مفسران دیدگاههای گوناگونی درباره داستان حضرت یونس علیهالسلام ارائه کردهاند، اما نزدیکترین برداشت به فهم روان انسان و پیام تربیتی ماجرا، این است که خروج او از میان قومش، نتیجهی خشم انسانی بود؛ خشمی که از بیاعتنایی مردم و لجاجت طولانی آنها شعلهور شد.
قومش هشدارها را جدی نگرفتند و در انکار پافشاری کردند، تا جایی که سینهی پیامبر از این سرسختی تنگ شد و پیش از آنکه اجازهای الهی صادر شود، میدان دعوت را ترک کرد؛ تصمیمی که از درد و رنج درونیاش برخاست، نه از مأموریت الهیاش.
این همان «نگاهِ برخاسته از خشم» است؛ نگاهی که معمولاً در اوج هیجان متولد میشود. و هر دیدگاهی که از آتش خشم تغذیه کند، بیشتر به درنگ نیاز دارد تا اقدام؛ چرا که تصمیمهای شتابزده غالباً دشمن خرد و بینشاند.
چنانکه درباره حضرت موسی علیهالسلام میخوانیم:
«و هنگامی که خشم موسی فرو نشست، الواح را گرفت»؛
یعنی آرام شدن خشم، شرط حمل امانت بزرگ بود، زیرا دلی که در تلاطم است، توان نگهداری پیام الهی را ندارد.
داستان یونس تنها یک رویداد تاریخی نیست، بلکه درسی همیشگی است؛ هشداری که خداوند حتی به پیامبر اسلام ﷺ فرمود:
«پس بر حکم پروردگارت صبر کن و مانند صاحب ماهی مباش.»
این خطاب، همه دعوتگران راه حق را در بر میگیرد؛ چه فرد باشند، چه گروه یا نظام. هیچکس حق ندارد سوار کشتی برداشت شخصی خود شود و جدا از مأموریت الهی حرکت کند.
قانون همیشگی این است که وقتی کشتیها در طوفان میافتند، برای نجات مسیر، بارهای سنگین را سبک میکنند. و هیچ باری برای کشتی حق، سنگینتر از نفس آلوده، دل سخت، و منفعتطلبان نیست.
البته حضرت یونس از چنین نسبتهایی پاک است، اما عبرت داستان باقی است:
راه نجات یکی است؛ ادامه دادن مأموریت تا آخرین لحظه و چنگ زدن به مسئولیت، حتی وقتی سخت و سوزان است.
سپس سرنوشت فرا میرسد؛ جایی که یونس در تاریکی شکم نهنگ قرار میگیرد.
شکم نهنگ فقط مکان یک پیامبر نیست؛ بلکه سرنوشت هر انسانی است که بخواهد جدا از تکلیف الهی نجات پیدا کند.
آنجا جایی برای جدل، توجیه و شعار نیست. مشکل در همراهان نیست؛ مشکل در روش، در تصمیم اشتباه و در گم شدن قطبنماست.
ماندن در شکم نهنگ بهخودیخود درمان نیست؛ بلکه اگر رحمت خدا نرسد، میتواند اقامتگاه رنج باشد.
این همان معنای آیه است که میفرماید:
«پنداشت که ما او را در تنگنا قرار نخواهیم داد»؛
و همین تنگنا، محل آزمون و بازسازی شد.
اما رحمت خدا، یونس را به الگویی شگفت تبدیل کرد؛ وقتی به اشتباهش اعتراف کرد، نه کسی را سرزنش نمود و نه درگیر شرایط شد، بلکه به خدا پناه برد و از دل تاریکی فریاد زد:
«معبودی جز تو نیست، تو پاک و منزهی، من از ستمکاران بودم.»
و پاسخ الهی آمد:
«دعایش را پذیرفتیم و او را از اندوه نجات دادیم، و اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم.»
پیام روشن است:
در شکم نهنگ، جایی برای غرور نیست؛ آنجا جای فروتنی، صداقت با خود و بازگشت به خداست.
اصرار بر نپذیرفتن خطا، بلا را طولانی میکند؛ اما نجات، از لحظه صدق آغاز میشود.
حضرت یونس بیرون آمد، در حالی که درس را آموخته بود، و خدا او را برگزید و از صالحان قرار داد؛ تا آنجا که پیامبر اسلام ﷺ فرمود:
«مرا بر یونس بن متی برتری ندهید»؛ احترامی بزرگ برای پیامبری که از آزمون سخت سربلند بیرون آمد.
و این سنت الهی همواره پابرجاست:
یا چنگ زدن به لوحهای مسئولیت که به برگزیدگی میانجامد،
یا فاصله گرفتن از راه که به غرق شدن و ابتلا ختم میشود.

نظرات