اشغالگران و آمریکاییها نمیخواهند غزه نفسی تازه کند یا زخمهایش را التیام بخشد؛ آنان نبرد را به شیوهای دیگر ادامه خواهند داد. شاید جنگی تمامعیار و علنی در کار نباشد، اما تلاش برای وادار کردن ملت فلسطین به تسلیم و مهار مقاومتش همچنان ادامه خواهد یافت.
توافق اخیر، تنها مربوط به مرحلۀ نخست طرح ترامپ است؛ مرحلهای که دو طرف در آن برخی منافع متقابل را مبادله کردند: از جمله توقف جنگ، تبادل اسرا، جلوگیری از کوچ اجباری ورود کمکها و نیازهای اساسی به غزه، آغاز بازسازی و بازتنظیم حضور اسرائیل در منطقه. با این حال، بیشتر بندهای بیستگانۀ طرح ترامپ نه مورد توافق قرار گرفته و نه حتی مذاکرهای دربارۀ آن انجام شده است، زیرا هر بند خود مستلزم گفتوگوهای دشوار و طولانی است که احتمال شکست آنها نیز بالاست. بنابراین، مسائل حساس و سرنوشتساز همچنان بهعنوان عوامل بالقوۀ انفجار باقی خواهند ماند. افزون بر این، بسیاری از آن مسائل تنها به حماس یا گروههای مقاومت مسلح مربوط نمیشود، بلکه با اصول ثابت ملی فلسطین، اجماع داخلی و حق مردم فلسطین در تصمیمگیری مستقلانه گره خورده است. از جمله این مسائل: خلع سلاح مقاومت، موضع در برابر «شورای قیمومت» بر غزه، چگونگی تشکیل دولت تکنوکرات و حدود اختیارات و نهاد ناظر بر آن، ماهیت نیروهای امنیتیای که قرار است وارد غزه شوند و وظایف و محل استقرارشان و نیز مسئلۀ مشارکت حماس (یا جریان اسلامی بهطور کلی) در نظام سیاسی فلسطین. همچنین موضوع تکمیل عقبنشینی اسرائیل از غزه و کنترل گذرگاهها نیز در همین چارچوب قرار میگیرد.
رفتار اشغالگر:
مقاومت بر اصول ملی خود پافشاری خواهد کرد و حل مسائل را در چارچوب داخلی فلسطین خواهد جست. مقاومت نه از سلاحش دست خواهد کشید، نه از حاکمیت فلسطین بر زمین و مردمش و نه از ضرورت عقبنشینی کامل اسرائیل. در مقابل، اشغالگر اسرائیلی بر تفسیر خود از طرح ترامپ اصرار خواهد ورزید. این وضعیت، به بنبست خواهد انجامید و اسرائیل را میان دو سناریو قرار خواهد داد:
۱. ازسرگیری جنگ برای ریشهکن کردن مقاومت، اشغال کامل غزه و تحمیل دیدگاه خود.
۲. استقرار تاکتیکی در درون نوار غزه، همراه با اعمال فشار و باجگیری و مشروط کردن خدمات، بهبود شرایط زندگی مردم، تشکیل دولت و حتی خروج تدریجی خود از غزه، به میزان تمکین فلسطینیان از خواستهها و شروطش.
با توجه به شرایط کنونی، فضای سیاسی بیشتر به سمت سناریوی دوم میل دارد. در این صورت، اسرائیل با بهرهگیری از روشهای زیر به اعمال فشار و باجگیری ادامه خواهد داد:
۱. تداوم محاصره زمینی، دریایی و هوایی، کنترل گذرگاهها و تردد مردم، بستن آنها بهطور جزئی یا کامل و جلوگیری از ورود نیازهای انسانی از جمله غذا، دارو و لوازم زندگی.
۲. توقف یا کند کردن روند بازسازی و ممانعت از ورود مصالح ساختمانی و تجهیزات مورد نیاز برای پاکسازی خرابهها.
۳. ترور هدفمند کادرهای حماس و نیروهای مقاومت.
۴. هدف قرار دادن نهادهای مدنی به بهانۀ وابستگی به حماس، از جمله امداد و نجات، خدمات شهری و زیرساختها.
۵. حمایت از گروهها و مزدوران ضد مقاومت و تلاش برای مشروع جلوه دادن آنها و گسترش هرجومرج.
۶. انجام عملیات نظامی محدود، مشابه آنچه در کرانۀ باختری انجام میدهد.
۷. اجرای کارزارهای تبلیغاتی، تحریض و تخریب وجهۀ مقاومت در سطح رسانهای، با همکاری دستگاه غربی و کشورهای عربی و اسلامیِ همسو با عادیسازی روابط.
رفتار فلسطینی:
این لحظهای تاریخی و سرنوشتساز است؛ زمانی برای همبستگی ملی، کنار گذاشتن اختلافات و رسیدن به سطحی از وحدت که درخور فداکاریها و رنجهای ملت فلسطین و در شأن عملکرد مقاومت باشد. این زمانِ اتحاد و همبستگی است؛ زیرا طرح ترامپ و پروژه صهیونیستی نه فقط مقاومت و حماس، بلکه کل مسئلۀ فلسطین را نشانه گرفته است. هدف، حذف آرمان فلسطین، فروپاشی تشکیلات خودگردان و پایان رؤیای تشکیل دولت مستقل است؛ حتی به بهای دفن کامل توافقات اسلو، با همهی کاستیهایشان.
زمینههای مشترکی میان فتح، حماس و دیگر گروههای فلسطینی وجود دارد که میتوان بر پایهی آنها پروژهی اسرائیلی-ترامپی را خنثی کرد:
۱. رد قیمومت بینالمللی و عدم پذیرش یا تعامل با «شورای صلح».
۲. رد تشکیل دولت تکنوکرات بر اساس معیارهای تحمیلی آمریکا و اسرائیل و تأکید بر اینکه تشکیل دولت باید مسئلهای کاملاً داخلی و فلسطینی باشد.
۳. پافشاری بر اینکه سلاح مقاومت موضوعی ملی و وابسته به پایان اشغال است و نباید اشغالگر به خاطر جنایاتش با خلع سلاح مقاومت پاداش گیرد، زیرا این امر او را به تداوم تجاوز تشویق میکند.
۴. مخالفت با حضور هرگونه نیروی امنیتی خارجی که به نیابت از اشغالگر عمل کند؛ و در صورت ضرورت حضور چنین نیروهایی، مأموریتشان باید صرفاً فنی، مرزی، موقت و با هدف تسهیل خروج اسرائیل و در چارچوب توافق داخلی فلسطینی باشد؛ بیآنکه در امور مردم دخالت کنند.
۵. اصرار بر تخلیۀ کامل گذرگاهها از حضور اسرائیل و واگذاری ادارۀ آن به توافق فلسطینی.
۶. تأکید بر عقبنشینی کامل اسرائیل از نوار غزه.
۷. بهرهگیری از حمایت کشورهای عربی، اسلامی و آزادگان جهان برای بازپسگیری ابتکار عمل و فعالسازی قطعنامههای بینالمللی مرتبط با خروج اسرائیل، حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، تشکیل دولت مستقل با حاکمیت کامل، حق بازگشت و رفع محاصره. در نتیجه، باید ایدۀ «شورای قیمومت» را از اساس منتفی دانست، بهویژه با وجود ۱۵۶ کشوری که فلسطین را به رسمیت شناختهاند.
بنابراین، اگر وحدتی ملی ـ هرچند در حدّاقل ممکن ـ شکل گیرد، میتواند هر نوع ساختار سیاسی یا امنیتی تحمیلی را بیاثر سازد، ارادۀ فلسطینی را بر زمین تحمیل کند و طرح ترامپ و دیدگاه اسرائیل درباره آیندهی غزه را ناکام بگذارد.
نبرد ارادهها:
در مرحلهی پیش رو، شاهد نبردی از جنس ارادهها در نوار غزه خواهیم بود (چنانکه در قدس، کرانهی باختری و کل منطقه نیز چنین است). محور اسرائیلی-آمریکایی تلاش خواهد کرد حداکثر میزان فشار و باجگیری را اعمال کند، اما وحدت و پایداری ملت فلسطین میتواند این فشارها را خنثی کند؛ در غیر این صورت، موفقیت صهیونیستها ـ خدای ناکرده ـ گامی در جهت بستن کامل پروندهی فلسطین خواهد بود.
هرچند صهیونیستها ابزارهای قدرت در اختیار دارند، اما خودشان نیز نمیتوانند تا نهایت مسیر فشار را ادامه دهند؛ آنان گرفتار فرسایش نظامی، اقتصادی و انسانیاند و در صحنهی جهانی نیز با انزوا روبهرو هستند. در عین حال، نمیخواهند فرصت تاریخیای را که طرح ترامپ برای «بازسازی چهره» و ادغامشان در منطقه فراهم آورده، از دست بدهند. از این رو، توانشان برای ادامۀ فشارها محدود است، بهویژه هنگامی که دریابند سقف خواستههایشان در عمل دستنیافتنی است.

نظرات