در مورد راه های مدیریت اختلافات زناشویی توضیحاتی بفرمایید. پاسخ – اختلاف زناشویی طبیعی است. زیرا دو نفر یکی زن و یکی مرد با حساسیت های متفاوت باهم زندگی می کنند. پس اصل اختلاف طبیعی است ولی این اختلاف باید باعث نزدیک شدن زن و مرد شود نه اینکه باعث فاصله گرفتن آنها شود. اگر ما بتوانیم هنرمندانه و عاقلانه با اختلاف هایی که در زندگی زناشویی اتفاق می افتد برخورد کنیم بسیاری از طلاق های عاطفی و رسمی از بین خواهد رفت. اولین قدم در برخورد با اختلاف چیست ؟ در کمک های اولیه می گویند که اگر عقب جایی را نیش زد بالای آنرا محکوم ببندید تا شدت پیدا نکند بعد در پی درمان باشید. اولین کمک های اولیه در اختلافات زناشویی این است که اجازه ندهید اختلاف شدت پیدا کند. و آتش اختلاف شعله بکشد. مرحله ی پیشگیری از شدت یافتن اختلاف چند مرحله است :1- حلم و پرهیز از عصبانیت. باید بپذیریم که محترمانه می شود اختلاف را حل کرد .چه کسی گفته که اولین کار در اختلاف اخم کردن و دعوا است؟ ما می توانیم با همسرمان اختلاف داشته باشیم بدون اینکه دعوا کنیم. 2- در اوج اختلاف تصمیم گیری و قضاوت نکنید. زیرا در هنگام عصبانیت و اختلاف عقل انسان خوب کار نمی کند. و انسان حق را به خودش می دهد. می توان صبر کرد تا آتش اختلاف بخوابد و بعد از چند ساعت یا چند روز ،آنرا بررسی کرد و بعد تصمیم گیری و قضاوت کرد. حضرت علی (ع) می فرماید: خشم و تندی شعبه ای از جنون است و صاحب آن پشیمان می شود. و اگر صاحب آن پشیمان نشود معلوم است که جنون پایداری دارد. پس در فضای عصبانیت ذهن انسان فعال نیست. 3- پرهیز از مقابله به مثل. گاهی خانم می گوید که چون شوهرم حرف زشت زد و قهر کرد، من هم به او حرف زشت زدم و قهر کردم. آیا این کار درست است ؟ممکن است که بچه ها مقابله به مثل کنند ولی این کار برای بزرگترها خیلی بد است. پس مقابله به مثل ممنوع است و این کار باعث می شود که تنش شدیدتر شود. زیرا در این میان باید یک نفر کوتاه بیاید. بعضی ها می گویند که چرا همیشه من کوتاه بیایم؟ اگر فردی بخواهد شخصیت درونی اش را بروز بدهد ،باید کوتاه بیاید. اگر می خواهید زندگی کنید، زندگی تان به شما مزه بدهد، در زندگی فقط دعوا نباشد و آرامش را حس کنید، باید کوتاه بیایید. همیشه نباید خانم ها کوتاه بیایند ،آقایان هم باید کوتاه بیایند تا مردانگی شان را ثابت کنند. پس هر کسی می خواهد انسانیتش را بیشتر به خودش بروز بدهد ،کوتاه بیاید. باید حالتی پیش بیاید که وقتی زنی در اختلاف کوتاه آمد و مرد کوتاه نیامد، مرد احساس کند که باخته است. و منتظر باشد که در دفعه ی بعد او کوتاه بیاید.4 – پرهیز از سخنان تنش زا. گاهی اوقات ما ظاهرا آرام هستیم و مقابله به مثل هم نمی کنیم ولی حرفی می زنیم که تنش را بیشتر می کند. مثلا وقتی به ظاهر می خواهیم کوتاه بیاییم می گوییم: بدبختی را مثل مُهر به پیشانی من زده اند، چکار کنم ؟ این هم مثل بقیه ی چیزها. این حرفها آتش اختلاف را بیشتر می کند. گاهی در این اختلاف فرد روی حساسیت های طرف مقابل دست می گذارد مثلا خانواده ی طرف مقابل را وسط می کشد و خاطرات تلخ گذشته را مرور می کند تا خودش را در این نبرد، پیروز نشان دهد. مثلا طرف مقابل می گوید :بسیاری از حرفها، جوابش سکوت است. یا جواب ابلهان خاموشی است که این آتش اختلاف را بیشتر می کند. می شود در اوج اختلاف عاطفی برخورد کرد. یعنی یک طرف بگوید: عزیزم آرامتر ،این همه عصبانیت برای تو خوب نیست، من نگران تو هستم. بعد یک لیوان آب برای فرد بیاورد. بعضی می گویند که ممکن است فرد پررو شود. ما دنبال اصلاح خودمان هستیم یا دنبال خالی کردن عقده های مان یا دنبال کوبیدن طرف مقابل یا دنبال زندگی کردن و دنبال آرامش؟ شما باید مشخص کنید که در زندگی دنبال چه چیزی هستید. اگر شما دنبال کوبیدن هستید، این راه کارها به درد شما نمی خورد اما اگر دنبال زندگی هستید که در آن آرامش باشد و آرامش را با سلول های تان حس کنید، این راه کارها را انجام دهید. در مورد راه کارهای اختلافات زناشویی توضیحاتی بفرمایید. پاسخ – وقتی اختلافی بین زن و شوهر پیش می آید باید چند مرحله را در نظر گرفت :مرحله ی اول پیشگیری از شدت گرفتن اختلاف است یعنی کاری کنیم که اختلاف شدیدتر نشود، عصبانی نشویم ،درعصبانیت تصمیم نگیریم، برخورد عاطفی داشته باشیم و مقابله به مثل نکنیم. مرحله ی دوم مرحله ی تشخیص ریشه ی اختلاف است. بعضی ها می گویند که در اختلاف چه کسی به این چیزها فکر می کند! ما باید به این چیزها فکر کنیم. اگر ما به اختلاف این طورنگاه نکنیم، نتیجه ی آن می شود طلاق عاطفی ،طلاق رسمی و از بین رفتن امنیت روانی خانواده. وقتی زن و شوهر باهم دعوا می کنند، فقط خودشان لطمه نمی بینند، بچه های کوچک و نوجوانی که شاهد دعواهای پدر و مادر هستند از نظر روانی دچار تنش می شوند و احساس امنیت روانی را از دست می دهند و گاهی برای بدست آوردن امنیتی روانی به فضای بیرون از خانه ( رفقا و فضای مجازی) پناهنده می شوند. در ریشه یابی اختلاف باید دو کار انجام داد: ریشه یابی سطحی و ریشه یابی عمقی . ریشه یابی سطحی یعنی اینکه این اختلاف چرا بوجود آمده ولی ریشه یابی عمقی یعنی چه مسئله ی کلانی در زندگی ما وجود داشته که زمینه ی بروز اختلافات را فراهم کرده است. در ریشه یابی سحطی باید به سه نکته توجه کرد: 1- تفکر در مسائل پیش آمده یعنی فکر کنیم که این اختلاف از کجا شروع شده است.( گاهی بخاطر یک بحث کوچک کار به خانواده ها و زمان عقد و عروسی می رسد) 2- توجه به نقش خود در اختلاف. انسان همیشه به دنبال حق است و حق طلبی فطری است. کسی که انسانیت دارد حق طلب است .یعنی کسانی که در اختلافات همه ی تقصیرها را به گردن طرف مقابل می اندازند و تقصیرشان را نمی پذیرند( بااینکه فرد خودش را مقصر می داند ولی به روی خودش نمی آورد) بر اساس فطرت شان عمل نمی کنند. 3- کسانی که نمی توانند اختلافات شان را حل کنند و هر کدام حق را به خودشان می دهند می توانند نگاه سومی را وارد اختلاف کنند. یعنی مشاوره. حُسن مشاوره این است :کسی که دارد از بیرون به مسائل شما نگاه می کند ذینفع نیست و تعصب ندارد، بنابراین بهتر می توانند اختلاف را حل کند. اگر مشاوری متعصبانه نگاه کند مشاور خوبی نیست. کسی که به خواهر و برادر یا پسر و دختر خودش متعصبانه نگاه می کند نمی تواند مشاور خوبی باشد. البته پدر و مادرهایی هستند که نگاه شان به فرزندشان متعصبانه نیست و مصلحت آنها را در نظر می گیرند. اگر اعضای خانواده (خواهر یا برادر یا پدر و مادر) پختگی لازم برای روبرو شدن با مشکلات شما را ندارند و روی شما تعصب دارند بهتر است که مشکلات تان را با آنها مطرح نکنید. زیرا وقتی احساسات آنها وارد مشکلات شما می شود مشکلات شما دو چندان می شود. اگر شما در اطراف تان کسی را دارید که حکیمانه و به دور از تعصب به مشکلات شما نگاه می کند، این فرد برای مشاوره خوب است ولی اگر یک مشاور متخصص و متعهدی باشد که بتواند مسائل شما را بشنود و به شما راه کارها را بگوید، بهتر است. 3- گفتگوی منطقی. فرهنگ گفتگو در جامعه و خانواده های ما خیلی ضعیف است. ما یاد نگرفته ایم بدون اینکه (در اختلافات) عصبانی بشویم با همدیگر حرف بزنیم. گفتگوی منطقی بسیاری از مسائل را حل می کند و نه فقط اختلافات را حل می کند بلکه از اختلاقات آینده پیشگیری می کند. گفتگوهای منطقی برکات زیادی دارد که ما بخاطر فرهنگ ضعیف ،از آن محروم هستیم. در مورد راه های مهارت مدیریت اختلافات زناشویی توضیحاتی بفرمایید. پاسخ – یکی از راه های مهارت مدیریت اختلافات زناشویی پیدا کردن ریشه اختلافات بصورت عمقی است. بسیاری از مسائلی که در زندگی پیش می آید و اختلافاتی که بوجود می آید و تا مرز طلاق پیش برود،(مثلا خانم خانه را تمیز نمی کند یا آقا به خانواده همسر احترام نمی گذارد) ریشه اش آن چیزی نیست که شما فکر می کنید. بیشتر این دلایل همان بهانه هاست ولی آنها دلیل اصلی نیستند. اگر خانم خانه را هم خوب تمیز کند و آقا هم به خانواده ی خانم احترام بگذارد بازمشکل برسرجای خودش باقی است. زیرا این اختلافات ریشه های عمقی دارد. دلایل ریشه های عمقی اختلافات :1- کمبود محبت 2- شکستن دیوار احترام 3- شکستن دیوار اعتماد 4- نبود درک متقابل بین دوطرف 5- توجه نکردن به مسائل غریزی . اینها ریشه بسیاری از مشکلاتی است که ما فکر می کنیم بخاطر این بهانه ها ایجاد شده است. تب خودش به تنهایی یک بیماری مستقل نیست ولی نشان دهنده ی بیماری است .بسیاری از دلایلی که ما اسم آنرا دلیل اختلافات می گذاریم ،تب زندگی ماست. ریشه ی اصلی آنها موارد پنجگانه بالاست. یکی از دلایل اصلی نبودن محبت است. معارف اهل بیت را مرور کنیم و بدانیم که فقط نماز خواندن و قرآن خواندن عبادت نیست، محبت کردن به اهل خانه عبادت بزرگی است. خوش اخلاقی یک کاربی نظیر است. فضای خانواده را آکنده از مهربانی، گذشت ،روابط عاطفی و لبخند کنید .بیشتر مشکلات در خانه با همین راه حل اولی یعنی محبت حل می شود. گاهی اوقات محبت وجود ندارد. البته در اول ازدواج وجود داشته ولی الان این محبت از زندگی رفته است. چطور می توان این محبت را بدست آورد ؟ پاسخ – بحثی بنام آفات محبت وجود دارد که چه چیزی باعث می شود که محبت از بین برود. این مشکل دلایل زیادی دارد ولی یک از دلایل آن بی احترامی هاست. گاهی بصورت نهادینه بی احترامی ها بعد از ازدواج بین زن و شوهرها اتفاق می افتد. دلیل دیگر آن بداخلاقی هاست. پیام بداخلاقی و بی احترامی این است که من تو را دوست ندارم حتی اگر قصد طرف مقابل این نباشد. یعنی اینکه تو ارزش نداری و الا من با روی گشاده با تو برخورد می کردم و به تو احترام می گذاشتم. دلیل دیگر از بین رفتن محبت، دعواها و جدل هاست. همه یادشان باشد که می شود محترمانه و بدون داد و زدن حرف زشت ،باهم اختلاف داشت. دو نفری که با هم ازدواج می کنند، اختلاف بین آنها یک چیز معمولی است. اگر از اختلافات بین زن و شوهرها خوب استفاده شود این باعث شناخت بیشتر می شود. حتی باعث صمیمت بیشتر هم می شود. ما نباید چنین توقعی در جوانان ایجاد کنیم که زندگی بدون اختلاف خواهند داشت. بعضی جوانان فکر می کنند که بعد از ازدواج نباید هیچ اختلافی داشته باشند. دو ماه بعد از زندگی، با کوچکترین اختلاف به فکر طلاق هستند چون فکر می کنند که بعد از ازدواج نباید اختلافی باشد و اختلاف را شکست زندگی شان می دانند. اگر ما در اختلاف خوشرویی ،احترام، لحن نرم و گذشت را فراموش نکنیم ،این اختلافات باعث صمیمیت بیشتر می شود. گفتگوی منطقی و دوستانه باعث می شود مسئله ای که پیش آمده از بین برود. یکی دیگر از دلایل از بین رفتن محبت شوخی های بیجا و تمسخر و بددهانی است. انسان باید مراقب دهانش باشد. در روایات به ما اجازه نداده اند که به دشمنان اهل بیت دشنام بدهیم. بخل ،تکبر ،دروغ ،سوءظن ،بدگمانی وعدم درک متقابل محبت را از بین می برند. بعضی جوانان می خواهند همان دوست یابی های دوران دبیرستان و دانشگاه را در خانواده تعمیم بدهند، آیا این کار درست است؟ یکی از مشکلات جوانان این است که فکر می کنند با فردی ازدواج کرده اند که فقط ظاهرش با آنها تفاوت دارد و اخلاق و روحیاتش با آنها یکی است. بخاطر همین می خواهند همان برخوردی که با دوست شان در خوابگاه دانشگاه داشته اند با همسرشان داشته باشند. مثلا دوست دانشجوی شما می گوید : سرم درد می کند. شما می گویید که سرت را به دیوار بکوب خوب می شوی. او می خندد و شما احساس می کنید که چقدر باهم صمیمی شده اید. بعد در خانه خانم تان به شما می گوید: سرم درد می کند. شما همان حرف را به ایشان می زنید ولی می بیند که خانم تان گریه می کند. ما باید به این توجه کنیم که با جنس مخالف مان ازدواج کرده ایم نه با همجنس خودمان. پدر و مادری هستند که در نزدیکی فرزندان شان زندگی می کنند ولی فرزندشان حسرت دیدار آنها را دارد چرا که آنها از فرزندشان انتظار داشتند که با دختری که هم سطح خودشان است ازدواج کند. من 13 سال است که ازدواج کرده ام و دو فرزند دارم ولی پدرشوهر و مادرشوهرم آن کینه را کنار نمی گذارند. فرزندان من دوست دارند که پدر بزرگ و مادربزرگ شان را ببیند ولی آنها اجازه نمی دهند. پاسخ- ما صحبت هایی با پدر و مادرها و فرزندان داریم ولی هیچ کدام نباید حق به جانب به صحبت های ما گوش بدهند. در ارتباط با پدر و مادر آیات و روایاتی داریم که دین هیچ بهانه ای را برای بی احترامی به پدر و مادر نگذاشته است. قرآن شرک را گناه عظیم می داند و آنرا غیربخشیدنی می داند ولی خدا در سوره لقمان آیه 15 می فرماید :اگر آنها شما را به شرک وادار کردند از آنها اطاعت نکنید. اما با این پدر و مادر به طرز شایسته ای برخورد کنید. چند تا از پدر و مادرهای ما شایسته ی برخوردهای بد هستند؟ پدر و مادرها زحمت های زیادی برای ما کشیده اند. شما هستید چون پدر و مادرتان هستند. نعمتی بالاتر از هستی وجود ندارد. شما باید شرایط سنی پدر و مادر را درک کنید. آنها اعصاب شان را برای بچه ها خرج کرده اند. آنها در دوران پیری نیاز به همزبان دارند. نوع ارتباط فرزندان با پدر و مادرها عوض شده است. یعنی احترامی که برای دیگران قائل هستند برای پدر و مادر قائل نیستند. توقعاتی که پدر و مادر از ما دارند توقعات بیهوده ای نیست، آنها نیاز به محبت دارند. شما هم به سن آنها می رسید. در روایات داریم که شما به پدر و مادرتان نیکی کنید تا فرزندان تان هم به شما نیکی کنند. خداوند می فرماید که دو تا گناه است که خداوند منتظر است که آنها را زودتر عذاب کند : ناسپاسی و عاق والدین . این حرف های ما مجوزی برای پدر و مادرها نیست که هر طوری دل شان می خواهد با فرزندان شان رفتار کنند. پیامبر فرمود: آن چیزی که برعهده ی فرزند است از عاق والدین ،برعهده ی والدین هم هست. یعنی همان طور که فرزندان عاق پدر و مادر می شوند، پدر و مادرها هم عاق فرزندان می شوند. زمینه ی احترام به فرزندان را فراهم کنید و بین فرزندان تان فرق نگذارید. در جلوی همسران فرزندان تان به آنها بی احترامی نکنید که این باعث کینه و بدرفتاری می شود. شما نباید به فرزندان بی احترامی کنید و اگر هم بی احترامی کنید فرزندان حق ندارند که با بی احترامی جواب شما را بدهند. در روایت داریم که به فرزندان تان احترام بگذارید. تبعیض بین فرزندان زمینه ی کینه را فراهم می کند. بعضی مواقع پدر و مادرها به عروس شان حسودی می کنند. پیامبر فرمود: خدا رحمت کند پدر و مادری که فرزندان شان را در نیکی کردن به خودشان کمک می کنند. و کاری نمی کنند که فرزندان عاق بشوند. شما در این مسئله با خدا معامله کنید. پیامبر فرمود: کسی که نیکی به پدر ومادر را ضمانت کند من بهشت را برای او ضمانت می کنم. هر طور که پدر و مادر با شما رفتار می کنند شما به آنها احترام بگذارید. و کسی که بدی پدر و مادر را با نیکی جواب بدهد پیش مردم هم آبرو دارد. شما باید پیش خدا روسفید باشد. اگر دنیا و آخرت را می خواهید با خدا معامله کنید. در مورد مهارت های مدیریت در اختلافات زناشویی توضیحاتی بفرمایید . پاسخ – مرحله ی اول پیشگیری در شدت یافتن اختلاف است. حلم ورزیدن، پرهیز از اختلاف پرهیز از تصمیم گیری دراوج اختلاف، پرهیز ازمقابله به مثل، پرهیز از سخنان تنش زایی که باعث می شود آتش اختلاف شعله ورتر شود و برخورد عاطفی. در مرحله ی دوم به سراغ ریشه ی اختلاف می رویم که چرا این اختلاف بوجود آمده است. یکسری از ریشه ها اختلافات سطحی است که ما در حل ریشه ای اختلافات آنرا درجه ی اول نمی دانیم. در ریشه یابی اختلافات،ریشه های عمقی بسیار موثر است. پنج ریشه عمقی وجود دارد: کمبود محبت ،بی احترامی، عدم اعتماد، عدم درک متقابل و بی توجهی به مسائل زناشویی. بسیاری از اختلافاتی که پیش می آید بخاطر این است که دو طرف حریم شخصی دیگری را حفظ نمی کنند. کسانی که ازدواج کرده اند باید بپذیرند که می شود با هم اختلاف داشت بدون اینکه احترام همدیگر را زیر پا لِه کرد. می شود اختلاف داشت بدون اینکه داد کشید و حرف زشت زد. می شود که دوطرف باهم اختلاف داشته باشند ولی در اوج احترام باهم صحبت کنند. خیلی از افراد عاشق کسی هستند که به او بی احترامی می کنند. بی احترامی سم عشق وعلاقه است. کسی که دارد بی احترامی می کند از خودش بپرسد: شما می توانید کسی را که به شما بی احترامی می کند و جلوی دیگران شما را لِه می کند، دوست داشته باشید و به اوعشق بورزید؟ اگر در زندگی عشق وعلاقه نباشد بسیاری از تنگناهای زندگی قابل تحمل نیست. مشکلات اقتصادی در زندگی ها وجود دارد ولی مشکلات اقتصادی به تنهایی نمی تواند عامل اختلاف باشد. وقتی زن و شوهر به یکدیگر عشق می ورزند و دل شان برای هم می تپید، مشکلات اقتصادی را تحمل می کنند. ولی شوهری که شخصیت همسرش را جلوی دیگران لِه می کند، در هنگام تنگنای اقتصادی انتظار دارد که همسرش او را تحمل کند که این توقع بیجایی است. بی احترام سم محبت و علاقه است. ما از شما خواهش می کنیم که احترام یکدیگر را حفظ کنید. کسی که در اوج اختلاف به دیگری احترام می گذارد به اولین کسی که احترام می گذارد خودش است. وقتی دو نفر باهم دعوا می کنند، کسی که محترمانه تر برخورد می کند، از نگاه ما فرد قابل احترام تر و عزیزتری است. شخصی که احترام و شخصیتش را حفظ می کند هنری نکرده است و منتی سر کسی ندارد زیرا احترام خودش را حفظ کرده است. اگر تابحال به همسرتان احترام می گذاشتید از الان بیشتر احترام بگذارید و اگر هم بی احترامی می کردید، احترام بگذارید. آیا احترام گذاشتن در تمام خانواده ها متفاوت است؟ در همه ی فرهنگ ها چیزهای مشترکی وجود دارد که ما باید آنها را بپذیریم. مثلا داد کشیدن در اختلافات،دادن نسبت ناروا به طرف مقابل، کتک زدن و بی احترامی به خانواده درهیچ فرهنگی پذیرفته شده نیست. اگر ما به نقاط مشترک توجه کنیم آن میزان اختلافی که در فرهنگ ها وجود دارد، مشکل خاصی تولید نمی کند. دراحترام گذاشتن ، بیش از آنکه ما به فرهنگ موجود خانواده و فامیل دقت کنیم باید ببینیم که طرف مقابل دوست دارد که چه طوری با او برخورد شود. در مورد مدیریت و راه کارهای اختلافات زناشویی توضیحاتی بفرمایید. پاسخ- اولین راه مدیریت حل اختلاف این است که سعی کنیم اختلاف شدید نشود .ریشه یابی حل اختلاف راه حل بعدی است. بعضی از ریشه های حل اختلاف سطحی است و بعضی از آنها ریشه های عمقی است. بحث احساس کمبود محبت بین زن و شوهرها و شکسته شدن حریم شخصیت یا احترام توسط یکی از دو طرف بحث مهمی است . یکی از دلایل مهم اختلافاتی که بوجود می آید احساس کمبود محبت است. مرد یا زن احساس می کند که طرف مقابل او را دوست ندارد. و بخاطر همین تحملش کم شده و زود رنج شده و نمی تواند سختی های زندگی را تحمل کند .ریشه ی دیگر اصلی اختلافات، بی احترامی است. ریشه ی دیگر اختلافات ،اعتماد نداشتن است. زندگی که دچار بی اعتمادی می شود در لب پرتگاه است. باید این زندگی را از لب پرتگاه کنار کشید. هیچ چیزی به اندازه ی بی اعتمادی اختلاف ایجاد نمی کند. وقتی مرد و زن به یکدیگر بی اعتماد می شوند ،نسبت به محبت یکدیگر هم بی اعتماد می شوند. مثلا وقتی آقا کادویی برای خانمش می خرد، خانم می گوید : حتما یک نقشه ای دارد. در مواقعی حتی خانم نمی تواند به حرف های مرد اعتماد کند. بی اعتمادی تار و پود زندگی را از بین می برد. کسانی که شجاعت گفتن حرف با صداقت را ندارند باید یک عمر هزینه ی بی اعتمادی را بپردازند. هزینه ی صداقت مقطعی است ولی هزینه ی بی اعتمادی دائمی است. فردی ده سال پیش یک دروغی ازهمسرش شنیده است ،حالا هر حرفی که از همسرش می شنود احساس می کند که شاید دروغ باشد. بعضی ها می خواهند با دروغ مشکلات شان را حل کنند. هزینه ی صداقت خیلی کمتر از هزینه ی دروغ است. صداقت معامله با خداست .خدا می فرماید : نجات در صداقت و هلاکت در دروغ است. اگر همسر یا فرزند شما صادقانه با شما برخورد کرد، شما هم کاری بکنید که مزه ی شیرین صداقت به آنها چشانده شود. گاهی برخورد شما چنان بد است که فرد تصمیم می گیرد که با دروغ زندگی کند. اگر با شما بد برخورد شد، باز راست بگویید. زیرا کسی که ضربه می خورد همان فردی است که دروغ می گوید. صداقت سرمایه ی زندگی است. بی اعتمادی و سوء ظن با هم رفیق هستند. همراهی با بی اعتمادی سوءظن هم می آید که این باعث سیاه شدن زندگی می شود. بی اعتمادی یعنی بهم ریختن آرامش روحی و فکری. وقتی بی اعتمادی با سوء ظن ادغام می شود زندگی را سیاه می کند. یکی دیگر از ریشه های اصلی اختلاف، عدم درک مقابل است. درک مقابل یعنی اینکه مرد و زن شرایط همدیگر را درک کنند. وقتی آقا از بیرون می آید و خسته است باید درک کند که خانم هم خسته است. و از صبح کار کرده است. وقتی آقا به خانم اعتراض می کند که کار خانه خستگی ندارد این احساس به خانم دست می دهد که شوهر من خستگی کار خانه را نمی فهمد. از طرفی خانم هم نباید به آقا بگوید که کار اداره سخت نیست. باور کنید که کار بیرون سخت است حتی نشستن پشت میز و سرو کله زدن با ارباب رجوع. کار کارگری هم سخت است. اگر ما همدیگر را درک نکنیم همیشه در درون مان با طرف مقابل می جنگیم. یکی از بدترین جنگ ها، جنگ های ذهنی است. یعنی خانم و آقا در تنهایی ،در ذهن شان طرف مقابل را محاکمه می کنند. وقتی همدیگر را می بینند نمی توانند براحتی یکدیگر را تحمل کنند. زیرا آنها همدیگر را به چشم متهم می بینند. و کوچکترین مسئله می تواند آتش اختلاف را برافروخته کند. پس خودخواهی ها را کنار بگذاریم. کسانی که با همسرشان اختلاف دارند باید حواس شان به این پنج ریشه ی اختلاف مهم باشد :محبت کردن به یکدیگر ،احترام گذاشتن، اعتماد داشتن ، درک متقابل و نیازهای طبیعی و غریزی. بسیاری از اختلافات بخاطر بی توجهی به نیازهای طبیعی است که باید در رابطه ی زناشویی به آن پاسخ داده شود. بی اعتنایی به این نیازها باعث اعصاب خردی می شود و گاهی باعث می شود که طرف فکر کند که همسرش او را دوست ندارد و او را درک نمی کند.یکی از دلایل اختلافات انتخاب نادرست است. کسی که روحیات ،اخلاق و فرهنگش با شما متفاوت است نباید انتخاب بشود. با مردی که زیاد قهر می کند چکار باید کرد؟ پاسخ – باید به ریشه های عمقی اختلافات توجه کرد. چرا این آقا بداخلاق است و دائم قهر می کند؟ چرا خانمی زندگی را جهنم کرده است؟ برای درمان این سوال ها باید به چرایی آنها پی برد. اگر چرایی آنها مشخص نشود، این مشکلات همیشه بصورت یک معضل باقی می ماند. اکثر کسانی که این مشکلات را دارند حق به جانب صحبت می کنند. یعنی فکر می کنند که تمام تقصیرها بر گردن فرد مقابل است. کسانی که این مشکلات را دارند مباحث ریشه یابی اختلاف زناشویی را پیگیری کنند تا بعداً در مورد خوش اخلاقی و بداخلاقی صحبت کنیم. بعضی آقایان فکر می کنند که اگر خوش اخلاق باشند اقتدارشان از بین می رود. براساس مبانی تربیت دینی مخصوصا در جمع خانواده و دوستان، اقتداری که از راه خشونت بوجود می آید ارزشی ندارد و زمان استفاده ی آن کوتاه است. زیرا همه جا نمی توان از آن استفاده کرد. اقتداری که بر اساس روش های تربیت دینی می تواند هم ابهت شما را در دل دیگران بیندازد و حالت محبتی دیگران را نسبت به شما کم نکند ،اقتدار محبتی است. دیگران از اینکه این فرد را ناراحت کنند نگران می شوند. اگر زن و مرد توانستند جوری در خانه عمل کنند که اعضای خانواده بترسند از اینکه دل او ناراحت بشود البته منظور ترسیدن از کتک خوردن و داد و فریاد نیست بلکه منظور ناراحت شدن دل پدر و مادر از آنهاست، این نشانه ی موفقیت مدیریت آن خانواده است. در مورد عذرخواهی برای حل اختلاف بین همسران توضیحاتی بفرمایید. پاسخ – عذرخواهی مسئله ای است که اکثرا از آن فرار می کنند. زیرا آنها خودشان را بزرگ می پندارند و فکر می کنند که با عذرخواهی کوچک می شوند. البته کسی که اشتباه نمی کند که عذرخواهی نکند، فردعاقلی است. بعضی ها اشتباه می کنند ولی حاضر نیستند که عذرخواهی کنند. از نگاه دینی، عذرخواهی یک تنبیه نفس است. وقتی ما عذرخواهی می کنیم با خودمان فکر می کنیم که چرا اشتباه کرده ایم و باید حواس مان را بیشتر جمع کنیم. عذرخواهی یک وظیفه است. حضرت علی(ع) می فرماید: وقتی خطایی کردی، عذرخواهی کن. از طرفی عذرخواهی ترساننده و خیرخواهی است. یعنی شما را از این زاویه می ترساند که اگر اشتباه کردی باید ذلت گردن کجی را بپذیری و انسان بطور طبیعی دوست ندارد این کار را بکند. علاوه بر این عذرخواهی باعث می شود که رابطه ها خوب شود و آتش اختلاف فروکش کند. درر وایت داربم: عذرخواهی نشانه ای برای عقل انسان است. وقتی انسان عذرخواهی می کند عقل را بر فضای ارتباطی خودش حاکم می کند، وقتی عقل حاکم بشود،عصبانیت از بین می رود زیرا عقل مخالف عصبانیت است. عذرخواهی زبان طرف را می بندد. عذرخواهی باعث می شود که دل طرف ما نرم شود . بعضی ها بجای عذرخواهی ،توجیه می کنند. بعضی ها می دانند که اشتباه کرده اند ولی اشتباه را توجیه می کنند. کسانی که کارهای اشتباه شان را توجیه می کنند و حق را زیر پا می گذارند، دچار قساوت قلب می شود. خانواده ای که دچارقساوت قلب شود ... اگر فرهنگ عذرخواهی در خانواده ها رواج پیدا کند باید فرهنگ پذیرش عذرخواهی هم رواج پیدا کند. پذیرش عذرخواهی نشانه ی عقل است همان طور که عذرخواهی نشانه ی عقل است. البته خوب نیست که فرد مدام اشتباه کند و مدام عذرخواهی کند .وقتی عذرخواهی و پذیرش عذرخواهی در خانواده ها رواج پیدا کند یعنی عقل بر خانواده ها حاکم می شود. در مورد راه های حل اختلاف بین زن و شوهر توضیحاتی بفرمایید. پاسخ – یکی از راههای حل اختلاف عذرخواهی کردن است. اگر عذرخواهی صادقانه و زود انجام بگیرد، مشکلات را خیلی راحت حل می کند. بعضی ها وقتی اشتباه می کنند اصرار می کنند که اشتباه نکرده اند. انکار اشتباه، اصرار بر اشتباه است. حضرت علی (ع) می فرماید: الانکارٌ اشتباهٌ . این افراد در مرحله ی بعد سعی می کنند که اشتباه را به گردن دیگری بیندازند. که اگر غایب باشد بهتر است و در مرحله ی بعد معذرت خواهی می کنند که البته این زبان معذرت خواهی هم زبان پوزش نیست. مثلا می گویند: حالا مگر چه شده است ؟ ببخشید. این ببخشید گفتن عذرخواهی نیست زیرا ببخشید یک گردن کج، یک زبان نرم ، کمی هم التماس و خواهش می خواهد. گاهی این عذرخواهی خودش یک نوع طلبکارانه حرف زدن است. گاهی طرف یک بار عذرخواهی می کند و مثلا می گوید: مگر چه شده است؟ ببخشید و اگر طرف گفت که نمی بخشم بلافاصله می گوید: نبخش. پس این عذرخواهی واقعی نیست. عذرخواهی اگر صادقانه ،سریع ،با لحن خواهش و تمنا باشد ، خیلی زود مشکل را رفع می کند ولی اگر عذرخواهی صادقانه نباشد نتیجه ی انکار و تقصیر را گردن دیگری انداختن ،می شود بگو و مگو و جدال .جدال آفت زندگی است. گاهی این جدال ها دو ساعت طول می کشد و بچه هم آنرا تماشا می کند. در ضمن این بگو ومگوها باعث می شود که دل ها ازهم دور بشود و کینه تولید شود. بعضی ها تازه بعد از اینها می خواهند عذرخواهی کنند. پس دو طرف بجای ایجاد یک رابطه ی محبت آمیز، یک حالت کینه پیدا می کنند. پس عذرخواهی را جدی بگیریم. عذرخواهی به ظاهر ساده است ولی کلید مشکل گشاست. و گره مشکلات را بازمی کند.اگر همین کار به ظاهر ساده را انجام ندهیم یک مشکل کوچک کلاف سردرگم می شود. گاهی اگر تقصیر شما هم نیست و مسئله خیلی کوچک است با یک عذرخواهی مسئله را خاتمه بدهید. زندگی و رابطه ی عاطفی شما مهم است. رابطه ی عاطفی را خرج هر چیزی نکنید. یکی دیگر از راه های حل اختلاف، تواضع است. تواضع یعنی کبر و غرور را کنار گذاشتن و خود را بالاتر از همسر ندانستن. تواضع در هنگام بروز اختلاف ،اگر از هر دو طرف وجود داشته باشد نتیجه اش می شود حل سریع اختلاف. زیرا دو طرف خودشان را برتر از همدیگر نمی دانند. پیامبر می فرماید که من از زود آشتی کردن بچه ها خیلی خوشم می آید. زیرا آنها با هم دعوا می کنند ولی زود آشتی می کنند. یکی از علت های زود آشتی کردن بچه ها این است که در آنها کبر و غرور وجود ندارد. و وقتی برای آشتی پیش قدم می شوند به منت کشی و این چیزها فکر نمی کنند. بخاطر همین با اینکه دعواهای شدید می کنند ولی زود با هم آشتی می کنند. اگر ما کبر و غرور را کنار بگذاریم حتی اگر اختلافی هم پیش بیاید، اختلافات زودگذر است و به رابطه ی محبت آمیز ما لطمه نمی زند. مصادیق تواضع چیست؟ آیا این مصادیق به شخصیت انسان لطمه می زند یا خیر؟ راوی از امام رضا (ع) سوال می کند که حد و مکرز تواضع چیست که اگر کسی آن حد را رعایت کرد به او متواضع بگویند. امام فرمود: تواضع درجاتی دارد. یکی آن است که انسان اندازه و جایگاه خودش را بشناسند و با یک قلب سلیم ،خودش را درهمان جایگاه قرار بدهد. خشم خودش را بخورد، انسان متواضع مهربان است و از مردم می گذرد و اهل کینه نیست. خدا محسنین را دوست دارد. آیا من برتر از همسر یا پدر یا مادرم هستم؟ در روایات می گویند که خودتان را برتر از دیگری ندانید. شاید دیگری در خودش فضایلی دارد که تو از آن خبر نداری یا شاید گناهی که تو داری ،او نداشته باشد. 1- ما نباید خودمان را از دیگران برتر بدانیم 2- همان رفتاری را با دیگران انجام بدهیم که دوست داریم با ما انجام بدهند. فرد متکبر می گوید که با من بیست برخورد کنید ولی توقع نداشته باشید که من با شما، ده برخورد کنم. انسان متواضع می گوید : اگر من دوست دارم شما بامهربانی با من برخورد کنید خودم هم با شما به مهربانی برخورد می کنم. یا اگر توقع دارم که شما با گذشت با من رفتار کنید من هم از شما گذشت می کنم. پس انسان متکبر همه ی خوبی ها را برای خودش می خواهد. 3- اگر بدی از کسی دیدیم با خوبی آنرا جواب بدهیم. این صفت زیبایی است. مثلا اگر شما سرم من داد کشیدید من با ملایمت با شما رفتار می کنم. اگر حرف بد به من زدی ،من حرف خوب بزنم. اگر در زندگی چنین اتفاقی بیفتد، و یکی از طرفین این نگاه را داشته باشد که بدی را با خوبی جواب بدهد ،زندگی با لذتی خواهد شد. زیرا فرد خودش را پیروز می بیند. اگر کسی حرف بدی به شما می زند و شما با حرف بد جواب او را می دهید بعد از مدتی شما از خودتان ناراضی هستید. زیرا فکر می کنید که شما هم مثل طرف مقابل هستید و ای کاش سکوت می کردید. زندگی را تصور کنید که فرد هر توقعی از دیگران دارد خودش آن توقع را درحق دیگران برآورده می کند، این زندگی گلستان می شود . امام صادق(ع) در مورد مصادیق تواضع می فرماید: به هر کس که رسیدی تو سلام بده یعنی در سلام دادن پیش قدم باش. خوب است که بزرگترها به کوچکترها سلام کنند و از آنها پیشی بگیرند. پیامبر به بچه ها سلام می کردند. اشکالی ندارد که در خانواده پدربه فرزندان سالم کند و از بقیه پیشی بگیرد. بگو و مگو و جدال را ترک کنید حتی اگر حق با شما باشد. ما فکر می کنیم که زندگی جای گرفتن حق است. ولی باید بدانیم که زندگی دادگاه نیست. زندگی محل گذشتن از حق است. اگر در زندگی بنا باشد که ما همیشه حق خودمان را بگیریم، بجای اسم خانه باید اسم دادگاه را بنویسیم. درخانه پدر و مادر از حق خودشان می گذرند و زندگی جای گذشت است. کسی که تصور می کند که باید در زندگی حق خودش را بگیرد، حاضر است که دو ساعت بحث کند اما به حقش برسد و نتیجه ی این کار کینه و کم شدن رابطه عاطفی و کم شدن محبت است. رابطه ی عاطفی و محبتی بین زن و شوهر خیلی مهم است و نباید آن را با این چیزها از بین برد. در پایان روایت امام صادق (ع)فرمود : تواضع سر خیر است. اگرانسان سر نداشته باشد زنده نخواهد ماند. ما تعهد داریم که این برنامه را بر اساس حرف خدا و اهل بیت مدیریت کنیم. بحث شخصیت در نگاه مادی، نگاه معنوی و دینی با هم تفاوت دارند. در نگاه مادی به ما می گویند که جایگاه خودتان را در بین مردم حفظ کنید. و چه کارهایی را انجام بدهید یا ندهید تا شخصیت تان حفظ شود و ممکن است که بعضی از این کارها با حرف خدا سازگاری نداشته باشد.پس در نگاه مادی حرف خدا ملاک نیست. در نگاه معنوی به ما می گویند :عزت و شخصیت دست خداست. هر کس عزت می خواهد تمام عزت دست خداست. می گویند: راه عزیزی شدن بندگی و گوش دادن به حرف خداست. یکی از مصادیق بندگی تواضع است. رسول خدا فرمود: تواضع باعث بالا رفتن انسان می شود .تواضع کنید ،خدا شما را بالا می برد. مقلب القلوب خداست و کسی که ما را در دلها عزیز می کند خداست. امام صادق(ع) می فرماید: هر کس تواضع کند خدا او را بالا می برد و هر کس که کبر بورزد خدا او را به زمین می زند.( دو تا فرشته موکل انسان این کار را انجام می دهند) چیزی که به انسان شخصیت می دهد بندگی است. تواضع یک از مصادیق بندگی است بویژه درمحیط خانه. اگر بزرگترها در محیط خانه ،تواضع داشته باشند ،همرنگ پیامبر می شوند. هیبت، شخصیت و عزت در همین نوع برخوردهاست. اگر ما دنبال عزت هستیم نباید آدرس را اشتباه برویم. در مورد استفاده از راه حل مدارا در حل اختلافات زناشویی توضیحاتی بفرمایید. پاسخ- برای حل یک اختلاف بیش از آنکه به ریشه های سطحی (بهانه های اختلاف) توجه کنیم باید به ریشه های عمقی اختلاف توجه کنیم. از راه های اصلی حل اختلاف :ابراز محبت، احترام متقابل، درک متقابل ،اعتماد متقابل، پاسخگویی به نیازهای طبیعی همدیگر ،تواضع و پوزش است. وقتی ما یک زندگی را تشکیل دادیم و مهارت ها را برای حل اختلاف بکار گرفتیم، ممکن است که صفات منفی در همسرمان وجود داشته باشد که با این مهارت ها از بین نرود. مثلا بداخلاق و بددهان است ولی درست نشده است.بی نظم است و منظم نشده است. حالا باید چکارکنیم؟ ما باید مدارا کنیم. مدارا کردن یک بن بست نیست بلکه یک راه حل است. کسانی که بنا ندارند مدارا کنند، مشکل بشدت آنها را اذیت می کند. مثلا بعضی ها که سرطان دارند خیلی شاد هستند و زندگی می کنند و می گویند: من سرطان را پذیرفته ام و با آن کنار آمده ام. بعضی ها که سرطان دارند قبل از اینکه سرطان آنها را از بین ببرد ،غم بیماری آنها را از بین می برد. مدارا یعنی پذیرفتن مشکل .ما باید بپذیریم که یک همسر بداخلاق داریم. وقتی ما این صفت را می پذیریم و مدارا می کنیم ، صفت بد از بین نمی رود. ولی ما با وجود این عیب ،از زندگی مان لذت می بریم. کسانی که با هم ازدواج می کنند باید بپذیرند که از دو جنس هستند و در دو محیط مختلف تربیت شده اند و دو تا شیوه ی تربیتی داشته اند. شکل گیری شخصیت انسان در زندگی توسط عامل های زیادی انجام می گیرد. گاهی شخصیت انسان بخاطر شرکت کردن در یک کلاس یک ماهه تغییر می کند. گاهی اوقات خود ما ریشه ی اخلاق بدمان را نمی دانیم. اگر این پیچیدگی را بپذیریم در زندگی توقع مان پایین می آید. بعضی ها توقع شان این است که هر چیزی که می خواستند باید درهمسرشان وجود داشته باشد. ما باید قبل از ازدواج ملاک و معیار داشته باشیم و از ملاک های درجه ی یک نگذریم. اگر شما توقع داشته باشید که فردی را پیدا کنید که شخصیتش کاملا شبیه شما باشد، این یک سخت گیری است. و شاید این شدنی نباشد. در ضمن ما خودمان عیب های زیادی داریم.آیا ما توانسته ایم آنها را اصلاح کنیم؟ شاید نخواستم اصلاح کنم یا اینکه خواستم ولی سخت بوده است. وقتی ما به این مسائل فکر کنیم می پذیریم: همان طور که من عیب هایی دارم همسرم هم عیب هایی دارد. و همان طور که من نتوانستم با بعضی عیب هایم مبارزه کنم همسرم هم نتوانسته با بعضی ازعیب هایش مبارزه کند. اگر ما مدارا نکنیم باید مقابله کنیم. مقابل مقابله لجاجت است مثلا همسرم من اخلاق تندی دارد و ما نمی خواهیم مدارا کنیم .می توانیم چند کار انجام دهیم: مقابله کنیم یعنی او بداخلاق است من هم بداخلاق باشم. ما می توانیم لجاجت کنیم یعنی طلاق عاطفی .بعضی ها رابطه شان را کم و سست می کنند بقدری که دیگر زندگی قابل تحمل نیست. بعضی ها به طلاق رسمی فکر می کنند. آیا طلاق زندگی زن و شوهرها را بهتر از قبل از طلاق می کند؟ بسیاری از کسانی که جدا می شوند بعد از طلاق پشیمان می شوند. پس اگر ما مشکل را بپذیرم و با آن مدارا کنیم بهتر است تا مشکلات بعد از طلاق را داشته باشیم . حضرت سلیمان(زبان حیوانات را می فهمید) شنید که گنجشکی به هدهد می گوید: من دیداری زیباتر از دیدار تو با باز و پرنده ی شکاری ندیده ام . درحالیکه این دو دشمن توهستند. هدهد گفت: کسی که مدارای نیکویی داشته باشد،زندگی نیکویی خواهد شد. حضرت سلیمان فرمود : به خدا قسم ،هدهد راست گفت. من درمدت 22 زندگی فقط بدی های شوهرم را می دیدم و آرزو داشتم که جدا شوم. زمانی که جدا شدم و دوسال تنها بودم، فهمیدم که خودم اشتباه کردم .الان ما رجوع کرده ایم و داریم زندگی می کنیم. ایشان هنوز همان عیب ها را دارد ولی من با خدا معامله کرده ام و از خدا خواسته ام که به من صبر بدهد. الان 5 سال است که از رجوع ما می گذرد و خدا پاداش مرا داده است. گذشت بهترین کار در دنیاست. وقتی شما بدانید که همسر هدیه ای از خداست، هیچ وقت عیب های او را نمی بینید. پاسخ- وقتی کسی از همسرش جدا می شود تازه می فهمد که به خوبی های همسرش توجهی نکرده است. یکی از دستاوردهای مدارا توجه کردن به خوبی های همسر است. ما به مدارا فقط به چشم مادی نگاه نمی کنیم. و نمی گوییم که مدارا کنید تا راحت باشید. مدارا از نگاه دینی ،یک عمل با فضیلتی است که طبق روایات ما نصف ایمان است. رسول خدا فرمود: مردی که بر بداخلاقی زنش صبرمی کند و خویشتن داری می کند ،خداوند در برابر هر باری که صبر می کند پاداشی می دهد مثل پاداشی که به ایوب در برابر بلا داد. رسول خدا فرمود: هر زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش صبرکند خدا پاداشی مثل پاداش آسیه به او می دهد. شما با خدا معامله کنید و در برابر بداخلاقی شوهرتان صبر کنید. این نگاه معنوی یک احساس خوب به انسان می دهد که آن احساس خوب همان احساس پیروزی است. وقتی انسان مدارا می کند، احساس شکست نمی کند. وقتی با بعضی ها مدارا می شود ،آنها جلوتر می آیند. ولی در اکثر اوقات وقتی یک طرف مدارا نمی کند و لجاحت می کند زندگی بدتر می شود زیرا با لجاجت تدبیر از بین می رود. شما با لجاحت ، عقل را از زندگی حذف می کنید. وقتی عقل از بین برود پای نفس به وسط می آید. اگر مدارا باعث کوتاه آمدن طرف مقابل نشود، از شدت گرفتن تنش ها جلوگیری می کند. ما با مدارا می توانیم پله پله به خدا نزدیک شویم. در مورد مدارا کردن در زندگی توضیحاتی بفرمایید. پاسخ – ما باید اختلاف را ریشه یابی کنیم و متناسب با ریشه، با اختلاف برخورد کنیم. و گول ریشه های سطحی را نخوریم. فکر نکنیم بهانه های اختلاف دلایل اختلاف است. در بسیاری از موارد اختلافات بخاطر ریشه های عمقی ایجاد می شود. ریشه های عمقی عبارتند از :عدم ابراز محبت ،عدم وجود احترام متقابل، درک نکردن دو طرف ،عدم وجود اعتماد و عدم پاسخ به نیازهای طبیعی دو طرف. باید این پنج ریشه ی عمقی اختلافات را حل کنیم. راه های دیگر حل اختلاف بحث تواضع، خوشرویی، خوش زبانی، خوش اخلاقی و عذرخواهی است. حالا ممکن است که همه ی این راه ها را برویم .در وجود ما ایرادهایی وجود دارد که تابحال نتوانسته ایم آنها را برطرف کنیم. پس بپذیریم که می تواند درهمسر ما هم عیب هایی وجود داشته باشد و به او حق بدهیم که تابحال نتوانسته آنها را رفع کند. ما به اشتباه ،در برابر بعضی از عیب ها تسلیم می شویم. و ممکن است که همسر ما همین کار را انجام بدهد. تسلیم شدن اشتباه است. انسان باید همیشه درحال مبارزه با صفات زشت و بد باشد. اگر به هر دلیلی این صفات زشت برطرف نشد، نباید بن بست زندگی را رقم زد. نباید حس کنیم که وارد بن بستی شده ایم که راه خلاصی در آن وجود ندارد. راه آن مدارا کردن است. مدارا یعنی پذیرفتن این عیب در همسر. وقتی عیبی را پذیرفتیم راحت تر می توانیم با آن کنار بیاییم. پذیرفتن عیب یعنی اینکه آنرا در زندگی به یک معظل و غصه ی دائمی تبدیل نکنیم. مثلا من همسری بداخلاق دارم و باید به اندازه ی خودم تلاش کنم که بداخلاقی او را جبران کنم مقابله به مثل با مدارا، لجاجت است. آیا مقابله به مثل مشکل را حل می کند؟ اگر شوهر من بداخلاق است،من هم بداخلاق بشوم مشکل حل می شود؟ اگر او به نیازهای من اعتنا نمی کند، آیا من هم نباید به نیازهای او اعتنا کنم ؟ آیا مشکل حل مشود؟ خیر. خانه می شود آتشکده ی اختلاف و بنیان های زندگی متزلزل تر می شود .پس زندگی بدتر می شود. مدارا عامل ایجاد محبت است. امام علی(ع) می فرماید: مدارا و خوش اخلاقی محبت دیگران را جلب می کند و لجاجت و مقابله به مثل باعث می شود که رابطه ی عاطفی سست شود. حتی خود مدارا اختلاف را کم می کند. حضرت علی(ع) می فرماید: مدارا اندازه ی مخالفت را کم می کند. وقتی مدارا محبت ایجاد کند زمینه ی همراهی همسر را فراهم می کند. در روایتی از حضرت علی(ع) داریم که با مدارا کردن همراهی تداوم پیدا می کند. درمقابل لجاجت باعث می شود که راه دو نفر ازهم جدا شود. پیامبر فرمود: دو نفر با هم همنشین نمی شوند مگر اینکه رفق یکی بیشتر از دیگری باشد. اجر بزرگتر برای کسی است که رفق او بیشتر است. در روایتی دیگر حصرت فرمود :وقتی خداوند خیری را برای خانواده ای اراده می کند، دری از مدارا را برای آنها باز می کند. این نگاه معنوی به مدارا است. شما می توانید با خدا معامله کنید و بخاطر خدا مدارا کنید. بعضی ها مدارا می کنند و بعد از مدتی احساس ضرر می کنند. بعضی ها مدارا می کنند ولی وقتی طرف با آنها مدارا نمی کند، مدارای چندین ساله شان را به سرطرف می کوبند.و منت می گذارند. این افراد به خدا نگاه معنوی نداشته اند. کسانی که نگاه معنوی دارند بر سر کسی منت نمی گذارند زیرا خداوند در برابر مدارای آنها پاداش داده است. و آنها از نظر معنوی رشد کرده اند. و آخرت زیباتری برای خودشان ساخته اند. پس شما بازنده نیستید. و سود کرده اید. پس با نگاه معنوی ،ما احساس شکست نمی کنیم. امیرالمومنین می فرماید: رفق کلید پیروزی است.

نظرات