دوازده نفر در پاریس فقط به اتهام اظهار عقیده در قالب هنر به قتل رسیدند. ممکن است کسانی که هنر را دوست ندارند و یا آن را مغایر باورهایشان دانستهاند، اقدام به چنین کاری نموده باشند. مذهب، تاریخ و یا میهن شما هرچه باشد، پاسخ هنر با قتل و کشتار هیچ توجیهی ندارد.
اما دلایل روشن و نگرانکنندهای برای این خشونتها وجود دارد. دلایلی که نه تنها منشأ چنین عصیانهایی هستند، بلکه سیستمی میباشد که ظهور خشونت را ممکن و غیر قابل اجتناب میکند. مشکل اساسی این است که این سیستم قدمتی چند صد ساله دارد. نتیجهی این سیستم، ایجاد انسانهایی آزرده دل بوده که با گلوبالیزه شدن جهان در دهههای اخیر، نمود پیدا کرده است.
منشأ:
داستان از کجا شروع شد؟ به طور بسیار ساده باید گفت که شروع این حوادث به سیاست مستعمراتی فرانسه بر میگرد. وجود حداقل دو الجزایری و یک سنگالی در میان حمله کنندگان به چارلی هبدو، اتفاقی نیست. حملهی فرانسه به الجزایر در سال ۱۸۳۰ و تصرف استعماری این کشور به مدت ۱۳۰ سال، با قتل عام، تخریب، نژادپرستی و سلب مالکیت همراه بوده است، که تنها در نتیجهی شورشهای ضد استعماری و با قربانی شدن بیش از یک میلیون الجزایری توانست به پایان برسد.
عبدالعزیز بوتفیلقه، رئیس جمهور الجزایر با صراحت میگوید: ارمغان استعمار فرانسه برای ما، چیزی جز ژنوساید هویت، تاریخ، زبان و سنت نبوده است. استعمار صحرای غرب آفریقا توسط فرانسه، هزینههای بیشتری در بر داشته است. به ویژه در زمینهی ایجاد تجارت بردهداری که قرنها به طول انجامید.
همانند هر کشور تازه به استقلال رسیده، الجزایر و سنگال، بعد از استقلال، توسط حکومتهایی اداره شدند که به استعمار پیشین وابسته بودند. با توجه به ماهیت استعمار، فساد و حاکمیت استعماری همچنان تداوم پیدا کرد.
نفت یکی از مناطق الجزایر به نام FLN به قدری غنی است که لقب» قدرت «را به خود گرفته است. غنای نفت این منطقه سبب گردید تا جنگی تمام عیار داخلی با حمایت مستقیم غرب و به منظور حفظ قدرت مطلق در سال ۱۹۹۰ رخ دهد، که در نتیجهی این جنگ ۱۰۰ هزار الجزایری جان خود را از دست دادند.
نیجریه، یکی دیگر از تولید کنندگان اصلی نفت، به همین سرنوشت دچار شد. این کشور در اواخر ۱۹۶۰ شاهد جنگهای خونینی علیه قیام مردمی جمهوری بیافرا [جمهوری جدا شده از نیجریه در سال ۱۹۶۷] بوده که به رهبری دول غربی صورت پذیرفت و ویرانیهای دهشتناکی را به بار نشاند. این جنگ علاوه بر ویرانیهای بر جای گذاشته، یک میلیون قربانی گرفت- موضوعی که کمتر به آن پرداخته شده است و همان سبب گردید پدیده بوکوحرام شکل گیرد.
الجزایر و سنگال داستان تشکیل جهان مدرن اسلامی را تعقیب کردند. این در حالی بود که به استثنای ترکیه، ایران و بخشی از شبه جزیره عربستان، بیشتر کشورهای منطقه از مراکش گرفته تا اندونوزی، در سدهی ۱۹ و ۲۰ به اشغال نسلهایی از حکام وابسته به اروپا در آمدند. تراکم جراحات ایجاد شده از سوی استعمار، ویرانی وغارت، و نیز توقف روند روبه رشد مدرنیته در سرزمینهای مستعمره، عملا غیر قابل قیاس و اندازه گیری است. پیکرهی افکار مردمان استعمار زده چنان زحمهای عمیقی به خود دیده است که شاید گذر زمان هم نتواند آثار آن را بزداید.
فرصتی برای ترمیم زخمها:
در واقع، شانس ترمیم جراحات- در برخی از سطوح جامعه، و نیز کنترل دموکراتیک سیاست و توسعهی اقتصادی- در عصر نئو لیبرال جهانی، بسی بعید به نظر میرسد. جهانی که در حقیقت از بسیاری جهات، استعمار با لباس دیگری حضور پیدا کرده است. (صندوق بینالمللی پول و سیاستهای بانک جهانی به درستی همان بانکهای بینالمللی هستند که ورشکستگی را برای تونس، مصر و امپراطوری عثمانی رقم زدند و سر انجام کنترل خارجی را بین سالهای ۱۸۷۵- ۱۸۶۳ در دست گرفتند.)
امروزه، اسلام رادیکال، همان راهی را میپیماید که سرمایه داری رادیکال پیموده است. هر دو، از ایجاد خشونت راضی بوده و از آن به عنوان ابزاری برای نیل به هدف بهره میبرند. قدرتهای بزرگ جهان، حکام مستبد مورد علاقهی خود را از هر طیف ایدئولوژیکی که باشند، بر کرسی اقتدار نشاندهاند. اما ارتباط بینظیر تاریخی بین دول غربی و ممالک نفت خیز عربی، به واسطهی داد و ستدهای کلان میلیارد دلاری ناشی از فروش نفت، اسلحه، و صنایع سنگین گارانتی شده است. در حقیقت، نئو لیبرالیستها و جهادیها به عنوان دو همبستر، از این شرایط خرسند هستند. (مسلمانی که تصویر شارلی را بر لباس خود حک میکند و سکولار فرانسوی که بر تصویر او بوسه میزند، هردو انعکاسی از این معاملات بانکی هستند، نه نوع پرستی.) سر انجام هردو به سرعت تبدیل به موجوداتی ضد دموکراتیک شده و تمرکز بر قدرت و ثروت را تایید میکنند، و بیشترین سود را در بازار خشونت به دست میآورند. جنگ و مدیریت تخریب که قیمت نفت را بالا میبرد، مجددا دلارهای حاصل از آن را در یک سیکل منظم صرف خرید سلاحهای مجلل مینماید.
قیامت فرانسه:
شرکت توتال فرانسه، به عنوان یکی از بزرگترین فروشندگان اسلحه در جهان و مقرّ یکی از پنج ابر شرکت نفتی، در رأس این جرایانات پویا! واقع شده است. بسیاری از کشورهای عرب منطقه، مشتری بلند مدت فرانسه میباشند و از این طریق تاریخ سیاه نسل کشی و قتل عام ملت خود را به ثبت رساندهاند.
علاوه بر آنچه گفته شد، چسباندن مارک ضد فرانسهای بر اعراب، مسلمانان و جوامع آفریقایی در فرانسه است که در نهایت منجر به حاشیه راندن و نیز قتل و کشتارشان در خیابانهای فرانسه، و فقیرتر کردن آنها میشود، و یا به اتهامات و جرائم ساختگی نظیر مواد مخدر و افراط گرایی روانهی زندانها خواهند شد.
وقتی روزنامههایی مانند روزنامه چپ گرای لیبراسیون مینویسد: «حملات اخیر، رهبران اروپا را» شگفت زده «کرد!» ساده لوحیشان را نمیتوان فراموش کرد: شگفت زده؟
شگفتآورتر از این نیست که برخی مسلمین نسبت به این ترور، دلسوزانهتر شده و در شرق نیجریه و شرق فرانسه دست به تجاوز و غارتگری بزنند و از فرانسه – مهد آزادی، برابری و برادری! حمایت کنند. کشوری که به بهانهی دفاع و حمایت سیاسی و دیپلماتیک از آزادی، برابری و برادری میلیاردها دلار اسلحه فروخت؛ و شگفتآورتر از آمریکا که با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین، به بهانهی مبارزه با مقر تروریستها، هزاران غیر نظامی ودهها هزار نفر را با سلاحهای متعارف به کام مرگ فرستاد؛ و از اسرائیل، که ۱۵۰۰ فلسطینی را با حمایت کامل و آشکار آمریکا و اروپا قتل عام نمود؛ و شگفتآورتر از بسیاری حکومتهای حاکم بر مسلمانان، که حمله به چارلی هبدو را محکوم نموده، اما از سوی دیگر، فعالان و هنرمندان خود را با کمترین بهانه، شکنجه و زندانی میکنند. همهی این اقدامات برای رضایت غرب صورت میگیرد!
کارل شارو، کاریکاتوریست لبنانی عقیده دارد که نباید چنین پنداشت که خشونت علیه چارلی هبدو در اصل به خاطر اسلام بوده است، بلکه عملیاتی بوده که علیه سیستم جهانی معاصر صورت گرفته و هر نوع ارزشهای متعالی موجود در اسلام و سایر سیستمهای سالم (از جمله سرمایهداری لیبرالیسم) را منکوب میکند. دهها سال ترکیب حملات افراطی سرمایهداری و افراطی مذهبی، گورستانی جدید را برای ستمدیدگان شکل داده است، که انعکاسی از ترکیب حکومتهای محلی و غربی، و ظلم وخشونتهای تحمیلی آنها میباشد.
فیلیپ وال، ویرایشگر پیشین چارلی هبدو، که نزدیکترین یار خود را از دست داد، اظهار ناامیدی میکند و میگوید:» کشور ما دیگر مثل سابق نخواهد ماند «. وی از مسلمانان فرانسه خواست برای مقابله با معضل ترور پوچ، در کنار فرانسویها باشند. اما مسلمانان میتوانند متعلق به کدام فرانسه باشند؟ و کدام اسلام میتواند آنها را در مسیر مدرنیته تقویت کند، که بتواند حداقل اندکی عدالت، شأن اجتماعی و رفاه – که شعار بهار عربی است- را برایشان تضمین کند؟
اگر خاطرهی چارلی هبدو چیزی را به یاد ما آورد، همانا گسترش نابسامانیهای غیر قابل کنترل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی خواهد بود که دهههای متمادی جهان معاصر را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.

نظرات
بدوننام
06 بهمن 1393 - 04:54برادر ارجمند . جناب نایب قدرت. شما که میگویید این فقط یک ترجمه است و... سؤال این است؟ آیا دنیای اسلام و بزرگان دین در این خصوص تحلیل نداشته اند ؟ آیا نظرات دیگر کافران را که نظری بر خلاف آنچه جنابعالی نوشته اید دیده اید؟ چرا آنه را ذکر نکرده ای؟ و از همه مهمتر: شما که به عنوان یک سایت اسلامی چنین اقوال باطلی را ترجمه کرده و بر آنها ساکت شده و آنها را بر سایت میگذارید - در نزد جمیع مخاطبان سایت این یک امر قطعی و بدیهی است که خودتان به مطالب آن راضی هستید. در ادامه تحلیل یک غیر مسلمان در مورد این واقعه را برایتان نقل میکنم: وفق الشبکة ( المصریون الالکترونیة)، قال الفیلسوف الفرنسي میشال اونفري: إننا نحن الغرب نذهب إلی بلاد المسلمین و نتدخل في شئونهم و نقتلهم سواء في أفریقیا، و في بلدان شمال أفریقیا، ثم عندما یدافعون عن أنفسهم نتهمهم بالإرهاب./ تابع(أونفري) خلال مقابلة تلیفیزیونیة له علی التلیفیزیون الفرنسة رداً علی حادث(شارلي ابدو):أن المسلمین لیسوا مغفلین کما یظن الجمیع في فرنسا و اوروبا و العالم،فنحن نقتل المئات منهم یومیاً ، و المشکلة عنصریة، فلماذا قلنا علی حادث شارلي ایبدو إن الفاعل إرهابي و لم نضغط علی الجریدة لتوقف منشوراتها عن سب الرسول و اساءة له و للمسلمین من خلال الرسوم المسیئة التي تنشر من قبل الجریدة؟/( المختصر للأخبار 15- 10- 2115). این قول یک کافر - اما با انصاف و وجدان - است در تحلیل حادثه ی مذکور. و اما تحلیل و اقوال منهزمین ایمانی هم همه این است که بخدا: اسلام با این کارا مخالفه بخدا ما بچه مثبتیم. بخدا مه هنر دوستیم و... / لا حول ولا قوة الا بالله! ومن یهن یسهل الهوان علیه @ و ما لجرح بمیت ایلام! حسبنا الله !!
بدوننام
01 بهمن 1393 - 06:40(دوازده نفر در پاریس فقط به اتهام اظهار عقیده در قالب هنر به قتل رسیدند. ممکن است کسانی که هنر را دوست ندارند و یا آن را مغایر باورهایشان دانستهاند، اقدام به چنین کاری نموده باشند. مذهب، تاریخ و یا میهن شما هرچه باشد، پاسخ هنر با قتل و کشتار هیچ توجیهی ندارد). سبحان الله! انا لله و إنا الیه راجعون! مسلمانان چه بر سر شما آمده که هیچ که قانون دین خدا را - آنطور که پیداست - ناقص و ناتمام و غیر مناسب دنیای امروز میدانید. بلکه عقل و فطرت و غریزه - حتی غریزه ی حیوانی - در دفاع از حریم شخصی - و حرمات - خود را از دست داده اید. دنیایی که توهین روزانه به 1/5 میلیارد مسلمان را هنر میخواند! دنیایی که کفر را هنر میخواند! دنیایی که زنا و فحشاء را هنر میخواند!...بسیار برایتان متأسم!!!!لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظیم!!!!! ای برادرانی که شعار دگرپذیریتان گوش عالم را کر کرده. دگر پذیر باشید و نظر بنده را درج نمایید.
بدوننام
03 بهمن 1393 - 06:00السلام علیکم. برادر عزبر ضمن تقدیر از شهامت و حساسیت تان نسبت به دبن یاد آور میشوم که تمامی سخنان مندرج در این مقاله ترجمه است نه تالیف. نویسنده این مقاله غیر مسلمان است. هدف از ترجمه این مقاله ابن بود که از زبان غیر مسلمین هم شنیده باشیم که این نابسامانی ها ارتباطی با اسلام ندارد. بلکه دنیا از سوی دستان پنهان اینگونه به فساد کشیده شده نه از سوی مسلمین. لطفا مقاله ها را همیشه با دقت و تامل بخوانید و سر و ته آن را نبرید. جزاک الله خیرا مترجم مقاله