 
۱. مالیات؛ ۲. جنسیت؛ ۳. خانواده؛ ۴. آموزش و پرورش؛ ۵. سلامت؛ ۶. تبعیض؛ ۷. نژاد؛ ۸. كار؛ ۹. استثمار؛ ۱۰. خیرهای عمومی؛ ۱۱. اقلیت‌های دینی و فرهنگی؛ ۱۲. زبان؛ ۱۳. عدالت در خارج از مرزها؛ ۱۴. مهاجرت؛ ۱۵. تغییرات آب و هوایی؛ ۱۶. نسل‌های آینده. اینها حوزه‌هایی‌اند كه باید با نابرابری مقابله كرد.

شاید بشود گفت تی.‌ام. اسكنلن مهم‌ترین فیلسوف سیاسی زنده در حوزه تحلیلی باشد. اسكنلن چند ویژگی شاخص دارد كه او را در میان فیلسوفان سیاسی و اخلاق متمایز می‌كند. اولا اسكنلن بسیار واضح‌نویس است. او در مقایسه با فیلسوفان سیاسی قاره‌ای تفكرات واضح و روشنی دارد. یعنی وقتی كتاب‌ها یا مقالات اسكنلن را می‌خوانید مدعا و دلایل او را به راحتی از هم تشخیص می‌دهید. ثانیا؛ اسكنلن در فلسفه‌ورزی سیاسی خود «اخلاق» را پاس می‌دارد. او برخلاف برخی از فیلسوفان قاره‌ای مثل كارل اشمیت یا پست‌مدرن‌ها كاملا دغدغه اخلاقی دارد و می‌خواهد به نحوی اخلاق را وارد سیاست كند. ثالثا؛ اسكنلن از مهم‌ترین متفكران مدافع سنت قراردادگرایی است.
به نابرابری فراگیر در سراسر جهان (ازجمله در ایالات‌متحده و كشور خودمان ایران) می‌توان ایراد اخلاقی جدی وارد كرد. دو نوع دلیل برای ایراد وارد كردن به نابرابری وجود دارد: الف) در نوع اول می‌گوییم كه یكی از شكل‌های نابرابری فقر است. ما دلیل خوبی دراختیار داریم كه منابع را از ثروتمندان بگیریم و در میان فقرا توزیع كنیم. انسان‌های زیادی در سراسر جهان و كشور خودمان در فقر شدید غوطه‌ورند، به غذای كافی، آب آشامیدنی بهداشتی، مراقبت‌های بهداشتی اولیه و مایحتاج اولیه زندگی دسترسی ندارند. اینها دلیل خوبی هستند كه ما به فكر فقرا باشیم.
این كتاب به یكی از مهم‌ترین، اگر نگوییم مهم‌ترین، مسائل روزگار ما می‌پردازد. نابرابری بنا به آمارهای معتبر واقعیتی است كه هم سراسر جهان را فراگرفته است و هم در كشور ما كاملا ریشه دوانده است. پرداختن به این واقعیت بسیار تلخ و ویرانگر یكی از جدی‌ترین دغدغه‌های فكری من است. دوم؛ این كتاب نمونه درخشانی از تفكر تحلیلی در نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی است. در تفكر تحلیلی وضوح مدعا و اقامه دلیل بسیار اهمیت دارد. اسكنلن به‌صورت حیرت‌انگیزی شش مدعای خود را با وضوح هرچه تمام مطرح می‌كند و برای هر مدعای خود هم ادله محكمی اقامه می‌كند. پس می‌توان گفت كه اسكنلن در این كتاب با روش تحلیلی به یكی از مهم‌ترین مسائل جهان معاصر می‌پردازد.

منبع: روزنامه اعتماد