اگر بخواهیم به یکی از نکتهها و ویژگیهای مشترک همهی این جلسات و دورهها اشاره نماییم جدا از سطح پایین کیفیت آنها، حضور صوری و فرمالیته، مصوبههای غیر قابل اجرا و... مهمتر از همه کم رغبتی همکاران به مشارکت و حضور فعال در این موارد میباشد/ طبق معمول تصمیم گیران و مدیران هم اولین راهکاری که برای اصلاح چنین روندی به ذهنشان خطور مینماید صدور بخشنامهها، نامهها و... مجدد با لحنها متفاوت و گاهی تند و خارج از چارچوب قانونی و عرف است/ تا اکنون چنین راهکارها و چاره اندیشیهای کمترین تأثیری در اصلاح امور و روند اشتباه و ایجاد انگیزه و اعتمادافزایی در بین همکاران نداشته است/ معلمی که در تهیه و تدوین محتوی آموزشی که باید تدریس کند، در انتخاب مدیر و عوامل اجرایی، تصمیم گیری در مورد دانش آموزان کم کار و خاطی، حتی انتخاب سرگروه آموزشی خود که کاملاً به ایشان ربط دارد و... کوچکترین حق اظهار نظر و دخالتی ندارد، دلیل انگیزه پیدا کردن و مشارکت فعالش در این جلسات چه عواملی باید باشند/ چرا همکاران شایسته، باتجربه و متخصص از قبول مسؤولیتها باید فراری باشند یا فراریشان دهند/ آیا وقت آن نرسیده است که به جای صدور و پاراف این همه نامههای صوری و تکرای بدون پشتوانه عملی ساعتی به خودآیید و به تفکر پردازید که با سرنوشت هم نوعان، همکاران و آینده سازان جامعه خود چه کار میکنید/ آیا وظیفه مدیران از سطح بالا تا کارشناسان در سطوح مختلف همگی صرفاً این است که به مدارس - به ویژه در ایام و ساعات مشکوک به تعطیلی- با دفتر و دستک و دبدبه و... مراجعه نمایند، دفتر ورود و خروج همکاران، حضور و غیاب و نمرات دانش آموزان را کنترل نمایند و پیدا کردن کوچکترین موردی را فتحی ظفرمندانه برای خود بدانند/ به راستی یک بار نقش و عملکرد خود را در مدت تصدی مسؤولیت ان ارزیابی نموده اید/ آیا سخن گفتن تنها حق شماست و شنونده بودن وظیفه دیگران است/ نقد کردن هم همیشه نشانهی کینه توزی، تخریب و انتقام نیست/ من هم جزء این سیستم هستم و قطعاً افتخارات و پیشرفتهایش سهم من هم هست و برعکسش هم صادق میدانم/ از گذشتگان عبرت بیاموزیم... چالشهای آموزش و پرورش و مشکلات معلمان و نظام آموزشی صدور بخشنامهها، آیین نامهها و نامهها اداری به صورت ادواری به یک عرف اداری در بین وزارت خانهها، سازمانها و ادارههای متبوعشان درآمده است. با نگاهی گذرا به محتوا، ضرورت، قابل تحقق عملی و اجرایی بودن آنها، منطبق بودن بر واقعیتها موجود و امکانات و ظرفیتهای سازمانی و.... موارد متعددی مشاهده میگردد که گاهی متأسفانه فاقد رعایت فاکتورها لازم و استانداردهای مقتضی میباشند. وزارت آموزش و پرورش از جمله وزرات خانههایی میباشد که از لحاظ حجم نیروی انسانی متبوع و گسترهی سازمانی در صدر وزارت خانههای موجود قرار دارد. طبیعی است که آمار صدور نامههای وازرت خانه مذکور نیز حجم قابل تأملی داشته باشد. بدیهی است که تحلیل محتوا این میزان از بخش نامهها، خارج از حوصله و توان این یادداشت است. آنچه نگارنده را بر آن داشت سطوری جهت باز نمودن باب بحثی حول محور یکی ازچالشهای موجود آموزش و پرورش بنگارم، برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت و جلسات شورای دبیران آموزشگاهها و همچنین جلسات گروههای آموزشی میباشد. اگر بخواهیم به یکی از نکتهها و ویژگیهای مشترک همهی این جلسات و دورهها اشاره نماییم جدا از سطح پایین کیفیت آنها، حضور صوری و فرمالیته، مصوبههای غیر قابل اجرا و... مهمتر از همه کم رغبتی همکاران به مشارکت و حضور فعال در این موارد میباشد (مصداق بارز؛ صورت جلسههای صوری از قبل تدوین شده و امضاء صرف توسط همکاران، شرکت در دورهها و لیست کردن مشخصات همدیگر و امتحان دادن به جای یکدیگر و رو شدن پاسخ آزمونها قبل از اجرا دورههای ضمن خدمت مشتی از خروار این موارد هستند). طبق معمول تصمیم گیران و مدیران هم اولین راهکاری که برای اصلاح چنین روندی به ذهنشان خطور مینماید صدور بخشنامهها، نامهها و... مجدد با لحنها متفاوت و گاهی تند و خارج از چارچوب قانونی و عرف است. آنچه واقعیت است تا اکنون چنین راهکارها و چاره اندیشیهای کمترین تأثیری در اصلاح امور و روند اشتباه و ایجاد انگیزه و اعتمادافزایی در بین همکاران نداشته است. همه میدانیم سه عنصر اساسی مؤثر و مرتبط در نظام آموزشی؛ معلمان، اولیاء و دانش آموزان هستند. با نگاهی به روند تصمیم سازی، برنامه ریزی و اجرا در سطوح مختلف آموزش و پرورش، مشارکت و حضور این سه عنصر کلیدی و پایه انصافاً کجاست؟ - البته حضور تئوری و صوری در متن بخشنامهها مد نظر نیست بعد عملی و واقعی اصل دغدغه است - آیا تصمیم گیران و مدیران به ذهن مبارکشان خطور نمیکند که راهکار درمان این همه بیانگیزگی و بیتفاوتی صدور بخشنامههای تکراری فاقد روح و محتوا نیست؟ آیا شیوه اعمال مدیریت در این سیستم به شیوه کاملاً متمرکز از صدر تا ذیل و پاس کاری کاستی و کم کارهای هر سطح به سطح دیگری در اکثر زمینهها تا کنون جوابگو بوده است؟ مشارکت این سه عنصر به ویژه در شهرستانها و شهرهای کوچک کجای این مدیریت است؟ معلمی که در تهیه و تدوین محتوی آموزشی که باید تدریس کند، در انتخاب مدیر و عوامل اجرایی، تصمیم گیری در مورد دانش آموزان کم کار و خاطی، حتی انتخاب سرگروه آموزشی خود که کاملاً به ایشان ربط دارد و... کوچکترین حق اظهار نظر و دخالتی ندارد، دلیل انگیزه پیدا کردن و مشارکت فعالش در این جلسات چه عواملی باید باشند؟ چرا همکاران شایسته، باتجربه و متخصص از قبول مسؤولیتها باید فراری باشند یا فراریشان دهند؟ ولی دانش آموزی که در رسانهها از زبان مسؤولان رده بالا میشنود که تحصیل رایگان است و کسی حق گرفته وجهی بابت شهریه مدارس دولتی نداردامّا عملاً میبیند اگر خودش به داد فرزندش نرسد وبه مدرسهاش کمک نقدی نکند، با چندرغاز سرانه واریز دولتی حتّی مدیریت مدارس قادر به خرید ابتداییترین لوازم تحریر مورد نیاز و پرداخت قبوض چهارگانه نیست؛ چه برسد به برنامه فوق العاده آموزشی و تربیتی، به نظر شما چه دیدگاهی نسبت به مشارکت خود در سیستم تعلیم و تربیت رسمی پیدا میکند؟ دانش آموزی که موظف است روزی شش ساعت چه خوشش بیاید یا نیاید صمٌ و بکم باید روی صندلیها چوبی کلاسش بنشیند، به مطالبی که شاید اصلاً علاقه ندارد و حتی یک بار هم ممکن است در طول عمرش به دردش نخورند و سرو کاری بعد از فارغ التحصیلی با آن هاپیدا نکند. با جان و دل گوش کند و بپذیرد، بدون اینکه تضمینی هم برای امنیت شغلی خود در آینده داشته باشد؛ وظیفهاش این باشد در هر مراسمی از طرف هر نهاد و ادارهای که نیاز به حجم زیاد جمعیت پیدا کند. شرکت فعال داشته باشد. گوش و دل خود را مجانی سفره پذیرایی هر مقام و مسؤولی بنماید که دلش هوای تمرین سخنرانی کرده است. با این رویکرد دید دانش آموز به نسبت مشارکت خود،، نقش و اهمیتش در نظام آموزشی چگونه باید باشد؟ مسؤولان و مدیران ارجمند! آیا وقت آن نرسیده است که به جای صدور و پاراف این همه نامههای صوری و تکرای بدون پشتوانه عملی ساعتی به خودآیید و به تفکر پردازید که با سرنوشت هم نوعان، همکاران و آینده سازان جامعه خود چه کار میکنید؟ آیا بیانگیزگی و بیتفاوتی به مرز بحران نرسیده است؟ آیا حق و انصاف است این همه سرمایه انسانی، استعداد، تخصص، تجربه و شایستگی موجود در سیستم تحت مدیریت شما فدای کج سلیقگی، غرور و منیت، جناح بازی و طیف بندیهای من در آوردی، زودگذر و بیاساس شوند؟ بزرگواران واقعاً به کجا چنین شتابان؟! خانهی دوست نزدیک است. مدیران و کارشناسان محترم! چند بار منشور اخلاقی و شرح وظایف اداری خود را مرور کردهاید یا اینکه به وجدان انسانی خود مراجعه فرمودید؟ آیا وظیفه مدیران از سطح بالا تا کارشناسان در سطوح مختلف همگی صرفاً این است که به مدارس - به ویژه در ایام و ساعات مشکوک به تعطیلی- با دفتر و دستک و دبدبه و... مراجعه نمایند، دفتر ورود و خروج همکاران، حضور و غیاب و نمرات دانش آموزان را کنترل نمایند و پیدا کردن کوچکترین موردی را فتحی ظفرمندانه برای خود بدانند؟ به راستی یک بار نقش و عملکرد خود را در مدت تصدی مسؤولیت ان ارزیابی نمودهاید؟ چه طرحهای سازنده و ماندگاری را ارائه یا اجرا نمودهاید؟ سهم شما در افزایش میزان سرانه فضای آموزشی تحت مدیریتان چند درصد است؟ کدام چالش موجود را از سر راه حوزه مدیریت خود برداشتید؟ اصلاً چند بار تاکنون با همکاران و معلمان خود فارغ از هر نوع تقسیم بندی و پیش زمینه ذهنی نشستید به حرفهایشان گوش کردید و نظرات و پیشنهادهایشان را گرفتید؟ آیا سخن گفتن تنها حق شماست و شنونده بودن وظیفه دیگران است؟ چند همکار خود را جهت ادامهی تحصیل و ارتقاء سطح دانششان کمک نمودید؟ کدام همایش و نشست تخصصی در هر زمینه ممکن برگزار نمودید؟ جایگاه و منزلت خود و اداره متبوعتان در بین همکاران، سایر ادارهها و جامعه چگونه ارزیابی مینمایید؟ مشکل چند دانش آموز و اولیاء آنها را حل کردهاید؟ و.... همکاران دلسوزم! شایسته نیست به نقش ارزنده و سازنده مسؤولان مخلص و متعهد که از سطح وزارت تا اداره متبوع خودم اشاره نکنم که واقعاً در حد توان و امکان و با عزّت و خالصانه مسؤولیت خود را به نحو احسن انجام میدهند. امّا بدانیم که نقد کردن هم همیشه نشانهی کینه توزی، تخریب و انتقام نیست. نگارنده با کمال افتخار اعلام میدارد آرزوی قلبیام است که وزیرم، مدیرکلم، مدیر ادارهام، مدیر مدرسه، کارشناس و هر مسؤولی که از لحاظ سلسله مراتب اداری در مرتبه بالاتر از من قرار دارد از هر لحاظی در اوج موفقیت، پیشرفت و سربلندی و سرآمدی باشد چون که من هم جزء این سیستم هستم و قطعاً افتخارات و پیشرفتهایش سهم من هم هست و برعکسش هم صادق میدانم. خداوند را هم شاکرم که در طول خدمتم کینه و نگرانی از هیچ احدی نصیبم نشده است. عمر انسان کوتاه است. فرصت مسؤولیتی که خدا و دولت در اختیار ما قرار داده محدود و زمان بندیش هم مشخص است. از گذشتگان عبرت بیاموزیم، حاضرین را خدمت نماییم و برای آیندگان نام نیکو و عشق ورزی را به ارث بگذاریم

نظرات