میخواهم درمورد واژهای بنویسم که وسعت آن را در کاغذها نمیتوان گنجاند واژاههایی که به انسانیت معنا میبخشد و جهان را از تیرگیها به روشناییها میخواند. میخواهم در مورد واژهایی به نام مادر بنویسم .
براستی این چه واژهی عمیقی است که نیکیها و زیباییها را از آغاز تا انجام جهان مینمایاند هر چند که این واژه در عصر کنونی بسیار رنگ باخته و دیگر آن معنای گذشته را ندارد.
فداکاری و ایثار یعنی از خود گذشتن و دیگران را بر نفس و آرزوهای خود ترجیح دادن، گر چه این واژه در عصر کنونی بسیار کم رنگ شده اما عظمت آن در عشق مادر به فرزند همچنان باقی است.
چه بسیار مادرانی که یک لحظه آرامش فرزندان خود را به یک عمر آرامش خود تر جیح دادهاند چه بسیار مادرانی که برای فرزندان هم پدر بودهاند هم مادر، و از تمام آرزوهای خود به خاطر فرزندانشان گذشتهاند!
چه بسیار مادرانی که شبها را تا صبح با دوختن و بافتن به روز میرسانیدند تا بتوانند مایحتاج زندگی فرزندانشان را تأمین کنند!
چه بسیار مادرانی که با کفشهای پینه بسته سالها پاهای خود را فریب میدادند تا بتوانند برای فرزندان کفش تهیه کنند و با آن راه مدرسه را بپیمایند و درس بخوانند تا بتوانند برای خود کسی شوند!
چه بسیار مادران که با درختان کوهستان به خاطر تأمین هزینههای زندگی انس گرفتهاند چه بسیار مادرانی که دشواریهای فقر را با شرافت بدوش گرفتهاند تا فرزندانشان بیپدری را احساس نکنند و از هم سالان خود کم نیاورند.
چه بسیار مادرانی که سالها دردهای خویش را در دل نگاه داشتهاند و دریغ از همسری که سنگ صبور سختیهایشان باشند و فقط بخاطر اینکه فرزندانشان واژه یتیمی را احساس نکند جوانی و عمر خود را به پای آنان ریختهاند.
چه بسیار مادرانی که موی سیاه خود را به سپیدی رساندهند فقط به خاطر اینکه خود و فرزندانشان را سوژهی حرف مردم نکنند.
چه بسیار مادرانی که در رؤیای شبانه خود بزرگ شدن و بالیدن کودکانشان را به خواب دیدهاند وشبها را به این امید به روز رسانیدهاند.
چگونه میتوان عظمت چنین ایثاری را با قلم بیان کرد.
غیر از مادر چه کسی میتواند چنین صبور و آرام، کالای گرانبهای جوانی با قیمت بزرگ شدن فرزندان را از دست بدهد.
اکنون آیا این فرزندان قدر شناس این مادران هستند؟ آیا میتوانند ذرهای از فداکاری آنان را جبران کنند؟ آیا میتوانند آنگونه که لایق آنهاست با آنها رفتار کنند؟ آیا همین مادری که چندین فرزند را یک تنه به رشد و بالندگی رساند آیا همین چند فرزند میتوانند ساعتی از عمر خود را به مادر اختصاص دهند؟ نه!... هرگز چنین نیست براستی که فرزندان بسیار ناسپاسند و هیچ گاه نمیتوانند ذرهای از مهر مادران را جبران کنند مگر مهر مادری میگذارد ذرهای از کینه فرزندان ناسپاس را در دل نگاه دارد! مگر غیر از فداکاری و مهر مادری که دست تقدیر او را هم پدر کرده، فرد دیگری میتواند چنین صبور باشد؟
چه بسیار سعادتمندند فرزندانی که قدر این مادران را میشناسند و از ثانیههای عمر خویش برای خدمت به چنین مادرانی استفاده میکنند، خوشا به سعادت چنین فرزندانی که قدر این بزرگترین نعمت خدادای را وقتی میدانند که در این دنیا حضور دارند و در جلب خشنودی و رضایتش میکوشند چرا که خشنودی خداوند در رضایت والدین است دیگر چه رسد به مادری که هم پدر بوده هم مادر.
براستی که رضایت چنین مادری مسئولیتی دشوار است. به امید آنکه فرزندان امروز قدر مادرانشان را آنگونه که هست بدانند و در جلب رضایتش بکوشند.

نظرات