تو به ماعلم نطق و بيان دادى و همه چيز را آنگونه و با حساب آفريدى كه حتى درختان و گياهان همه بر سجده‌گاه، طاعت تو كنند.
آسمان را بدون هيچ نقص و خللى آفريدى، آنگونه كه باز هم اين ديده‌گان من است خسته مى‌شود، بدون ديدن هيچ نقصى.
اين تويى كه شب را درون پرده روز، و روز را درون پرده شب مسخر ساختى و شب را با چشمك ستارگان منور كردى.
اما ...
 ما آدميان سجده شكرى نگذارده، باز هم منت بر ما نهادى و با وجود اين همه ناسپاسى" بـــاران رحمتت "را بر ما فرستادى.
 از زمين خشك و بى‌روح، گياهانى سر سبز و درختانى پر ثمر نصيبمان كردى اما
ما براى تو چه كرديم...؟
عدالت را بايد از تو آموزم كه ظلمت و نور، آفتاب 
و سايه را هم رتبه قرار ندادى.
اين تويى كه به اسرار آسمان‌ها و زمين و افكار و انديشه ما آگـاهى.
شرط انصاف نباشد با وجود اين همه نعمتت ناسپاس باشيم.
 پروردگارا!
ياريم ده چشم‌هايم هميشه به روى پليدى‌ها، زشتى‌ها، ناپاكى‌ها بسته باشند.
ياريم ده زبانم، گوش‌هايم و... از آنچه تو مي‌دانى گناه است و من نمى‌دانم؛ نگه دارم.
ياريم ده كه دو راهى‌هاى زندگيم را با صابر بودن و شاكر بودن پـر كنم.
ياريم ده كه به درك و درايتى رسم كه اشتباهات ديروزم را تكرار نكنم.
 پروردگار مهربان من!
قلبم آكنده از سرور و شاديست، وقتى مي‌بينم درمان تمام دردها'' نـــزد توست''.
غمى ندارم كه زندگى تلخ يا سخت باشد؛ چــون در صورت با تو بودن، زندگى شيرين و آســان است.
وقتى حضورت را درك كنم، مي‌دانم آنجـــا همان بوستانى است كه عطر و طراوتش همه جا را فرا گرفته است.
وقتى تو كنارم باشى آنجـــا همان بوستان رویایی است كه در میان لاله‌زارهايش و در کنار چشمه همچون تسنيــمم.
خداوندا!
به سوى تو مى‌آيم... اگر عدم حضـور قلب دارم، تو نيز دستم را بگيرم نگذار سست شوم.
فرمانروا هستی و شايسته سـتـــايش... پس ضعيفانى همچو مـــرا در راه خود ثابت قدم‌دار.
به تو تمسك می‌جويم و بر آن مداومت می‌كنم تا قرين درگاه رحمتت شوم.
پروردگارا! ديده‌گانم را به هنگام خفتن به اميد بخشش تو برهم مى‌نهم كه مهر عفوت بر‌نامه عملم باشد.
از لطف توست که بر ما منت نهــــادى و به قدرت تعقل مزین نمودى.
 اين تعقل و انديشه را در راه رسيدن به ذاتت ثابت بدار.
الها! تو خود فرمودی:'' بخوانيد مرا تا استجابت كنم شما را( اُدْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ) پس صادقانه صدايت مي‌زنم و  تو را مى‌جويم، مرا بپذير
آمین یارب العالمین