مقدمه:
کمتر کسی است با تفکر کلامی معتزله آشنایی نداشته باشد؛ نامی که در حوزهی علوم و معارف اسلامی شهرت دارد و بـه فرقهی کلامی اطلاق میشود که ویژگی عمدهی آنان به کارگیری عقل در تفسیر آموزههای کلامی و الهیاتی است معتزلیان به رهبری کسانی چون حسن بصری و اندیشمندانی چون جاحظ، قاضی عبدالجبار و دیگران و به دنبال حوادث سیاسی ـ اجتماعی و اندیشههای جدیدی که در جامعهی نوپای اسلامی پدید آمده بود در تاریخ اسلام ظهور کردند.
استفاده از شیوهی تأویل و عنصر مجاز در تفسیر نصوص و نیز به کارگیری عقل در فهم معارف و علوم اسلامی سرلوحهی کار آنان بود. پیشزمینههای در ظهور این فرقه نقش داشتند که زمینهی طرح آنها در این ب?

نظرات
برادر عزیزی که دغدغه دین و دینداری داری برای آزادی فکر و اندیشه در اسلام هیچ محدودیتی وجود ندارد و خداوند به جماعت دعوت و اصلاح کمک نماید که همیشه مجرایی باشد برای آزاد اندیشدان و متفکرین و اندیشمندان مسلمان که بتوانند نظرات و دیدگاههای خودشان به بوته نظر ونقد بگذارند باشد که در راه سعادت و بهروزی دین و دنیای بندگان خدا گامی بداریم
سلمان دستت درد نکند
آقای ایرانی اگر دغدغه دین و دین داری داشتند این گونه مطلب را به جریان نمی انداختند و بسیار متاسفم که جماعت به این گونه این افراد اجازه می دهد که افکاری که هیچ گونه نشانی از دعوت و دعوت گری ندارد منتشر کند
« جنگ هفتاد و ملّت همه را عذر بنه<br /> چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند »<br /> پس علت اینهمه تفاوت های دینی ، مذهبی و فرقه ای ( مثل سایر تنوعات فکری ) شاکله گوناگون انفس است ؟ « کل نفسٍ تعمل علی شاکلة » ( قرآن مجید ) . شاکله نفس - ذهن - ما بر افکار و رفتار ما تأثیر شایان دارد . مثل بقیه ذی نفوس که فراخور ذهنیت خود پندار ، گفتار و کردار دارند . تصوّر مصونیت خود از سیطره این ساختار بیهوده و تعصب دینی ، مدهبی و حزبی نشانه سفاهت است . « کلّ حزبٍ بما لدیهم فرحون » ( قرآن کریم ) . در یکی از کوچکترین کتب مذهبی ترکی با شعری سرشار از شعور مواجه شدم که بنظر بهترین راه کار نیل به واقعیت امور می آید :<br /> بارقه حقیقت تضاد افکاردان چخار ! <br /> معنای متن بلحاظ کثرت غالب به اتفاق کلمات فارسی بی ترجمه آشکار است . امّا مراد از آن لابد این است که پس از برخورد آرا این حقیقت در اذهان برق می زند که همه دلمان به دستاورد های فکریمان خوش بوده است . فلذا تکلیفی جز شورا در امور خود نداریم . لبّ کلام این است که پیغمبر ( ص ) نیز مکلّف بود با امّتش کنکاش نماید و پس از عزم جزم با توکل به خدا دست بکار شود و می شد .