محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب، پیامبر اسلام، علیرغم جایگاه والا در میان مردم، اطلاعات و آگاهی چندانی از او در دست نیست. دادههای تاریخی موجود پیرامون پیامبر اسلام که به سیره معروف شده، در فاصله زمانی صد و پنجاه ساله از فوت پیامبر جمعآوری و تدوین شده است. (ابنهشام، 1955: ج ۱، ص ۱۶۸). این بُعد زمانی، در چارچوب فرهنگ شفاهی و همراه با ایدئولوژی نوبنیاد حکومت اموی و عباسی، بستری متناسب با اهداف قدرت در نگارش سیره نبوی بوجود آمد. (طبری، 1967: ج ۲، ص ۲۸۰؛ Crone & Cook, 1977). پیش از نگارش تاریخ، با این رویکرد، جمعآوری حدیث نبوی در دستور کار قرار گرفت. این دو دانش با اهدافی چون قدسیسازی قدرت، تعالیبخشی به موقعیت جانشینان پیامبر در ساختار خلافت و ایجاد فرآیندی برای تداوم جایگاه سیاسی پیامبر اسلام در قالب مفهوم خلافت تدوین شده بودند. (Watt, 1953). از این جهت شما با اطلاعتی محدود از شخصیت محمد پیشا از پیامبری، سبک زندگی و یا حتی همنشینان و شیوه رتزاق روبرو هستیم. این محدودیت ناشی از عدم تمایل ارباب قدرت به زیست محمد در قبل از پیامبری و غیر همسو تلقی کردن آن با شخصیت قدسی پیامبر تلقی میکردند. (Donner, 2010).
اما با این وجود در مقابل تاریخ رسمی و کتب حدیثی در منابع اسلامی ما با روایتهای غیر رسمی روبرو هستیم که از شخصیتهای بارز و ثقی بیان شده است. (Hoyland, 1997) آنان طیفی از دادههای تاریخی را نقل کردند که با روایت رسمی در تناقض بوده است؛ اما بیان کننده شرایط و جو حاکم بر پدیدارهای تاریخی بودهاند. در کنار این رهیافت، روایتهای موازی که از سوی دینمردان ادیان دیگر یا روایتهای تاریخی امپراتوریهای ایرانشهر و روم، امکانات اطلاع از حقایق تاریخی مهیا میشود. از این چشمانداز ما شاهد نگارش کتابهای پژوهشی در باب تاریخ اسلام و واکاوی شخصیت حضرت محمد از سوی مستشرقین بودیم. (Neuwirth, 2010).
اکنون با توجه به این دو رویکرد تاریخی، بازخوانی تاریخ اسلامی از طریق آزمون داده تاریخی به صورت مقایسهای اقدام و صورتی نوین از تاریخ اسلامی ارائه دهیم. به خصوص شخصیت تاریخی از محمد امر بایسته برای درک چهره واقعی از ایشان و تلاش دینی و سیاسی است. حال باید توجه کرد جریانی در محافل آکادمیک غربی سربرآورد که اساس بر شواهد تثبیت شده در تاریخ، اصالت میبخشیدند. پاتریشیا کرونه و مایکلکوک با نگارش کتاب هاجریسم به نفی بسیاری از واقایع مسلم فرض شده در نزد مسلمانان اقدام کردند. البته این دو مستشرق متبحر با پیگیری شواهد تاریخی و عدم دسترسی به ادله بایسته، نفی را مطرح میکردند. (Crone & Cook, 1977) بعدها این دو مستشرق از این رویکرد به تاریخ عدول کردند؛ اما مسیر که با هاجریسم آغاز شده بود در موسسه اناره در آلمان تداوم یافته است. جریان اناره در نقد و نفی ید طولانی دارند؛ ولی در بخش اثباتی ید خالی از دلیل دارند. لذا ما با جریانی سلبی از لحاظ تاریخی و فکری روبرو هستیم.[1] (Neuwirth, 2010) اما نباید از تأثیر این جریان در نقد و بازنگری منابع روایی و تاریخی اسلام منکر شد. این جریان دری به سوی جهان اسلام و متفکرین آن باز کرد که بوسیله آن، فرصت بازاندیشی و پالایش منابع امکانپذیر شد.
مکه شهری تجاری
یکی از نکات حائز اهمیت در مباحث تجدیدنظر طلبان، نفی مکه به عنوانی شهری مهم در مسیر بازرگانی است. دلیلی که مطرح میکنند نبود أثری تاریخی و کتیبهای که ما را به این جایگاه مکه واقف سازد. هرچند این دیدگاه در قرن بیستم و در زمانه نفوذ وهابیت در ساختار حکومت عربستان سعودی مطرح میشد که امکان حفاریهای باستان شناسی وجود نداشت. در عربستان فرهنگ شفاهی حاکم بوده که ما با منبع مکتوب روبرو نیستیم؛ مطالعات تطبیقی و واکاوی منابع موازی و در همسایگی عربستان از نیمه قرن بیستم در آغاز مسیر خود بود. بعدها با اجازه حفاری در عربستان که اوج آن در زمان حاکمیت فعلی (ملک سلمان و فرزندش محمد) داده شد؛ شواهد کتیبهای از دل کوهها و حفاریها بیرون زد. اولین مسئله در این سنگ نوشتههایی که در دل کوهها یافته شد؛ شواهدی دال بر اثبات مسیر تجاری بود.[2] (Al-Jallad, 2022).
اگر به نقشه عربستان توجه کنیم، این شبه جزیره در میانه دو تمدن بزرگ ایرانشهری و یونانی – رومی احاطه شده است. در بخش شرقی ایرانشهر، قسمت شمالی و شمال غربی، روم، جنوب آن به یمن که خود مهد تمدنهای بزرگ تاریخی بوده است و غرب آن به دریای الاحمر (سرخ) دروازهای برای رسیدن به آفریقا و شمال آن که از لحاظ تجاری بسیار مهم مینمود. (Hoyland, 1997). اکنون مسئله بنیادین این خواهد بود که سرزمینی محاط در تمدنهای بزرگ و در مرکزیت داد و ستد و رفت آمد میان ایرانشهر و روم بوده، چه بهرهای میتوانسته از آنان ببرد؟ بیشک ارتباط و جایگاهی که این شبه جزیره داشته، ان را به مرکزی برای تلاقی و برخورد تمدنهای بزرگ فکری و فرهنگی بوده است. بر این اساس، باید انگارهای که از ادبیات دین اسلام برای تمییز دو دوره بکار رفته، عبور کنیم. مطالعات جدید ما را با تلقی جاهلیت از عربستان پیشا اسلامی باز میدارد؛ زیرا در این مرکز تلاقی و رفت و آمد تجاری، تنها به انتقال کالا همت نمیگماردند؛ بلکه بر بار شترها دادههای فکری و فرهنگی رد و بدل میشده است. از اینرو هم با طیفی از افراد باسواد روبرو میشویم که از طبقه اشراف و صاحب ثروت هستند. این افراد با برپایی کاروانهای تجاری، مدیریت قافلهها و مناسبات ارتباط تجاری و اقتصادی را بر عهده میگرفتند. این افراد، ضمن برخورداری از سواد نوشتن و خواندن عربی به خط مُسند به زبانهای مرکز اقتصادی بزرگ در ایرانشهر (فارسی میانه) رومی و یا یونانی هم آگاهی داشتند. به طور مثال کسانی که تجارت را با ایرانشهر هماهنگ میکردند از طریق ارتباط با شهر حیره آن را صورت میدادند. حیره شهری در جنوب شهر فعلی نجف و در کنار رود فرات و شهر کوفه که بعدها در دوره اسلامی ساخته شد، قرار داشت. مردم اصلی این شهر عرب بودند که در نتیجه شکسته شدن سد مأرب در یمن به این منطقه مهاجرت کرده بود. (Neuwirth, 2010). اینان در دوره مهم قرن ششم و هفتم میلادی نقش مهمی در معادلات قدرت میان ایرانشهر و روم بازی کردند.[3] گرایش به دین مسیحیت در دوران پساباستان که نزاعی مهم بر سر تحکیم مسیحیت صورت گرفته بود. مذاهب و مکاتب زیادی چون مانویت، در این چالش دینی سربرآوردند. در چارچوب این دشوارههای فکری و دینی، بسیاری از منابع فلسفی یونانی به اسکندریه رفته بودند و در آنجا با برآمدن جریان فلسفی نوافلاطونی، پارادایم نوینی در عرصه فکری ظهور کرد. مردمان حیره در انتقال این دانش و نوگرایی فکری در بستر حاکمیت ساسانی را بر عهده داشتند.
حال مردمان تجار بزرگی از مکه، یثرب و طایف و… در میانه سفرهای تابستانه و زمستانه، سفری را به سوی ایرانشهر میرفتند. در این دوران ساسانیان با درک تحولات فکری و دینی که در پیرامون در جریان بود، خواستار نواندیشی فکری و دینی شدند. براساس تصورات ایرانیان که همواره میان دین و سیاست پیوندی از نوع خواهر برادری قائل بودند، هر نوگرایی از نگرش دینی آغاز و به سیاست منتهی میشد. لذا در دوره شاپور اول، نهضت ترجمهای وسیع آغاز شد که عربهای حیره در آن نقش مهمی داشتند. گرایش به مسیحیت و توانایی ارباب دیرها در خواندن یونانی و رومی و آگاهی آنان از تحولات فلسفی در اسکندریه، سبب شده تا در انتقال دادههای فکری و فرهنگی و حتی علمی به ایرانشهر مشارکت کنند. وجود سه مرکز بزرگ علمی جندیشاپور، ادسا (رها) و نصبیین در ایرانشهر و حضور اندیشمندانی از حیره این فرآیند انتقال دانش و تجارب علمی را آسان مینمود.
همانگونه که در مرکزیت بازار مکه و ششهرهای دیگر، بخشی برای عرضه دادههای دانشی و فرهنگی، از شعر و ادب و تاریخ تا مسائل سیاسی میپرداختند؛ کاروانهای تجاری از مناطق گوناگون با مرکزیت تجاری حیره تا مدائن و میسان (اهواز امروزی) به کسب اطلاعات نوین فکری و فرهنگی دست مییازیدند. این فضای فکری حاکم بر آن دوره وضعیت ویژهای را بوجود آورده بود.[4] برآمدن مسیحیت و تضعیف آیین بتپرستی در نتیجه مسیحی شدن رومیان و بدست گرفتن قدرت سیاسی همراه با گرایش به این دین و یا سربرآوردن آیینهای نو، امکانی برای نمود ادیانی نو بوجود آورده بود. ذهنیت معطوف به آخرالزمان و برآمدن قیامت، مؤلفهایی بنیادی مُسلط بر مخیال اجتماعی و دینی مردمان این دوره بوده است.
عربستان در این میانه، پذیرنده ادیان و افکار گوناگون بود. اما آنچه بیش از همه در این عرصه مهم جلوه مینمود، برقرار روابط تجاری و تنظیم معادلات قدرت به نفع تقویت بازرگانی و افزایش ثروت بود. براین اساس شهر یثرب که از طیفهای گوناگون قبایل بتپرست، یهودی و مانوی و گروه اندک زرتشتی تشکیل میشد در کنار شغل کشاورزی با قراردادهایی به نیروهای جنگاور در اختیار حکومت ساسانی در آمده بودند. در مکه که بازرگانی مهمترین شغل مردمان بوده است، برپایه مناسبات تجاری مسیر تجاری ساسانی از مدائن و میسان تا دریای الاحمر و یمن را طی قراردادهایی تأمین امنیت کاروانها را به بزرگ قبایل عرب در مکه داده شده بود. این فرآیند در ارتباط با رومیان از طریق قبیله غسانیان صورت میگرفت. مکه شاهراه تجاری شده بود که موسم حج به فستیوالی تجاری تبدیل شده بود. این مرکزیت را در ابتدا مکه به دلیل وجود کعبه بدست آورده بود. کعبه، مکانی مرکزی برای تمام ادیان قبایل عرب از ابراهیمی (حنیف) تا بتپرستی تبدیل شده بود. (Donner, 2010). ارتقاء موقعیت تجاری مکه، این توجه و مرکزیت را روزافزون ساخته بود. حمله ابرهه به مکه به دلیل این مرکزیتی بود که مکه بدست آورده بود. مکه، یثرب و طایف سه شهر مهمی که در معادلات قدرت در شبه جزیره حجاز به بلوکی متحد تبدیل شده بودند. بلوکی که در نتیجه ارتباط با ایرانشهر و تقسیم کارویژهها شکل گرفته بود.
محمد در دوران پساباستان/ پیشا پیامبری
درک فضای فکری و فرهنگی حاکم بر عصر پساباستان ما را با فضایی که محمد در آن زیسته آگاه میسازد. محمد فرزند عبدالله، یکی از پسران محبوب عبدالمطلب بود. قصی بن کلاب جد بزرگ قریش و مؤسس نظم شهری برپایه مرکزیت کعبه و شغل تجارت برای مردمان عرب مکه بود. امری که باعث شد تا قبایل دیگر به این شهر ملحق شوند و سبک جدید یکجا نشینی و پیشه تجاری اختیار کنند. پیش از این قبایل عرب متناسب با شرایط جوی و میزان بارش به مناطق مختلف کوچ میکردند. قصی بن کلاب دو فرزند داشت به امهای امیه و هاشم که بر اساس سنتی که او پایهگذارش بود، قدرت حاکم بر مکه به ترتیب در میان اولاد ذکور این دو فرزندش متداول شود. قبایل عرب دیگر به دلیل موقعیت قصی و توان مالی و ارتباطات او این نظم نوین را پذیرفته بودند. محمد در زمانی که پدربزرگش عبدالمطلب در رأس قدرت مکه بود بدنیا آمد. (ابنهشام، 1955: ج ۱، ص ۲۰۹). مادر محمد، آمنه از یثرب و قبیله بنینجار بود. محمد در اوان کودکی به خواست پدربزرگش به بادیه یا بیابان فرستاده شد. برپایه اعتقاد متداول میان سیره نویسان، ارسال کودکان به بادیه امری مألوف تلقی شده بود؛ اما در جستجوهای که در منابع تاریخی و سیر مختلف از ذکر نامهای افراد از طبقه اشراف چیزی نیافتم. ولی به اجماع از زیست و رُشد محمد تا نوجوانی در میان قبایل بدوی خبر میدهند. (ابنسعد، 1990: ج ۱، ص ۹۲). مهمترین دلیلی که میتوان برای این تصمیم عبدالمطلب تلقی کرد، نگرانی از آینده محمد بوده است که خواستار زندگی او در سختی برای ایجاد روحیه استقامت در برابر سختیها دانست. عبدالمطلب به رسم عربی پیشااسلامی که فرزند ذکوری که قبل از پدر فوت کند از ارث بهرهای نمیبرد؛ محمد را از لحاظ برخورداری از ثروت ناکام میدید.[5] بنابراین با ارسال او بادیه، برای روزگار سخت بدون سرپرستی پدربزرگ آماده سازد. یتیمی محمد عامل مهمی برای ارسالش به بادیه بود و تفاوتش با دیگر فرزندان و نوادگان عبدالمطلب که در منابع تاریخی از گسیل آنان به بادیه خبری نیست. (طبری، 1967: ج ۲، ص ۲۸۰).
پس از عبدالمطلب، ابوسفیان در رأس حاکمیت قبایلی مکه قرار گرفت. در دوران او روابط اقتصادی تجار مکه با ملل دیگر دامنه وسیعی پیدا کرد. به صورتی که افرادی از سران و اشراف قبایل عرب مکه با سران ممالک دیگری چون حبشه، حیره و شام و یمن …رابطه پیدا کردند. امری که رونق اقتصادی و تجاری برای تجار مکه به ارمغان آورد. در این دوره محمد به همراه عمویش ابوطالب (عمران) به سفرهای تجاری شام، ایرانشهر و یمن میرفت. از میان سفرهای تجاری، گزارشی از مواجه یک راهب مسیحی به نام بحیرا در دیری در مسیر شام مشهور شده است. اما این خود گواهی بر آموزش فنون تجارت و قافلهداری به محمد صورت میپذیرفته است. ابوطالب دیری نمیپایید که از لحاظ تجاری با مشکل ورشکستگی روبرو میشود. محمد حامی مالی خود را از دست میدهد. در این دوران محمد پا در سنین جوانی میگذارد؛ آموختههای خود از تجارت و مدیریت قافله را بکار میگیرد و با کاروانهای تجاری همراه میشود. کاروانهای تجاری مکه به دلیل موقعیت بازار و اهمیت آن، بسیار بزرگ بودند. (ابنهشام، 1955: ج ۱، ص ۲۴۵). در منابع تاریخی کاروانهای مکه را 2500 شتر بار گزارش کردهاند. این کاروانهای بزرگ ناشی از موقعیت تجارت و بازار در مکه بود که قدرت را برمیساخت. براین اساس کسانی که قافلههای تجاری به راه میانداختند، علیرغم توان مالی، باید توانایی مدیریت قافلههای تجاری و بدست گرفتن نبض بازار را داشته باشند. محمد در این سفرهای تجاری کسب دانش و تجربه مدیریت قافلهداری و مناسبات اقتصادی را به خوبی آموخته بود. اگر به سیاست محمد در بدو ورودش به مدینه بعد از مهاجرت از مکه توجه کنیم در مییابیم که ذهن وقاد محمد، شکاف طبقاتی فقیر و غنی را با درایت حل میکند. او مردمان مهاجر مکی که در رنج از فقر بر سکویی زندگی میکردند و مردم مدینه در کنار خانه و کاشانه به راحتی زندگی میکردند را با طرح عقد اخوت و شریکسازی یک فرد از اهل مکه با فردی از اهل مدینه، بستر ایجاد سرمایه برای کار کشاورزی و تجارت را بوجود آورد. برادر مکی با سرمایه برادر مدنی خود کار میکرد؛ بعد از مدتی، فرد مکی صاحب سرمایه ناشی از تلاش و کار خود میشود. اصل سرمایه را به برادر مدنی خود بازمیگرداند و با سود صاحل از آن برای خود سرمایهای برای یک زندگی جدید برمیسازد. این طرح از ذهن توانمند و با تجربه محمد در عرصه تجاری و کاروانداری برمیخیزد.
در مکه نقطه کانونی قدرت در بازار استوار است؛ یعنی برخلاف قدرتهای امپراتوری پیرامونی که قدرت کانون تولید و توزیع ثروت است، در مکه فرآیند معکوس است. این بازار است که با اهمیت دادن به ثروت، منشأ قدرت را در تولید افزونتر ثروت میدیدند. براین اساس قافلههای تجاری بزرگ برای تولید ثروت بیشتر ناشی از روابط تجاری بزرگ، براه میانداختند. از این جهت، صاحبان ثروت، قدرت کانونی در مکه را برعهده داشتند. در این میان آیین بتپرستی به مثابه پشتوانه ایدئولوژیک بازار و ثروت عمل میکرد. این بخش ایدئولوژیک در کعبه نمود مییافت. حاصل اتحاد ثروت و آیین بتپرستی، قدرت را بوجود میآورد. امری که از دوره قصی بن کلاب، کسب و تولید ثروت به عنوان یک فضیلت بدان نگاه میشد. از این رهیافت، افراد برای پیدا کردن موقعیت در میان صاحبان ثروت و قدرت، توان و شانس خود را در تجارت میآزمودند. در نظام تولید ثروت در مکه، ثروتمندان این امکان را داشتند که در قالب پرداخت پولهایی به افراد به صورت وام، آنان را به تجارت به همراه کاروانها یمیفرستادند. فرد، پس از بازگشت، اصل پول به همراه درصدی از سود را به صاحب مال برمیگرداند و از سود عایدی خود، به صورت تاجری خُرده پا در بازار مکه میگذاشت.
محمدپس از ورشکستگی عمویش، با تکیه بر این نوع ثروت به تاجری خبره و ثروتمند در آمد. وی با توجه به صفات نیکویی که داشت، مورد اقبال و توجه بسیاری از تاجران واقع شده بود. (Watt, 1953). در گزارشهای تاریخی از مکه پیشااسلامی از سه زن صاحب ثروت یاد شده است که این زنان با استخدام افراد کار بلد، سرمایههای خود را در بازار مضاعف و به چرخه در میآوردند. یکی از این زنان خدیجه بنت خویلد بود که ثروتی از همسران فوت شده خود بدست آورده بود. آوازه صفات و کار بلدی تجاری محمد، باعث شده بود تا با مراجعه به او، سرمایه لازم جهت به راه انازی قافله تجاری و مدیریت آن را به او بدهد. این فصل جدیدی در زندگی محمد بود. محمد از فردی کارگزار تجار بزرگ به تاجری بزرگ تبدیل میشود. موفقیت او در امر تجارت، وصلت با خدیجه را به همراه میآورد. محمد با ثروتی که در این دوران بدست آورد، بعدها توانست محاصره اقتصادی در شعب ابیطالب را مدیریت و تاب آورد. (ابنسعد، 1990: ج ۸، ص ۶؛ Neuwirth, 2010).
این تصویر از محمد، ما را با شخصیتی متفاوت از آنچه روایت رسمی خلافت اموی و عباسی در منابع مطرح میکردند، روبرو میسازد. محمد این منابع، شخصی بیسواد، چوپان با زیستی بدوی و بیابانی ترسیم میشود تا از این رهیافت بر ثقل امر قدسی ناشی از پیامبری و بعثت را افزایش دهد. در نگرش خلافت، آن چیزی در قدرت محمد به مثابه حاکم در مدینه حائز اهمیت است، امری که قابل انتقال به همراه قدرت است؛ همانا جایگاه قدسیسازی قدرت خلیفه و یکتایی در فرمان و قدرت بود. در حالی که واقعیت امر، بسیار متفاوت از این گزارش است. (ابنسعد، 1990: ج ۸، ص ۶)
گزارشی که از لابه لای سطور گزارشهای تاریخی میتوان فهمید این است که محمد نمیتواند شخصیتی سازگار با روایت رسمی داشته باشد؛ زیرا بستر اجتماعی و موقعیت خانوادگی و ارتباطات با صاحبان قدرت، محمد را نمیتوان از موقعیت پایین جامعه تصور کرد. در مخیال اجتماعی عرب شبه جزیره عربستان به صورت سلسله مراتبی از بالا به سمت پایین مسئله اطاعت را سازماندهی میکند. حال اگر محمد از طبقه چوپانان و از لحاظ خانوادگی در پایینترین موقعیت اجتماعی قرار میداشت؛ امکان اثرپذیری و کاشت بذری برای جامعه نوین مسلمانان بدست نمیآمد. پیش از محمد به روایت کتاب انبیاء البدو[6]، افرادی از قبایل دیگر هم داعیه پیامبری داشتند؛ اما هرگز سخنانان و رسالت آنان در جامعه عربستان چونان حضرت محمد در نگرفت. امری که ریشه در بنیان اجتماعی و جایگاه قبیلهای محمد داشت. در کنار این مسئله، خود توانمندیهای محمد در تصاحب دانش و تجارب او را در مدار شخصیتهای طراز اول مکه و مورد رجوع برای مشورت قرار داده بود. این فرد نمیتوانست در شهر قبایلی و مبتنی بر نظام شیخوخیت از موقعیت اجتماعی مطرح در روایت رسمی تاریخ مسلمانان برآمده باشد. از همه مهمتر، تدابیر و شیوه حکمرانی محمد در مدینه، او را همطراز با قیصر روم و کسرای ایرانشهر برابر ساخته بود.
نتیجه
محمد شخصیتی که در بدو تولد پدرش را از دست داده بود و مادرش بنابر بعضی روایتها شیر لازم برای او نداشت به دست حلیمه سعدیه سپرده شد تا در آینده توان لازم را برای مواجه باسختیها را داشته باشد؛ از دوران نوجوانی به موقعیت اجتماعی خود در خانواده بازگشت. در سفرهای تجاری در میان دو تمدن بزرگ، فرصتی برای کسب علم و دانش برای خود ایجاد کرد. محمد در موقعیتی که جهان پساباستان با ایده آخرالزمان در گیر بودند و تحولی در اعتقاد به ادیان صورت میگرفت؛ تجارت را فرصتی برای کسب دانایی و رسیدن به خودآگاهی تبدیل ساخت. این موقعیت مبتنی بر دانایی، جمعی از دوستان و یاران همسو با محمد، کسانی چون زید بن حارثه، ورقه بن نوفل بودند که هریک در کسب دانایی همراه با محمد بودند. (ابن سعد، طبقات، ج 8، ص 6) این موقعیت اجتماعی برآمده از دانایی و خودآگاهی، در لحظه دریافت وحی، از محمدشخصیتی کامل و به مثابه دانای عرب بروز کرد.
ارجاعات:
[1] پس از آنکه محمد بن سلمان در حرکتی سیاسی به رفورم سیاسی و اقتصادی در ساختار پادشاهی عربستان سعودی مبادرت ورزید؛ طیف روحانیت وهابی که از لحاظ ایدئولوژیک پادشاهی سعودی را حمایت میکردند را به حاشیه سوق داد. ایجاد فضای اجتماعی باز و نوسازی در ساختار اقتصادی، گرایش به سمت برسازی پادشاهی نوین عربی رفت. در این میان، مجوزهای لازم برای حفاریهای باستانشناسانه ومطالعات در جای جای عربستان به مستشرقین و اندیشمندان عرب و اسلامی داده شد. این اجازه امروزه، عرصه دانش فکری، تاریخی اسلامی و مطالعات پیشااسلامی را با یافتههای نو تحت تأثیر قرار داده است.
[2] دکتر احمد الجلاد، استاد زبانهای باستانی عربستان، تلاش وافری در خواندن و معرفی این آثار داشته است.
[3] نویسنده این سطور در چند مقاله که در شمارههای 32 و 34 سیاستنامه و نیز مقالاتی در سایتهای مختلف چون خبرگزاری کتاب و.. به توضیح این رابطه پرداختهام.
[4] برای مطالعه و آگاهی از وضعیت فکر و تحولات دینی و مذهبی در آن دوره مراجعه به کتاب قرآن مورخین جلد یک به خصوص مقاله اول و دوم آن مهم است. در این زمینه مستشرقین معاصر در محافل آکادمیک غربی به این دوره و فضای فکری حاکم برآن توجه نشان دادند.
[5] در میان قبایل عرب پیش از اسلام قاعدهای حقوقی متداول بود که انسان فوت شده از فرد زنده ارث نمیبرد؛ حتی اگر آن فرد فوت شده وارث داشته باشد با تکیه به مرجع ارث به فرزندان آن فرد متوفی ارث داده نمیشد.
[6] دکتر محمد سعید در کتابی با نام انبیاء البدو؛ الحرک الثقافی و السیاسی فی المجتمع العربی قبل الاسلام که دکتر عزیز العظمه یک مقدمه بر آن نگاشته، به طور مفصل و متقن به تأثیرپذیری محیط اجتماعی شبه جزیره عرب از تحولات فکری و فرهنگی پیرامونی خود اطلاع میدهد. این کتاب را دارالساقی در بیروت به سال 2018 منتشر کرده است.
فهرست منابع:
ابنهشام، عبدالملک. (1955). السیره النبویه. قاهره: دارالمعرفه.
ابنسعد، محمد بن سعد. (1990). الطبقات الکبری. بیروت: دار صادر.
طبری، محمد بن جریر. (1967). تاریخ الامم و الملوک. قاهره: دارالمعارف.
بخاری، محمد بن اسماعیل. (1987). صحیح البخاری. بیروت: دار ابن کثیر.
Al-Jallad, A. (2022). The Religion and Rituals of the Nomads of Pre-Islamic Arabia: A Reconstruction Based on the Safaitic Inscriptions. Brill.
Crone, P., & Cook, M. (1977). Hagarism: The Making of the Islamic World. Cambridge: Cambridge University Press.
Donner, F. (2010). Muhammad and the Believers: At the Origins of Islam. Harvard University Press.
Hoyland, R. (1997). Seeing Islam as Others Saw It: A Survey and Evaluation of Christian, Jewish and Zoroastrian Writings on Early Islam. Princeton: Darwin Press.
Neuwirth, A. (2010). Der Koran als Text der Spätantike. Berlin: Verlag der Weltreligionen.
Watt, W. Montgomery. (1953). Muhammad at Mecca. Oxford: Oxford University Press.

نظرات