رقص ایمان در میدان نبرد
جنگ، به عنوان یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین پدیدههای انسانی، از دیرباز با پرسشهای عمیق الهیاتی و اخلاقی گره خورده است. الهیات جنگ، شاخهای از مطالعات دینی است که به بررسی چگونگی توجیه، محدودسازی، یا محکومیت جنگ در ادیان مختلف میپردازد. آیا جنگ میتواند در خدمت اهداف الهی باشد؟ آیا ادیان، خشونت را مشروعیت میبخشند یا آن را نهی میکنند؟ این پرسشها از زمانهای کهن تا جهان امروز، ذهن الهیدانان، فیلسوفان و رهبران دینی را به خود مشغول کرده است. این مقاله با کاوش در دیدگاههای ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) و ادیان شرقی (هندوئیسم، بودیسم، تائوئیسم)، به این موضوع میپردازد و با استناد به منابع معتبر، چارچوبی جامع برای فهم الهیات جنگ ارایه میدهد. هدف این نوشتار، ارایه تحلیلی عمیق از مفاهیم جنگ در ادیان، چالشهای مدرن، و راهکارهای صلح طلبانه است.
۱- جنگ در ادیان ابراهیمی: تقدس، دفاع و محدودیتهای اخلاقی
پیش از اینکه در مورد الهیات جنگ در آیین یهودیت سخن بگوییم لازم به ذکر است آنچه در این روزها و سالها و بلکه دههها در سرزمینهای اشغالی میبینیم هیچ ارتباطی با یهودیت و پیروان آیین حضرت موسی (ع) ندارد. نه فقط به این دلیل که این آیین در طول تاریخ به کرات مورد تحریف و انحراف قرار گرفته است، بلکه آنچه در طول تاریخ رژیم صهیونیستی شاهد هستیم حتی با یهودیت موجود تحریف شده هم نسبتی ندارد. چنانکه رژیم صهیونیستی اساسا هیچوقت «کشور» به معنای متعارف آن نبوده بلکه صرفا یک پایگاه نظامی مجهز برای قدرتهای استعمارگر و سلطهجو بوده است. لذا آنچه در ادامه از منظر الهیات یهودیت آمده است صرفا منظور از آن پیروان دین یهودی است و نه ایدئولوژی غیرانسانی و آپارتاید صهیونیسم و باند جنایتکاری که در طول دهههای گذشته بر سرزمینهای اشغالی حاکمیت داشته است.
۱.۱- یهودیت: جنگهای الهی در تورات و تفاسیر ربانی - در سنت یهودی جنگ در متون مقدس -بهویژه تورات- به صورت «میلخمت میتسوا» (جنگهای واجب) و «میلخمت رشوت» (جنگهای اختیاری) مطرح شده است. جنگهای واجب، مانند فتح کنعان در کتاب یوشع، به دستور مستقیم خداوند انجام میشدند و هدفشان اجرای عدالت الهی یا حفاظت از قوم یهود بود. در کتاب تثنیه (۲۰: ۱-۴)، خداوند به قوم اسراییل وعده میدهد که در جنگهایشان همراهشان خواهد بود، مشروط بر اینکه ایمان خود را حفظ کنند. این جنگها اغلب با آیینهای مذهبی، مانند دعا و قربانی، همراه بودند. مفسران یهودی مانند راشی (قرن یازدهم) و مایمونیدس (قرن دوازدهم) بر قواعد اخلاقی جنگ تاکید کردهاند. مایمونیدس در میشنه توراه (کتاب پادشاهان و جنگها، فصل ششم) مینویسد که پیش از آغاز هر جنگ، باید پیشنهاد صلح به دشمن داده شود، مگر در مواردی که دشمنان به طور مستقیم قوم اسراییل را تهدید کنند. همچنین، تخریب غیرضروری، مانند قطع درختان میوهدار یا کشتن غیرنظامیان، ممنوع است. این اصول نشاندهنده تلاش یهودیت برای ایجاد تعادل بین ضرورت جنگ و اخلاق دینی است. با این حال، برخی جنگهای عهد عتیق، مانند نابودی کامل اقوام عمالقه، چالشهای الهیاتی ایجاد کردهاند. مفسران مدرن یهودی، مانند خاخام جاناتان ساکس، این متون را در بستر تاریخی و نمادین تفسیر میکنند و معتقدند که این داستانها به معنای واقعی کلمه دستور جنگ مدرن نیستند.
۱.۲- مسیحیت: از صلحطلبی عیسی تا جنگهای صلیبی - مسیحیت اولیه با تعالیم عیسی مسیح، که در انجیل متی (۵: ۳۸-۴۴) بر محبت به دشمنان و پرهیز از خشونت تاکید دارد، به عنوان دینی صلحطلب شناخته میشد. عیسی در خطبه بالای کوه میفرماید: «هر که بهصورت تو سیلی زند، روی دیگرت را نیز به سوی او بگردان.» اما با تبدیل مسیحیت به دین رسمی امپراتوری روم در قرن چهارم، الهیات جنگ پیچیدگی بیشتری یافت. آگوستین قدیس (۳۵۴-۴۳۰ م) نظریه «جنگ عادلانه» را مطرح کرد که بعدها توسط توماس آکویناس (قرن سیزدهم) تکمیل شد. این نظریه شامل دو بخش است:
معیارهای مشروعیت آغاز جنگ (Jus ad bellum) و معیارهای رفتار در جنگ؛ معیارهای جوس اد بلوم شامل داشتن دلیل عادلانه (مانند دفاع از خود)، نیت درست، و تناسب است. جوس این بلو بر رعایت اصول اخلاقی، مانند اجتناب از کشتن غیرنظامیان، تاکید دارد. با این حال، جنگهای صلیبی (۱۰۹۵-۱۲۹۱) نمونهای از انحراف این نظریه به سوی خشونتهای تهاجمی بود. پاپ اوربان دوم با فراخوان جنگ صلیبی، آن را «اراده خدا» نامید، اما این جنگها منجر به خونریزی گسترده و تخریب روابط بین ادیان شد. الهیدانان مدرن مسیحی، مانند پاپ فرانسیس، جنگ را محکوم کرده و بر صلحطلبی تاکید دارند.
۱.۳- اسلام: جهاد، دفاع و قواعد اخلاقی- در اسلام، مفهوم جهاد یکی از مهمترین مباحث الهیات جنگ است. جهاد به دو نوع «اکبر» (مبارزه با نفس) و «اصغر» (مبارزه مسلحانه) تقسیم میشود. قرآن کریم در سوره بقره (آیه ۱۹۰) میفرماید: «و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید، ولی تجاوز نکنید که خداوند تجاوزگران را دوست ندارد.» این آیه بر دفاع مشروع و پرهیز از زیادهروی تاکید دارد. فقهای اسلامی - اهل سنت - شخصیتهایی نظیر مالک و شافعی، قواعد سختگیرانهای برای جنگ وضع کردهاند. برای مثال، حدیثی از پیامبر (ص) در صحیح مسلم (حدیث ۱۷۳۱) میگوید: «با نام خدا بجنگید، اما از حد نگذرید و خیانت نکنید.» کشتن غیرنظامیان، زنان، کودکان، سالخوردگان و تخریب منابع طبیعی ممنوع است. در جنگ خیبر، پیامبر (ص) دستور داد که درختان دشمن قطع نشود، مگر در موارد ضروری. با این حال، تفاسیر افراطی از جهاد در دوران مدرن، مانند آنچه در گروههای تروریستی مانند داعش دیده میشود، از سوی علمای برجسته مانند یوسف القرضاوی و نهاد الازهر محکوم شده است. این تفاسیر، که اغلب برای اهداف سیاسی به کار میروند، با اصول سنتی جهاد در تضاد هستند. در مورد شیعه هم که اساسا جنگ ابتدایی در زمان غیبت ممنوع و حرام است اما دفاع از نفوس مسلمین و اراضی و سرزمینهای آنها حقی مسلم و بلکه واجبی قطعی و لایتغیر است. حتی در زمان حاکمیت معصوم هم - مشخصا دوره حکومت امیرالمومنین (ع)- هیچ جنگ ابتدایی توسط ایشان نه در قلمروی اسلامی و نه در خارج از آن آغاز نشد. چنانکه هر سه نبرد جمل، صفین و نهروان در واقع فتنهانگیزیهای مسلحانه گروههای مخالف حاکمیت امیرالمومنین بود که البته با دفاع مقتدرانه ایشان مواجه شد. در طول حکومت ایشان -برخلاف دورههای قبلی و بعدی- هیچ جنگ و جهادی با سرزمینهای خارج از قلمروی اسلامی و حاکمان آنان نیز صورت نگرفت.
۲- الهیات جنگ در ادیان شرقی: تعادل بین وظیفه و صلح
۲.۱- هندوئیسم: دارما و وظیفه جنگجو- بهگود گیتا، متن مقدس هندوئیسم، یکی از عمیقترین تأملات درباره جنگ را ارایه میدهد. در این متن، آرجونا، جنگجوی تردیدکننده، از کریشنا، تجسم الهی، راهنمایی میخواهد. کریشنا به او میگوید که به عنوان یک کشتریا (جنگجو)، وظیفه (دارما) او جنگیدن برای حفظ نظم کیهانی (ریته) است. کریشنا میفرماید: «به نتایج مپرداز، تنها وظیفهات را انجام بده» (بهگود گیتا، ۲: ۴۷). این دیدگاه جنگ را در چارچوب اخلاقی و معنوی توجیه میکند، اما بر بیعلاقگی به نتایج مادی تاکید دارد. هندوئیسم همچنین بر اهیمسا (پرهیز از خشونت) تاکید دارد، اما این اصل در شرایطی مانند دفاع از عدالت یا نظم اجتماعی قابل تعدیل است. مفسران مدرن هندو، مانند سوامی ویوکاناندا، معتقدند که جنگ تنها در موارد ضروری و با نیت پاک مشروع است.
۲.۲- بودیسم: صلحطلبی در برابر واقعیتهای سیاسی- بودیسم به طور کلی با اصل اهیمسا و پرهیز از خشونت شناخته میشود. بودا در دهاما پاد میگوید: «نفرت با نفرت پایان نمییابد، بلکه با محبت پایان مییابد.» این اصل، اساس صلحطلبی بودایی است. با این حال، تاریخ بودیسم نمونههایی از توجیه خشونت را نشان میدهد. برای مثال، در سریلانکا، راهبان بودایی در قرن بیستم از جنگ علیه تامیلها حمایت کردند، با استدلال حفظ وحدت ملی و دین بودایی. در میانمار نیز، جنبشهای بودایی افراطی علیه اقلیتهای مسلمان خشونت به خرج دادهاند. این تناقضها نشاندهنده چالشهای الهیاتی در تطبیق اصول صلحطلبانه با واقعیتهای سیاسی است. الهیدانان بودایی مدرن، مانند دالایی لاما، بر بازگشت به اصول صلحطلبانه تاکید دارند.
۲.۳- تائوئیسم و کنفوسیانیسم: جنگ به عنوان شکست هارمونی- تائوئیسم و کنفوسیانیسم هر دو بر هماهنگی و اجتناب از درگیری تاکید دارند. لائوتسه در تائو ته چینگ (فصل ۳۱) مینویسد: «سلاحها ابزار شومی هستند و جنگ نشانه شکست هارمونی است.» او جنگ را نتیجه عدم تعادل طبیعی و اجتماعی میداند و حاکمان را به دیپلماسی و اصلاح اخلاقی تشویق میکند. کنفوسیوس نیز در آنالکتها (کتاب ۱۲: ۷) میگوید: «حکومت خوب از جنگ جلوگیری میکند.» این دو مکتب جنگ را آخرین راهحل و نشانه ناکامی در اداره جامعه میدانند.
۳- نظریه جنگ عادلانه: چارچوبی جهانی برای مشروعیت
۳.۱- ریشههای مسیحی و تحول سکولار- نظریه جنگ عادلانه که ریشه در الهیات مسیحی دارد، توسط آگوستین و آکویناس توسعه یافت و در قرن بیستم به یک چارچوب حقوقی-اخلاقی بینالمللی تبدیل شد که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت.
1- معیارهایی مانند دلیل عادلانه (دفاع از خود یا عدالت)، نیت درست، و تناسب.
2- رعایت اصول اخلاقی در جنگ، مانند پرهیز از هدف قرار دادن غیرنظامیان و استفاده متناسب از خشونت.
این نظریه در قوانین بینالمللی، مانند منشور سازمان ملل متحد (ماده ۵۱)، تاثیر گذاشته است.
۳.۲- مقایسه با ادیان دیگر-
در اسلام، قواعد جهاد شباهت زیادی به نظریه جنگ عادلانه دارد. برای مثال، دفاع مشروع، ضرورت و پرهیز از تجاوز اصول مشترک هستند. در هندوئیسم، مفهوم دارما معیاری برای مشروعیت جنگ ارایه میدهد. در بودیسم و تائوئیسم، جنگ به عنوان آخرین راهحل پذیرفته میشود، اما با تاکید بر صلح و دیپلماسی.
۴- چالشهای مدرن الهیات جنگ
۴.۱- سلاحهای کشتار جمعی و پرسشهای اخلاقی- ظهور سلاحهای هستهای، شیمیایی و بیولوژیکی پرسشهای جدیدی را در الهیات جنگ مطرح کرده است. در اسلام، احادیث پیامبر (ص) تخریب محیطزیست و کشتار غیرنظامیان را نهی میکنند. در مسیحیت، پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۸۲ استفاده از سلاحهای هستهای را «غیراخلاقی» خواند. این موضوع نشاندهنده نیاز به بازنگری در اصول سنتی جنگ است. در عالم تشیع هم مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای در فتوایی مشهور هر نوع ساخت، استفاده و نگهداری از سلاحهای کشتار جمعی را حرام قطعی اعلام کردهاند.
۴.۲- تروریسم و جنگهای نامتقارن- تروریسم و جنگهای نامتقارن، مانند اقدامات گروههای افراطی و سلفی، چالشهای جدیدی ایجاد کردهاند. این گروهها با تفاسیر نادرست از متون دینی، خشونت را توجیه میکنند. برخی از علمای جهان اسلام مانند یوسف القرضاوی و همچنین نهادهای مسیحی مانند واتیکان این تفاسیر را محکوم کردهاند.
۴.۳- صلحطلبی و مقاومت غیرخشونتآمیز- جنبشهای صلحطلبانه دینی، مانند جنبش گاندی در هند و مارتین لوتر کینگ در امریکا، نشان دادهاند که دین میتواند ابزاری برای مبارزه غیرخشونتآمیز باشد. گاندی با الهام از اهیمسا و کینگ با تکیه بر تعالیم مسیحی، الگوهای موفقی از مقاومت صلحآمیز ارایه کردند.
نتیجهگیری: الهیات جنگ و آینده صلح
الهیات جنگ، به عنوان یک حوزه میانرشتهای، نشاندهنده تقاطع پیچیده دین، اخلاق و سیاست است. ادیان مختلف، با وجود تفاوتهایشان، بر حفظ کرامت انسانی و محدود کردن خشونت تاکید دارند. در جهان مدرن، چالشهایی مانند سلاحهای پیشرفته، تروریسم و جنگهای سایبری نیازمند بازتعریف مفاهیم جنگ و صلح هستند. الهیات جنگ میتواند با تکیه بر اصول مشترک ادیان، راه را برای جهانی صلحآمیزتر هموار کند.
فهرست منابع:
1- آگوستین قدیس. (۴۳۰ م). شهر خدا. ترجمه انگلیسی: Henry Bettenson, Penguin Classics, ۲۰۰۳.
2- القرآن الکریم. سوره بقره، آیه ۱۹۰.
3- مایمونیدس. (۱۲ قرن) . میشنه توراه. بخش قوانین جنگ.
4- بهگود گیتا. ترجمه انگلیسی: Eknath Easwaran, Nilgiri Press, ۲۰۰۷.
5- والزر، مایکل. (۱۹۷۷) . جنگهای عادلانه و ناعادلانه. نیویورک: Basic Books.
6- القرضاوی، یوسف. (۲۰۰۹) . فقه الجهاد. قاهره: دارالوفاء.
7- تائو ته چینگ. ترجمه انگلیسی: Stephen Mitchell, Harper Perennial, ۱۹۸۸.
8- صحیح مسلم. حدیث شماره ۱۷۳۱.
نظرات