قتل مظلومانه همکار گرامی ما مرحوم خشخاشی، داغی جگرسوز و یک ترادژی فراموش ناشدنی است؛ رقص شوم دیو خشونت در فضای دانش و عطوفت، ژرفای درون آدمی را میگزد و در کام وجدان شرنگ درد میریزد! اگر تحلیل مولانا از منشأ رنج را بپذیریم و الم را ناشی از وقوع نامتوقع بدانیم، ناگزیر باید پذیرفت جفا در محیط صفا تلخی مضاعف دارد؛ اما چه میشود کرد که ترکیب خاص شخصیت آدمی و پیچیدگی خاص مکانیسم شکل گیری رفتار، وقوع این نوع رفتارها را تاب میآورد و سوگمندانه باید پذیرفت که بنا به آموزههای فلسفی، تباهی و بزهکاری همپای آدمی در درازای تاریخ و پهنای جغرافیا حضور خواهد داشت؛ البته نباید از این وضع فلسفی، انفعال اخلاقی و حقوقی زایاند و ما همواره باید در مقام اخلاقی و کیفری، خشونت را تقبیح و منع و با قربانیان آن همدردی کنیم و بکوشیم بستر فرهنگی و ساختاری خشونت و جفا را بخشکانیم: مهر و وفا گر بیاموزی نکوست ور نه هر که تو بینی، ستمگری داند! اکنون ماییم و رنجی جانسوز، چه باید کرد؟! سوگواری و مویه و تشویق به انتقام؟ یا تحلیل همه جانبه رخداد و تدبیری متناسب با شأن معلمی؟! ابن باجه اندلسی فیلسوف مسلمان معتقد است «ورود به گلزار انسانیت زمانی است که رفتارها به جای غریزه از محاسبات عقلانی ناشی شود» و وظیفه و حرمت معلم در این است که بیش از همه به سنجیدگی رفتار و ابراز مواضع متعالی و خردمندانه اهتمام ورزد و معلمی که با خردمندی و شفقت به شاگردانش ننگرد چیزی بیش از یک کارفرمای سختگیر و خشن نخواهد بود؛ قاتل مرحوم خشخاشی خودش یک قربانی است؛ قربانی نارسایی شخصیتی و ناملایمات اجتماعی و پرورده اجتماعی است که متاسفانه اعضایش را به سوی رذایلی چون تعصب، خشونت، زرنگ بازی، ارتشا، سوء استفاده، تکبر، حقارت و... سوق میدهد و برای زندگی متعالی و عزتمندانه، یک سربالایی نفس گیر است و ما معلمان نیز بخشی از این واقعیتیم و بعضا در تداوم و تشدید این فرهنگ مسموم نقش آفرینی کردهایم؛ هر چه هست از این واقعیت نمیتوان گریخت که هموطنان ما بخش مهمی از مرحله تکوین منش خویش را تحت تعالیم مدرسه و در کلاسهای درس گذراندهاند و همچنان که کامیابیها و برتریهای اشخاص را مدیون معلمان و مدرسه میدانیم، باید به حکم انصاف در موارد منفی و تأسف آور نیز به سهم خویش اعتراف کنیم و مخصوصاً در انتخاب و اعمال روشهای تعلیم و تربیت بازنگری کنیم و با درک جایگاه خویش به عنوان امین خانوادهها و مسئول تربیت شهروندان سالم برای کشور، کاراسازی محتوا و اخلاقی سازی روشها را وجهه همت خویش سازیم و با بالابردن ظرفیت تحمل و شارژ مستمر شفقت معلمی، فضای کلاس را نردبان ترقی معنوی و رشد شخصیتی دانش آموزان سازیم و در موارد بیانضباطی و جرم نیز موضع طبیبانه و متعالی خویش را فراموش نکنیم و چنان تحلیل و تعامل کنیم که به جای انتقام جویی شخصی، الهامگر نگرانی از انحطاط اخلاقی و آسیب دیدگی فرهنگی باشد؛ مگر نه اینکه پیامبر (ص) هیچگاه انتقام شخصی از کسی نگرفت و اگر بخشایش و بزرگی سبب کوچکی میشد، خدای متعال این همه شکوهمند و بزرگ نمیبود؟! چه خوب است به جای مطالبه اشد مجازات برای یک کودک پانزده ساله، تلاش و تدبیر خویش را به خشکاندن بسترهای فرهنگی و اجتماعی مولد خشونت معطوف سازیم و ضمن جلب توجه دیگر نیروهای اجتماعی مسئول و مؤثر، همگان را در حرکت به سوی اجتماعی عادلانه و مهرانگیز همراهی کنیم و با خانواده قاتل نیز که قطعاً راضی به چنین جنایتی نبودهاند، اعلام همدردی کنیم و بکوشیم با تشویق خانواده مرحوم خشخاشی به فضیلت عفو، زمینه اصلاح مجرم وبازگشت دوباره قربانی زنده به حیات انسانی را فراهم سازیم؛ این پیشنهاد گر چه ظاهری ثقیل دارد، اما ادامه همان زمزمه محبت است که این بار به انسانیت بازآورد طفل خونین دست را!

نظرات
محمد جهانگیری
07 آذر 1393 - 05:22باسلام خدمت کاک جلیل و دعای مغفرت برای روح این معلم مظلوم. ضمن تشکر از همدردیهای جانانه ی کاک جلیل با جامعه ی فرهنگی. همدردی با قاتل ومقتول نکته ی در خور توجهی بود اما از آنجا که با خانواده ی قاتل همدردی فرمودید در شگفتم چراکه این اقدام بازتاب تربیت خانوادگی قاتل هست نه چیز دیگری.
بنده خدا
08 آذر 1393 - 06:21ازتحلیل عالمانه و معلمانه ای که داشتی بسیار سپاس گزاری می کنم .