بسیاری از کسانی که دانش دینی ندارند، تصور میکنند نزدیک شدن به شریعت و احکام آن، به معنای دوریگزینی از شادیها و خوشیهاست، یا دوری از آنچه موجب شادمانی و سرور از مصالح مادی و منفعت دنیوی است و گمان میبرند که شریعت مترادف با قید و بند است و التزام به آن به معنای محرومیت از خوشیها و لذات دنیوی با اجبار و یا زهد و دوریگزینی در آنها به صورت اختیاری است؛ ولی حقیقت چیز دیگری است و این تصورات از آنچه شریعت به احکام شادی و خوشی و هر آنچه به آن ختم میشود و به پرهیز از رنجها و غم و اندوه دعوت میکند، به مراتب دور است.
پیش از پرداختن به موضوع بیداری اسلامی باید گفت در بحث از این پدیده و تعیین ماهیت آن نوعی ابهام وجود دارد؛ وقتی اصطلاح بیداری اسلامی را به کار میبریم، با پدیدهای روبرو هستیم که از دهههای نخست قرن بیستم و مشخصاً با پیدایش جماعت اخوانالمسلمین از سال ١٩٢٨ ظهور کرد. همان جریانی که در اواخر قرن ١٩ میلادی ریشه دارد و به دست جمالالدین افغانی[اسدآبادی] و محمد عبده ساخته شد. نوعی بیداری اسلامی معاصر هم وجود دارد که پس از رنگ باختن ملیگرایی عربی آغاز شد؛ یعنی پس از شکست سخت سال ١٩۶٧ که در قرن بیستم به اوج خود رسید و سپس روند نزولیاش را آغاز کرد.
یکم:
هر کس که در خود توانمندی مرتبط با مسؤولیتی میبیند میتواند خود را برای آن مسؤولیت نامزد کند. استناد قرآنی این سخن رفتار حضرت یوسف(ع) است که خود را نزد عزیز مصر به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی کاندید کرد.
قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴿يوسف: ٥٥﴾ یکی از آن دو [دختر] گفت پدرجان او را [با دستمزد] به کار گیر که او بهترین کسی است که میتوانی به کار بگیری، هم تواناست و هم درستکار.
او دو ویژگی را در خود بنا به مسؤولیت طرح کرد: نگاهبان و دانا. حفظ و نگاه داشت وظیفه و داشتن دانش مرتبط با آن مسؤولیت او را بر آن داشت که خود را کاندید کند.
از اینکه علم و دانایی محصول برتر فکر بشر است تردیدی نیست چون حاصل قرنها تلاش و همت شبانهروزی افراد تلاشگر و خستگیناپذیر است؛ ولی متاسفانه کالبدی نیرومند با بازوهای بسیار قوی و پولادینی است که از خلٲ معنویت و انسانیت و سوز و گداز عاشقانه رنج میبرد و بدون آن چون اژدهایی شده که امروزه بلای جان کرەی خاکی و ساکنانش گشتە است.
غرور علمسالاری، نه تنها در کشورهای صنعتی و غربی فراگیر شده بلکه امواج آن بر تار و پود کشورهای شرقی و اسلامی نیز چنگ انداخته است
انسان با نور “ایمان” به اعلای علیین صعود میکند، و به برکت آن ارزشی مییابد، که او را شایستهی بهشت برین میسازد. اما با ظلمت و تیرگی “کفر” در اسفل سافلین سرنگون شده، و به وضعیتی دچار میگردد، که او سزاوار جهنم میشود، زیرا “ایمان” انسان را به صانع ذوالجلالش نسبت میدهد، پس “ایمان” یک انتساب است، انسان با نور “ایمان” به اعلای علیین صعود میکند، و به برکت آن ارزشی مییابد، که او را شایستهی بهشت برین میسازد. اما با ظلمت و تیرگی “کفر” در اسفل سافلین سرنگون شده، و به وضعیتی دچار میگردد، که او سزاوار جهنم میشود، زیرا “ایمان” انسان را به صانع ذوالجلالش نسبت میدهد، پس “ایمان” یک انتساب است، و بدین وسیله انسان به اعتبار صنعت الهی و نقوش اسمای ربانی که به سبب ایمان در او نمایان شدهاند، ارزش والایی مییابد.
یکی از شبهاتی که در مورد خدا مطرح میشود این است که میگویند: چگونه خداوند در قرآن کريم رویگردانان از هدایت خود را به اوصافی همچون چارپایان(أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) یا به حیواناتی مثل الاغ (كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا) یا سگ (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ)تشبیه میکند؟
چطور ممکن است خدایی که به ما دستور داده که با مردم به نیکی صحبت کنیم(وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا) و بهترین سخن را به مردم بگوییم(وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) خودش برای مخالفانش از این الفاظ استفاده میکند؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله العلیم الحکیم، الّذی له الحکم و الیه تُرجعون، و صلوات الله و سلامه علی محمّد المبعوث بأتَمّ شریعة و أکمل رسالةٍ لإقامة العدل و القسط، و علی آله و اصحابه و من تبعهم بإحسان ٍالی یوم الدّین، وبعد
بحثی که بنا داریم بطور فشرده به آن بپردازیم، مبانی حکومت از منظر قرآن و سنّت است که همواره در طول تاریخ اسلام، مدّ نظر نویسندگان و اندیشمندان و فقیهانِ مسلمان بوده است و مقالات و کتابهای مبسوطی راجع به آن نوشته شده است، آنچه مسلّم و انکارناپدیر است تا اوایل قرن بیستم میلادی کمتر کسی یافت میشد که منتقد حکومت دینی باشد
چند روز پیش یکی از مفتیها در یکی از رسانهها به شدت به خالکوبی و برداشتن ابرو حمله کرد و با استناد به حدیثی از ابن مسعود آن را حرام دانست. پیش از آن هم ویدیویی را از یکی از مشایخ دیدم که این کارها را از گناهان کبیره میدانست و زنان را به شدت از این کار برحذر میداشت. مجمع بینالمللی فقه اسلامی هم پیشتر هر گونه عمل زیبایی را حرام اعلام کرده بود به این دلیل که هدف از این کار تغییر آفرینش الهی است. بر خلاف کمیتهی دایمی فتوا در عربستان سعودی و شخص عبد العزیز بن باز که معتقدند چنانچه مصلحت ایجاب کند
انسان از بدو تولد و از زمان شناخت جهان و محیط اطراف خود مجموعهای از تصاویر، باورها و رفتارها را در ذهن خود نهادینه میکند که در نهایت تبدیل به معیارهایی برای تجزیه و تحلیل مسایل میگردند. این پیشفرضهای ذهنی گاهی آنچنان قوی هستند که در مقابل هر نوع تغییر مقاومت نموده که فرد برای حفظ باورها و ساختارهای فکری خود به هر نوع توجیه و تفسیر تمسک میجوید. ادموند هوسرل، در مطالعات پدیدارشناسانه خود بر این باور است که پیشفرضهای ذهنی از سختترین موانع بر سر راه کشف حقیقت هستند.
زندگی، زیباترین تابلوی عشق خداوند است. مهربان خالقی که بستری را فراهم نمود تا موجودی به نام انسان در رنگ مهربانی و خدایی غوطهور باشد صفات زیبای او را تجسم بخشد تا طبیعت و دیگر موجودات و خودش در سایهسار آن آرام بگیرند.
مأموریت من انسان فراتر از دیگرموجودات است. طراوت و شادابی را از روح خود زدودهام شکوفایی و عشق و دلدادگی و دلبری من در یک محیط آرام و هموار و بهاری به وقوع میپیوندد متأسفانه در طی فرآیندی نامبارک به کجراهه گراییدم و اهداف و آرمانهای واقعی که بر آن سرشته شده بودم وارونه گردید.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل