سرانجام پس از نزدیک به ۱۰ سال انتظار و با غلبه بر چالش‌های فنی و مهندسی موجود، طرح انتقال آب زاب به دریاچه ارومیه روز جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱ در شرایطی به بهره‌برداری رسید که گفته می‌شود تراز سطح آب این نگین فیروزه‌ای شمال غرب ایران، به کمترین میزان خود در 30 سال گذشته رسیده است. البته صحت‌سنجی این حرف چندان عملی نیست؛ چرا‌که تراز دریاچه ارومیه که تا پیش از این به صورت برخط از طریق دو تارنمای شرکت‌های آب منطقه‌ای آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی در دسترس بود، از دی‌ماه سال جاری، همچون سایر پایگاه‌های داده و اطلاعات وزارت نیرو، از دسترس عموم خارج شده است.

طرح انتقال آب از سد کانی‌سیب به دریاچه ارومیه که به‌عنوان اصلی‌ترین و خبرسازترین راهکار احیای این دریاچه شناخته می‌شود، به گفته قاسم تقی‌زاده‌خامسی، معاون سابق آب و آبفای وزارت نیرو، بالغ بر 500 میلیون دلار (30 هزار میلیارد تومان به قیمت روز) هزینه در‌ بر داشته است. البته این رقم بنا بر گفته‌های استاندار فعلی آذربایجان غربی، سه‌هزارو 500 میلیارد تومان است که از این میزان، هزار میلیارد تومان در دولت سیزدهم پرداخت شده است. این طرح که در ابتدا برای مهار و کنترل آب‌های مرزی کار خود را آغاز کرد، از اجزای مختلفی شامل سد کانی‌سیب با حجم مخزن 221 میلیون مترمکعب، تونل انتقال آب به طول 36 کیلومتر، کانال روباز انتقال آب از تونل تا رودخانه گدار به طول 11 کیلومتر و پس از آن انتقال آب از طریق گدارچای به طول 28 کیلومتر تا دریاچه ارومیه تشکیل شده و هدف آن انتقال سالانه بیش از 600 میلیون مترمکعب آب از حوضه آبریز رودخانه زاب به دریاچه ارومیه است.

طرح انتقال آب زاب مانند دیگر طرح‌های انتقال آب، مخالفان و موافقان پر‌و‌پا‌قرص خود را دارد. مخالفان از ناپایداربودن این راهکار و تأثیر مخرب آن بر حوضه مبدأ سخن می‌گویند که اثرات خود را در قالب تنش‌های آبی به‌ویژه در بخش کشاورزی، تخریب زیست‌بوم و ایجاد توفان‌های گرد‌و‌غبار به‌خصوص از سمت عراق نشان خواهد داد. میزان اندک آب انتقالی در مقایسه با کسری تجمعی حقابه دریاچه ارومیه نیز نکته دیگری است که از طرف مخالفان بر آن تأکید می‌شود. از سوی دیگر، موافقان اجرای طرح از لزوم انتقال آب برای تأمین حقابه سه‌هزارو 400 میلیون مترمکعبی این دریاچه سخن به میان می‌آورند. بر این اساس، در داخل حوضه آبریز دریاچه ارومیه، سالانه بالغ بر هزارو 420 میلیون مترمکعب به صورت طبیعی از طریق رودخانه‌ها و بارش بر روی دریاچه، به آن وارد می‌شود. اجرای طرح‌های کاهش 40‌درصدی مصرف آب در بخش کشاورزی نیز می‌تواند حجمی نزدیک به هزار میلیون مترمکعب آب را برای دریاچه تأمین کند. افتتاح تصفیه‌خانه‌های فاضلاب و انتقال پساب تصفیه‌شده نیز نزدیک به 300 میلیون مترمکعب از حقابه را تأمین خواهد کرد. به گفته موافقان، با درنظرگرفتن این اعداد، رقم 680 میلیون مترمکعب از حقابه دریاچه باقی می‌ماند که به ناچار می‌بایست از طریق طرح‌‎های انتقال آب از سد سیلوه (95 میلیون مترمکعب) و سد کانی‌سیب (600 میلیون مترمکعب) تأمین شود.

نکته حائز اهمیت اما اینجاست که به گفته کیاست امیریان، معاون حفاظت، بهره‌برداری و امور اجتماعی حوضه آبریز دریاچه ارومیه در وزارت نیرو، طرح انتقال آب از تونل زاب، در کوتاه‌مدت و در فاز اول، 300 میلیون مترمکعب آب را انتقال خواهد داد که در سال‌های آینده با اجرای فاز دوم و افزایش میزان انتقال آب، به ۶۰۰ میلیون مترمکعب خواهد رسید. با توجه به اینکه در این سخنان اشاره‌ای به نوع فازبندی طرح نشده است، مشخص نیست منظور از آن فازبندی زمانی است یا اینکه این طرح نیازمند انجام پروژه‌های عمرانی بیشتر جهت افزایش حجم انتقال آب به  دریاچه ارومیه است؟

در این زمینه باید به این نکته توجه کرد که تا به اینجای کار، طرح انتقال آب زاب نزدیک به نیمی از اعتبارات هزینه‌شده برای احیای دریاچه ارومیه را به خود اختصاص داده است. صرف چنین هزینه‌ای با این امید انجام شده است که این طرح نزدیک به 18 درصد از حقابه مورد نیاز دریاچه را تأمین خواهد کرد. ایجاد هرگونه تغییر در شرایط اولیه پروژه همچون کاهش میزان آب انتقالی یا افزایش هزینه‌ها به دلیل نیاز به ساخت پروژه‌های بیشتر جهت دستیابی به هدف انتقال 600 میلیون مترمکعبی، پارامترها و عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری را به صورت جدی تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که شاید اگر این عوامل در مراحل ابتدایی و پیش از آغاز عملیات اجرائی مطرح می‌شد، تصمیم‌گیران امر با توجه به عواقب زیست‌محیطی ناشی از انتقال آب، به کلی از اجرای آن صرف‌نظر می‌کردند.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که افتتاح این طرح پایان کار نبوده و حصول اطمینان از رسیدن آب منتقل‌شده به دریاچه ارومیه، بخش مهمی از فعالیت‌های باقی‌مانده را شامل می‌شود. انتقال آب در فصل غیر‌زراعی هم‌زمان با بستن سردهانه‌های انهار منشعب از رودخانه گدار، در کنار تلاش برای جلوگیری از دست‌اندازی به حقابه انتقالی توسط کشاورزان و باغ‌دارانی که زمین‌های آنها در نزدیکی این رودخانه قرار گرفته از طریق انجام فعالیت‌های نرم‌افزاری و همراه‌کردن آنها، از مهم‌ترین اقدامات تکمیلی است که برای دستیابی به هدف زیست‌محیطی در نظر گرفته‌شده برای این پروژه پر‌خرج و پرسروصدا باید انجام شود.