عمویم لوح سپید مرا زیبا نگاشت
کودکی خرد بودم که دست مرا گرفت و با خود به کتابخانه برد و بالهای پرواز مرا گشود و پریدن به من آموخت، تمام دنیای من کتاب شد و کتاب دنیای معلم( بود) از آن روز بود که دنیایمان یکی شد، آسمانمان یکی شد، یکی شدیم برای نیل به الله برای نیل به یکتای عالم و من اینگونه عاشق شدم عاشق آسمان و پریدن در آسمان علم.
عمویم لذت پرواز را به من چشاند؛ عمویم یک معلم است.
معلمان مربیان پروازند، نگارگران علماند.
دست بر قلم بردن و نگاشتن خطوطی چند در مدح انسانی فراتر از کالبد انسان، ساده بگویم در مدح فرشتهی امانت دار انسان، بناگر شخصیتهای متعالی، بس دشوار است
نگارگران علماند که بر کالبد انسانهایی با لوح سپید که همان فرزندان پاک و معصوم ما هستند نگارگرانی که هر آنچه بر این لوح سپید نگاشتهاند در طول سالهای متمادی در شخصیت فرزندانمان تجلی پیدا کرده است.
علم واژهی عظیمی است و تفکر در آن کاری عظیمتر است در این میان معلم واژهای مقدس است و فهم تقدس آن بسیار دشوار و جای بسی تفکر.
بنا به فرمودهی حضرت عمر( رضی الله عنه) خودت را بشناس تا خدای خود بشناسی.
و این تنها با علم حاصل میشود و علم تنها با معلم به تعبیری با نگارگران علم.
نگارگران علم پل ارتباطی بین ما و پروردگارند و باید بسی آنان را ستود چرا که تمام هم و غم اینان رساندن ما از فرش به عرش است.
نگارگری را میشناسم که مسافت طولانی را پای پیاده در سرما و گرما به عشق آموزش و نقش زدن بر لوحهای سپیدما طی میکند معلمی را میشناسم که موهای سر خویش را به عشق شاد بودن شاگرد سرطانیاش میتراشد تا دیگران او را به سخره نگیرند معلمی را میشناسم یکی از کلیههای خویش را به شاگردش میبخشد تا دانش آموزش جانی دوباره بگیرد و نقشی زیبا از این نگارگر فداکار پذیرد معلمی را میشناسم که روح بزرگی دارد و در این روزگار که دستی تنگ دارد اما به واسطهی روح بزرگش از دانشآموزش پولی برای کلاسهای فوق برنامه طلب نمیکند واز عمق جان جانانه برایشان زکات علم میپردازد ومعلمی که زیر دیوار دنیا مدفون میشود تا از دیوار بلند آرزوهایش بگذرد وقتی کودکی را از مرگ نجات میدهد و با نثار جان خویش بدو جانی دوباره میبخشد و تنها فرزند پاک و معصومش تکیه گاه دنیوی خویش را از دست میدهد و خداوند پشت وپناهش میشود. ایثار در وجود این نگارگر است که تجلی مییابد این است تمام معنای معلم.

نظرات