۱- چرا مدتی است حوزه عمرانی در سیستان و بلوچستان به مثابه مناقشه‌‌ای جدید به مناقشات قبلی افزوده شده است؟ همان‌طور که در رسانه‌ها منعکس شده است، چندماهی است ساختمان‌ها و نیز کارگاه‌های عمرانی در بخش بلوچستان استان سیستان و بلوچستان به آتش کشیده می‌شوند. به‌طورمشخص می‌توان به سه مورد اشاره کرد: آتش‌زدن ساختمان ستاد ساماندهی چابهار متعلق به بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در مورخ ۱۴۰۳/۱۲/۴، آتش‌زدن کارگاه راه‌سازی در بزپیران در مورخ ۱۴۰۴/۱/۳۰ و آتش‌زدن کارگاه ساخت راه‌آهن در دامن در مورخ ۱۴۰۴/۲/۲۷. بنابر ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی از این حوادث منتشر شده، خسارات وارده سنگین بوده‌اند. مسئولیت حادثه اول توسط گروهی پذیرفته شد اما تاکنون مسئولیت دو حادثه بعدی را هیچ گروهی نپذیرفته است.

۲- در گذشته در سیستان و بلوچستان بیشتر اماکن نظامی-امنیتی و نیز مذهبی در معرض حملات تروریستی قرار می‌گرفتند. اما حوزه عمرانی، عموما حوزه‌ای ایمن و عام‌المنفعه تلقی می‌شد و چندان حساسیتی در مورد آن وجود نداشت. به نظر می‌رسد از زمانی که طرح موسوم به توسعه سواحل مکران و بحث انتقال برنامه‌ریزی‌شده جمعیت از مناطق مرکزی کشور به سواحلی جنوبی، از جمله سواحل مکران به دلیل کمبود منابع آبی در مناطق مرکزی مطرح شد و افکار عمومی مردم بلوچ، درست یا نادرست، آن‌ را طرحی برای تغییر بافت جمعیتی منطقه و نیز حاشیه‌ای‌سازی بلوچ‌ها در سرزمین تاریخی‌شان تعبیر کردند، حوزه عمرانی در گام نخست به امری پروبلماتیک در جامعه تبدیل شد و سپس گروه‌های سیاسی خشونت‌گرا برای یارگیری اجتماعی و نیز بهره‌گیری از افکار عمومی به نفع خودشان، برای اولین‌بار از گفتمان رایج مذهبی در ادبیاتشان فاصله معناداری گرفتند و مباحث عمرانی را تبدیل به محوری‌ترین دال در گفتمان‌شان کردند.

۳- اما چگونه می‌توان ورود حوزه عمرانی به مناقشات سیاسی و نیز هویتی در سیستان و بلوچستان را تحلیل کرد؟ به نظر می‌رسد از میان عوامل متعدد سه عامل از تأثیرگذاری بیشتری برخوردارند:

۱) ترمیم‌نشدن شکاف ملت-دولت در میان بلوچ‌ها،

۲) غفلت طرح‌های عمران منطقه‌ای و شهری از مطالعات اجتماعی مؤثر و ۳) اجرای غیرشفاف طرح‌ها و ناتوانی مجریان از ایجاد روایتی کارآمد از توسعه که برای مردم محلی ملموس باشد.

۴- هرچند دولت پزشکیان با انتخاب استاندارِ بلوچ سنی‌مذهب، گامی مهم در جهت ترمیم شکاف

دولت-ملت در بلوچستان برداشت اما به نظر می‌رسد برای محقق‌شدن امیدهایی که زمان انتخابات در میان مردم منطقه زنده شدند فاصله زیادی وجود دارد.

‌البته استاندار با برداشتن گیت‌های ایست و بازرسی که بعد از حادثه ۸ مهر ۱۴۰۱ زاهدان در عمل منجر به تحقیر مردم می‌شدند گامی مهم برای عبور شهرهای استان از فاز امنیتی برداشتند تا زندگی عادی شود اما مدیریت استانی دچار همان چالش‌های بی‌برنامگی و بی‌گفتمانی دولت در سطح ملی است. و با توجه به ساختار تمرکزگرای دولت در کشور تا در کلیت دولت در تهران نوعی انسجام‌ گفتمانی و نیز برنامه‌ای، برای مشارکت مردم در امور جاری و نیز عمرانی، پیدا نکند خوش‌بینانه است که انتظار داشته باشیم در استان‌های مرزی که به هر حال شکاف‌ توسعه در آنها قابل انکار نیست، اتفاقی تحول‌گرا بیفتد.

البته استاندار می‌تواند با تدوین برنامه‌ای برای توسعه استان، به ‌عنوان بخشی از برنامه رئیس‌جمهور برای بهره‌گیری از توان مشاوران ایرانی و خارجی برای برنامه‌ریزی توسعه دریامحور و منطقه مکران و نیز شکستن حلقه بسته مدیران مادام‌العمر استانی و نیز دعوت به همکاری از متخصصان مردم‌گرای بومی و نیز غیربومی، قدری این فضای غیرتوسعه‌ای حاکم بر دستگاه‌های دولتی استان را ترمیم کند و در مسیر دولت توسعه‌گرا در مقیاس محلی گام بردارد.

۵- غفلت از مطالعات اجتماعی مؤثر در طرح‌های عمران منطقه‌ای و شهری، یکی دیگر از دلایلی است که به نظر می‌رسد بستر اجتماعی حملات تروریستی به ساختمان‌ها و نیز کارگاه‌های عمرانی در سیستان‌و‌بلوچستان را فراهم کرده است. کارکرد مطالعات اجتماعی در پروژه‌های عمرانی این است که ضمن شناخت دقیق ساختارهای اجتماعی و فرهنگی محلی و نیز ذی‌نفعان، راهبردهایی را در حین اجرا و نیز زمان بهره‌برداری پروژه‌ها تعریف کنند تا مردم بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و خودشان را ذی‌نفع و نیز محافظ آنها در نظر بگیرند. به بیانی دیگر، مطالعات اجتماعی این قابلیت را دارند که توازنی میان منافع دولت، پیمانکار و نیز مردم برقرار و از زیاده‌خواهی هرکدام از آنها جلوگیری کنند. هرچند در دولت آقای روحانی، آیین‌نامه تهیه پیوست‌های اجتماعی برای طرح‌های عمرانی در هیئت دولت تصویب شد، ولی هنوز سازمان برنامه و بودجه برای ابلاغ شرح خدمات این نوع مطالعات برای شرکت‌های مهندسی مشاور اقدامی انجام نداده است که امیدوارم دولت پیگیر این مهم باشد.

۶- اجرای عموما غیرشفاف طرح‌های عمرانی و نیز ناتوانی مجریان از ایجاد روایتی کارآمد از توسعه که برای مردم قابل فهم باشد، یکی دیگر از چالش‌های این حوزه است که این امر در استان‌های خاصی چون سیستان‌وبلوچستان که حوزه عمرانی تبدیل به مناقشه سیاسی و نیز هویتی شده است، اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند. شفاف‌شدن مناقصه‌ها و نیز الزام مجریان به بهره‌گیری از خدمات فنی و مهندسی پیمانکاران محلی، بهره‌گیری از نیروی کار محلی، تلاش برای ارتقای سطح پیمانکاران محلی از جمله اقداماتی است که می‌تواند سرمایه اجتماعی طرح‌های عمرانی را در منطقه محرومی چون سیستان‌وبلوچستان که بیشتر از هرجای کشور به این دست طرح‌ها نیاز دارد، ارتقا دهد.

۷- اما در پایان خوب است نگاهمان را نسبت به زیرساخت‌ جامع‌تر کنیم. از منظر جامعه‌شناختی، اتوبان‌ها، جاده‌ها، راه‌آهن، شبکه‌های آب و فاضلاب، کابل‌های انتقال برق، سدها، شبکه‌های فیبرنوری و پروژه‌های شهرسازی بزرگ مقیاس، اموری خنثی و بی‌طرف نیستند. زیرساخت جایی است که سیستم‌های فنی با زندگی اجتماعی و نیز اقتصادی گروه‌های مختلف اجتماعی در هم می‌آمیزند و زندگی مردم را به‌شدت متأثر می‌کنند. زیرساخت فقط ابزار نیست، بلکه خود زندگی است. حکمرانی با ایجاد زیرساخت‌ها شکل‌های جدیدی از زندگی را تولید می‌کند که برندگان و بازندگان خودش را دارد. پس لازم است به هنگام ایجاد زیرساخت‌ها و نیز توسعه‌های شهری، برنامه‌ریزی لازم انجام شود تا مردم ضعیف و کم‌درآمد آسیب نبینند و زندگی محقرانه‌شان زیر چرخ‌های ماشین‌های سنگین راه‌سازی له نشود.